دوشنبه 28 دي 1388 - 13:49



http://www.mohammadmohammadian.blogfa.com/



-

                       



گفت وگو با حميدرضا صلاحمند, کارگردان «نیش زنبور»
امکان داشت فيلم ناموفق ديگري مثل "زمانه" تحويل بدهم

سینمای ما- محمد تاجيک: فيلم نيش زنبور دومين ساخته حميدرضا صلاحمند است؛ فيلمي که اين روزها جزء فيلم هاي پرفروش اکران محسوب مي شود. نخستين ساخته صلاحمند فيلم «زمانه» بود که به رغم حضور تعدادي از بازيگران مطرح سينما همچون «هديه تهراني» و «محمدرضا گلزار» فيلم ناموفقي از کار درآمد و صلاحمند نتوانست سال ها فيلمي بسازد. در زمان ساخت فيلم زمانه توقع از فيلمسازي مثل صلاحمند بالا بود چون او سابقه همکاري با بزرگ ترين کارگردانان سينماي ايران را داشت؛از بيضايي و مخملباف گرفته تا واروژکريم مسيحي، جعفري جوزاني و بزرگ نيا. همين همکاري انتظارات از او را بالا مي برد. حالا او با يک تغيير جهت ناگزير بازگشته است؛ از سينمايي که به دنبال بيان مسائل اجتماعي بود به سمت سينماي کمدي. هرچند «نيش زنبور» نسبت به کمدي هاي رايجي که در سال هاي اخير ساخته شده کمي متفاوت تر است؛ فيلمي که ترکيب تازه يي از ستارگان سينما در آن ديده مي شود و به نظر مي رسد همين ترکيب يکي از مهم ترين عوامل فروش بوده است. اما گفت وگو با صلاحمند فرصت خوبي است تا در مورد ساخت انواع فيلم هاي کمدي رايج اين روزها بيشتر بدانيم. هرچند اين کارگردان از دگرگوني در سينماي ايران و نحوه ساخت فيلم ها و انتظارات مردم مي گويد اما فعلاً غلبه با فيلم هاي کمدي است.

-آقاي صلاحمند چطور شد که از فيلم زمانه به فيلم نيش زنبور رسيديد؟


حدود 10 سال است که از زمان ساخت فيلم زمانه مي گذرد. «زمانه» فيلمي بود که تم اصلي اش مورد علاقه ام بود چون خودم سرمايه گذار بودم. مي خواستم فيلمي بسازم که خودم به آن علاقه داشتم ولي متاسفانه شرايط توليد مهيا نبود و بالاخره آن چيزي که بايد درنيامد. من در اين فيلم يک هدف کلي داشتم؛ مي خواستم بين نگاه به نوعي اجتماعي با گيشه ارتباط برقرار کنم. ولي متاسفانه خيلي از سکانس هاي اين فيلم گرفته نشد. من «زمانه» را يک فيلم ابتر مي دانم. به دليل مسائلي که در پشت صحنه فيلم اتفاق افتاد و شايد کمابيش دست اندرکاران سينما باخبر باشند اين اتفاق افتاد و باعث شد فيلم قوام پيدا نکند و صحنه هاي زيادي از فيلم گرفته نشود. همچنين صحنه هاي زيادي هم نتوانست مونتاژ شود. در نهايت ما فيلم را جمع کرديم، يعني اسکلت فيلم را جمع کرديم براي اينکه فقط يک فيلم داشته باشيم.

-خودتان هم انتظار اين شکست را داشتيد؟ بعد از آن در اين مدت طولاني چه کار کرديد؟

خود ما هم انتظار شکست فيلم «زمانه» را داشتيم. در اين مدت هم چند فيلم مستند و تبليغاتي ساختم. با سينما بي ارتباط نبودم. در اين سال ها مذاکرات زيادي با تهيه کنندگان گوناگون داشتم تا توانستم به يک توافق برسم. در نتيجه انتخاب بعدي من صرفاً انتخاب شخصي من نبود.

