دانلود

اختصاصي سايت "سينماي ما"؛ درددل‌ها و گلايه‌هاي همسر و پدر پيمان ابدي در سومين سالمرگ او ابعاد ديگري به پرونده اين «مرگ مشكوك» مي‌دهد : گفتند پیمان در دَم فوت کرد و در تلویزیون و مجلات اخبار کذب منتشر کردند، اما پزشکی قانونی هرگز این ادعا را گزارش نکرد/ بعد از آن ماجرا عوامل کار گم شدند/ پیگیری پیمان را به من برنمی‌گرداند، اما مقصر باید پیدا شود :: سينمای ما ::


   







سینمای ما- پیمان ابدی چهارشنبه ۱۶ اردیبهشت سر صحنه تصویربردای تله‌فیلم «چشم‌های نامحسوس» ساخته سیدمحسن موسویان دچار حادثه‌ای دلخراش شد و جان باخت. سایت "سینمای ما" همزمان با سومین سالگرد درگذشت پیمان ابدی، برای پرسیدن از آخرین وضعیت پرونده این مرگ تلخ سراغ خانواده و همسر او رفت و در سالمرگ پیمان ابدی میهمان همسر و پدرش بودیم. مغازه‌های اطراف خانة پدری او تصویرهای پیمان را بر شیشه‌هاشان چسبانده‌اند. پس، پیدا کردن خانه کار دشواری نیست. زنگ را که می‌زنیم، ساناز نوروززاده- همسر پیمان- در را به رویمان می‌گشاید. روی میز میوه و شیرینی چیده‌اند و خرما. عکس‌های بزرگی از پیمان هم در اطراف اتاق، نگاه‌ها را به سوی خود می‌خوانند. عکس‌هایی که قرار است جای خالی یکی از چهره‌های تکرارنشدنی سینمای ایران را پر کنند.
چشمان نمناک همسر او و پدرش که لحظاتی بعد به استقبالمان می‌‌آید، نشان می‌‌دهند داغ آن حادثه پس از سه سال هنوز تازه است. حادثة ساعت پنج عصر نحس ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۸. گفت‌گو با مکث‌های زیادی همراه است. بغض پدر چندبار فرو می‌بارد و همسرش هم به دشواری می‌کوشد برخود مسلط باشد. ترجیح می‌دهیم شنونده باشیم. در پایان با حيرت از شنیدن ابعاد مشکوک و رازآمیز مرگ پیمان ابدی، آن‌ها را با خاطرة او تنها می‌گذاریم.
ترجیح دادیم پرسش‌ها را حذف کنیم، چون درددل‌ها و گفتنی‌های همسر و پدرش، مجال چندانی برای طرح پرسش باقی نگذاشت.
.......................

کودکی، مهاجرت و ورود به سینما


پدر: سال ۶۲ برادر کوچک‌تر پیمان درگذشت. تأثیر این اتفاق خیلی عمیق بود. یک‌سال بعد پیمان به آلمان رفت. هدفش درس خواندن بود. بعد از مدتی شنیدم که وارد رشتة شیرجه هم شده است. خیلی زود در آن رشته پیشرفت کرد.
همسر: بله. رتبه اول را در رشتة شیرجه در کشور آلمان به دست آورد.
پدر: دقیقا یادم نیست چطور وارد سینما شد. الان واقعا ذهنم یاری نمی‌کند. فکر می‌کنم ساناز بهتر بداند.
همسر: بعد از موفقیتش در رشتة شیرجه و کسب جوایز و مدالهای بسیار، یک شرکت تبلیغاتی برای تبلیغ یک کالا با پیمان قرارداد می‌بندد. سپس شرکت سینمایی اکشن کانسپت از او دعوت به همکاری می‌کند؛‌‌ همان شرکتی‌ که پروژة «کبری ۱۱» را تولید می‌کند. پیمان آن‌جا تمام دوره‌ها را می‌گذراند و در پروژه‌های مختلف شرکت می‌کند و اتفاقا صاحب یک رکورد هم می‌شود؛ فیلم رکورد معروفش در سایت یوتوب هم هست.

