يکشنبه 30 آبان 1389 - 22:14



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 



سه‌شنبه 30 مهر 1387 - 21:38

چرا كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است؟



اولين بار كنعان را جشنواره فيلم فجر سال گذشته ديدم و آن را دوست نداشتم.دو سه ماه بعد بار ديگر فيلم را در دانشگاه شهيد بهشتي ديدم و باز هم آن را دوست نداشتم.به نظرم ملودرامي بود كه در تاثير گذاري روي تماشاگرش مشكل داشت.لحظات و ايده‌هايي از فيلم برايم جالب بود اما خود فيلم، چيزي نبود كه بخواهم عاشقش باشم.همه اين‌ها را گفتم تا به اين‌جا برسم كه الآن، بعد از تماشاي فيلم براي بار سوم، شيفته‌اش شده‌ام و حسابي آن را دوست دارم.به نظرم كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است و در زمره‌ي خوب‌هاي اين چند سال قرار مي‌گيرد.خوب‌هايي كه تعدادشان متاسفانه به اندازه‌ انگشت‌هاي يك دست هم نيست!
...............................................................................................
1) بزرگ‌ترين اشتباه در برخورد با كنعان اين است كه فيلم را ملودرام به حساب بياوريم و توقع ويژگي‌هاي سبكي از آن داشته باشيم(ملودرام قبل از اين‌كه يك عنوان ژانري باشد، يك مفهوم سبكي/گرايشي در درام است)كنعان به سياق درام‌هاي مدرن دهه شصت ميلادي يك درام مدرن است و به شيوه همان درام‌ها بيشتر از آن كه توجه خود را به داستان معطوف كند، به شخصيت‌ها و موقعيت‌هاي پيرامون آن‌ها مي‌پردازد.اين حرف به اين معنا نيست كه مثلا كنعان داستان ندارد.داستان فيلم چيزي است كه از دل روابط و كنش‌هاي بين آدم‌ها خود را نشان مي‌دهد.در فيلم از داستان گويي به شيوه سه پرده‌اي خبري نيست و مي‌شود گفت كه كل كنعان يك موقعيت است كه نه اتفاقات مهم قبل از درام را به تماشاگر نشان مي‌دهد و نه او را به نتيجه گيري پايان داستان سوق مي‌دهد.از ريشه و گل خبري نيست و تنها چيزي كه به تماشاگر نشان داده مي‌شود تنه است.اين تمثيل كمك مي‌كند تا به شناخت بهتري از فيلم برسيم؛درام مدرن كنعان از طرف ديگر به داستان‌هاي پست مدرن آمريكايي شبيه است.داستان‌هايي بدون فراز و فرود دراماتيك معمول كه اتفاقات در آن به شكل دروني و بطئي مي‌افتد.و خب كنعان نقطه شروع و حركت خود را از يكي از همين داستان‌ها گرفته؛داستان "تير و ستون" نوشته آليس مونرو.شباهت ديگري كه بين فيلم حقيقي با داستان‌هاي پست مدرن آمريكايي وجود دارد، عدم داوري و قضاوت درباره شخصيت‌ها است.چون نتيجه گيري در كار نيست، آدم‌ها هم ارزش گذاري نمي‌شوند تا شخصيت‌ها همان طور كه هستند در مواجهه با تماشاگر قرار بگيرند.اين گونه است كه درام كنعان ماهيت مدرن خود را حفظ مي‌كند و از رفتن به سمت ملودرام فاصله مي‌گيرد.كنعان به مانند درام‌هاي مدرن سينمايي و داستان‌هاي پست مدرن آمريكايي تنها روايت مي‌كند، بدون هيچ نوع موضع گيري، شفقت، دلسوزي يا سنگدلي نسبت به شخصيت‌ها و روابط بين آن‌ها.