سینمای ما- «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» ساخته روحالله حجازی سال گذشته در جشنواره فیلم فجر دچار مشکلاتی شد و به بخش مسابقه راه پیدا نکرد و کنار گذاشته شد، اما در نمایش بخش جنبی با استقبال خوبی مواجه شد و این روزها هم اکران عمومی را پشت سر گذاشت. حالا در آستانه جشنواره فجر سیویکم اتفاقی مشابه سال گذشته برای فیلم جدید حجازی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» در حال وقوع است؛ با این تفاوت که امسال ممکن است حتی از نمایش در بخشهای جنبی هم محروم بماند و کلاً از دایره تولیدات سینمای ایران حذف شود.
هنوز معلوم نشده که مشکل فیلم چیست و چرا در شرایطی که تقریباً تمام فیلمها دارند در بخشی از جشنواره امسال فرصتی برای عرضه و مواجهه با مخاطبان پیدا میکنند، فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» ممکن است اصلاً امکان نمایش جشنوارهای پیدا نکند.
تهیهکننده «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» ساخته قبلی روحالله حجازی در واکنش به این شرایط یادداشتی در اختیار سایت "سینمای ما" گذاشته که در ادامه میخوانید:
کاش قدر بدانیم!
جامعهای که از نظر فرهنگی در حال گذار و تغییر از نقطه به نقطهای دیگر است، آدمهایش دچار یکجور سرگشتگی و حیرانی هستند و این را میتوان از رفتارهای متناقض و متضادشان در مواجهه با مسایل مختلف زندگی دریافت.
در این جابجایی که فرضا از سنت به مدرنیته و یا از فرهنگی به فرهنگ دیگر است، فاصله عمیقی ایجاد میشود که نامش خلاء است، و همین خلاء فرهنگی ضربههای جبران ناپذیری به پیکره زندگی اجتماعی میزند. در این مرحله گذار، اخلاق از بین میرود و تعریف ارزشها برای آدمهایش تغییر میکند. دیگر معنی صداقت به حماقت و سادگی بیش از حد تغییر شکل میدهد و هر چه از قبل خوب بوده حالا بد میشود و مورد تمسخر قرار میگیرد. آدمها برای رسیدن به خواستههایشان حاضرند به هر قیمت یکدیگر را زیر پا له کنند و گاهی اوقات رفتارهایی از خود نشان میدهند که اصلا یادشان میرود که این همه تلاش و کوشش برای داشتن یک «زندگی» و رسیدن به آرامش بیشتر بوده و غافل از اینکه این وسیله با هدفشان اشتباه گرفته شده و در نهایت منجر به واکنشهایی میشویم که گاه فاجعههای جبران ناپذیری را بوجود میآورند.
فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» در ادامه همان مسیر روشن و ارزشمند «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» است؛ همان مسیری که برای درک آن نیاز به تامل و فکر است نه ظاهربینی.
این فیلم بطور مشخص در مورد بخشی از این جامعه طرح موضوع میکند که اتفاقاً ریشههای فرهنگ سنتی هنوز ماخذ اصلی رفتاریشان است، گروهی که واقعیتهای وجودیاش بطور عمیق متصل به سنت است و رفتارهایش منطبق بر یک نوعی از آزادیخواهی. دو خانواده با دو تفکر و منش مخالف وقتی در کنار هم قرار میگیرد «طلا از مطلا» قابل تشخیص میشود؛ کاری که شما دوست عزیز به خوبی از پس آن برآمدهای...
فیلم را با دقت تماشا کردم، بهتر است بگویم با دقت دیدم. فیلم خطرات ناشی از هجوم باورهای اشتباه در رویکردهای جدید رفتاری در حوزه فرهنگ را هشدار میدهد و البته این کار را با مقایسه بین سنت و مدرنیته به نمایش میگذارد. فیلم لحن محجوبی دارد، هیچگاه پایش را از دایره اخلاق بیرون نمیگذارد و اثری بشدت دلسوزانه است.
فیلم نگاهی تاثیرگذار دارد، زیرا فیلمساز در حد امکان از قضاوت دوری جسته، اما میشود رگههایی را در اثر جستجو کرد که به باور سازندگانش نزدیک است. حال چرا و چگونه آقایان محترم این سهم را از فیلم دریافت نکردهاند، موضوعی است که خودشان باید پاسخگو باشند و در این بحث نمیگنجد.
علت نوشتن این یادداشت، تنها تذکر یک رفتار اشتباه است که آرام آرام دارد مثل غلط مصطلح جای خودش را در اجتماع کوچک سینمایی کشور باز میکند و چون به سمت عادیشدن پیش میرود، خطر آن وجود دارد که در آینده تبدیل به رسم غیر قابل تغییر میشود. سید بزرگوار مسیری که پیمودهای، مسیر درستی بوده و برای این مسیر پر بهجت، ره توشه «صبر» لازم آید!
دل قوی دار خدا پشت پناه من و توست
حسرت و غربت و اندوه نصیب دل ماست
و من یتوکل علی الله فهو حسبه
محمدرضا شفیعی