بازگشت به ایران

پدر: نزدیک به یک‌دهه به عنوان بدل‌کار در آلمان فعالیت کرد و بعد به من گفت می‌خواهد به ایران بیاید.
همسر: ماجرا این بود که از ایران یک گروه مستند‌ساز به آلمان می‌رود. آن‌ها پیمان را کشف می‌کنند و می‌فهمند یکی از بدل‌کاران فیلم‌ها و سریال‌های آلمان ازجمله سریال «هشدار برای کبری۱۱‌» یک ایرانی‌ست که در رشته شیرجه هم می‌درخشد. بعد از آن به عنوان ایرانی موفق برنامه مستندی در آلمان از زندگی پیمان تهیه می‌شود و بعد به ایران می‌آید.
پدر: درست می‌گوید. درآلمان به آموزش شیرجه و بدل‌کاری هم می‌پرداخت و به کارهای خیریه هم علاقمند بود. مثلا به دیدار بچه‌های سرطانی می‌رفت و به آن‌ها کمک می‌کرد و... من با آمدنش زیاد موافق نبودم و وقتی از او پرسیدم چرا به ایران آمدی؟ گفت اعصابم خُرد می‌شد که می‌گفتند این‌جا جهان سوم است و نمی‌شود کاری کرد. می‌گفت قول می‌دهم کاری کنم که از تمام کشورهای اطراف برای آموزش بدل‌کاری به ایران بیایند.

آغاز فعالیت

همسر: جایگاه منحصر به فردش را در آن سوی مرز‌ها‌‌ رها کرد و به ایران آمد. در برخی از نخستین کار‌هایش در ایران، کارگردان‌ها اسم او را در تیتراژ نیاوردند. شاید می‌خواستند پز بدهند که خودشان آن صحنه‌ها را کارگردانی کرده‌اند. نمی‌دانم. ولی پیمان ادامه داد. واحد اکشن را در سینمای ایران پایه‌گذاری کرد و با ایجاد یک فضای آکادمیک، به آموزش این رشته و طراحی و کارگردانی صحنه‌های اکشن پرداخت و فیلم‌های وطنی را دیدنی‌تر کرد.

ازدواج

همسر: من یک داستان حادثه‌ای نوشته بودم که قصد داشتم به فیلمنامه تبدیلش کنم. آن را به کسی نشان ندادم. ولی دوست داشتم آدمی مثل پیمان آن را بخواند. داستان را برایش ایمیل کردم. خواند و دوستش داشت. بعد از مدتی در لابی هتل لاله دیدار کردیم. شش ماه خیلی رسمی دوست بودیم. بعد‌ها پیمان گفت خیلی می‌خواستم علاقه‌ام را بگویم، اما می‌ترسیدم به تو بَر بخورد. روز ۷/۷/۲۰۰۷ روزی بود که می‌گفتند خوش‌یمن است و روز آرزوهاست. من برای پیمان پیامک زدم و گفتم چه آرزویی داری؟ یک پیامک آلمانی فرستاد: ich wünsche ich hätte einen platz in deinem Herz. یعنی: «آرزو می‌کنم که جایی در قلب تو پیدا کنم.» از آن‌جا تازه فهمیدم او به من علاقمند بوده است. برایم عجیب بود که فردی مانند او این‌قدر با خجالت و ترس پیشنهادش را مطرح کرد.
پدر: نزدیک به یک‌ماه هم طول کشید تا این تصمیمش را برای من بگوید. گفتم خودت آدم باشعوری هستی و می‌دانم تصمیم درستی می‌گیری. تا آن زمان حتی یک‌بار هم درباره ازدواج یا حتی آشنایی‌ با کسی با من صحبت نکرده بود.
همسر: ۱۶ تیر ۸۶ از من تقاضای ازدواج کرد. ما ۲۰ آذر‌‌ همان سال عقد کردیم. ۵ مرداد ۸۷ هم جشن عروسی با حضور خانواده‌ها و تعدادی از دوستان و هنرمندان برگزار شد.