-پس انتخاب چه کسي بود، يعني به شما پيشنهاد ساخت فيلم را دادند يا شما توانستيد آنها را راضي کنيد تا به شما اعتماد کنند؟

يک توافق سه جانبه. از بابت اينکه از يک موضوع صرفاً اجتماعي- حالا کاري به کيفيت فيلم نداريم- به سمت يک موضوع کاملاً طنز بچرخيم. خب اين نتيجه يک فرآيند و تغيير و تحولي است که شايد هم در خود من به وجود آمده و هم در شرايط اجتماعي به وجود آمده و هم تاثيري است که بر اثر توافق با تهيه کننده و تماشاگر پديد مي آيد، تاثير تماشاگري که حضور نهفته دارد. دقيقاً اين توافق سه جانبه است که باعث مي شود ما به يک نقطه غايي برسيم و نتيجه آن هم فيلمي است که الان شما روي پرده مي بينيد. الان خود من نيز به اين اعتقاد رسيده ام که ترکيب تماشاگر و نياز و خواست او و شناخت تهيه کننده و خواست کارگردان و درکش از شرايط اجتماعي مي تواند منجر به يک فيلم خوب در جامعه شود؛ اينکه هم باعث سرافکندگي سازنده اش نشود و هم تهيه کننده راضي باشد و هم به تماشاگر به لحاظ فرهنگي کم فروشي نکرده باشيم و توانسته باشيم به لحاظ اخلاقي جوابش را بدهيم و راضي از سينما بيرون برود. چون به نظر من در سينما هميشه دو وجه تماشاگر و سازنده اش از هم جدايي ناپذيرند و اگر اين کنش و واکنش بين آنها نباشد مقوله يي به اسم سينما نخواهيم داشت. البته سينماي خاص هم وجود دارد که آنها هم بيننده هاي خاص خودشان را دارد. بنابراين اگر بخواهم خلاصه کنم اين چرخش به طرف اين نوع سناريو و اين نوع نگاه و اين نوع فيلمسازي ناشي از رشد اجتماعي خود من، شناخت و درک بهتر من از سينما و تفاهمي که توانستيم با تهيه کننده داشته باشيم، بود. من و تهيه کننده هم در چارچوبي که براساس شرايط است به تفاهم رسيديم؛ نه فقط شرايط اجتماعي خاص، شرايطي که ناظر بر ساخت فيلم و قوانين ارشاد و ديگر مسائل خاص ساخت فيلم است.

-پس به راحتي اين تفاهم پيش نيامد؟

من هميشه گفته ام هيچ فيلمسازي در ايران نمي تواند ادعا کند فيلمي را که خودش دوست دارد ساخته است. بسته به توان و برد و اعتبار و نگاهش هر فيلمسازي به نسبتي به خواست خودش نزديک مي شود ولي صد درصد نمي تواند فيلمي را که دوست دارد و کاملاً خواست خودش است بسازد. من هم از اين قاعده مستثني نيستم.

-با توجه به اينکه شما سابقه همکاري با فيلمسازاني چون بيضايي و مخملباف را داشتيد چقدر اين تجربيات روي شما تاثير گذاشته است؟

