| |
احسان خوشبخت - بعضی بازیگران با حرکات دستشان شما را متقاعد میکنند، بعضی با نگاه، بعضی با فیگوری که در نمایی تمام قد به ما میدهند و استثنائاً بعضی با صدایشان. مورگان فریمن به دسته آخر تعلق دارد. وقتی کسی در ممفیسِ ایالتِ تِنِسی بهدنیا بیاید، آنهم در حوالی سالهای ۱۹۳۰، منطقهای که از آن دبلیو سی هندی، اوتیس رِدینگ، جانی کش، بی بی کینگ، الویس پرسلی، جان لی هوکر، مِمفیس اسلیم و بوکِر لیتل بیرون آمدند، آنوقت چه میراثی بهتر از موسیقی؟
مورگان فریمن، آن موسیقی درخشان بومی را نه در ساز، نه در آواز، بلکه در صدای عادی و گفتار روزمرهاش دارد. این خصلت سیاهان زیادی از آن منطقه بود، اما فریمن به جز آن موسیقی مادرزاد، صدای تِنور بینظیری نیز داشت که یکی از آرزوهای پالین کیل بود تا قبل از مرگ دربارهاش بنویسد.
پدرش در ممفیس مغازه سلمانی داشت و وقتی در ۱۹۶۱ از نارسایی کبد مرد، مورگان برای سبک کردن بار خانواده که دو فرزند دیگر نیز داشتند با مادر بزرگش زندگی کرد. از دوران دبیرستان بازی در تئاتر را شروع کرد و گویا نظر عدهای را هم به خود جلب کرد، اما از آنجا که با خانواده دائماً از ایالتی به ایالت دیگر میرفتند کارهای تئاتری او، و بعدها حتی رقص، او را به جایی نرساند تا این که به نیویورک رسید و در اجرایی از موزیکالِ سلام دالی! با بازیگران سیاهپوست (و با شرکت موزیسنهای جاز پِرل بِیلی و کب کالووی) ظاهر شد. به موازات اجراهایی از برشت و شکسپیر نقشهای گذری و بدون ذکر نام در عنوانبندی در فیلمهایی مثل سمسار سیدنی لومت بازی کرد. از ۱۹۷۴ به تلویزیون رفت و قاطی سریالهای تلویزیونی شد، از آن جمله برنامههای مخصوص کودکان. امیدوار بود بتواند در تب فیلمهای سیاهپوستی که در هالیوود ساخته میشد (مشهور به blaxploitation) نقشی به او پیشنهاد شود، اما نشد و سالها بعد در مصاحبهای گفت: «لابد خیری در کار بوده.» و این تنها باری نبود که کلمه «خیر» و اشاره او به مشیّت را میشنیدیم. واقعاً برای این که کسی بتواند در ۶۰ سالگی ستاره شود جدای از استعداد، تلاش و حتی نبوغ، مقدار زیادی به مشیّت نیاز دارد. با وجود نامزدی چند جایزه برای کارهای تئاتری و تلویزیونیاش در اواخر دهه ۱۹۷۰ تصمیم گرفت بازیگری را بوسیده و کنار بگذارد و در نیویورک راننده تاکسی شود، اما خوشبختانه نشد.
به مرور جایی در فیلمها باز کرد. اولین بار در کنار رابرت ردفورد در بروبیکر (۱۹۸۰)، ساخته استاد فیلمهای زندانِ ایالتی، استوارت روزنبرگ، دیده شد. هفت سال بعد اولین نامزدی اسکارش برای street smart (جری شاتزبرگ، ۱۹۸۷) بود که در آن کریستوفر ریو از سرصحنه سوپرمن چهار آمده بود تا در دنیای خیابانهای گناهآلود شهر با موریگان فریمن، در نقش یک پاانداز، یکی به دو کند و داستانش را برای یک روزنامه بنویسد. خود فریمن این کار را بهترین بازی و نقش مورد علاقهاش میداند! این پالین کیل بود که در نقدی بر فیلم، بدون آنکه قبلاً از فریمن چیزی دیده یا شنیده باشد، نوشت: «آیا فریمن بزرگترین بازیگر سینمای آمریکا نیست؟». قرار بود بعد از نامزدی اسکار یکدفعه انبوهی فیلمنامه و پیشنهاد به طرفش بیاید، اما نیامد و او آرام و بیسر و صدا نقش یک معتاد را در پاک و هوشیار (۱۹۸۸) بازی کرد.
رانندگی برای خانم دیزی (۱۹۸۹) نقشی بود که پرسونای بازیگریاش را تثبیت کرد. در همان سال در افتخار ادوارد زوییک در نقش یک سرباز سیاه در جنگهای داخلی آمریکا ظاهر شد، اما مشکل این بود که زوییک مثل همیشه قهرمانبازی، سانتیمانتالیزم و شیکی تصاویر را با هم میخواست و این داستانی نبود که با این فرمول به دل بنشیند.