با اين ديد است كه مي‌توان به تحليل درستي از يكي مهم‌ترين موقعيت‌هاي فيلم، يعني رابطه سه نفره مرتضي، مينا و علي رسيد.شيوه ملودرام به ما مي‌گويد كه اين رابطه سه نفره را يك مثلث عشقي به حساب بياوريم اما اتفاقي كه در فيلم و درام مدرن آن مي‌افتد چيز ديگري است.علي 15 سال قبل عاشق مينا بوده و مينا همان موقع زن استاد خود يعني مرتضي شده.عشق علي در گذر سال‌ها سركوب شده و مينا و مرتضي در فيلم دوستان علي هستند نه دو راس مثلث عاشقانه.ماجراي عاشقانه‌اي در كار نيست و اين احساسات رسوب شده و پخته آدم‌هاي ميانسال نسبت به هم است كه در فيلم خود را نشان مي‌دهد.
....................................................................................................
2)كنعان به مانند "فرياد"(ميكل آنجلو آنتونيوني) و "شب‌هاي كابيريا"(فدريكو فليني)، در عين اين كه يك فيلم مدرن است نظرگاه‌ها و ايده‌هاي درخشاني هم نسبت به جامعه پيرامون خود دارد و صدها بار از فيلم‌هايي كه داعيه اجتماعي بودن دارند، اجتماعي‌تر است.مثل بهترين فيلم‌هاي داريوش مهرجويي(ليلا، درخت گلابي، هامون و سنتوري)در كنعان هم شخصيت‌ها از طبقه‌ متوسط انتخاب شده‌اند(منظورم از طبقه متوسط شعور و فهم اجتماعي اين آدم‌ها است نه موقعيت مالي‌شان)اين انتخاب چندين حسن دارد.اولا باعث مي‌شود كه آدم‌ها باهوش به نظر برسند.دوما داراي حدي از درك و فهم باشند و سوم اين كه ملموس‌تر و قابل درك‌تر براي تماشاگران امروز سينماي ايران جلوه كنند.تماشاگراني كه بخش زيادي از آن را طبقه متوسط تشكيل مي‌دهد.(طبيعي است كه اين طبقه مشكلات و نيازهاي خود را در فيلمي مانند كنعان بيشتر مي‌بيند و بهتر درك مي‌كند تا فيلمي مثل آواز گنجشك‌ها كه فرسنگ‌ها دور از نياز تماشاگر امروز در روستا حرف خود را مي‌زند)جامعه‌اي كه در كنعان تصوير مي‌شود همان چيزي است كه تقويمي‌اش مي‌شود ؛ 1387.يك جامعه متناقض، عصبي كننده و مهاجم كه مناسبات و اخلاقيات آزاردهنده‌اش آدم‌ها را به انفعال وا مي‌دارد.كنعان به شيوه فيلم‌هاي خوب اجتماعي ديگر اين نكات را گذرا و در دل داستان مدرنش مطرح مي‌كند و از آن‌ها براي پيشبرد درام خود كمك مي‌گيرد.رفتار شناسي آدم‌هاي ايران امروز خود را در راننده‌اي كه خلاف جهت مي‌آيد و آدم‌هايي كه از او حمايت مي‌كنند، مامور فرودگاه، زني كه در پي جريمه ساختمانش است و زن صاحب خانه نشان مي‌دهد و در يك شرايط عصباني كننده براي شخصيت‌هايي كه در آن جامعه زندگي مي‌كنند اخلاقي را به وجود مي‌آورد كه مي‌توان نام متناقض را بر آن گذاشت.در جايي از فيلم مينا مي‌گويد كه مي‌خواهد كسي دوستش نداشته باشد و تنها باشد و وقتي صبح از خواب بلند شد به كسي سلام نكند و از اين حرف‌ها.حرف بسيار درستي است.