روز حادثه

همسر: من از ساعت ۱۱ صبح تا ۵ بعد از ظهر که این اتفاق افتاد، سر صحنه بودم؛ متاسفانه در جادة امامزاده داود‌ شاهد دردناک‌ترین لحظه زندگیم بودم. نمی‌توانم حرف بزنم. پرونده به نام مرگ مشکوک باز شد و تا الان هم دارد بررسی می‌شود. من ابتدا اطلاع نداشتم که‌‌ همان روز اول پرونده باز شده. شوکه بودم. به علاوه این‌که در مراسم شب هفت پیمان در مسجد بلال هم قلب مادرم گرفت و از همان‌جا مستقیم به بیمارستان منتقل شد. متاسفانه کار به عمل قلب باز کشید. با پیگیری‌های بازپرس محترم پرونده، من از تشکیل پرونده مطلع شدم و به من گفتند به عنوان همسرش حق پیگیری پرونده را دارم. دو سه تا از شاگردان پیمان هم آن‌قدر شیفتة جانشینی‌ و موقعیت کاری آینده‌شان بودند که‌‌ همان اول به همه گفتند پیمان در دم فوت کرد و در تلویزیون و مجلات اخبار کذب منتشر می‌کردند، اما پزشکی قانونی هرگز این ادعا را گزارش نکرد. دیدم خبری از انسانیت نیست، بنابراین کفش‌های آهنین پوشیدم و وارد میدان شدم.

پرسش اصلی‌


همسر: پیمان روی سطح زمین پرید، اما پیکر او را از دره بالا آوردیم. چه کسانی او را به دره فرستادند؟ و چرا؟! من آن‌جا بودم و ماجرا را دیدم. خیلی زجر کشیدم. نفسم بالا نمی‌آمد، اما ترجیح دادم حرف‌هایم را در دادگاه بزنم. فیلمی هم که از آن صحنه در اینترنت منتشر شد، کامل نیست و همة واقعیت را نمی‌گوید.
پدر: بعد از آن ماجرا عوامل آن کار هم گم شدند و دیگر خبری از آن‌ها نشد. سه سال گذشته و حتی از من دل‌جویی هم نکردند. من تا الان نتوانسته‌ام این فیلم را ببینم. واقعاً طاقت ندارم. در پیگیری پرونده ساناز تنها بود. عجیب این‌که سراغ سایر اعضای خانواده می‌رفتند تا رضایت بدهند، اما «ولیِ دم» منم. یک‌بار با ساناز به دادگاه رفتم. می‌دانم این پیگیری پیمان را به من برنمی‌گرداند، اما باید مقصر این ماجرا پیدا شود...

نامة سمیر‌

همسر: بعد از درگذشت پیمان، اردووان آتالای بازیگر نقش سمیر در سریال «هشدار برای کبری۱۱»، نامه‌ای به امضای خودش برایم فرستاد. نوشته بود: «دوست دارم بدانی دوست عزیزم پیمان، به خاطر شور و اشتیاق و استعداد شگرفش در اجرای حرکات و بدل‌کاری‌های خارق‌العاده، همواره مورد تحسین و ستایش من بوده و هست. متأسفانه او بار‌ها از من دعوت کرد تا به ایران بیایم، اما به دلیل زمان‌بندی فشرده نتوانستم. خوشحال می‌شوم‌ در آینده جبران کنم. برایت بهترین‌ها و آینده‌ای روشن را آرزو می‌کنم. بدان غم و اندوه عمیق این فاجعة تکان‌دهنده در وجود من باقی می‌ماند.» تا همین الان هم از آلمان تماس‌های زیادی دارم که می‌پرسند چه شد و پرونده به کجا رسید.

