سينماي ما- ماهنامه سينمايي «فيلم» كه بهتازگي شماره ويژه سيسالگي مجله را منتشر كرد، بهزودي آرشيو كامل چهارصد و پنجاه شماره اين مجله مرجع سينمايي را در قالب بسته هشتتايي ديويدي به بازار ارائه خواهد داد. هوشنگ گلمكاني سردبير ماهنامه فيلم درباره اين مجموعه يادداشتي در اختيار سايت "سينماي ما" گذاشته كه ميخوانيد.
--------------
مثل يك معجزه
هوشنگ گلمكاني: در قفسههايي كه توي يكي از اتاقهاي خانه تا سقف ساختهام، دورههاي جلدشدة ماهنامة «فيلم» يك رديف كامل طولي از اين قفسهها را پر كردهاند. خيالم راحت است كه جا براي مجلدهاي بعدي هم فعلاً هست. اما در اين سالها فراوان شنيدهام كه كساني از خوانندههاي دوستدار مجله به دليل كمبود جا در خانهشان، آرشيو مجلههايشان را فروختند يا بخشيدند. البته كساني هم به دليل دل كندن از مجله اين كار را كردند كه موضوع اين يادداشت نيستند! كساني هم قصد مهاجرت داشتند و نميتوانستند مجلهها را بار بزنند و به ديار غربت ببرند؛ هرچند كه ميدانم برخي رنج انتقال آرشيوشان را تحمل كردند و مجلهها را با خودشان به آن سوي آبها بردند. اما به هر حال هر چه زمان ميگذشت و عمر و حجم مجله افزايش مييافت، دغدغة خوانندگان پيگير هم براي يافتن جاي نگهداري آنها در خانههايشان، و گاهگداري حملونقل آنها هنگام اسبابكشي بالا ميگرفت. خيلي از اين خوانندگان، بابت اين قضيه خاطرههايي دارند...
از زماني كه پاي سيدي و ديويدي و هارد به عنوان مخزن جمعوجور مواد و مصالحي كه ما با آن سروكار داريم به زندگيمان باز شد، يكي از رؤياهايم تبديل اين مواد حجيم چاپي كاغذي دورة ماهنامة «فيلم» به فايلهاي كامپيوتري بوده است. و حالا اين اتفاق افتاده و بهزودي حاصلش به بازار ميآيد. همة آن هزاران صفحهاي كه طي اين سي سال منتشر شده (به همان شكل اصلي اسكن شده) ميرود توي هشت تا ديويدي كه شركت رسانهساز به شكل زيبايي برايش برنامهنويسي و طراحي كرده؛ با امكان چاپ كردن صفحهها و امكان جادويي جستوجو بر اساس نام اشخاص، نام فيلمها، نام نويسندگان و مترجمان، و موضوعها. با امكان ورق زدن شماره به شماره و انواع امكانات ديگر كه مثل يك رؤيا ميماند. كتابچهاي (در واقع چيزي مثل يك شمارة فوقالعادة مجله، در همان قطع) هم تدارك ديدهايم كه بخش عمدة آن يك واقعهنگاري دقيق و پر از جزييات از تاريخچة ماهنامة «فيلم» است، به اضافه فهرست كامل همة همكاران مجله در اين سي سال، كه ضميمة اين بسته نرمافزاري خواهد شد.
مجلدهاي مجلهام در رديف بالايي قفسههاي كتابخانه چيده شده كه براي برداشتن آنها يا بايد از يك نردبان دوپلهاي استفاده كنم، يا مثل جناب هيچكاك در بعضي از اين عكسهاي معروفش كه زونكن فيلم آخرش را روي پروندة فيلمهاي ديگر ميگذارد، روي پنجة پا بلند شوم. البته وقتي كه بستة نرمافزاري آرشيو سي سالة مجله هم دربيايد به آن مجلدهاي رديف بالاي قفسهها دست نميزنم، چون تماشايشان خيلي كيف دارد و به عنوان حاصل عمر، منظرة لذتبخشي است. اما اين بستة جادويي هم، بهخصوص امكان جستوجو در مطالب، يك موقعيت فوقالعاده و رؤيايي است و ديگر نيازي به ورق زدن فهرستهاي سالانه يا فهرست چاپي چهارصد شماره نيست. براي آنهايي كه جاي كافي براي نگهداري آرشيوشان ندارند يا قصد سفر و اسبابكشي دارند كه اين اتفاق مثل يك معجزه است. شايد آن دسته از دوستداران مجله هم كه در سالهاي اخير به هر دليلي از آن دل كندهاند، به اين نتيجه برسند كه موضوع هنوز براي ما جدي و عاشقانه است اما در مقدرات كلان زمانه نميتوانيم دستكاري كنيم!