ما دو بحث عملي و نظري داريم؛ يکي اينکه نوع نگاه اين نوع فيلمسازان به سينما و فيلمسازي چگونه است؟ دوم بحث فني و تکنيکي است که کارکردن با بازيگران، کار کردن با دوربين و نوع نزديک شدن به سناريو در حقيقت بحث فني فيلمسازي است. آنچه مشخص است اين است که من با فيلمسازهايي با ديدگاه هاي مختلف کار کرده ام. غير از بيضايي و مخملباف که نوع نگاه شان به مقوله فيلمسازي متفاوت است با فيلمسازهاي متفاوت ديگري کار کردم مثل واروژکريم مسيحي، بزرگ نيا، ژکان و جوزاني. هرکدام آنان نگاه خاص خودشان را دارند. تصور من اين است و اين اعتقاد را دارم که کار کردن با فيلمسازان بزرگ منجر به اين نمي شود که آدم فيلم خوب بسازد. آن چيزي که در سينماي ايران شاخص است دانش خود آدم نيست. اين مهم است که چطوري مي شود کسي که توان فيلمسازي دارد به آن عمل کند و چقدر قدر و بها داشته باشد. اين نکته مهمي است. خود بيضايي هفت، هشت سال يک بار فيلم مي سازد و حتي خود واروژ. اين موضوع نشان مي دهد اين دانش براي اينکه شکل عملي به خودش بگيرد دچار مشکلاتي است. از آن طرف نوع نگاه مخملباف به فيلمسازي يک نگاه کاملاً اجتماعي و بيروني است و ابزار و وسايل فيلمسازي تنها يک وسيله است براي اينکه يک مقوله را به صورت جامع بيان کند.

-خود شما چگونه عمل مي کنيد و به کدام نکته ها در اين مبحثي که اشاره کرديد، توجه داريد؟

من شايد در فيلم اولم سعي کردم خودم را صرفاً اسير مقوله تکنيک بکنم اما موفق نبودم. کار کردن با اين نوع سيستم خيلي ظريف است و ما نياز به يک پروداکشن خاص داريم. اين براي من فراهم نبود و در نتيجه من نتوانستم در فيلم «زمانه» موفق باشم. در فيلم بعدي ام يعني همين «نيش زنبور» آنچه را که از آن سينما ياد گرفتم، با آنچه هم اکنون سينماي بدنه طلب دارد ترکيب کردم و از آن در اين راه استفاده کردم تا وارد سينماي بدنه بشوم. به همين دليل است که در فيلم زمينه هايي را مي بينيد که ناشي از همان آموزش هايي است که من از همان سينما يادگرفتم يعني سينماي بيضايي و ديگر دوستان. من خواستم از آن نکته ها استفاده کنم و نمي دانم چقدر موفق بوده ام. به عنوان مثال من خودم به ترکيب بازي بازيگر با ترکيب ميزانسن دوربين علاقه مندم و روي آن کار مي کنم و سعي کردم در اين فيلم هم اين کار را بکنم در حالي که در بدو شروع کار، تهيه کننده و ديگر دوستان انتظار داشتند من با يک دکوپاژ ساده و روتين که هرکسي ديالوگي مي گويد تصويربرداري کنم تا اين صحنه ها را داشته باشيم و بعداً روي ميز مونتاژ با هم کات کنيم و سوژه را تبديل به فيلم کنم. ولي من سعي کردم به لحاظ فني يک کمي عميق تر به ماجرا نگاه کنم و مقوله سينما را که عبارت است از کنش و واکنش و ترکيب بازي بازيگر با دوربين مورد توجه قرار دهم. يکي از نکته هايي که برايم مهم بود اين بود که بتوانم به عنوان يک نگاه مستقل به اين محدوده نزديک بشوم بدون اينکه وابسته به نگاه خاص به سينما باشم.

-گويا براساس طرحي از رضا کيانيان، فيلمنامه نيش زنبور نوشته شد؟

شروع ارتباط من با فيلمنامه جدا از حضور کيانيان در فيلم بود. طرح اوليه از کيانيان است و سروش صحت فيلمنامه آن را نوشته و اين موضوع حدود چهار پنج سال پيش اتفاق افتاده است. وقتي قرار شد فيلمنامه را به طور کامل کار کنم هنوز ارتباطي با رضا کيانيان نداشتم. به رغم اينکه سابقه زيادي در سينما دارم و با خيلي از بازيگران کار کرده بودم اما اين سعادت را نداشتم که با کيانيان آشنا باشم.

