بهناز
پنجشنبه 25 شهريور 1389 - 0:6
4 |
|
|
|
لعنت به کنکور... لعنت به راه دور... لعنت به همه چیزهایی که باعث می شوند من نتوانم از اصفهان بیایم تا صدای عمو خسرو توی سینما بپیچد که: خدایا! خدایا! یه معجزه! برای منم یه معجزه بفرست: مثه ابراهیم، شاید معجزه ی من یه حرکت کوچیک بیشتر نباشه: یه چرخش، یه جهش، یه این طرفی، یه اون طرفی... و بعد پاهایش بلرزند از این راهی که پایانی اش نیست. منم یه معجزه می خوام: مثه همه هامون بازها منم یه معجزه می خوام: یه اتفاق که بتونم هامون رو توی سینما ببینم...خدایا! خدایا یه معجزه... یا وقتی که می خواند: آری منم! این منم که ا زاین گونه تلخ می گریم و من با تو بگریم و فیلم که توی سینما تمام شد، بمیرم. روی صندلی های قرمز پردیس ملت بمیرم
|
مرتضی
جمعه 26 شهريور 1389 - 18:27
1 |
|
|
|
لطفا کاری کنین که شهرستانی ها هم از دیدن این فیلم در سینما بی بهره نشن
|
مثلث
شنبه 27 شهريور 1389 - 10:58
3 |
|
|
|
واقعن متنه زیبایی بود.ممنون از نوشته ی زیبا و غم انگیزت . با اشک خوندم.
|
وحیدسرشار
يکشنبه 11 مهر 1389 - 19:20
1 |
|
|
|
به یاد عمو خسرو
ای علی عابدینی، ای بچه محل صمیمی، استاد من، آقای من، چرا باز غیبت زد؟ کی بودش؟ هشت سال پیش بود یا شاید ده سال پیش بود ...
|
مرتضی
سهشنبه 13 مهر 1389 - 12:7
2 |
|
|
|
خسرو یک هنرمند همیشگی
به نظر من مردم به عشق خسرو شکیبایی اومده بون و میخاستن وباره هنر نمایی و صدای دلنشین خسرو رو بشنوند ولی صد حیف من که این هنرمند رو به اسمان سپردم
|
...
شنبه 24 مهر 1389 - 11:12
6 |
|
|
|
خسرو هميشه زنده ست. هميشه. تا ابد. هنوز انقدر دوستش دارم که فقط مي تونم بگم قربونش برم. هزار بار. اي خدايي که از آن خودت کرديش، ي فکري هم به حال ما بکن تا از دلتنگي دق نکرديم...
|