دانلود

نگاهي به «آينه‌هاي روبرو» ساخته نگار آذربايجاني : حق انتخاب نداشت، اما هم قضاوت شد هم محکوم :: سينمای ما ::

   






نگاهي به «آينه‌هاي روبرو» ساخته نگار آذربايجاني
حق انتخاب نداشت، اما هم قضاوت شد هم محکوم

سينماي ما- مرسده مقيمي: در روزهایی که همه چیز دست به دست هم داده که سینمای اجتماعی روز به روز بیشتر منزوی شود و کمتر جرئت کند حقایق را به تصویر بکشد، «آینه‌های روبرو» برای دوستداران سینمای اجتماعی فیلمی با شهامت و اتفاقی مبارک است. سوژه‌ی ممنوعه‌ی افراد ترنس از همان ابتدا که زمزمه‌‌هایش به رسانه‌ها رسید پیش‌بینی می‌شد یا هرگز رنگ پرده را به خود نبیند یا به صورت محدود اکران شود، اما خوشبختانه آینه‌های روبرو از آن دست فیلم‌هایی نبود که به بایگانی برود و حالا روی پرده است گيرم با اکرانی محدود به صورت تک سانس و گردشی در اغلب سینماهایی که این فیلم را نمایش می‌دهند و این قطعا بر دیده شدنش تأثیر خواهد گذاشت، اتفاقی که انگار بناست برای تمامی فیلم‌هایی که سعی دارند حقایق کمتر گفته شده اما مهم را به تصویر بکشند بیفتد.

 دو سال پیش نیز "عصر جمعه‌"ی مونا زندی حقیقی هم که سراغ سوژه‌ای ملتهب رفته بود به همین سرنوشت دچار شد و با اکرانی محدود به آن چه حقش بود نرسید و آن طور که باید دیده نشد، حالا پس از گذشت دو سال آینه‌های روبرو وضعیتی بهتر از عصر جمعه دارد، تبلیغ تلویزیونی (البته بدون نشان دادن پلانی از فیلم) در اختیار دارد که همین هم بهتر از نداشتن تبلیغ تلویزیونی است، در برخی سینماها اکران ثابت دارد، برنامه‌ی هفت یک هفته را به نقد و بررسی این فیلم اختصاص داده است، فیلم از تبلیغات دهان به دهان خوبی بهره می‌برد، رسانه‌ها هم پوشش خوبی دارند و همه‌ی این‌ها نوید این را می‌دهد که آینه‌های روبرو بتواند خودش را نشان دهد اتفاقی که هرگز برای عصرجمعه که سوژه‌اش ممنوعه‌تر و ملتهب‌تر از آینه‌های روبرو نیفتاد.

«آینه‌های روبرو» شروع خوب و تأثیرگذاری دارد بازی صابر ابر در لحظاتی کوتاه آن‌قدر خوب است که حضورش در تمامی طول فیلم احساس شود، پاس‌کاری‌های عاطفی او و غزل شاکری در آغاز فیلم به خوبی می‌تواند خالی از شعارهای متدوال عاشقانه، عشقِ میان این دو را به نمایش بگذارد.

مهم‌ترین اتفاقی که در آینه‌های روبرو می‌اُفتد برانگیختن حس همذات‌پنداری مخاطب است. فیلمنامه از پس معرفی شخصیت‌هایش برآمده، طراحی لباس که بر عهده‌ی غزل شاکری است به این باورپذیری کمک فراوانی می‌کند. شمایل رعنا با بازی خود او کاملا با شخصیتی که آن را ایفا می‌کند همگونی دارد و همین باعث می‌شود مخاطب او را باور کند، او به عنوان فردی پایبند به اصول و مقید به مذهب تک تک رفتارهايش بجا و باورپذیر است؛ رفتار او با همسرش، اکرم صاحب خیاط‌خانه، مسافرانی که در ماشینش سوار می‌شوند و مادر همسرش دقیقا همانی است که باید باشد. او در برخورد با همسر و مادرهمسرش به خوبی از پس نشان دادن زنی کم‌رو و عاشق برمی‌آید؛ محکم است، جلوی شوهرش می‌خندد و شوخی می‌کند اما شوهرش که می‌رود می‌زند زیر گریه یا جلوی مادر شوهرش خم به ابرو نمی‌آورد.  اما هنگامی که تنهاست برای التیام دلتنگی و جدال با سرنوشتی که برایش رقم خورده با عطر شوهرش جان تازه می‌گیرد.