-چطور شد که اين بازيگران به خصوص آقاي کيانيان در فيلم حاضر شدند؟

رضا کيانيان فيلمنامه را که خواند ايراداتي به کار داشت و قرار شد اين ايرادات برطرف نشود و مشروط در اين فيلم حضور داشته باشد. بعد خود من با همکاري دو تا از دوستان، که تصور مي کنم در تيتراژ اسم شان نيست يعني احمد رفيع زاده و آزيتا ايراني اين فيلمنامه را بازنويسي کرديم. اين بازنويسي دوسه ماه طول کشيد. بعد از اينکه کيانيان نسخه نهايي را خواند قبول کرد که در اين فيلم همکاري کند.

-ديگر بازيگران چه نظراتي داشتند و چطور بازي در فيلم را قبول کردند؟

رضا عطاران هم که نظرات خودش را داشت و خانم زارعي هم به صورت مشروط قبول کرد و قرار شد اين فيلمنامه بازنويسي شود و نقشي که قرار است بازي کنند شکل و شمايل پيدا کند. خوشبختانه روند اين کار به خوبي پيش رفت و دوستان همه توافق کردند در اين فيلم حضور داشته باشند. البته در طول کار از کمک هاي اين سه بازيگر يعني کيانيان و عطاران و خانم زارعي استفاده کرديم.

-بازيگران به چه نکته و اشکالاتي در فيلم اشاره داشتند که به نظرشان بايد تغيير مي کرد؟

کيانيان به مقوله ساخت فيلم به صورت جدي نگاه مي کرد يعني هم کيانيان و هم بازيگران ديگر، فيلم را برخلاف ظاهر کمدي اش جدي گرفته بودند و سعي نمي کردند سردستي با فيلم کنار بيايند. ما هميشه جلسات مباحثه داشتيم و در هر پلاني اين جدي بودن وجود داشت. کيانيان و بقيه دوستان جدي با فيلم برخورد مي کردند. نکته بعدي اين بود که کيانيان پيش زمينه بازي کمدي را داشت و در فيلم هاي ديگري هم به اين صورت کار کرده بود ولي نوع ورود و نگاهش به اين نوع سينما متفاوت بود. به خصوص حضورش در کنار رضا عطاران که از يک نوع سينماي ديگر مي آمد باعث اين چلنج و چالش شده بود که فيلم را از سطح نگري به عمق نگري وارد کند و سبب شده بود فيلم را عميق نگاه کنيم. مريلا زارعي هم همين طور بود. طبعاً نوع نگاه تهيه کننده فيلم به فيلم هم تغيير کرد. انتظارش به نسبت فيلم سطحي که ممکن بود قبلاً در ذهنش باشد و توقع داشت بالاتر رفت و انرژي بيشتري گذاشت. تمام گروه نيز همين طور بودند و رفتار مي کردند. ما نيز به لحاظ تکنيکي و فني هم سعي کرديم نوع نگاه مان به فيلم جدي باشد و طنز را از حالت سطحي به عمق بکشانيم. ولي آنچه هميشه مد نظر ما و وجه مشترک مان در طول کار بود حس بيننده، برخورد بيننده و نوع نگاه بيننده بود. خوشبختانه در طول کار همه اميد داشتيم که اين فيلم مي تواند متفاوت باشد.
شايد انرژي که صرف اين فيلم شد چند برابر يک فيلم عادي بود؛ چه از نظر تهيه، چه از نظر بازيگري و کارگرداني و فيلمنامه. همه اينها بيش از حد مورد نياز يک فيلم معمولي روتين کمدي بود. انرژي بسياري صرفش شد و طبيعتاً بايد نتيجه بدهد.

-به تمهيداتي هم فکر کرده بوديد که شخصيت ها، جنس و سطح بازي ها کمي متفاوت از کمدي هاي رايج و مرسوم باشد؟

ما اولين قدمي که برداشتيم اين بود که سعي کرديم براي هر شخصيتي تعريف داشته باشيم؛ تعريفي که چارچوب آن شخصيت را مشخص کند. اين از ابتدا صحبت شد و قرار شد خارج از اين چارچوب شخصيت ما کاري نتواند بکند و دست و پايش بسته باشد تا دچار معضلي که در سينماي ايران به نظرم وجود دارد، نشويم.