اين روحيه‌اي است كه اخلاق متناقض آن را به وجود مي‌آورد.وقتي از همه چيز بيزار هستي(به شكل درستي مينا در اكثر اوقات فيلم عصباني است)آن وقت بايد فرار كني.تلاش مينا براي جدايي از مرتضي بيشتر از آن كه بخواهد ژست زن آزاد خواهي داشته باشد از خستگي و فرار كردن او از شرايط موجود مي‌آيد.تصميم پاياني مينا هم بيش از آن كه ريشه‌ي خرافي/مذهبي مانند دخيل بستن يا به قول خود او "معامله كردن" داشته باشد از همين اخلاق متناقض مي‌آيد.حاملگي، بازگشت آذر، مرگ مادر مرتضي و در نهايت تصوير خودكشي آذر، همه چيزهايي هستند كه در مسير فرار مينا، براي او تزلزل به وجود مي‌آورند و او را به جايي مي‌رسانند كه از تصميم طلاق خود منصرف شود.در فيلم صحنه‌اي وجود دارد كه مينا در كنار دريا ايستاده است و به امواج نگاه مي‌كند.چه در هنگام تلاش براي فرار و چه بعد از انصراف از طلاق، مينا به دنبال اين لحظه است.او مثل هر ايراني درست و حسابي ديگري كه در اين روزگار و زمانه زندگي مي‌كند، مي‌داند و نمي‌داند كه اين لحظه را كجا مي‌تواند پيدا كند.پس دخيل مي‌بندد و معامله مي‌كند تا حداقل عذاب وجدان نداشته باشد.اما ماندن و طلاق نگرفتن يك تعادل نسبي است.خبري از نتيجه گيري دائمي نيست.هيچ بعيد نيست كه چند سال ديگر همين اخلاق متناقض او را به شال و كلاه وا دارد.و باز هم بعيد نيست كه او منفعلانه در برابر اين تصميم مقاومت كند.
3)در كنعان نوعي سليقه و زيبايي شناسي وجود دارد كه باعث مي‌شود فيلم در مقايسه با ديگر توليدات امسال سينماي ايران بسيار خاص و متفاوت جلوه كند.از طراحي صحنه خلوت(از نظر صحنه‌ آرايي خانه‌ي آدم‌هاي مدرن، كنعان در كنار شوكران و خانه‌اي روي آب قرار مي‌گيرد كه خانه‌ي هر سه فيلم بيشتر خالي از وسيله است تا پر!) و فيلمبرداري مزين به لنز تله(به شيوه فيلم‌هاي آمريكايي معاصر) گرفته تا مثلا تيپ، موهاي جوگندمي و كراوات مرتضي و البته ملودي گوش نواز كريستف رضاعي.
4)هر فيلمي براي خود سكانس‌ها و صحنه‌هاي معروفي دارد كه از روي آن‌ها سال‌ها بعد به ياد آورده مي‌شود.يكي از مهم‌ترين ثمره‌هاي فيلم كنعان براي سينماي محافظه كار ايران، صحنه‌اي است كه نشان مي‌دهد خلاقيت به خرج دادن در دل محدوديت چه نتايج درخشاني مي‌تواند داشته باشد.جايي كه مينا بعد از دعوا با آذر به اتاق خوابش مي‌رود و در كنار مرتضي پناه مي‌گيرد.ماني حقيقي(كه كنعان نشان مي‌دهد چقدر آدم حسابي است) در اين صحنه اتاق خواب را به ما نشان نمي‌دهد و ما در تاريكي تنها از طريق صداها به اين احساس مي‌رسيم كه زن در آغوش شوهرش آرام گرفته است.با يك ترفند ساده اما خلاقه، لحظه‌اي از فيلم كه به دليل مميزي مي‌توانست جعلي به نظر برسد، به بهترين صحنه آن تبديل مي‌شود و بيراه نيست اگر بگوييم كه اين تاريكي، بهترين صحنه امسال سينماي ايران را رقم زده است.
بازگشت به روزنوشت هاي پويان عسگري

