| |
سینمای ما- مجموع فروش فیلم سینمایی «کیفر» به کارگردانی حسن فتحی بعد از 11 روز به 135 میلیون تومان و «هفت دقیقه تا پاییز» ساخته علیرضا امینی پس از 23 روز به 300 میلیون تومان رسیده و «چهل سالگی» به کارگردانی علیرضا رئیسیان هم تا امروز 70 میلیون تومان فروخته است.
«کیفر» روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه به ترتیب دو میلیون و 800 هزار، دو میلیون و پنج میلیون تومان فروخته و مجموع فروش این فیلم در 11 سینما به 135 میلیون تومان رسیده است. مریلا زارعی، مصطفی زمانی، امیر جعفری، هانیه توسلی، جمشید شاهمحمدی، مینا جعفرزاده، کیانوش گرامی، سینا رازانی، امیرحسین فتحی، طوفان مهردادیان، جمشید هاشمپور، انوشیروان ارجمند و پردیس افکاری در این فیلم بازی میکنند. «کیفر» که فیلمنامه آن را علیرضا نادری و حسن فتحی نوشتهاند، داستان مرد میانسالی است که به دلیل قتل یک جوان در آستانه قصاص است. خانواده او در تلاش برای جلب رضایت اولیا دم هستند و مبلغی را به عنوان پول دیه تهیه میکنند، اما پول هنگام انتقال آن از بانک توسط چند سارق دزدیده میشود.
«هفت دقیقه تا پاییز» دیگر فیلمی است که این روزها در سینماهای تهران روی پرده است. مجموع فروش این فیلم 300 میلیون تومان شده است. فیلم امینی روز پنجشنبه 12 میلیون تومان فروش داشت و روز جمعه نیز 18 میلیون فروخت. این فیلم با بازی هدیه تهرانی، محسن تنابنده، حامد بهداد و خاطره اسدی داستان دو خانواده است که با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند. «هفت دقیقه تا پاییز» نخستین فیلم امینی در فضای شهری است و با پایانی متفاوت با نسخه جشنواره اکران شده است.
مرتضي شايسته در خصوص فروش «چهل سالگي» گفت: اكران اين فيلم از 16 تيرماه آغاز شد و فروش آن تا به امروز حدود 70 ميليون تومان بوده است. هدايت فيلم پخش «چهل سالگي» را بر عهده دارد. براي نخستين بار عزتالله انتظامي، ليلا حاتمي و محمدرضا فروتن در فيلم سينمايي «چهل سالگي» به كارگرداني عليرضا رئيسيان در كنار هم ايفاي نقش كردند و علاوه بر بازيگران مذكور، فرزان اطهري، سهيلا گلستاني و پريا مردانيها در اين فيلم ايفاي نقش ميكنند. «عليرضا رئيسيان» اين فيلم را بر اساس كتاب «چهل سالگي» نوشته «ناهيد طباطبايي» ساخته است. «چهل سالگي» مرز ميان بلوغ روحاني و خاطرات جسماني است. خيليها در اين دوره ياد گذشته ميكنند و عشقهاي قديميشان را به ياد ميآورند و قصههايشان را مرور ميكنند. و شايد براي بچههايشان بخوانند: «روزي پادشاهي در ميان مردم چشمش به دختر جواني افتاد و عاشق او شد. پادشاه تا دختر را به قصرش آورد دختر بيمار شد. هيچكدام از طبيبهاي شهر نتوانستند بيماري دختر را تشخيص دهند. پادشاه دست به دعا برداشت و در خواب طبيب پيري را ديد...»
|