-کدام معضل؟

اينکه شخصيت هايمان کارهاي متناقضي مي کنند براي اينکه تعريف واحدي از يک شخصيت نمي شود. نکته دومي هم مورد توجه ما بود که بايد حتماً در آن از نصرت کريمي ياد کنم.

-چه نکته يي؟

اينکه برخلاف فيلم هاي روتين کمدي که مي بينيم هيچ کدام از بازيگرهاي ما سعي نکردند شخصيتي را که خودشان بازي مي کنند به نوعي تمسخر کنند. کيانيان شخصيتي را در فيلم بازي مي کرد که سه کاراکتر مختلف بود. يک بخش با خانواده و دخترش است، يک بخش با شريکش و يک بخش هم با پيرزن ها و طعمه هايش است. کيانيان هميشه به خوبي اين نکته را در نظر داشت و فکر کنم به خوبي از عهده ماجرا برآمد. حضور کيانيان در اين فيلم مغتنم بود اگرچه در بازنويسي دخالت نکرد ولي به سختي ايستاد که سناريو درست و کامل باشد.

-اين توجه درباره شخصيت هاي ديگر هم وجود دارد؟

خانم زارعي قرار شد برخلاف آن ذهنيتي که ممکن است تماشاگر از اين بازيگر داشته باشد رفتار کند. تماشاگر از او انتظار يک دختر شيطان و پرتحرک را دارد. اما در اين فيلم نقش يک زن باشخصيت را بازي کرد و از نظر من به خوبي هم از عهده اين نقش برآمد.
عطاران هم به دليل انسجام شخصيتي که کاراکترش دارد يک کم متفاوت تر از عطاران هاي ديگر است که در فيلم هاي ديگر ديده ايد. شخصيتي است که وابسته به خانواده اش است و در کنار زرنگي هايش يک ساده لوحي هايي نيز دارد.

-البته اين هميشه به نوعي در بازي ها و نقش هايش وجود دارد. اين چارچوبي که اشاره کرديد براي خود شما هم به عنوان کارگردان وجود داشت؟

هر جا به عنوان کارگردان قدمم را از اين چارچوب بيرون مي گذاشتم بازيگران به من هشدار و تذکر مي دادند و من دوباره به آن چارچوب برمي گشتم. آن چيزي که به نظرم در فيلم برخلاف فيلم هاي ديگر وجود دارد اين است که کاراکترهاي منسجم در اين نوع کمدي داريم يعني تماشاگر مي تواند با اين کاراکترها ارتباط برقرار کند. شخصيت هاي انتزاعي نيستند و مي توانند در زندگي ايراني در اطراف ديده شوند.

-هر چه ايده داده مي شد استفاده مي کرديد يا بحث و گفت وگو مي کرديد؟

روند ساخت فيلم به گونه يي بود که اگر ايده نو و طنز نويي وجود نداشت آن را حذف مي کرديم. بازيگران فيلم در واقع از تواني برخوردار بودند که مي توانستيم با آنها به يک کشف تازه برسيم. من قبل تر در سينمايي کار مي کردم که درباره هر سکانس چالش صورت مي گرفت يعني در سينماي بيضايي و سينماي مخملباف يعني ما هيچ پلان و سکانسي را بيخود نمي گرفتيم. ولي در سينماي ايران بسياري از سکانس ها را مي گيرند براي اينکه فقط گرفته باشند و اين سوال مطرح است که چرا بايد اين اتفاق بيفتد؟

-کار با بازيگران حرفه يي چگونه است؟

در اين فيلم سه بازيگر ما بر کار متمرکز بودند. خود کيانيان دچار اين استرس بود که کار چطور درمي آيد يعني به عنوان مثال اگر به کيانيان مي گفتم اين ليوان آب را بخور، سوال مي کرد و جواب مشخصي مي خواست و بقيه بازيگران هم همين طور بودند.
با حضور اين گروهي که ما داشتيم پشت صحنه فيلم لذتبخش تر از ديدن فيلم بود چون ما مرتباً در حال چالش بوديم و در هر لحظه بازيگران نوآوري داشتند.

-آيا صحنه هايي وجود داشت که نتوانستيد بگيريد؟

چون چارچوب توليد فيلم در سينماي ايران به گونه يي است که بايد 30 روزه فيلمبرداري يک فيلم انجام شود طبيعي است که بعضي از صحنه هاي فيلم را نتوانستيم بگيريم مثلاً وقتي فيلم از 40 روز بالاتر مي رود مي گويند چرا اينقدر فيلمت طولاني شده است.

-غير از اين مشکل چطور؟

وقتي مي خواستم نيش زنبور را بسازم طبيعي بود بعد از ساخت فيلم ناموفق «زمانه» نوع نگاه تهيه کننده به من فرق داشته باشد. با فيلمساز شناخته شده يي که چندين فيلم موفق در کارنامه خود دارد طبيعي است که با احتياط کار کند. به همين دليل در انتهاي فيلم چندين سکانس که لازم و ضروري بود را نگرفتيم. اگر فيلم زمانه موفق تر بود در اين صورت قطعاً اعتماد بيشتري به من مي شد تا اکنون که بيشتر امکان داشت فيلم ناموفق ديگري مثل زمانه تحويل دهم. البته مثلاً من هنگام توليد فيلم نيش زنبور لوکيشني را نپسنديدم ولي مورد قبول دست اندرکاران فيلم قرار نگرفت. اما رضا کيانيان از اعتبارش استفاده کرد تا لوکيشن ديگري به جاي آن لوکيشن استفاده شود.

-به نظر مي رسد حالا ديگر کار کردن در سينما برايتان راحت شده است. در همين مدت کوتاه اين فيلم را ساختيد و اکران کرديد و فيلمبرداري فيلم دوم تان را به تازگي تمام کرديد. الان نظرتان درباره مشکلات فيلمسازي چيست؟

به عنوان آدمي که موهايم در سينما سفيد شده مي گويم که بايد کارمان را جدي بگيريم تا ما را جدي بگيرند. نبايد يک مقوله مهم فرهنگي را اينقدر ساده برگزار کنيم.

به نظر من تخصصي ترين کار سينما تهيه کنندگي است. اين سمت است که مي تواند گروه را کنترل کند يا درخواست کند خارج از برآوردش هم کار کنند. من تهيه کننده را پدر گروه مي دانم که تمامي مسائل را از قبل پيش بيني مي کند. مطمئن باشيد هر فيلمي که تهيه کننده خوبي داشته باشد فيلم خوبي از کار درخواهد آمد و نتيجه خوبي خواهد داشت.

-البته انگار قرار است همه همچنان فيلم کمدي بسازند و مردم الکي بخندند؟

بايد به نکته يي اشاره کنم. سينماي ايران دچار دگرگوني مي شود. اين دگرگوني تحت تاثير شرايط اجتماعي خواهد بود. ديگر نمي توان با فيلم هاي ساده پسند مردم را به سينما کشاند. فروش فيلم هايي چون «هفت رنگ» حتي زندگي شيرين تاييد کننده اين مطلب است. مثلاً عوامل فيلم زندگي شيرين توقع داشتند فيلم شان سه تا چهار ميليارد بفروشد ولي توقع مردم بالا رفته و يک کم به خودشان آمده اند و انتظار دارند. آنها حتي در مورد نحوه خنديدن و طنزي که ارائه مي شود هم انتظار دارند. آنها سره را از ناسره تشخيص مي دهند. و فيلم هايي موفق اند که با شرايط اجتماعي خود را هماهنگ کنند و به نظرم اين گونه تحولات در سينماي بدنه گريز ناپذير است.



منبع : اعتماد

به روز شده در : پنجشنبه 19 آذر 1388 - 10:44

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       











  سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
Page created in 1.24851703644 seconds.