چه کسی فکر میکرد الی بیگناه است؟
0)در پی قرار گرفتن مطلبی از بنده در سایت سینمای ما با عنوان "اگر فکر کنیم «درباره الی» از «ماجرا»ی آنتونیونی فیلم بهتری است یک گناه کبیره است؟ "، عده ای از عزیزان بازدید کننده، نظراتی را درباره ی این نوشته و مطالب ذکر شده در آن بیان کردند که بسیاری از آن ها برای من بسیار مفید واقع شد. چرا که به من کمک کردند تا بیشتر درباره ی مفاهیمی که به آن ها بیندیشم. هر چند تفکر بیشتر در مورد این مفاهیم، باعث شد اعتقاد من به آن ها راسخ تر از قبل شود، ولی در عین حال متوجه یک ضعف مهم در مقاله ام شدم. ضعفی که به نظرم بزرگترین مشکلی است که می تواند برای یک نوشته به وجود بیاید و آن هم این است که نویسنده نتواند حرفش را به درستی منتقل کند. آن مقاله ی من هم متأسفانه ظاهراً دچار همین مشکل بود و گویا عده ای از عزیزان گمان کردند که من می خواهم ارزش های سینمای کلاسیک را تکذیب کنم و سینمای امروز را با سینمای آن دوره مقایسه کنم یا بگویم شوالیه ی تاریکی فیلمی به مراتب بهتر از ماجراست و... در حالی که به واقع این گونه نبود. دوست دارم درباره ی بعضی از جملاتی که کاربران عزیز نگاشته بودند، توضیحاتی بدهم و حرفی که نتوانستم در مقاله ی قبلی به خوبی انتقال دهم را در این جا به طور دقیق ذکر کنم. بنابراین ضمن تشکر از همه ی عزیزانی که نوشته ی قبلی من را خواندند و آن را لایق نظر گذاشتن دانستند، در ادامه تعدادی از جملات ذکر شده توسط بازدیدکنندگان و توضیحاتم را درباره ی آن ها ذکر می کنم: 1)"به نظرم اصلا" اشکالی ندارد که کسی بگوید "درباره الی" فیلم بهتری از "ماجرا" اثر آنتونیونی است ... چون در درجه اول اثبات می شود که بالاخره دوستان متعصب قبول دارند که "درباره الی" به هر حال تقلید یا برداشتی از آن فیلم بوده و از آسمان بر ذهن اصغر فرهادی نازل نشده است!" من اصولاً سعی می کنم در مورد هیچ فیلمی متعصب نباشم. قبول هم دارم که ایده ی اولیه ی درباره ی الی به ایده ی اولیه ی ماجرا شباهت دارد. ولی به نظرم کمال بی انصافی است که درباره ی الی را تقلیدی از ماجرا بدانیم. شباهت این دو فیلم به نظرم منحصر به ایده ی کلی آن و یک سری ایده های بصری مثل نمایش دریا محدود می شود. حتی نحوه ی نمایش دریا هم در دو فیلم متفاوت است. در ماجرا از همان ابتدا دریا طغیانگر است و بحران زا و تنش آفرین. ولی در درباره ی الی، تا زمان غرق شدن آرش و الی، دریا اتفاقاً کاملاً آرامش بخش و زیبا به تصویر کشیده می شود. اما همزمان با پیدایش بحران، ناگهان انگار دریا هم فقط خروش و امواج سنگینش را نثار ما می کند. از نظر مفاهیم منتقله هم که این دو فیلم کاملاً متفاوت با هم عمل می کنند. ماجرا تنهایی، پوچی و بی تفاوتی انسان مدرن را به ما منتقل می کند و درباره ی الی بحران قضاوت و اخلاقیات در دوره ی ما را نشان می دهد. حتی داستان فیلم هم فقط تا زمان سکانس ناپدید شدن آنا و الی به هم شبیه است و پس از آن هر کدام مسیری جداگانه را طی می کنند. پس چگونه می توان گفت درباره ی الی تقلید یا برداشتی از ماجراست؟ صرف شباهت ایده ی کلی دو فیلم باعث این نتیجه گیری شده است؟ 2)"به هر حال نمیشود انکار کرد که "درباره الی" با توجه به ذائقه و سلیقه مخاطب ایرانی ساخته شده و بعید نیست اگر مخاطب عام و معمولی ایرانی "درباره الی" را بیشتر از "ماجرا" دوست داشته باشد..." آن چه که مرا آزار می دهد، همین است. همین فاصله گذاری و طبقه بندی که معیارش هم مشخص نیست. "مخاطب عام و معمولی" یعنی چه؟ پس یعنی اغلب کسانی که ماجرا را از درباره ی الی بیشتر دوست داشته اند، مخاطبان خاص و فرهیخته اند و بیشتر کسانی که درباره ی الی را می پسندند، مخاطب عام و معمولی؟ 