غزل شاکری یک زن ایرانی از طبقه‌ی آسیب‌پذیر جامعه را به خوبی درآورده، زنی با حجب و حیای زنانه که مسافر مرد سوار نمی‌کند و با قدرت برای دفاع از اصولش می‌ایستد و حتی نمی‌گذارد کسی در حد سیگار کشیدن داخل ماشینش از قوانین او تخطی کند. مهربان است وقتی مسافرش را جلوی خانه‌‌ای پیاده می‌کند چون از فحوای تلفنش فهمیده ممکن است اتفاقی برایش بیفتد با همان حجب و حیا و ترسِ از در دردسر افتادن شجاعتش را رو می‌کند و می‌پرسد: "خانوم می‌خواین اینجا منتظرتون بمونم؟" او یک زن تمام عیار ایرانی است زنی که قرار است بدون شوهرش خرج زندگی را دربیاورد، دست از پا خطا نکند، مواظب حرف‌های این و آن باشد، مادر باشد و در نهایت این که همه او را قدرتمند می‌بینند با جای خالی شوهرش حرف بزند و نگذارد دلتنگی بر ایستادگی‌اش غلبه کند.
او در مواجهه با آدینه آن‌قدر طبیعی و باورپذیر بازی می‌کند که مخاطب می‌تواند خودش را جای او بگذارد و هم وقتی به صورت آدینه سیلی می‌زند حق را به او بدهد هم وقتی که آدینه را به خانه‌اش دعوت می‌کند و به او می‌گوید تا هر زمانی که بخواهد می‌تواند آنجا بماند. او در این فیلم قرار است با تمام شکنندگی‌اش تکیه‌گاه باشد برای همه، برای پسرش، برای آدینه و حتی برای شوهرش و او به خوبی از پس این مهم برمی‌آید.

 وجود پارتنری خوب و کاربلد به كيفيت بازی شاکری کمک کرده است، شایسته ایرانی که اکثرا سینمادوستان او را با «آفساید» ساخته جعفر پناهی می‌شناسند، از آن دست بازیگرانی است که به رغم استعدادش هیچ‌گاه فرصت نداشته آن‌طور که باید خودش را نشان دهد. پیش‌تر در تله فیلم «دارگل» ساخته‌ی حمید لبخنده هم بازی خوب و متفاوتی از خود به نمایش گذاشته بود که باز هم آنقدر که باید دیده نشد اما حالا آینه‌های روبرو این فرصت را در اختیار او قرار داده تا توانایی‌هایش را به رخ بکشد و او نیز به خوبی از اين تجربه سربلند بيرون آمده است. شایسته ایرانی به‌خاطر فیزیکش بهترین انتخاب برای نقش آدینه است و به ویژگی‌های فیزیکی‌اش مدل راه رفتن پسرانه که در صحنه‌ای که با لباس عروس به سمت رعنا می‌دود کنتراست فوق‌العاده‌ای را خلق کرده و همچنین نوع حرف زدن که کاملا متناسب با شخصیتی است که بازی می‌کند، اضافه کرده است.

آدینه دختری دردمند است که مورد قضاوت قرار می‌گیرد، آن هم قضاوت در مورد چیزی که به انتخاب او نبوده است. او بار بزرگی را به دوش می‌کشد و حتی حالا هم در انتخابش مردد است. شایسته ایرانی در حالی درد آدینه را برای مخاطبانی که اکثرا در موقعیت رعنا هستند تا او، ملموس می‌کند که جز به تصویر کشیدن مصائب دختری با این موقعیت وظیفه دارد با شوخی‌های گهگاهش از تلخی فیلم بکاهد. شاید مورد قضاوت قرار گرفتن موضوع چندان بدیعی در سینمای ایران نباشد، چرا که این درد جامعه‌ی ماست اما مورد قضاوت قرار گرفتن و محکوم شدن آن هم بی آن که حق انتخابی داشته باشی چیزی است که آینه‌های روبرو به خوبی روایتش کرده و توانسته مخاطب را با خود همراه کند.