نظرات

امیر پارسامهر
چهارشنبه 1 آبان 1387 - 16:8
-6
موافقم مخالفم
 

سلام پویان، خوبی رفیق!

این کنعان خون برای سینمای حالای ایرانه.یک چیزی براش نوشتم اگه حال داشتی نگاش کن.

دیگه حتی اتفاقی هم همدیگرو نمیبینیم،چه بد...

چاکریم.

كنعان به ظرافت‌هايي زنده است و بالنده كه در زندگي روزمره همه ما هست و آنقدر ظريفند كه توجهي به آن‌ها نمي‌كنيم. ظرافت‌هاي شخصيت‌هاي دور و برمان برايمان عادي شده‌اند. و اين دليل آن نيست كه وجود ندارند. اين ظرافت‌ها هستند كه شخصيت‌هاي اطرافمان را عادي جلوه مي‌دهند و باورپذير. عادي مثل اينكه جور ديگري نمي‌توانند باشند و آدم‌هاي كنعان همين‌طورند، عاديند، هستند، به درشتي تمام افرادي كه مي‌شناسيم و به درون و رفتار و روانشان از سر عادت بي‌توجهيم. كنعان از آنجا جلوه مي‌كند كه عاديست، آدم‌هايش گل درشت و اسطوره‌اي و قهرمان مسلك نيستند. اين آدم‌ها به سادگي فقط هستند. اگر به خيال اينكه چنين سطحي از شخصيت‌پردازي ساده و دست‌يافتني است به سراغ هر فيلم ايراني اين سال‌ها برويم بايد بخش بزرگي از محصولات سينمايي‌مان را روانه زباله‌دان كنيم. چون هيچ‌يك چنين آرام و ظريف و بي آنكه حس كنيم يك آدم زنده امروز تهران را تصوير نمي‌كنند. بايد از رنگ‌هاي مد روز روشنفكر و عامي، پولدار و فقير و دانشجو و سياسي‌اي كه اين روزها در دكان هر فيلم‌سازي پيدا مي‌شود فرار كنيم. اين‌ها در كنعان براي فيلم و آدم‌هايش چنان به ملاطفت در خون منش شخصيت‌ها جاريست كه فرامتني و بيرون دنياي داستان جلوه مي‌كند. همه دوست دارند بيشتر به آدم‌ها جلوه بدهند و برچسب بزنند، اما سينماي "ماني حقيقي" سينماي آدم‌هاي دور و بر ماست كه ساده است و همتا ندارد. سينمايي كه اگر بخواهيم با وجهي از شعار "سينماي ملي" به آن نگاه كنيم، دقيقا درباره آدم‌هاي معاصر است. سطح اين آدم‌ها زنده است، سطح اجتماعي و معلومات و شعور اين آدم‌ها وجود دارد در اين جامعه و حقيقي است. آنچه كه اين شخصيت‌ها را ساده و باورپذير جلوه مي‌دهد اين است كه هيچ كدام پز پول و فهمشان را نمي‌دهند. علي، عشق كهنه‌اش را كه خاكستري از آن باقي است، هرگز به ملاج تماشاگر نمي‌كوبد. آن خانه خالي و روزنامه پيچ طبقه پنجم كه يك موتيف درخشان تماتيك و تصويري است، براي نشان دادن فاقد اهميت بودن اسباب و اثاثيه و مظاهر شيك زندگي مرفه است و از طرف ديگر فاصله ميان ماندن و رفتن زن عاصي را پررنگ‌تر مي‌كند. خراب بودن آسانسور، يك حقيقت عادي روزمره است، اما در خدمت واقعيت درشت خلاء دروني آدم‌ها به كار مي‌رود. مرد آن خلاء را مي‌بيند، شايد دركش كند، شايد هم نه... اين خلاء دائما تكرار مي‌شود و به تصوير مي‌آيند. چون همه شخصيت‌ها اين خلاء را با عمق متفاوتي درون خود حس مي‌كنند. خواهري كه پس از سال‌ها به دنبال پر كردن اين خلاء به ايران باز گشته است. جواني كه خلاء عشقي را هنوز زنده مي‌بيند. شوهري كه اين خلاء را در نفهميدن علت جدايي همسرش حس مي‌كند و زني كه در آستانه فرو افتادن به اين خلاء است.

پايان كار و دست به دامن نذر و نياز شدن زن باز در ادامه نمايش آدم امروز است، چرا كه در آستانه سقوط بودن، قطعا هر آنچه اعتقادات و خصايص دروني شخصي است را ويران مي‌كند و انسان را وادار مي‌سازد كه دست به هر كاري بزند، حتي دخيل بستن و البته پنهان از ديد همگاني كه او را جور ديگري مي‌شناسند.