جانشینان قلابی

پدر: من سوله‌ای را برای پیمان گرفته بودم. بعد از مرگ پیمان، آقایی که همواره با پسرم به خانه ما می‌آمد و مرا عمو صدا می‌زد، از من خواست آن‌جا فعالیت کند تا به قول خودش یاد پیمان را زنده نگه‌ دارد. من هم موافقت کردم، اما بعد از مدتی دیدم فقط به فکر سوء‌استفاده است. دیگر خبری از من نگرفت، ولی تمام وسایل به دردبخور پیمان را برداشت و با خود برد. وسایلی که او از آلمان آورده بود. خود را جانشین پیمان معرفی می‌کرد و بدون مجوز آموزش می‌داد و در رسانه‌ها تبلیغ می‌کرد. می‌گفت از من دست‌خط دارد. من تا الان به احدی نوشته نداده‌ام. اصلاً مگر با نوشتة من کسی جانشین پیمان می‌شود؟ می‌خواستند بهره‌برداری کنند. چندبار به من گفتند سر صحنة فلان فیلم بیا. ما هم از چند خبرنگار دعوت می‌کنیم و از این حرف‌ها. هرگز نپذیرفتم.

خواب و خاطره

همسر: من نزدیک به هشتصد پیامک زیبا از پیمان در گوشی‌ام دارم. فقط یکی از آن‌ها را برایتان می‌خوانم. نوشته‌ای که تا همین الان به من قدرت داده در مقابل تهدید‌ها بایستم. تنها پیامکی که در آن پیمان از مرگ سخن گفت: «... و آن روز رسد که عاشقان از دنیا روند. تاریکی دنیا حتی ذره‌ای از خورشید را‌‌ رها نخواهد کرد. آن روز من می‌مانم تا عاشق تو باشم ساناز من... و آن روز اگر عمرم به پایان رسد، مثل مرغ بوتیمار عشق به سوی تو پرواز می‌کنم تا فقط باری دیگر ببینمت و تا آخر عمرت حافظت شوم.»
پدر: پیمان عاشق ساناز بود. شاید باور نکنید اما هر گاه سر خاکش می‌روم، امکان ندارد شب به خوابم نیاید. یک بار از پلکانی طولانی پایین آمد و گفت ساناز را به تو سپردم بهش سر بزن. خود من وقتی ساناز این-جاست، حضور پیمان را حس می‌کنم.
همسر: بعد از آن اتفاق، مردم می‌پرسیدند چی شد؟ با ما بسیار همدردی کردندو شریک غممان شدند. خاکسپاری پیمان با حضور مردم و هنرمندان عزیز بی‌نظیر بود. درب منزل را می‌زدند و تقاضای عکسی از پیمان را داشتند. نسبت به ما خیلی محبت داشتند. از شهرهای دور برای پیمان می‌آمدند و بر مزارش فاتحه می‌خواندند وگریه می‌کردند. حتی از خارج پیام‌های تسلیت دریافت می‌کردیم. واقعاً از تک تک آن‌ها به خاطر همدریشان ممنونم. خوشحالم که پیمان پیش مردم بسیار محبوب است. با وجود این‌که خیلی‌ها آزارش دادند، اما پیمان عاشق وطن بود و هموطنانش را دوست می‌داشت. هرکس پیمان را می‌شناخت، می‌دانست فردی با آن مهارت، به‌سادگی نمی‌میرد. تمام دوستان و همکارانش در آلمان هم می‌پرسند چی شد؟ پیمان حیف شد، حیف...
.........................................
توضيح: سايت "سينماي ما" از همه‌ي كساني كه در اين گفت‌وگو درباره‌شان صحبت شده دعوت مي‌كند تا اگر توضيح و نظر و پاسخي دارند، براي درج در اين رسانه به بخش «ارتباط با ما» بفرستند.


