
| |
سينماي ما- ایرن زازیانس بازيگر سينما و تئاتر و تلويزيون در 85 سالگي درگذشت. ايرن متولد ۲۰ مرداد ۱۳۰۶ در بابلسر از بازيگران ارامنه تئاتر، سینما و تلویزیون بود که در فاصله سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۶۲ در تعداد زیادی نمایشنامه، تئاتر، فیلم سینمایی و مجموعهٔ تلویزیونی ظاهر شد و در کارنامهٔ خود حضور در فیلمهایي همچون «قاصد بهشت»، «بلوچ»، «برهنه تا ظهر با سرعت» و «خروس» و مجموعههای تلویزیونی مانند «سلطان صاحبقران» و «تخت ابونصر» را دارد. وی پنج سال بعد از انقلاب بعد از بازي در دو فيلم «خط قرمز» و «جايزه» از بازیگری در سینما و تلویزیون منع شد و آخرين تصويرش به حضور در «شيرين» برميگردد. وي ۷ مرداد ۱۳۹۱ بر اثر سرطان در تهران درگذشت. مراسم تشییع اين بازيگر دوشنبه 9 مرداد ساعت 12 از مقابل منزل شخصياش به طرف قبرستان ارامنه برگزار میشود. سالهای نخست زندگی
ایرن زازیانس در روز بیستم مردادماه سال ۱۳۰۶ در شهر بابلسر و در خانوادهای ارمنی که از ارمنستان به ایران مهاجرت کرده و در بابلسر سکنی گزیده بودند، به دنیا آمد. پدرش، «الکساندر زازیانس» از اهالی غرب ارمنستان بود که توانست از جنگ ارامنه و عثمانیان جان سالم به دربرد و پس از ازدواج با دختر زیبای ارمنی به نام واریا که از ساکنین شرق ارمنستان بود، از این کشور بگریزد. وی پس از خروج از ارمنستان به ایران مهاجرت نمود و به اتفاق همسر و خانوادهاش در مازندران اقامت گزید. اما سه فرزند نخست این خانواده به دلایلی همچون بیماری در سنین پایین از دنیا رفتند و ایرن، فرزند چهارم این خانواده به شمار میآمد.
ایرن در کودکی برای تحصیل به مدرسه شاهدخت بابلسر رفت و تحصیلات خویش را در همین مدرسه تا حدّ سیکل (سیکل اول) ادامه داد. وی از همان روزگار به ادبیات و هنر و داستان و مقولات نمایشی علاقمند شد و اولین تجربیات بازیگری خویش را نیز در دوران تحصیل در مدرسه شاهدخت از سر گذراند. ایرن در سن ۱۶ سالگی با محمد عاصمی (شاعر، نویسنده و ناشر مجله کاوه در آلمان) آشنا شد و به ازدواج او درآمد. چند سال بعد ایرن به اتفاق همسرش به تهران آمد و علاقه فراوان او به هنرهای نمایشی در کنار تلاش و پشتکار زیادش سبب شروع فعالیت هنری حرفهای او در تهران گردید.
ورود به تئاتر
ایرن زازیانس نخستین بار بازی در تئاتر را در سال ۱۳۲۸ تجربه نمود. در این سال وی در تئاتر فردوسی در نمایشی به نام «کارمند شریف» بازی کرد. اما ماجرای حضور او در این نمایش، بسیار اتفاقی بودهاست: ایرن که بسیار جوان بود، بعد از ظهرها برای تماشا به تئاتر فردوسی در خیابان لالهزار میرفت. تئاتر فردوسی توسط عبدالحسین نوشین (بنیانگذار تئاتر نوین در ایران) و همسرش خانم لرتا بنیانگذاری شده بود و در آن زمان گروهی از هنرمندان آن روز تئاتر از جمله نسرین جعفری، علی محزون، مهین دیهیم و هوشنگ سارنگ، زیر نظر آقای استپانیان در حال تمرین نمایش «کارمند شریف» بودند. ایرن هر روز به تئاتر فردوسی میرفت و تمرین آنها را تماشا میکرد. به او اجازه داده بودند تا در گوشهای از جایگاه تماشاگران آرام و ساکت بنشیند و نحوهٔ تمرین استپانیان با هنرپیشهها و سپس اجرای این نمایش را نگاه کند. از قضا در یکی از همین روزها مهین دیهیم به شدت مریض شد و نتوانست در اجرا حضور به هم برساند. از آنجا که اجرای گروه به خطر افتاده بود، از ایرن که در روزهای متعددی از روند تمرین این نمایش بازدید کرده بود، برای ایفای نقش به جای مهین دیهیم دعوت به عمل آمد. خود ایرن سالها بعد در زمینه پذیرش این نقش میگوید: «اگر امروز بود، جرات چنین کاری را پیدا نمیکردم. آن جسارت را باید به حساب جوانیام نوشت...»