كنعان جز معدود فيلم‌هاي اين سال‌هاست كه حال و هوا دارد. حال و هوا، دنياي فيلم. حال و هوا، كليد يكه شدن و ماندن فيلم است. اين فيلم فضا دارد و به درستي تا انتهايش حفظ مي‌شود. فضاي سردرگمي و حال وهواي ركود زندگي در تمام تصاوير جاريست. همه چيز در يك دنياي كوچك چهار نفره شكل گرفته است. لباس‌ها، رنگ‌ها، دكورها و حرف‌ها سطحي از نمايش را مي‌سازند كه روان است و امروزي. بازيگران با چنان آرامشي نقش گرفته‌اند كه به دور از هيجان و اغراق در فضاي يك دست فيلم حل شده‌اند. "ماني حقيقي" كسي است كه بالاخره توانست بعد از سال‌ها و "شب يلدا" كنترل فروتن را بدست بگيرد و بازي او را چنان دروني كند كه جداي از حذف تمام حركات گل درشت چشم و ابرو و لب و دهان او، موفق شود به آرامي تمامي انرژي‌اش را در خلق شخصيتي چنان آرام و چنان جوشان به كار بگيرد. "عليدوستي" معمولا خوب است، اما اينجا منش ديگري از لايه‌هاي پيچيده زن امروز را به نمايش مي‌گذارد. با حرف زدن‌ها و نگاه كردن‌ها و سكوت¬هايش. نگاهي كه ديگر از معصوميت كودكانه و هيجان دختران كم سن و سال خالي شده و اراده يك زن ميانسال را يافته است. "حقيقي" عصبيت و انرژي تلف شدني بازي "بايگان" را پس زده است و باعث شده پس از سال‌ها بالاخره جور ديگري ديالوگ بگويد. اين كه بازيگری با تجربه سي ساله را از نو بسازيد، يك هنر حقيقي است.

حال و هواي فيلم با يك راهكار ديگر هم حفظ مي‌شود. داستان حاشيه ندارد. يكي به نعل نمي‌كوبد يكي به ميخ. به سراغ تمام دردها و دغدغه‌هاي اجتماعي و سياسي و انساني و فرهنگي امروز نمي‌رود. حرف گنده نمي‌زند. گنده گويي بد بلايي بر سر سينمايمان آورده است. چنان همه به دنبال اصلاح جامعه‌اند كه انسان درون آن جامعه را از ياد برده‌اند. اين فيلم، فقط با خودش و خانواده‌اش كار دارد. جامعه بيرون هر خانواده‌اي زنده است و پويا و روشن و نكبت، همه با هم. اما به كار آدم‌هاي كنعان نميايد. اينجا انسان و درونش واقعا از همه چيز مهم‌تر اند. هر چيزي كه در پس شكل گرفتن اين شخصيت‌ها بوده و از جامعه رنگ گرفته، حالا پتكي نمي‌شود كه هر دقيقه فيلم مثل شعار بر سر بیننده کوبیده شود. سياست و دانشجوي سياسي و فاصله طبقاتي و زن سالاري و مرد سالاري و اين‌چنين آه و ناله‌هاي زمخت كنار رفته‌اند و درون انسان اهميت يافته است.

هر آدمي از صبح كه بيدار مي‌شود تا شب كه بخوابد اول درون خودش زندگي مي‌كند و بعد درون خودش را به آدم‌هاي ديگر و اجتماع مي‌سپرد. كنعان فيلم آدم‌هاي امروز تهران است.

دوست همراهم پس از اينكه از فيلم بدش آمد، گفت سطحش خيلي ساده و عامي بود و درست خلق همين سطح ساده زندگي روزمره آتشفشان لرزه برانداز حقيقي است.

پويان عسگري
پنجشنبه 2 آبان 1387 - 4:3
-1
موافقم مخالفم
 

چطوري امير؟

دلم برات تنگ شده پسر.نوشتت رو خوندم و دوست داشتم.اين تعبيرت درباره فيلم رو هم خيلي دوست داشتم؛ كنعان فيلم آدم‌هاي امروز تهران است.