پيمان ابدي و همسرش ساناز نوروززاده پيمان ابدي با بدل‌كاري‌هايش مي‌خواست اكشن ايراني را ديدني‌تر كند
  • پيمان ابدي و همسرش ساناز نوروززاده
  • پيمان ابدي با بدل‌كاري‌هايش مي‌خواست اكشن ايراني را ديدني‌تر كند


  • پدر پيمان ابدي جزئيات حادثه دلخراش مرگ پيمان ابدي
  • پدر پيمان ابدي
  • جزئيات حادثه دلخراش مرگ پيمان ابدي


  • پيمان ابدي و ايرج قادري هر دو در يك روز از دنيا رفتند؛ عكس از مازیار فرزانه تصوير متن اصلي نامه سمير به همسر پيمان ابدي
  • پيمان ابدي و ايرج قادري هر دو در يك روز از دنيا رفتند؛ عكس از مازیار فرزانه
  • تصوير متن اصلي نامه سمير به همسر پيمان ابدي


  • منبع : سينماي ما

    به روز شده در : چهارشنبه 20 ارديبهشت 1391 - 0:34

    چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

    اخبار مرتبط

    نظرات

    محمدرضا
    چهارشنبه 20 ارديبهشت 1391 - 4:49
    11
    موافقم مخالفم
     
    همواره ابدی

    روحش شاد و قرین رحمت خداوند بزرگ

    سالگرد فوتش را به خانواده و همسرش تسلیت می گویم

    او هنرمند بزرگی بود

    پ
    چهارشنبه 20 ارديبهشت 1391 - 7:10
    2
    موافقم مخالفم
     

    واقعا متاسف شدم از این خبر و امیدوارم آرامش به بازماندگان این هنرمند برگردد

    مهرداد
    چهارشنبه 20 ارديبهشت 1391 - 10:20
    1
    موافقم مخالفم
     
    پیمان ابدی

    از روزی که خبر مرگ پیمان رو شنیدم، به این فکر کردم که بدلکار و اکشن کاری که در صحنه های دشوار هشدار برای کبری11 چیزیش نشد چطور در یک صحنه ساده فوت کرده؟ الان تا حدودی فهمیدم چه خبره. واقعا باعث تاسفه. برای او کسانی هم که دارن تلاش می کنن جای اونو بگیرن متاسفم. آدم های بزرگ با زیر آب زدن بزرگ نمی شن. امیدوارم به زودی حکم دادگاه اعلام بشه تا حداقل بعضی ها از این که این انسان روی خودشون گذاشتن خجالت بکشن

    VAhid
    چهارشنبه 20 ارديبهشت 1391 - 12:35
    -9
    موافقم مخالفم
     

    peyman heyf shod heyf ama khanoome sanaz mohem ein ast k dar dele ma dar dele mardom hast hamishe khoob ha miravand

    rasmesh hamine

    rasmesh hamine.....

    mohsen
    چهارشنبه 20 ارديبهشت 1391 - 19:30
    -27
    موافقم مخالفم
     

    حیف شد!!!

    مینا
    پنجشنبه 21 ارديبهشت 1391 - 7:29
    2
    موافقم مخالفم
     

    ساناز عزیز، پیمان منحصر به فرد بود.جایش همیشه در دل ماست.واقعا حیف شد حیف

    نوری
    پنجشنبه 21 ارديبهشت 1391 - 7:34
    4
    موافقم مخالفم
     

    سومین سالگرد درگذشت پیمان عزیز را به خانواده و همسر محترمش تسلیت عرض میکنم.روحش شاد و یادش گرامی...

    ناصر هاشمي
    پنجشنبه 21 ارديبهشت 1391 - 12:57
    -4
    موافقم مخالفم
     
    كار هاي پيمان ابدي

    زماني كه فهميدم آقا پيمان مرده اون قدر ناراحت شدم كه ميخواستم گريه كنم.اما گفتم حتما در يك فيلم خوب و اكشن مثل كبري ١١ بازي كردن كه فوت شدن.اما زماني كه فيلم را ديدم ناراحتيم دو چندان شد.فيلمي كه به جز صحنه آخر كه يك صحنه اكشن داشت كه اون هم باعث اي اتفاق شد.به خانواده ي اين هنرمند تسليت ميگويم

    ناصر هاشمي
    پنجشنبه 21 ارديبهشت 1391 - 13:1
    47
    موافقم مخالفم
     
    كار هاي پيمان ابدي

    حق پيمان اين نبود

    ناشناس
    جمعه 22 ارديبهشت 1391 - 17:28
    -8
    موافقم مخالفم
     

    پیمان با آن مهارتش در اثر اتفاق به این راحتی کشته نشد! بلکه خیلی مشکوک به کشتنش دادند. پیمان حیف شد. پیمان ابدی عزیز روحت شاد.