3)"شما فاصله بين آن فيلم را دوست ندارم چون (محیط گرفته، عدم حضور موسیقی، خلوت بودن محیط، نورپردازی با عمق کم، فضا و داستانی بی هیجان و تعلیق و...) و شواليه تاريكي را دوست دارم چون موسیقی هیجان انگیز و پرحجم، داستان پر و پیمان و پرتعلیق، نورپردازی شدید و پر از رنگ های تند و... همگی در مقابل ضمیر شخصیت های اصلی قرار می گیرند را به سرعت طي كرديد." البته من نگفتم که ماجرا را دوست ندارم. ولی خیلی هم به آن علاقه مند نیستم. علت این که خیلی آن را دوست ندارم این نیست که داستانش بی هیجان است و موسیقی ندارد و... بلکه مشکل من افراط در نمایش بی احساسی است که توضیح دادم. اما قبول دارم که سریع این مسیر را طی کردم. به خاطر این که اصلاً هدف من این نبود که بگویم شوالیه ی تاریکی را دوست دارم یا فلان فیلم را دوست ندارم. هدف اصلی من از نوشتن این مقاله این بود که بگویم هیچ گاه نباید با تعصب به چیزی اندیشید. سینمای کلاسیک بسیار عالی است. چند تا از فیلم های محبوب تمام عمر من، صامت هستند! ولی سینمای امروز هالیوود هم حرف های زیادی برای گفتن دارد. ماجرا و درباره ی الی و شب و ... همه بهانه است. 4)"در اين شكي نيست كه ماليخولياي دوران ما با گذشته فرق كرده همانطور كه كامبيز كاهه زماني نوشته بود كه حال و هواي دهه نود را روزهاي عجيب و شهر تاريك بهتر از احياي مردگان اسكورسيزي تصوير كردند. اما كاهه حواسش بود كه فيلم هاي مورد مقايسه اش در يك دهه ساخته شدند نه با فاصله ي چهل سال." حرف شما را صد در صد قبول دارم. ماجرا در قیاس با دوره ی خودش فیلم بسیار زیبایی است و بسیار هم نزدیک به شرایط جامعه ی آن روز. حرف من در پاسخ به کسانی است که به زور می خواهند بگویند که سینمای آن دوره زیباتر از سینمای امروز است. ولی من می گویم این طور نیست. دقیقاً به دلیل این که ماليخولياي دوران ما با گذشته فرق كرده است. اگر کسی این دید را داشته باشد که هر فیلم را در ابتدا با توجه به دوره ای که در آن ساخته شده مورد قضاوت قرار دهد، کار من هم خیلی راحت تر می شود. چون من هم همین را می خواهم. بیرون آوردن مردگان در واقع یک فیلم دهه ی هفتادی است که در دهه 90 ساخته شده و برای همین هم که خیلی مورد توجه قرار نگرفته است. ماجرا و شب و... در زمانی ساخته شده اند که جامعه به چنین فیلم هایی احتیاج داشت. روشنفکران تجلی باورهای خود را در زبانی جدید که آنتونیونی آفرید مشاهده می کردند. ولی این که بخواهیم بگوییم الآن دیگر فیلم ها اصلاً به درد نمی خورند و... را به هیچ وجه نمی پسندم و نمی پذیرم. 5)" سطح واقعيت در كميك ها وفيلم هاي براساس آن با سطح واقعيت در زندگي روزمره كه ادبيات و سينماي مدرن مدرن هميشه قصد دارد به ابعاد آن نزديك شود فرق دارد." باز هم آفرین. علت این که در مقایسه ی شوالیه ی تاریکی و ماجرا وارد جزئیات نشدم همین است. فقط می خواستم بگویم مفهوم کلی دو فیلم به نظرم یکی است. ولی شیوه ی نمایش آن تفاوت کرده و فرق سینمای دهه ی 60 و سینمای هزاره ی سوم همین است و به نظرم شیوه ی نمایشی که در شوالیه ی تاریکی یا مثلاً در بروژ و... به کار گرفته شده، به نظرم به دنیای حال حاضر نزدیک تر است. وگرنه در جزئیات، این دو فیلم خیلی با هم متفاوتند. 