به اميد ديدار امير عزيز.

farshid
يکشنبه 5 آبان 1387 - 16:6
0
موافقم مخالفم
 

به امید روزی که سینما را در حیطه ی ادم های شهرمان نبینیم .به سینمایی بزرگتر با ابعادی انسانی فکر کنیم .کنعان را اگر چه دوست ندارم ولی ایمان دارم مانی حقیقی کنعان را با نگاهی انسانی ساخته نه فقط ادم های امروز تهران!!

farshid

مازیار
شنبه 11 آبان 1387 - 9:44
-9
موافقم مخالفم
 

من کنعان رو دوست دارم، چون از لحاظ هنری خوب بود، درست که فیلنامه یه کم مشکل داشت، ولی در مقایسه با خیلی از فیلمهای دیگه که در چند سال اخیر تولید شده اند بالاتر بود، شخصیتها باورپذیر بودند، بازیها خیلی روان بود، کارگردانی بسیار عالی بود، تاکید میکنم که کار مانی حقیقی واقعا عالی بود؛ یه مصاحبه از مانی حقیقی خوندم که توش به یه فیلمی اشاره کرده بود که فقط ازش بد گفته بودن و به نظر من هم فیلم خیلی خوبی بود: میامی وایز. کارگردانی عالی بود، صحنه پردازیها، فیلمنامه خط داستانی رو به هیچ عنوان گم نکرد...

حالا برای چی این فیلم رو مثال زدم؟ چو کنعان هم یه داستان سر راست تعریف میکنه و نتیجه گیری هم نمیکنه، قضاوت پای ماست، درست مثل میامی وایز

همسایه
سه‌شنبه 28 آبان 1387 - 14:6
-9
موافقم مخالفم
 

میدونم کمی دیر شده و روزنوشت جدیدی نوشتید اما..

به نظرم کنعان یک ضعف خیلی بزرگ داره که نباید میون اداهای روشنفکرانه ی فیلم گمشون کرد و نادیده شون گرفت

مینا مطلقا یک روشنفکر نیست بلکه زنی لوس و احمق است که به دنبال راه فراری از داشته هایی است که به هیچ وجه لیاقتشون رو نداره

تمام زرق و برق زندگی مینا و شوهر فوق العاده ای که داره مثل لباسهایی که پوشیده به تنش گشاده اتفاقا بهتر میشد که بره ،بره و بفهمه چقدر موجود ناسپاس و بی لیاقتی بوده

جایی از فیلم مینا رو به شوهرش میگه(میخوام کسی نباشه صبح ها باهام حرف بزنه .میخوام کسی منتظرم نباشه .دل کسی برام تنگ نشه . کسی دوستم نداشته باشه)

به شخصه اگر جای مرتضی بودم از زندگی با همچین موجودی اجتناب میکردم و شماره یه روانپزشک(چون کار از روانشناس وروانکاوی گذشته) رو بهش میدادم

عجبا که تو قرن 21 اونهم در زمانی که همه به دنبال کسی هستند که خالصانه و صادقانه دوستشون داشته باشه دیوانه ای پیدا شده که اینها رو نمیخواد

مینا شوهر زیبا ،خوش تیپ ،مهربان، باگذشت ،متین و موقر ،وپولدارش رو نمیخواد!

مینا زندگی اعیانی و خونه ی زیبا و ماشین های مدل بالاش رو نمیخواد

مینا دوستان و اقوامی رو که دوستش دارن وعاشقش هستند رو نمیخواد

مینا فرزندی رو میتونه بهش کمک کنه تا به زندگی برگرده (خیلی از آدم ها بعد از پدر یا مادر شدن معنی کامل زندگی رو درک میکنن) رو هم نمیخواد( با وجود این هشدار دکتر که شاید دیگه هرگز بچه دار نشه)

در عوض دوست داره صبح ها کسی نباشه که باهاش حرف بزنه!!!!!!!!!!!!!!!

قانع کننده ترین دلیل رفتن مینا شاید ادامه تحصیل باشه که روزگاری اون رو هم نمیخواسته!!!

