رادان 1
بهرام رادان سالهاست در تکرار خودش هم ناکام مانده؛ حالا تصور کنید که نقش
عکاس جنگی عاشق را در دو مقطع سنی مختلف بازی کند. باز هم نوستالژی تئاترهای دوران
دبیرستان سراغمان آمد. این یکی بی اغراق در فهرست بدترین بازیهای دهه اخیر جایگاه رفیعی دارد.
لهجه
فیلمی که بنا را بر واقعگرایی واقعنمایی گذاشته، فیلمی که کارگردان و بازیگرانش کرد زبان هستند، فیلمی برای ستایش قوم کرد و تصویر کردنِ رنجهایشان... باور کنید خیلی بد است که چنین فیلمی هنوز مشکل لهجه داشته باشد.
زمان
موضوع زمان در روایت اصلاً مساله نویسنده و کارگردان نبوده و چیزهای مهمتری ملاک توجه قرار گرفته است. مثل ... هیچ!واقعاً معلوم نیست سینمای ایران چرا بعد از این همه سال یک باره باز یاد ظلم و جنایت بمباران شیمیایی حلبچه افتاد؛ دلیلش هر چه هست مهم نیست، کاش یادش نمیافتاد.
نت اول
فیلمی در ستایش موسیقی غنی کردی؟ در ستایش آوازخوان زن کرد؟ واقعاً داریم با هم شوخی میکنیم یا با سینما و یا موسیقی؟ فیلم 100 دقیقه درباره چیزی حرف میزند که جرات و اجازه نشان دادن و پخشکردنش را ندارد. زن آوازخوان قصه در همان نت اول ناچار است سرفهکنان روی صحنه سقوط کند، چون چاره دیگری ندارد.
ژورنالیسم
نگاه فیلم به مقوله روزنامهنگاری و عکاسی خبری بسیار شبیه بقیه چیزهایش است؛ همان قدر غلط، همان قدر بد و باسمهای و همانقدر ساده انگار که از چنین فیلمی توقع میرود.
چهارراه استانبول
اغلب دیالوگهای فیلم یادآور ترجمههای پرت و نافرم بعضی دیویدی هایی ست که از چهارراه استانبول میشود خرید. جملههایی که دو رقیب عشقی داستان در مواجهه آخر فیلم رد و بدل میکنند، از نمونهای ترین سکانسهای سینمای این سالهاست؛ نمونه اعلای قهقرای متن و اجرا و بازیگری و گریم و طراحی و سه نقطه!
کوبریک
وقتی میان ساختههای سینمایی فیلمساز دو دهه فاصله میافتد، الزاماً طرف کوبریک و تقوایی و ترنس مالیک نیست؛ ممکن است احمد رمضانزاده باشد.
آمادئوس
موسیقی متن فیلمی در مدح موسیقی همان قدر بد و نا بجا و نقض غرض است که تصور کنید در فیلم «آمادئوس» یا «لودویک» از ترانههای سوسن و آغاسی استفاده کرده باشد.
رادان 2
از بازی بد و تصنعی و بی انگیزه و نچسب و پر اغراقِ بهرام رادان باید بیشتر از یک بار یاد کرد تا حق مطلب دربارهاش ادا شود.