ایرن نخستین تجربهٔ اجرای صحنه را در پایان اولین پرده نمایش پشت سر گذاشت و بدین ترتیب بلافاصله با ایرن قراردادی بسته شد که اولین قرارداد بازی در زندگی او بود و به موجب آن برای ۲۰ شب اجرا در هر ماه ۶۰۰ تومان به ایرن پرداخت میشد که تا مدتی این دستمزد را میگرفت. او سپس در سال ۱۳۲۹ به گروه نوشین در تئاتر سعدی پیوست. یعنی درست در همان روزهایی که نوشین در زندان بود و تئاتر سعدی را که به تازگی دایر شده بود از زندان و از راه دور هدایت میکرد. البته گروه تئاتری نوشین سرشار از احترام و اطاعت نسبت به او بودند و به همین دلیل پیوستن ایرن زازیانس به این گروه جز با موافقت نوشین امکان نداشت. با این اوصاف وقتی همسر نوشین، یعنی لرتا، ایرن را برای بازی در نقش خانم مارگریت ویندرمیر در نمایشنامهٔ معروف «بادبزن خانم ویندرمیر» نوشته «اسکار وایلد» نامزد میکند، او را به همراه خود در زندان به ملاقات نوشین میبرد و پس از تایید او، نقش مذکور به ایرن محول میشود. از آن پس ایرن زیر نظر خانم لرتا مشغول اجرای برنامههای هنری و فعالیتهای نمایشی میشود، طوریکه مجموع پیسهایی که ایرن در این سالها در آنها شرکت داشته، به حدود ۱۵ نمایشنامه میرسد. هرچند که شاخصترین و معروفترین این نمایشنامهها همان نمایش بادبزن خانم ویندرمیر به شمار میآید.
در سال ۱۳۳۰ که جلوی فعالیت تئاتر سعدی توسط دولت وقت به بهانهٔ اجرای تئاترهای کمونیستی و چپ گرایانه گرفته شد، ایرن زازیانس از جمله هنرمندانی بود که طی یک اقدام هماهنگ جمعی، در مجلس شورای ملی آن زمان، متحصن شدند، تا اینکه سرانجام پس از ۲۸ روز، که سه روز آن به اعتصاب غذا گذشت، موفق گردیدند که مجدداً پروانهٔ فعالیت تئاتر سعدی را از دولت وقت بگیرند. گو اینکه فعالیت تئاتر سعدی بعد از این واقعه چندان به طول نیانجامید و این تئاتر به خاطر عقاید چپ عبدالحسین نوشین همواره در معرض حملات مخالفین حزب توده بود و سرانجام نیز در وقایع مربوط به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به آتش کشیده شد. پس از به آتش کشیده شدن تئاتر سعدی در نا آرامیهای پس از ۲۸ مرداد ۳۲ و بعد از اینکه عبدالحسین نوشین ناگزیر از فرار به اتحاد جماهیر شوروی گردید، گروه تئاتری وی متفرق شد و فعالیت هنری ایرن برای مدت قابل توجهی متوقف گردید.