در دهه ۱۹۹۰ نقشهایی بهتر میگرفت، بهخصوص وقتی با نابخشوده (۱۹۹۲) همراه کلینت ایستوود شد و بلاخره اولین اسکار زندگیاش را برای عزیز یک میلیون دلاری (۲۰۰۵) گرفت. اما با این که فریمن محبوب و مورد توجه راهش را پیدا کرده، هنوز کلیشهها دست از سر او برنمیدارند. یکی از این نمونهها Bucket List بود، داستان دوره کهولت و جدل با بیماری و مواجهه با مرگ که هالیوود بعد از یکی دو موفقیت قابل اعتماد به فرمولی تازه مبدل کرد و البته این فرمول هیچ جا سطحیتر و خسته کنندهتر از این فیلم استفاده نشده است. اما Bucket List نمونه خوبی است برای رسیدن به این نتیجه که غولی از نسل دهه ۱۹۷۰، مثل جک نیکلسون، چطور در کمال بیتوجهی و سرهمبندی با نقشش روبرو میشود (همان جک نیکلسون دربارۀ اشميت وsomething’s gotta give) و بازی را کاملاً به فریمن واگذار میکند. هرقدر دیدن نیکلسون مایه بیحوصلگی و ملال میشود، دیدن فریمن آرامشبخش و مطبوع است. فریمن دیر شروع کرد، بنابراین فرصت چندانی برای وادادن به شیوه نیکلسون، دنیرو و پاچینو، در بسیاری از نقشهای اخیرشان، را نداشت.
در دو دهه گذشته، علاوه بر بازیهایش، در مستندهای بیشماری به عنوان گوینده متن صدای او را میشنویم، مستندهایی درباره فضا، طبیعت، گفتار متن انگلیسی رژه پنگوئنها، و بهخصوص مجموعه مستندهای تاریخ بردهداری. فریمن یکی از دو سه بازیگر سیاهپوستی است که بیشترین و مهمترین نقشهایش درباره مسائل سیاهان بوده، به جز رانندگی برای خانم دیزی و افتخار، نقشهایی مانند مالکوم ایکس در فیلم تلویزیونی مرگ یک پیامبر (۱۹۸۱)، کارگردانی Bopha در ۱۹۹۳ درباره پلیس سیاهپوستی در آفریقای جنوبی، وکیل مدافع بردهها در آمیستاد و نلسون ماندلا در Invictus. با این وجود او از این که مستقیماً درباره این موضوع اظهار نظر کند بیزار است. وقتی اخیراً در آمریکا یک ماه را به نام ماهِ تاریخِ سیاهان اعلام کردند، مورگان فریمن از اولین کسانی بود که مخالفتش را رسماً اعلام کرد و گفت در هیچکدام از برنامهها و جشنهای این ماه حاضر نمیشود، تاریخ سیاهان، یعنی تاریخ آمریکا و مگر مثلاً «یک ماه تاریخ سفیدها» هم وجود دارد؟ در مقابل دوربین برنامه تلویزیونی "۶۰ دقیقه" در توضیح این واکنش به مایک والاس گفت: «تنها راه مبارزه با نژادپرستی این است که اصلاً حرفش را نزنی. من به تو سفید نمیگم، و از تو هم خواهش میکنم منو سیاه صدا نکن.»
فریمن چکیده تصویر مرد سیاهِ باهوش، باوقار، مهربان و منطقی است. غروری درونی و توأم با شفقت دارد که در بهترین آدمهای این نژاد دیده میشود. از این نظر به خاطر سادگی و خاکی بودن فراموش نشدنیاش، اعاده حیثیت او از رنگینپوستان آمریکایی به مراتب تأثیرگذارتر از سیدنی پوآتیه از کار درآمد. او برخلاف پواتیه و نسل سیاهان خشمگین میتواند احساساتش را بهدرستی کنترل کند. برخلاف ستارههای پولسازی مثل ادی مورفی و کریس راک، فریمن آدمی بدون ادا و اصول است و حتی یک کلمه زاید و نمایشی در کارش نیست، چه روی پرده و چه خارج از آن.
به خاطر این خصلتها اولاً نقشهای بیربط زیادی نصیبش شد که البته حتی در آنها جدیّت او متقاعد کننده بود (نقش خدا در بروس توانا و رییس جمهور آمریکا در Deep Impact) و دوم اینکه فهمید مردم نمیتوانند او را در نقش منفی ببینند و این موضوع تا امروز فریمن را همچنان ناراحت میکند. شدت این مسأله تا آن حد بود که بعد از نمایش آزمایشی باران سخت استودیو مجبور شد پایان فیلم را دوباره فیلمبرداری کند و در پایان تازه، فریمن که در نسخه اول کشته میشد، زنده بماند. ریچارد جابسن در روزنامه «گاردین» او را با اسپنسر تریسی مقایسه کرده، و به نظر خودش بهترین بهانه این مقایسه، بیرون زدنِ ناگهانیِ سرشتی نیک، در سختترین و غیرانسانیترین شرایط ممکن است که در بسیاری نقشهای فریمن دیده میشود.
|