6)” قرار نیست همه کسانی که عاشق آنتونیونی و ژان لوک گدار و فلینی هستند هیچوقت ساسی مانکن گوش نکنند !! اما موضوع اینست که تکلیف انسان یا آرمان ها و عقاید خودش و تفکراتش روشن باشد." واقعیت این است که اصلاً از این بعد به ماجرا نگاه نکرده بودم! ساسی مانکن + آرمان ها و عقاید آدم؟! به شخصه فقط هنگامی به موسیقی ساسی مانکن و امثال او گوش می دهم که حسابی سرخوش و سرحال باشم و بخواهم به قول معروف عیشم کامل شود! اصولاً به نظر من موسیقی ساسی مانکن چیزی نیست که قرار باشد روی آن فکر بکنیم! چه برسد به این که بخواهد آرمان ها و تفکرات آدم را تغییر بدهد. موسیقی ساسی مانکن برای این است که به آن گوش دهیم و صفا کنیم! همین. همان طور که شما هم در انتهای کامنتتان اشاره کردید، بهرحال برای طرفداران جدی موسیقی و سینمای سطح بالا و باصطلاح "روشنفکری" هم شاید لازم باشد گاهی برای سرگرمی و تفریح به چنین موسیقی های هم گوش بدهند ... و به نظر من هم چنین است. اصلاً در جمله ی شما، فکر کنم به جای شاید حتی می توان "باید" گذاشت. 7) " هرچند "درباره الی" تقلید یا برداشتی از "ماجرا" اثر آنتونیونی بود اما به نظر می رسد مقایسه این دو فیلم قیاس بی موردی باشد... چون این دو فیلم به دو زمان و مکان جداگانه و دو اقلیم و شرایظ کاملا" جداگانه فرهنگی و اجتماعی و تاریخی تعلق دارند ..." البته من موافقم نیستم که درباره ی الی تقلید یا برداشتی از ماجرا بود. تفاوت ها بیشتر از آن است که به راحتی یکی را برداشتی از آن یکی بنامیم. ولی حرف من هم که اصلاً همین خط آخر شماست. باز هم تأکید می کنم فیلم هایی که از آن ها نام بردم، فقط بهانه ای بودند برای ذکر این نکته که سینمای هر دوره متعلق به آن دوره است. هر چند بی شک درس های زیادی برای انسان های دوره ی ما هم دارند، ولی قابل پذیرش نیست که عده ای از سینمای یک دوره برای خود بت بسازند و سینمای امروز را یکسره مبتذل بنامند. همین! حالا برای این که توضیحاتی هم درباره ی این حرفم بدهم، چند مثال زدم فقط برای این که بگویم فیلم های امروز به جهان این دوره نزدیک ترند تا فیلم های چهل سال قبل. نمی خواهم بگویم کدام سینما "بهتر" است. 8) " این قدر غر غر نکنین شمایی که این قدر اشکال می گیرید که درست هم هست میتونید 2 صفحه از یک فیلم نامه رو بنویسید؟؟؟؟" من که نفهمیدم منظور شما من بودم یا کسانی که از درباره ی الی ایراد گرفتند. ولی با این فرض که شما به من اشاره کرده اید: شما فرض کنید نه! نمی توانم مقاله بنویسم. ولی چه ربطی به قضیه دارد؟ کلاً با استراتژی شما مشکل دارم. مقاله ای نوشته ام و این مقاله در سایتی چون سینمای ما قرار گرفته است. پس یعنی سطح این نوشته از دید دست اندرکاران سایت (که آن ها می توانند 2 صفحه فیلم نامه بنویسند) از حد صفر و کاملاً آماتور بالاتر بوده است. حالا دیگر چه فرقی می کن این مقاله را چه کسی نوشته است؟! اگر هم منظورتان کسانی بوده اند که با درباره ی الی مشکل دارند، جوابتان با خودشان! 9) ". چه اجبار است که بیاییم بین تارانتینو و جان فورد یکی را انتخاب کنیم یا بگوییم کدام بهتر است . چیزی که مشخص است این است که سینما افت نکرده . فقط تغییر لحن داده است . پس ما باید برای لذت بردن آدم انعطاف پذیری باشیم . حالا فیلم مورد نظر میخواهد قدیمی باشد یا جدید ." فکر می کنم در مقاله ی قبل نتوانستم حرفم را به خوبی منتقل کنم و این مشکل مقاله ی قبلی من بود. بسیاری از کسانی که در مقاله ی قبلی نظر داده بودند، همان حرفی را زدند که من می خواستم بزنم، ولی گویا احساس کرده بودند مقاله ی من دارد حرف دیگری می زند. به هر حال اگر در مقاله ی قبلی نتوانستم حرفم را بزنم، حرف اصلی را این جا می گویم. حرف اصلی من همین است که سینمای امروز و سینمای کلاسیک هر دو قابل احترام هستند و تماشای هر فیلمی لذت بخش. حالا نظر شخصی هر کس یک چیز است و این کاملاً طبیعی است. ولی نمی توان هیچ کدام از آن دو را نفی کرد.
|