| |
سینمای ما- نقد پیتر برادشاو بر «گذشته» ساخته اصغر فرهادی همزمان با اکران عمومی گسترده و موفق فیلم در فرانسه و ایران در "گاردین" منتشر شده است. متن این نوشته را این جا بخوانید:
اصغر فرهادی با فیلمی گیرا، جذاب، اگر چه کمی قابل پیشبینی، به کن آمده بود؛ قصهای از فروپاشی یک مثلث عاطفی بین برنیس بیژو، علی مصفا و طاهر رحیم. فیلم مضامینی از جدایی نادر و سیمین را دوباره بررسی میکند که بینشان، اخلاقمندیِ عشق به موازات مفاهیمی مثل رابطهٔ نامشروع و زندگی خانوادگی در دنیایی که خانوادههای متشکل از بیش از دو ازدواج کاملاً طبیعی محسوب میشود بر دیگر مضامین برتری دارند. اما در اینجا این تم با رویکردی تراژیک موکد شده است: گذشته و چنگ انداختن بیترحم آن بر حال. فرهادی استیصال و خشمی که برای شکست دادن به گذشته داریم، برای تصحیحِ تصمیمهای بیسرانجام و نادرستِ قدیم را نشان میدهد.
گذشته ملودرامی بغرنج و اغلب درخشانی است که بازیهایی هوشمندانه و کنترل شده ارائه میدهد. شبکهای با وقار و دقت چیده شده از جزییات و تغییرات غیرمنتظره پلات و چرخشهای مضطرب کننده و افشاشدنها در فیلم به کار رفته است. خود روایت فیلم احتمالاً کمی بیش از حد محتوم است. مقداری ملودرام که در دل تراژدی جای داده شده و فقدان حضور یک شخصیت روی پرده احتمالاً صحنه آخر را قابل پیشبینی میکند. فیلم معمولاً مثل یک تئاتر است، اما به معنای جالب توجه و هیجانانگیزش. تداوم انرژی و خلاقیت فرهادی در فیلمسازی آدم را تسلیم میکند.
فرهادی نشان میدهد که کالبدشناسی یک رابطه مثل تشریح موجود زنده است: دردناک و شاید حتی بیشتر مخدوش کننده حقیقت تا دستیابنده به آن. آیا ماری باید کارهای طلاق را در غیاب احمد انجام میداد؟ آیا او باید پیوندهایش با گذشته را به سادگی قطع میکرد و با نارضایتی لوسی شخصاً کنار میآمد؟ فرهادی نشانمان میدهد که جوابِ مثبت و «بله» گفتنِ به این پرسشها شاید جواب منطقی باشد، اما در عینحال این سوالها از اساس بیربطند چرا که ماری مصمم بود که احمد را برگرداند تا یکبار دیگر با او در روندیِ مخرب روبرو شود.
چیزی که در این درام برانگیزنده است اهمیتی است که برای عذرخواهی قائل شده: بچهها وادار میشوند تا برای کوچکترین اشتباهی عذرخواهی کنند، مگر نه به والدینشان نخواهند رسید. سمیر برای رفتارش از ماری عذرخواهی میکند. شاید عادت متمدنانهٔ عذرخواهی و پشیمانی بیشتر از اینکه باعث انفصالمان از اشتباهات گذشته شود، بهانهٔ اتصال و تکرار خطاها میشود. مرددم که آیا فرهادی فیلمش را بیش از حد انباشته با جزییات و غافلگیریهای روایی نکرده، در حدی که آدم مکث کند و از خودش بپرسد آیا این همه واقعاً لازم بوده است.اما واقعاً چه کار گیرایی است و چه تار وپود روشنفکرانهای دارد با آن سکانس افتتاحیهٔ درخشان که از همانجا میتواند مصیبتهای پیش رو را حدس زد. عقبنشینی خطرناک است؛ عقبگرد خطرناک است، گذشته خطرناک است.
|