فیلمنامه حساب‌شده فيلم به اندازه به تمامی روابط پرداخته و حتی شخصیت‌هایی را که در قصه پررنگ نیستند صاحب هویت کرده است. تركيب بازيگران با این‌که پر از ستاره نیست، اما  آن‌قدر خوب چیده شده که مخاطب نه تنها کمبود ستاره‌ها را حس نمی‌کند بلکه نام بازیگران فیلم را به واسطه‌ی بازی خوب‌شان به خاطر می‌سپارد، گرچه در میان تمام بازی‌های خوب و روان آینه‌های روبرو، نیما شاهرخ‌شاهی همان تیپ همیشگی را تکرار کرده است.

نگار آذربایجانی به عنوان کارگردان تلاش نکرده برای بهتر دیده شدن خودش میزانسن‌های پیچیده بچیند و  در مقام نویسنده هم سعی نکرده در ورود به شوخی، عشق، مسائل ممنوعه، روابط خانوادگی و ... افراط کند و این یکی از علل موفقیت آینه‌های روبروست. وقتی سازندگان یک اثر قصد مطرح کردن خودشان را ندارند و به بهتر دیده شدن اثر می‌اندیشند نتیجه‌ی کار بهتر و دیدنی‌تر از آب در می‌آید، اتفاقی که با ظرافت و تیزبینی نگار آذربایجانی و فرشته طائرپور برای آینه‌های روبرو افتاده است.

در این میان چیزی که باعث می‌شود آینه‌های روبرو یک اثر بی‌نقص نباشد پایان‌بندی آن است، ظاهرا این قانونی است نانوشته که فیلم‌های ملتهب باید پایانی خوش داشته باشد، هَپی‌اِند قصه با این که شاید در لحظه مخاطب را خوشحال کند اما به فیلم آسیب می‌رساند. حل شدن تمامی مشکلات در انتهای فیلم کمی توی ذوق می‌زند هرچند نویسندگان تلاش کرده‌اند با نشان دادن شک و تردید آدینه در آنسوی آب‌ها برای تصمیمی که گرفته و قهر صادق با رعنا کاری کنند تا این پایان خوش آن‌قدرها توی ذوق نزند و جبران آن قانون نانوشته را نیز بکند!

حقیقتا هم آنچه که در آخر روی صفحه‌ای سیاه می‌شنویم بجاست و کاملا با ساختار تلخ فیلم همگونی دارد؛ لحظه‌ای که مخاطب صدای رعنا و صادق (صابر ابر) را می‌شنود، آن‌جاست که فیلمساز تأکید می‌کند آدینه‌ها همچنان مورد قضاوت نادرست‌اند و هم خودشان و هم کسانی که آن‌ها را قضاوت نکند و کمک‌شان کند محکومند و این تلخ است...

آینه‌های روبرو با اکرانش خبر تولد یک کارگردان زن خوب در سینمای ایران داده که درک صحیحی از زنانگی و حس‌هایش دارد؛ كاش فيلمش آن‌قدر که شایسته است دیده شود تا هم نگارآذربایجانی دوباره فیلم بسازد هم سینمای اجتماعی و تهيه‌كننده متعهد و حرفه‌اي فيلم به رغم تلاش برخی، امید به حیات داشته باشد.

اصغر فرهادی معتقد است یک اثر سینمایی باید در ذهن مخاطب بعد از این که از سالن سینما بیرون می‌آید ادامه پیدا کند، مخاطب را به فکر وادارد و پس از پایان در ذهن او آغاز شود. طبق تعریف تنها کارگردان اسکاری ایران "آینه‌های روبرو" واقعا یک "اثر سینمایی" است، یک فیلم موفق در سینمای آشفته این روزها.


به روز شده در : شنبه 11 آذر 1391 - 13:44

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب | Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




mobile view
...ǐ� �� ���� ����� ������� �?���?�


cinemaema web awards



Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

 




close cinemaema.com ژ� ��� �?��� ��� ���?���