ايرن بعد به ناچار به گروه محمد علی جعفری در تئاتر فرهنگ پیوست. البته تئاتر فرهنگ هم جایی بود که نوشین در شکل گیری آن نقش مهم ایفا کرده بود و حتی در دوران آزادی خود شخصاً این تئاتر را اداره میکرد. در تئاتر فرهنگ ایرن زازیانس زیرنظر محمدعلی جعفری و عطاءالله زاهد به فعالیت هنری خود ادامه میدهد و از جمله در کنار توران مهرزاد و شهلا ریاحی در چند نمایش بازی میکند.ایرن زازیانس در سال ۱۳۳۱ به همراه یک هیئت ۸ نفری به منظور شناساندن هنر ایران به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی مسافرت نمود.
فعالیت در سینما
پس از چند سال فعالیت ایرن زازیانس در تئاتر فرهنگ و زیرنظر محمدعلی جعفری و عطاالله زاهد، وقتی که این هنرمندان تصمیم به ساخت فیلم سینمایی گرفتند، از ایرن نیز برای حضور در سینما دعوت به عمل آوردند و بدین ترتیب ایرن فعالیت سینمایی خود را با بازی در فیلم «مردی که رنج میبرد» (محمد علی جعفری) در سال ۱۳۳۶ آغاز نمود و سپس در اوایل سال ۱۳۳۷ با بازی در فیلم «چشم به راه» ساخته عطاالله زاهد فعالیت سینمایی خود را ادامه داد.
ایرن زازیانس بعد از این فیلم و در همان سال ۱۳۳۷ در فیلم «قاصد بهشت» ساخته ساموئل خاچیکیان ظاهر شد و بعد از آن با بازي در فیلمهای دیگر موقعیت خود را به عنوان یک بازيگر زن در سینمای ایران تثبیت كرد. فیلمهایی همچون «چشمه آب حیات» (سیامک یاسمی ۱۳۳۸) «دلهره» (ساموئل خاچیکیان ۱۳۴۱) و «کشتی نوح» (خسرو پرویزی )...
اما با این همه، محبوبیت ایرن دیری نپایید و با شیوع فیلمهای گنج قارونی، او به کنارهگیری موقت از سینما ناگزیر شد و از ابتدای دههٔ پنجاه، ایرن بار دیگر به سینما بازگشت و با بازی در فیلمهایی چون محلل (نصرت کریمی، ۱۳۵۰)، بلوچ (مسعود کیمیایی، ۱۳۵۱) و حکیمباشی (پرویز نوری، ۱۳۵۱) تا حدودی مورد توجه تماشاگران و فیلمسازان قرار گرفت و بدین ترتیب به تقریب تا واپسین سالهای حکومت رژیم گذشته در ایران به کار بازيگري ادامه داد.
ایرن به جز سینما و تئاتر، در تلویزیون هم بازي كرد که از آن میان میتوان به بازی در مجموعهٔ «تخت ابونصر» (که بر اساس نوشته صادق هدایت در تلویزیون ملی ایران ساخته شده و در ارک بم فیلمبرداری شد)، و نقش آفرینی به نقش مهدعلیا در سریال تاریخی «سلطان صاحبقران» به کارگردانی علی حاتمی و بازی در یک قسمت از مجموعه «دوستت دارم، دوستت دارم» از ساختههای حمید میر مطهری اشاره کرد.
وی که قبلا از همسر نخست خود «محمدعاصمی» جدا شده بود، در همین دوران فعالیتهای سینماییاش، با دکتر شاهرخ رفیع (تهیه کنندهٔ سینما) آشنا شد که این آشنایی به ازدواج انجامید. هرچند که این ازدواج هم به سرانجام نرسید.
فعاليت پس از انقلاب اسلامي
ایرن زازیانس پس از انقلاب نیز برای مدت چند سال در ایران ماند و حتی در دو فیلم سینمایی خط قرمز (مسعود کیمیایی ، ۱۳۵۹) و جایزه (علیرضا داوود نژاد) بازی کرد كه هر دو فیلم توقیف و فيلم دوم با اصلاحات نمايش داده شد. اما با این وجود ایرن تا سال ۱۳۶۲ اجازه بازی در فیلم و سریالها را داشت. به نحوی که حتی در سریال «هزاردستان» اثر معروف علی حاتمی نیز نقش آفرینی کرد، اما این بار هم تمامی صحنههای مربوط به بازی او از این سریال حذف شد و در نهایت در سال ۱۳۶۲ و در پی موجی که منتهی به ممنوعیت کار بسیاری از هنرپیشگان سینمای قبل از انقلاب شد، ایرن نیز از سینما برای همیشه کنار رفت. آخرين تصوير او در سينما، حضور در نماهايي از فيلم «شيرين» (عباس كيارستمي) بود.
