گيرم كه درميشيان و امير يوسفي را مقهور قدرت خود كرديم و از اكران فيلم
هايي كه داراي مجوز ساخت و نمايش هم بوده اند جلوگيري كرديم، بر فرض كه
عياري و بني اعتماد به ما احترام گذاشتند و در مقابل عدم نمايش فيلمهايشان سكوت كردند،
اخرش كه چي؟ حتي اگر جعفر پناهي و جشنواره سياسي باز برلين هم نباشند
بالاخره بايد دير يا زود بپذيريم در جهاني زندگي ميكنيم كه مرزهاي فيزيكي
سالهاست از ميان رفته اند و انسانها در هر جاي اين كره خاكي ميتوانند به
راحتي و سرعت يك چشم بر هم زدن پيام هايشان را به هم منتقل نمايند و چه بهتر
كه اول بتوانند حرف شان را در كشور خودشان و براي مردم خودشان بزنند.
دوستان عزيز بپذيريد ، مديريت فرهنگي ديگر با دست فرمان مديريت گلخانه اي
دهه شصت امكان پذير نبست دنيا خيلي تغيير كرده و نياز به روحي تازه است تا
جان دهد اين بيمار در حال احتضار فرهنگ را .
بايد اين مهم را درك و
فهم كنيم كه آزادي بيان و انديشه هيچ وقت امنيت ملي را در هيچ جاي جهان به
خطر نينداخته و نخواهد انداخت .
پ ن : ١-بديهي است اين نوشته به
معناي موافقت و همراهي از محتوا و مضمون فيلم هاي مذكور نيست و اساسا نبايد
دوست داشتن يا نداشتن ما در نگرش مديريتي ما تاثير گذار باشد
٢- حضور
فيلم آقاي پناهي در جشنواره برلين و پر رنگ شدن دوباره مسائل حقوق بشري در
استانه مذاكرات هسته اي ميتواند تاثير منفي بر روند مذاكرات گذاشته و با
منافع ملي ما در اين زمان منافات داشته باشد