کلاه خودتون رو قاضی کند ببینید میتونید این زن مشکل دار رو حتا برای یک روز تحمل کنید؟!

محمد رضا فروتن توی یکی از مصاحبه هاش گفته(شخصا هرگز نمیتونم چنین زنی رو تحمل کنم)

و من موندم تو فیلم چطوری اداهای لوس مینا و بازی بد علیدوستی رو تحمل کرده

مقصودصالحی
چهارشنبه 4 دي 1387 - 1:31
-2
موافقم مخالفم
 
چرا كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است؟

چطوری پسر. چندین وقته ندیدمت برام عجیبه که آدمهای تارانتینو باز هم انقد کنعان دوست داشتنی من قدیمی رو دوست داشته باشن تو وبلاگ 360 ام یه چیز کوتاهی دربازه ی کنعان نوشتم که شبیه حرفای توئه شاید اگه سربزنی مرسی می تونی از لینک بلاگ شاهین یا عباس بیای

ساراامینی
چهارشنبه 4 دي 1387 - 12:47
12
موافقم مخالفم
 
چرا كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است؟

سلام پویان عزیز.مقصود بهم گفت بیام مطلب تو بخونم. خیلی لذت بردم.من کنعان و خیلی دوست داشتم از سینما که اومدم بیرون نمی تونستم حرف بزنم.دوست داشتم برای سالها سکوت کنم به راستی کنعان بالاتر از توقع من از سینمای ایران بود.پویان تو صحنه زیبایی رو از فیلم گفتی که خیلی خوب بود یه نمای دیگه ایکه من خیلی دوست داشتم اون نمایی بود که مینا مجبور می شه کوچه رو دنده عقب بره که عالی بود عصاره ای از کل فیلم بود

شمسایی
يکشنبه 20 ارديبهشت 1388 - 1:38
-3
موافقم مخالفم
 
چرا كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است؟

این فیلم چرا خوب نیست:

چون بازیگر هایی که برای نقش ها انتخاب شده بودند اصلا مناسب نیست. علیدوستی خیلی ضایع نقش یک مثلا روشنفکر رو بازی میکرد به نظر من علیدوستی بیشتر برای نقش هایی مثل نقشش در شهر زیبا خوبه تا بتونه مظلوم نمایی کنه و اشک تمساح بریزه و کلا دپارتد بازی میکنه.فروتن هم که جای خود داره این چندمین فیلمی است که با همین صدا و قیافه و کلا تریپ ظاهر میشه.فیلمنامه هم که ماشااله.مادر پسره مرده تازه رسیده اونجا فهمیده یعنی کسی بهش خبر نداد!! شاید تا 10 روز دیگه هم نمیرفت.

بهتره منصف باشیم.اینا مشکل جامعه ما نیست و از طرفی آموزش و فرهنگی هم نیست پس این فیلم چی داره.یه مشت مرفه بی درد دور هم جمع شدن که البته خانمه پول آقاهه رو خورده و آقاهه پول مردم بدبخت رو بالا کشیده شاید این تنها نکته فیلم باشه که دزدی کار بدیه و دزدی بالاتر هم که بله.آقا رفتن با دانشجوی دختری ازدواج کردن که یه دانشجوی دیگه ای اون رو به طرز تابلویی میخواسته و حالا کار و زندگی اش رو ول کرده افتاده دنبال زن مردم. واقعا که.

اینا همش اثر بی دردی است اگه مینا خانم واسه نون شبش معطل بود هیچ وقت همچین چیزایی هم نبود. چه میدونم ساک خانم تو فرودگاه نمیدن که چی مثلا. من نمیدنم این کارگردان ها و نویسنده هایی که مثلا دور زدن خلاف یک خانم رو نشون میدن میخوان چی رو ثابت کنن.که بله ما این کار ها رو نمیکنیم شما هم اینکار ها رو نکنید که بده.

