جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۳ - 2015 February 13
آخرین اخبار
کد خبر: ۱۵۳۳۶
تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
یادداشت یاشار نورایی درباره «روباه» ساخته بهروز افخمی و نسبت فیلم با کلیت جشنواره فجر
در این سینما که تمامی پروژه‌های سفارشی به بدترین شکل ممکن اجرا می‌شوند، افخمی بنا به توانایی‌اش در کارگردانی فیلم نسبتاً خوش‌ساختی ساخته که هم سیاسی است و هم هجو. هم شعارهای غلیظ می‌دهد و هم فضایی درست کرده که این شعارها و کارها در آن زیاد جدی گرفته نشوند!

نمایش آخرین فیلم افخمی در روز آخر جشنواره را می‌توان نوعی جمع بندی فضای عمومی این دوره نامید! در روزی بارانی که به شکل خوبی خستگی این دوره از جشنواره را از تنمان در می‌کرد، تماشای فیلم افخمی جالب بود. احساس می‌کنم فیلم برآمده از تناقضهای اجتماعی این روزها است که این بحران در ساخته شدن و به نمایش درآمدن و قصه بسیاری از فیلمهای بد، که تعدادشان هم کم نبود، نمود دارد.

«روباه» فیلم زیرکانه ای است و صفت روباه بیشتر از اینکه به جاسوس خیالی فیلم بیاید برازنده هوش سازنده فیلم است. در این سینما که تمامی پروژه‌های سفارشی به بدترین شکل ممکن اجرا می‌شوند، افخمی بنا به توانایی‌اش در کارگردانی فیلم نسبتاً خوش ساختی ساخته که هم سیاسی است و هم هجو. هم شعارهای غلیظ می‌دهد و هم فضایی درست کرده که این شعارها و کارها در آن زیاد جدی گرفته نشوند! اتفاقات واقعی و خیالی را با هم مخلوط کرده که اگر کسی او را متهم به طرفداری از یک نگرش سیاسی خاص کرد، بلافاصله بتواند ژست مستقل بودن بگیرد و بگوید این فیلم چندان هم جدی نیست و بیشتر هزل است!

این نگاه و رویکرد عافیت طلبانه شاید برای کارگردان خوب باشد که با نوسانات سیاسی بتواند همیشه از فیلمش دفاع کند، اما درنهایت تماشای روباه را سخت می‌کند. تا بیننده می‌خواهد همسو با ضرب آهنگ خوب فیلم، قصه را دنبال کند، سیل شعارهای سیاسی و سناریوی جاسوسی که به مرز فانتزی شدن می‌رسد ذهن او را پریشان می‌کند و اگر هم بخواهد حرفهای فیلم را جدی بگیرد، عملاً نمی‌تواند فضای کمیک و هجوگونه فیلم را باور کند!

این رویکرد دو جبهه ای شاید در فضای خارج از فیلم موفق باشد و باعث شود آدم دهن خیلی‌ها، از مخالف تا موافق را ببندد، اما به چند لحنی شدن فیلم منجر شده که ارتباط و درک تماشاگر را با فیلم دشوار می‌کند. از سوی دیگر، فضای هجو و به سخره گرفتن غیرمستقیم خیلی چیزها به افخمی فرصت داده تا با خیلی‌ها اتمام حجت کند و دستشان بیندازد حتی اگر این تسویه حساب ربطی به خط کلی قصه نداشته باشد. برای مثال تعبیر دوران تازه که شعار و نظریه من درآوردی یک عده سینمایی نویس است، در اسم رمز مضحک و گنگی به کار می‌رود که مأمور امنیتی به همکارش می‌گوید؛ قادری بنویس: سار از درخت پرید، دوران تازه رسید!
نام دو تهیه کنند فیلم‌های عامه پسند هم با جابجایی اسم کوچک می‌شوند عبدالله فرحبخش و حسین علیخانی و روی عکس دو موتور سوار خلافکار گذاشته می‌شوند تا به نوع نگاه و سطح سلیقه این دو طعنه زده شود!

روباه بیشتر از مدل فیلمهای جاسوسی آمریکایی که اشارات سیاسی روز دارند پیروی می‌کند تا در فضای شوخ و جدی در عین هیچ نگفتن، همه چیز بگویید. در نتیجه کارکردش هم به همین عناصر فرامتنی محدود است و چیزی بیشتر از آن نیست. وقتی چندان تأثیر نمی‌گذارد، چندان هم نمی‌شود آنرا جدی گرفت. فیلمی است یک بار مصرف و وابسته به اکنون!

هر سال با امید به جشنواره می‌رویم و ناامید می‌شویم. شرایط هرساله هم برآمده از زندگی در این سرزمین است. غر می‌زنیم اما زندگی هم می‌کنیم و لحظات خوش هم داریم و به انتظار سالی دیگر می‌نشینیم. جشنواره فجر هم بخشی از زندگی از این دیار و شبیه به آن است، خوب و بدش چنان درهم شده که به سختی قابل تفکیک است. بیشتر باید مثل میوه آن را درهم خرید و قبول کرد و این سنت هرساله ما است.

نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر: