گفتوگو با علي عطشاني كارگردان فيلم «دموكراسي تو روز روشن» حمید فرخنژاد سرمايه بازيگري سينماي ايران است/ ميخواستيم واقعا عزرائيل مهربان، خوشتيپ و خوشگل باشد!
سینمای ما- احمد محمداسماعيلي: مقوله مرگ و جهان پس از آن همواره دغدغه و مورد توجه فيلمسازان وطني و خارجي بوده است. کارگردان فیلم «شبنشيني در جهنم» براي اولين بار با نگاهي طنز و اخلاقي به سراغ مرگ و عالم پس از آن ميرود. مرحوم خسرو هريتاش با سه فيلم «آدمك»، «برهنه تا ظهر با سرعت» و «ملكوت» نگاهي فلسفي و تلخانديشانه نسبت به مرگ در آثارش بروز داده است. در سينماي بعداز انقلاب هم بهرام بيضايي با زاويه ديد جديدي به مرگ در «مسافران» پرداخته بود. علي عطشاني فيلمساز جوان سينماي ايران در «دموكراسي تو روز روشن» با نگاهي فانتزي به مرگ و عالم برزخ ميپردازد. به بهانه اكران «دموكراسي تو روز روشن» با عطشاني گفتوگويي انجام دادهايم.
دو فيلم اول شما مجال اكران عمومي پيدا نكردند، چگونه شرايط ساخت «دموكراسي تو روز روشن» براي شما فراهم شد؟
هنگام تدوين «پوست موز» افشين رضايي فيلمنامهاي به من معرفي كرد كه در تداوم علاقهام به مضامين مرگ و عالم پس از آن بود. اين فيلمنامه را قرار بود يكي از همكاران كارگردان بسازد كه شرايط آن مهيا نشد. بعد از گذشت يك سال و بعد از واگذاري «پوست موز» براي نمايش در شبكه ويدئويي در شركت بنيان فرهنگ و هنر ايرانيان به مديريت حاجآقا زم، از دفتر وي تماس گرفته شد كه حجتالاسلام بعد از ديدن «پوست موز» ابراز علاقه كرده كه فيلمي با كارگرداني من تهيه كند.فيلمنامه «دموكراسي تو روز روشن» را پيشنهاد دادم و بعد از تشكيل جلسهاي با حضور من، مسعود احمديان نويسنده اثر و حاجآقا زم فيلمنامه خريداري شد و مقدمات ساخت فيلمنامه آغاز گرديد، البته بعد همراه حاجآقا زم بازنويسيهاي در فيلمنامه انجام داديم.
نحوه تعامل با تهيهكنندهاي كه در سمت بازنويسي فيلمنامه حضور دارد، چگونه بود؟
بابت بازنويسي فيلمنامه تفاهم كاملي داشتيم. تاكيد ويژه حاجآقا زم روي مسائل مذهبي بود.
چند مورد از اين مسائل را بيان كنيد؟
ببينيد خود من اگر حاجآقا زم بهعنوان تهيهكننده در اين فيلم حضور نداشت به دليل مضمون مذهبي فيلم به هر حال بايد با كارشناس مذهبي مشورت ميكردم. طبيعي است كه كارشناس مذهبي با توجه به اشرافي كه به مسائل عالم برزخ دارد ميتواند پيشنهادهاي خوبي در نوشتن ديالوگها ارائه كند.
البته كارشناس مذهبي فقط در اين نوع موارد پيشنهاد ميدهد و شما بهعنوان كارگردان مختار هستيد آن را قبول كنيد يا نكنيد، اما كارشناسي كه تهيهكننده فيلم هم باشد شرايط درباره قبول يا عدم قبول پيشنهادهايش تفاوت ميكند؟
وقتي با حاجآقا زم ساعتها درباره فيلمنامه بحث و گفتوگو ميكرديم، بهعنوان مشاور مذهبي با من برخورد داشت، نه تهيهكننده. حاجآقا زم اصراري نداشت كه حتما نظرشان در كار اعمال شود؟
نه، بارها حاجآقا زم مسالهاي را مطرح ميكرد و من با بررسي ميگفتم بهكارگيري اين مساله با كليت فيلم همخوان نيست و وي با سعهصدر راهكار جديدي از من ميخواست. به هر حال حاجآقا زم با شناختي كه داشت كمك كرد وارد حريم خط قرمزهاي اعتقادي و ديني نشويم. در بخشي از فيلمنامه ديالوگي وجود داشت كه حاجآقا مقدس خطاب به ستوده عنوان ميكرد: «اينجايي كه ميبيني ورودي برزخ است.» حاجآقا زم به وجود اين ديالوگ در فيلم تاكيد داشت و با وجود همين ديالوگ مشخص ميشد كه سازندگان فيلم نگفتهاند عالمي كه ستوده وارد آن ميشود عالم برزخ است، بنابراين هر كسي كه وارد اين ورودي ميشود، وارد اول بزرگراه قيامت ميشود. در نسخه آماده شده براي اكران عمومي نشان داده ميشود كه اتفاقات در يك ثانيه رخ ميدهد. بنابراين بعد از انفجار ماشين ستوده و بردن او به بيمارستان متوجه ميشويم به محض به هوش آمدنش حركت عقربههاي ساعت آغاز ميشود و تمام اين اتفاقات در يك مكث زماني رخ داده است. استفاده اين نوع مسائل منطقي و اصولي بود كه من نبايد تصميمگيري ميكردم. مسائل مذهبي و اعتقادي آنقدر حساس و خطرناك هستند كه بايد شخصي در اين حوزه نظر بدهد كه نسبت به آن اشراف داشته باشد. هنگام بازنويسيها هيچگاه موردي پيش نيامد كه اختلاف عقيده و سليقهاي پيدا كنيم. يادم ميآيد قرار بود سكانسي را مربوط به برزخ در فيلم فيلمبرداري كنيم. بنا به دلايلي مجبور بوديم اين سكانس را تغيير بدهيم. با حاج آقا زم تماس گرفتم و درخواست كردم كه خود را به سر صحنه فيلمبرداري برساند. بعد از آمدن وي يكسري از ديالوگها را تغيير داديم تا كار سر و شكل درستتري پيدا كند. باز هم تاكيد ميكنم تمام اين تغييرات در مفاهيم و ديالوگهاي ديني فيلم بود.
در بحث تكنيكال فيلمنامه چه تغييراتي در فيلمنامه مسعود احمديان صورت گرفت؟
40، 50 درصد از فيلمنامه مسعود احمديان در ساخت فيلم مورد استفاده قرار گرفت. در فيلمنامه اوليه احمديان، شخصيت زن وجود نداشت چون قصد داشتم فيلم مخاطب عام داشته باشد. بنابراين دو شخصيت زن را به فيلمنامه اضافه كرديم. از طرف ديگر شوخي و طنز در فيلمنامه اوليه كمتر وجود داشت و حالت فانتزي و طنز فيلمنامه گسترش پيدا كرد.
شخصيت فرشته مرگ (محمدرضا گلزار) به نوعي تداعيكننده فيلم «ماتريكس» و تفكرات آن در حيطه دنياي واقعي و مجازي است؟
پيام فيلم «دموكراسي تو روز روشن» اين است كه هر شخص در هر موقعيت و مسائل اعتقادياي كه باشد در جايي اگر دچار اشتباه و لغزش شود بايد جوابگو باشد. اما خداوند مهربان و بخشنده است و به بنده خطاكارش را كمك كند. حتي در تيتراژ ابتدايي فيلم به جاي استفاده از واژه «به نام خدا» با «يا الرحمن راحمين» فيلم را آغاز كردم. جايي در فيلم نيكزاد خطاب به ستوده ميگويد ميخواهم تو را متوجه الرحمن راحمين خدا كنم. خداوند صفت رحمان و رحيمي دارد. بنابراين لطف و رحمت خداوند نسبت به تمام بندگانش است و در اين رابطه تفاوتي ميان بندگانش قائل نميشود. البته به جهانشمول بودن اين عالم اعتقاد دارم اما اينكه بخواهيم تقليدي از لباس ماتريسي براي عزرائيل داشته باشيم به اين سمت نرفتيم. بچههاي طراح لباس چند اتود براي اين شخصيت آماده كرده بودند و آنها را ديدم.
تصور نكرديد هنگام نمايش فيلم اين مقايسه صورت ميگيرد؟
بله، بعد از نمايش فيلم در جشنواره سوالات زيادي در اين خصوص از من ميشد. در هر صورت اگر از مدل لباسهاي پيشنهادي ديگر گروه طراح لباس استفاده ميكردم باز هم انتقادهاي ديگري از من صورت ميگرفت. چندين خصوصيت براي عزرائيل در نظر داشتيم. در وهله اول مطرح كرديم كه عزرائيل خيلي زيبا است، زيرا از فرشتگان مقرب خداوند است.
البته در سينماي ايران مد شده فرشتگان مرگ زيبا به نظر برسند. مهتاب كرامتي در «آدم» و هديه تهراني در «يك بوس كوچولو» براساس اين رويكرد انتخاب شدند؟
بله. اتفاقا رسم خوبي است كه فرشته مرگ در سينما زيبا و جذاب باشد. سعي كردم در فيلم اشاره كنم نوع مواجهه با مرگ نتيجه اعمال ما است. اگر اعمال خوبي داشته باشيم مرگ را زيبا ميبينيم و اگر اعمال اشتباهي مرتكب شويم مرگ را سياه و زشت ميبينيم، بنابراين بايد از مرگ در زمان مقررش استقبال كنيم. در مورد بحث انتخاب لباس و شخصيت عزرائيل در فيلم ميخواستيم واقعا عزرائيل مهربان، خوشتيپ و خوشگل باشد. محمدرضا گلزار ويژگياي دارد كه مخاطب او را دوست دارد و ميتواند همه نوع مخاطبي را به سالن نمايش بكشاند و فكر ميكنم انتخاب مناسبي براي اين نقش بود.
امير ستوده ميتوانست آدم عادياي باشد كه در اين وضعيت گرفتار ميشود، سابقه جبهه رفتنش چه ويژگي خاصي داشت؟
اين مساله بستگي به ديدگاه من بهعنوان كارگردان دارد. پيشينه امير ستوده ميتوانست هر چيزي به غير از رزمنده و فرمانده باشد. احساس ميكردم ديدگاهم در ارائه سابقه اين آدم درست و منطقي است. دليل عمده ديگري كه امير ستوده را بچه جنگ معرفي كردم اين مساله بود كه استفاده از فضاي جنگ و جبهه فيلم را متفاوتتر ميكند و يك نوع تنوع بصري براي مخاطب به وجود ميآورد و فيلم از فضاي شهري و امروزياي كه تماشاي مداومش باعث ميشود تماشاگر دچار يكنواختي بشود بهصورت متفاوت وارد فضاي جبهه و جنگ و درگيري ميشود. بحث مهم ديگر اين است كه هر شخصي به جبهه رفته، بري و مبري از گناه نيست و اين جذابيت موضوعي ايجاد ميكند تا اينكه اين اتفاق براي يك شخص معمولي رخ بدهد.
با حضور امير ستوده در خانه در اوايل فيلم و گفتوگوهايش با دختر و پسرش، خيلي سريع از خانواده ستوده عبور كرديد؟
اگر ميخواستم به تكتك شخصيتهاي داستان فيلمنامه بهصورت دقيق و ريزبينانه بپردازم، بايد به جاي فيلم سريال چندين قسمتي ميساختم، اما براي رئال و طبيعي بودن، بايد ستوده مثل تمام آدمها زندگي و خانواده ميداشت كه اتفاقا به بچههايش هم توجه دارد و پسرش عليرغم اينكه پدرش فرمانده جنگ است، با موهاي بلندي كه دارد پدر به جاي برخورد قهرآميز با ملايمت از او ميخواهد موهايش را كوتاه كند، بنابراين ميخواستيم تفاوت نسلها را نشان بدهيم و همه اينها حساب شده بود.
اين امكان وجود داشت كه برخي از شخصيتها نظير خانم احساني از فيلمنامه حذف شوند و تمركز روي ساير شخصيتها صورت بگيرد؟ خانم احساني يكي از شخصيتهاي محوري و كليدي فيلم است و نظرات مردم جامعه را راجع به ستوده جمعآوري ميكند و نبايد به سادگي از كنارش عبور ميكرديم. براي اينكه با طيف مختلفي از نظرات درباره شخصيت ستوده مواجه شويم بايد اجازه ميداديم ديگران و آدمهايي كه با ستوده فاصله بيشتري دارند در اين رابطه نظر بدهند.
البته اين بخش فيلم و به سراغ آدمهاي مختلف رفتن توسط خانم احساني مقداري ساختار تلويزيوني پيدا ميكند؟
اين مساله را قبول ندارم. كمي در اين باره بيانصافي ميكنيد. شما را دعوت ميكنم يك بار ديگر كنار هم فيلم را ببينيم. زيرا در اين صورت بهطور حتم نظرتان تغيير پيدا خواهد كرد، حتي كادربنديها و قاببنديها موقعي كه خانم احساني مشغول مصاحبه است ساختار و فرمت سينمايي دارد.
تعميم دادن شخصيت خانم احساني به نيكي كريمي و اينكه دو فيلمي كه كارگرداني كرده اكران نشده چه كاركرد دراماتيكي داشت؟
چون موقعيت نيكي كريمي اينگونه بود، فكر كردم استفاده از آن در فيلم زيبا و جالب خواهد بود.
نيكزاد و مامور نكير و منكر نماد قطب عقلانيت و منطق و قطب احساسگرايي هستند؟
اين شخصيتها زاييده ذهن ستوده هستند و ما در شخصيتپردازي ستوده، وي را آدمي شوخ تصور كرديم. او مدام با اطرافيانش در حال طنز و مطابيه است و يك جايي كه طنزش زياد ميشود مامور نكير و منكر را تجسم ميكند. حتي موقعي كه ستوده با نيكزاد صحبت ميكند رگههايي از طنز در كلامش ديده ميشود. زياد زندگي را سخت نميگيرد و درگير ايدههاي ذهنش است.
اما طنز و شوخياش در مقابل نيكزاد چندان راهگشا نيست؟
بله، نيكزاد آدم سرسختي است كه سربزنگاه حساب و كتابهاي او را بررسي ميكنند. اما اينبار شوخي جواب نميدهد و بايد پاسخگوي كارهايش باشد. بنابراين مجبور ميشود بازگردد و اشتباهاتش را جبران كند.
براي انتخاب بازيگر نقش امير ستوده به جز حميد فرخنژاد با گزينههاي ديگري هم مواجه بوديد؟
با بسياري از بازيگران سينما كار كردهام. حميد فرخنژاد يك انسان و بازيگر به تماممعنا است. به هر حال حميد فرخنژاد به موقعيت درخور توجهي در عرصه بازيگري سينماي ايران دست پيدا كرده و براي حضورش در هر فيلمي زحمت و سختي ميكشد. خودش را براي رسيدن به قالب نقش اذيت ميكند. وقتي با حميد كار ميكنم تمام اين مسائل را حس ميكنم كه براي رفع تكليف جلوي دوربين بازي نميكند. اينها براي يك بازيگر ارزش است و فرخنژاد سرمايه بازيگري سينماي ايران است.
فرخنژاد سال پركاري را پشتسر گذاشته و در شش، هفت فيلم بازي كرده، اين مساله باعث تكرار او براي مخاطب نميشود؟
به اين مسائل در انتخاب حميد فرخنژاد فكر نميكردم. آنقدر فرخنژاد بازيگر توانايي است كه اگر 10 فيلم همزمان از او اكران شود، در هر كدام از اين نقشها بازي متفاوتي ارائه ميكند.
براي نقشی نظير نيكزاد كه چندان پررنگ نبود، اصرار به حضور بازيگر سوپراستاري مانند محمدرضا فروتن، داشتيد، دليل اين مساله چه بود؟
يك مساله كلي راجع به بازيگران فيلم بايد عنوان كنم. به هر حال كدام از بازيگران «دموكراسي تو روز روشن» براي فروش يك فيلم كافي هستند. در انتخاب بازيگران فيلم سعي كرديم چيدمان درستي داشته باشيم.
مثال بزنيد؟
فرض كنيد بازيگر نقش نيكزاد (فروتن) با بازيگر نقش نكير و منكر (مهران رجبي) جايشان عوض ميشد. اصلا اين كار درست از آب درنميآيد. عليرضا شمس دستيارم در اين حيطه كمكهاي زيادي به من كرد و ما درست عين چيدن مهرههاي شطرنج بازيگران را با دقت انتخاب كرديم. خطري كه حضور بازيگران ستاره در فيلم دارد اين مساله است كه ممكن است در كار كارگرداني و تغيير نقشهايشان نظرات خارج از عرف ارائه كنند؟
سوالات خوبي ميپرسيد و جوابهاي خوبي هم اين سوالها دارد. اين فيلم هم اولين فيلم سينمايي اكران من بود و در بحث بازيگري با هفت، هشت بازيگر قدر و سوپراستار مواجه بودم، علاوه بر اينكه بايد از قدرت و تكنيك لازم در عرصه كارگرداني برخوردار ميبودم بايد از علم روانشناسي براي هدايت بازيگران نيز بهره ميبردم و با سياست و منطق اوضاع را كنترل ميكردم. خوشبختانه چون روحيه رفاقتي در كار حاكم بود در اين زمينه با هيچ مشكلي مواجه نشديم و مديريت درستم نتيجه داد.
حضور محمدرضا گلزار در نقش دروني، آرام و كمديالوگ برخلاف كارهاي گذشتهاش بود؟
بله، به هر حال همه تيم سازنده «دموكراسي تو روز روشن» تلاش كردند كار به بهترين كيفيت ممكن انجام شود.
|