مانی حقیقی تو کارگران مشغول کارند هم همین جور عمل کرده یه مشت شخصیت که اصلا تو ایران ما وجودشون غیر ممکنه رو گذاشته کنار هم و یه مشت دیالوگ عجیب و غریب به هم بافته مثلا من تافته جدا بافته ام.خدایش شهر زیبا هم فیلمه کنعان هم فیلمه.

فیلمبرداری و صدا و .. هم که مالی نبود.

آقای عسکری مثلا بایگان چه تغییری کرده؟ که مانی حقیقی ازش یه بازیگر ساخته.بزرگتربن معزل بایگان همین حرف زدنشه که 100 ساله همونه که بوده.

حرف آخرم رو بگم.اگه این فیلم رو تو خونه بخوام با خونواده بببینم بعد 10 دقیقه باید خاموشش کرد و سی دی رو گذاشت رو طاقچه.

آقای استاد دانشگاه 10 سل بچه دار نشده و حالا عدل همون موقع که خانمه میخواد بره بچه پیدا میشه.نویسنده که نباید هر جا که کم میاره یه آب ببنده به فیلم و یکی رو بکشه یا یه حاملگی بچسبونه به خانمه. برین دایره زنگی رو ببینین که پر از پیامه و پر از خنده و پر از درد. کاش مانی حقیقی از این خواب خرگوشیش در بیاد و اینقدر افه نذاره و سعی کنه که از آدم های همین مملکت تو فیلماش بیاره.اینجا ایرانه نه یونان عهد باستان که همه فلسفه بافی کنن اونم مردمی که 80 در صدشون دنبال نیاز های زندگیشون هستن تا اینکه "آه من دیگه از تو خوشم نمیاد . میخوام برم دنبال حقیقت گمشده . من تو رو دوست دارم دیوونه.کلاس یوگا و مدیتیشنم دیر شد"

كيوان
يکشنبه 20 ارديبهشت 1388 - 22:27
2
موافقم مخالفم
 
چرا كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است؟

چرا كنعان فيلم خوبي نيست

داستاني رو كه كنعان روايت ميكنه داستان آدمهاي امروزه آدمهايي كه بي توجه به رفتارشون و شناخت از خودشون تو اين دنيا حركت ميكنن و با كاراشون دنيا رو به گند مي كشن بعد انتظار دارن زندگي خودشون هيچ آسيبي نبينه و وقتي زنشون ميخواد بزاره تعجب ميكنن و نمي دونن چه مرگشونه . آدمهايي كه ازين ور خونه مردمو خراب ميكنن از اون طرف واسه يه گاو دلسوزي ميكنن ( هرچند كه شانس آورد براي گاوه وايساد ) اين آدمها از ضعف ايمان رنج مبرن ( جمله جان لاك تو سريال لاست ) درسته كه دخيل بستن كاري رو درست نميكنه اما يه چيزي جاش تو زندگيه مينا خاليه كه اون كارو مي كنه . يه چيزي رو كه توي اين فيلم ترويج ميده و من شديدا حالم ازش بهم ميخوره روشي كه براي و زندگي كردن ياد . چرا كنعان فيلم خوبي نيست چون جامعه ما جامعه خوبي نيست ماني حقيقي تقصيري نداره اين چيزي كه ازش ميخوايم معلومه كه اين فيلم فيلم آدمهاي معاصره ما همين آدمهاي معاصريم آدمهايي كه همديگرو گه خطاب ميكنن آدمهايي كه تو سرشون خورده و عصبي هستن آدمهايي كه ديگه هيچ جاي دنيا جاشون نيست و شخصيتي ندارن آدمهاي منزوي آدمهاي پوچ آدمهايي كه دلشون به شمال خوش ميشه آدمهايي كه مانع حركت همديگه ميشن به خاطر منفعت خودشون آدمهايي كه مي دونن اين راهش نيست اما بازم ادامه ميدن..................................


پنجشنبه 28 خرداد 1388 - 10:1
0
موافقم مخالفم
 
چرا كنعان بهترين فيلم امسال سينماي ايران است؟

من نفهمیدم اون نامه ای که مادر مرتضیبه مینا داد چی بود ؟؟شما چی ؟؟

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 2.22660303116 seconds.