| |
سینمای ما- دنیای تصویر شماره 196 منتشر شد. در این شماره علاوه بر آخرین اخبار سینمای ایران و جهان، جداول تولید و فروش فیلم ها می توانید پرونده ی خواندنی و جالبی درباره ی آلفرد هیچکاک و آثار سینمایی اش را نیز بخوانید. گزیده ای از مطالب این شماره از این قرار است: خیال مردن نداشتم! (مرگ تونی کرتیس در 85 سالگی)، فضانورد باستانی سینما (گفتگو با ورنر هرتزوگ)، آنیل کاپور در هالیوود یا هالیوودی ها در هندوستان، کات کردن با کوئنتین! (به بهانه ی مرگ سالی منکه)، آلبوم خانوادگی ترین فیلم سینما! (عکس های «پدرخوانده») بر پرده سینماها: نگاهی به فیلم های فاصله، کارناوال مرگ، از ما بهترون، یه جیب پرپول بر صحنه تئاتر: اتللو، رویای هالیوود، خانه ی برناردا آلبا تازه های 2010: آمریکایی، بازگشت پرستار مک فی، سارقان، پیرانا، استپ آپ سه بعدی، یکبار مصرف ها، اسکات پیلگریم علیه جهان، خون آشام ها می مکند، آدم های دیگر، آخرین جن گیری، بلیت قرعه کشی، بخور نیایش کن مهر بورز، جابجایی، رفتن به دوردست، ماچته راهنمای آلبوم های موسیقی: رگ خواب، شهناز شهنواز، همه ی اقوام من نگاه: آتش و خاکستر (ریخت شناسی فیلمفارسی)، بی نظم منظم: هنرِ متوسط بودن راهنمای فیلم: پادرهوا، اراذل بی آبرو، یک مرد جدی، آواتار، گنجه ی رنج گسترش مخاطبان سینما در زمانه ی کمبود سالن (گفتگوی علی معلم با سعید رجبی فروتن) فضایی ها هیچگاه از مطالعه ی ما زمینی ها خسته نمی شن! (گفتگوی ماریون کوتیار با پنه لوپه کروز) سینمای کشورها: حرکت از عظمت به قدرت (پرونده ی «سینمای چین» ) وقتِ خوبِ مصائب (هنر سیر و سفر در سینما با تمرکز بر فیلم چهارصد ضربه ) فرهنگ کارگردانان: ژاک اودیار، صدیق برمک، متیو بارنی مشاهیر و سینما: مداد به دست به دنیای تصویر آمد! (پابلو پیکاسو و سینما) 101 فیلم چهار ستاره ی تاریخ سینما: در اعماق یک تراژدی ساده (دزد دوچرخه)، کمدی دیوانه وار و تیره و تار! (بزرگ کردن بیبی)، هجویه ی سیاه جنگ (راه های افتخار) زوم: کاریکاتور اندر احوالات فروش فیلم های متفاوت به همراه ویژه نامه کودکان و نوجوانان
بخشی از یادداشت های سردبیر را می خوانید:
پایان صنعت نمایش؟ نقطه ضعف اساسی مدیریت سینمای ایران (دولتی و خصوصی) در طول دوران پس از انقلاب اسلامی، بی توجهی کامل این مجموعه به صنعت نمایش در کنار صنعت تولید فیلم ایرانی بوده و هست. این مدیریت و حتی سینماگران همواره سینما را به منزله تولید فیلم گرفته و از صنعت نمایش و سود آن غافل بودند. در طول سه دهه ی گذشته سال به سال، ماه به ماه و ساعت به ساعت تأخیر در ایجاد رونق در صنعت نمایش و گسترش ارتباط مخاطبان با جریان زنده و پویای سینمای ایران و جهان کار را به اینجا کشانده که می بینیم. نمایش فوتبال در سالن های سینما آخرین پرده از مضحکه ی صنعت نمایش فیلم در ایران بود که به اجرا درآمد. آمارها سخن می گویند: در زمانه ای که رشد بینندگان سینما در جوامع پیشرفته (که امکانات کامل و فوق تکنولوژیک نمایش خانگی و ماهواره و اینترنت و... را ده ها برابر ما دارند) قطعی و قابل ذکر است (حتی در کشوری مانند چین که در سال های ماضی به کل صنعت نمایش را تخریب کرده بود و در گزارش همین شماره ی مجله مطالب جالبی را در این مورد می توانید بخوانید)، افول کامل مخاطبان سینما در جداولی که روزبه روز منحنی سینوسی شان به سمت پائین سرازیر است، چه معنایی جز تخریب کامل دارد؟ مقصر کیست؟ مدیرانی که تنها به بیلان فیلمسازی در دوران کاری شان اهمیت دادند و نگران جشنواره هایی بودند که قرار بود کارنامه ی آنان پیش بالادستی ها باشد؟ دستگاه هایی که صاحب و مالک سینماهایی از پیش ساخته شدند و ارثیه ی غصبی شان را نتوانستند نگهداری کنند؟ سینماگران بی استعدادی که زمین بازی را از رقیب خارجی خالی کردند تا تاوان سوبسیدهای میلیونی دریافتی شان را با ناز و کرشمه به حلقوم خلق فرو کنند؟ تئوریسین های بی استعدادی که هر روز ژانرهای جدیدی برای سینما تراشیدند تا سکه هایی برای جیب مبارک تعبیه کنند؟ رسانه های زیراکسی و کم تیراژ اما موثری که شیپور را از سر گشادش می زدند و برای موهوم ترین محصولات این تنها اسب مسابقه پرونده سازی می کردند و نعره تأیید می زدند؟ کسانی که با تکیه بر بله قربان گویی و پاچه خواری مدیریت سالن هایی را به عهده گرفتند که پیش از این جولانگاه عشاق سینمایی چون مدیر سینما کریستال سابق (صابر رهبر) بود؟ کارمندان بی قیدی که جای آپاراتچی های فیلم باز و کنترل چی های عشق سینما را با یونیفورم های بی روح و کت و شلوارهای عاریتی گرفتند؟.... تلخ است اما به قول رندی به ته خیار رسیده ایم که سخت مثل حرف راست تلخ است!
بخشی از پیشنهاد های سردبیر را می خوانید:
شخصیت هنری: «مهران مدیری» سال ها که می گذرد، از پس همه وقایع و در کنار همه آیندگان و روندگان، در گذر از مسیرهای پرپیچ و خم، شخصیت هایی بارز می شوند که گوهری در وجودشان است که زمانه آن را صیقل می دهد و خود پاسدار آن هستند و مردم نیز با قدردانی نگهداری شان می کنند. و از این روست که آسمان صنعت نمایش هنوز ستاره دارد. مهران مدیری نمونه ی خوب یک شخصیت هنری در حوزه ی نمایش طنز تلویزیونی است؛ شخصیتی که نقاط قوت اش را خوب می شناسد و ضعف هایش را پنهان نمی کند بلکه به سخره می گیرد. مدیری در طی این سال ها توانسته روی مرز باریک تألیف هنری و اقتضائات رسانه و حال و هوای جامعه، راه برود. شخصیتی که غمخوارانه مسائل مبتلا به جامعه خود را با رندی در مدیوم تصویر جا داده است. نه فخرفروشی روشنفکرانه کرده نه به دام بازار سطحی نگری افتاده. اگر در جایی ماجراجویی هنری هم کرده (مثل آوازخوانی) حواس اش بوده که در مرز دانسته هایش راه برود. نه مثل برخی دوستان یکباره جای هنرمندی را در عکاسی نشانه رود یا به ناگاه نقاش و رمان نویس و چه وچه شود برای یکبار. مدیری مثل همه ی هنرمندان افت و خیزهای خود را داشته اما منحل نشده، تاریخ اش انقضا نیافته، هنوز زنده است و مسیر رشد می جوید. حواس مان به او هست.
|