در سال ۱۳۶۲ برای دیدن خواهرش به آلمان رفت و به مدت دو سال در آلمان ماند. برای مدت چهارده ماه در فرانکفورت یک کلاس فشرده زبان و یک دوره تخصصی بهداشت و زیبایی پوست را گذراند. تخصصی که به او کمک کرد تا پس از بازگشت به ایران از طریق آن امرار معاش نماید. در سال ۶۴ در بحبوبه موشكباران تهران، به این شهر برگشت و بلافاصله کارش را در زمینهٔ پوست و زیبایی شروع کرد. در اواخر دههٔ هفتاد به مدت دو سال با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد ولی پس از چند سال درمان و انجام دو جراحی سخت از دام این بیماری مهلک رست. اما بار ديگر كه سرطان به سراغش آمد، بعد از تحمل یک دوره طولانی بیماری در تهران به تاریخ 7 مرداد سال 1391 درگذشت.
فيلمهاي سینمایی
۱ مردی که رنج میبرد/ محمد علی جعفری ۱۳۳۶ ۲ چشم به راه / عطاالله زاهد ۱۳۳۷ ۳ قاصد بهشت / ساموئل خاچیکیان ۱۳۳۷ ۴ چشمه آب حیات/ سیامک یاسمی ۱۳۳۸ ۵ مروارید سیاه /مهدی رئیس فیروز ۱۳۳۹ ۶ سایه سرنوشت /دکتر اسماعیل کوشان ۱۳۴۰ ۷ ساحل دور نیست/ سردارساکر ۱۳۴۱ ۸ دلهره / ساموئل خاچیکیان ۱۳۴۱ ۹ تار عنکبوت/ مهدی میرصمدزاده ۱۳۴۲ ۱۰ کشتی نوح / خسرو پرویزی ۱۳۴۷ ۱۱ جاده زرین سمرقند/ ناصر ملک مطیعی ۱۳۴۷ ۱۲ پسر زاینده رود/ حسین مدنی ۱۳۴۹ ۱۳ خداحافظ رفیق/ امیر نادری ۱۳۵۰ ۱۴ عمو یادگار/ پرویز کاردان ۱۳۵۰ ۱۵ محلل/ نصرتالله کریمی ۱۳۵۰ ۱۶ همای سعادت / چاناکیا (هندی) ۱۳۵۰ ۱۷ حکیم باشی/ پرویز نوری ۱۳۵۱ ۱۸ تخت خواب سه نفره/ نصرتالله کریمی ۱۳۵۱ ۱۹ بلوچ/ مسعود کیمیایی ۱۳۵۱ ۲۰ خروس / شاپور قریب ۱۳۵۲ ۲۱ تعقیب تا جهنم / ربرت اکهارت ۱۳۵۲ ۲۲ اکبر دیلماج / خسرو پرویزی ۱۳۵۲ ۲۳ موسرخه/ عبدالله غیابی ۱۳۵۳ ۲۴ بابا خالدار/ مسعود اسدالهی ۱۳۵۴ ۲۵ اضطراب/ ساموئل خاچیکیان ۱۳۵۴ ۲۶ شام آخر/ شهیار قنبری ۱۳۵۵ ۲۷ برهنه تا ظهر با سرعت /خسرو هریتاش ۱۳۵۵ ۲۸ زخم خنجر رفیق / عزیزالله بهادری ۱۳۵۸ ۲۹ خط قرمز/ مسعود کیمیایی ۱۳۶۰ ۳۰ جایزه/ علیرضا داودنژاد ۱۳۶۱
مجموعههای تلویزیونی
۱ سلطان صاحبقران / علی حاتمی ۲ تخت ابونصر/ مرتضی علوی ۳ دوستت دارم، دوستت دارم/ حمیدمیرمطهری ۴ هزاردستان / علی حاتمی
|