    مهسا
    چهارشنبه 27 ارديبهشت 1391 - 8:47
    11
    موافقم مخالفم
     

    سلام پیمان عزیز .

    دوست دارم برایت نامه ای بنویسم که بدانی من هم یکی از ان مردمی هستم که بسیار دوستت داشتند و بدانی که همیشه جایت در قلب ما هست و خواهد ماند . میگن همیشه خدا ادمای گل و پاک رو زودتر میبره ومن اطمینان دارم که تو یکی از اونایی.

    ساناز عزیزم به تو هم تسلیت میگم و احساس میکنم که پیمان عزیزت همیشه کنارت هست و نمرده.

    از خدا برای تو و خوانواده عزیز پیمان ارزوی صبر و ارامش دارم.

    علی
    پنجشنبه 28 ارديبهشت 1391 - 10:17
    -3
    موافقم مخالفم
     
    افسوس

    حیف فقط حیف... قدرت رو خیلی ها ندونستن و این داستان حالا حالاها ادامه داره...

    سیما
    جمعه 29 ارديبهشت 1391 - 18:6
    10
    موافقم مخالفم
     

    ننگ به اون آدمایی که به خاطر منافع خودشان از نام و مرگ پیمان عزیز سوءاستفاده کردند.


    پنجشنبه 4 خرداد 1391 - 10:9
    1
    موافقم مخالفم
     

    واقعا پیمان دوستت دارم

    م.ن
    شنبه 6 خرداد 1391 - 10:45
    -2
    موافقم مخالفم
     
    یادش همیشه گرامی

    بدترین قسمتش اینه که این حادثه جلوی چشمان همسرش رخ داده.واقعا سخت و دردناکه.ولی میخواهم به روحیه و مقاومت همسر عزیزش تبریک بگم که بی خیال نشده و پیگیر این پرونده است.خدا به همراهش

    مهدیس
    يکشنبه 7 خرداد 1391 - 7:1
    3
    موافقم مخالفم
     
    اسطوره بدلکاری سینمای ایران

    روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد.برای خانوادش آرزوی سلامتی میکنم.

    yeganeh
    جمعه 12 خرداد 1391 - 13:4
    1
    موافقم مخالفم
     

    سومین سالگرد در گذشت پیمان ابدی عزیز رو به همسر وخانواده دوستان محترمش تسلیت عرض می کنم.

    پیمان همیشه در یادمان می ماند.

    روحش شاد ویادش گرامی باد

    اسما
    يکشنبه 25 تير 1391 - 16:26
    -3
    موافقم مخالفم
     
    پیمان عزیز......

    اسطوره ای تکرار نشدنی

    روحت شاد

    درگذشت دردناک پیمان را به پدر و همسر گرامیش تسلیت عرض میکنم

    ياران ابدي
    شنبه 31 تير 1391 - 7:55
    7
    موافقم مخالفم
     
    حقيقت

    با توجه به اينكه مطالبي كه در اين مصاحبه نوشته شده است بسيار جالب بود ولي به عنوان يك يار قديمي و وفادار به پيمان ابدي خواهشي ازتون دارم كه شايد در ايجاد فضايي بي طرفانه و حقيقت طلب در اين سايت كمك شاياني بكند، خواهش مي كنم براي پي بردن به حقيقتها با مادر و خواهر بزرگوار اون مرحوم حتما مصاحبه ايي داشته باشيد چون مطمئن هستم حرفهاي جالبي براي زدن دارند كه پرده از خيلي ابهامات بر مي دارد.

    با سپاس

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       




    mobile view
    ...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���