ــ وقتی کسی مشهور میشود نمیدانم چرا همه حرکاتش برای مردم مهم میشود،
این است که مسائل خاله زنکی وارد ماجرا میشود: «شنیدی مهناز افشار حامله
است؟» خب ازدواج کرده و همه زنها حامله میشوند، چرا باید خبر
هیجانانگیزی باشد؟
- من قبلا دو بار از کتابهای
حسین سناپور تعریف کردم، بعد او در شرق نوشت که شما وقتی میخواهید، از
کتاب من فیلم بسازید، اول اجازه بگیرید. در حالی که اصلا صحبت اجازه نبود.
من هم نوشتم که من از کتاب تعریف کردم، اشتباه کردم، به همین صراحت، دیگر
تعریف نمیکنم. من دارم از قصه گفتن تو تعریف میکنم، کتاب هم مناسب کار من
نبود، کیمیایی باید از آن فیلم میساخت، تعریف کردن که حقوق معنوی ندارد!
چرا بدون اجازه من از کتابم تعریف میکنید؟
ــ من الان ۴۳ یا ۴۴ سال است که دارم کار میکنم، یک نقد را
هم جواب ندادهام. مثلا میبینید که بازیگرهای جوان با دیدن نقدها عصبانی
میشوند و میخواهند با منتقدها درگیر شوند که چرا شما گفتهاید که من
بازیام در فلان فیلم خوب نیست؟ وقتی داری خودت را در معرض تماشا میگذاری
عین این است که در ویترین نشسته باشی، وقتی تو ویترین نشستهای که همه از
تو تعریف نمیکنند، یکی هم از تو ایراد میگیرد. علاوه بر این ارباب جراید،
هم به نیات خاله زنکی اجازه پخش و گسترش چنین بحثهایی را میدهند و
خودشان هم از آن مایه میگیرند که دیدید فلانی راجع به فلانی چه گفت؟ من
شاگرد داشتم که توی روزنامه به «شازده احتجاب» سه داده بود، به فیلم های
جشنواره تهران نمره میداد. من این را به هژیر داریوش خدا بیامرز گفتم،
گفت: «ناراحت نباش، چون به «آمارکورد» فلینی هم داده شش، حالا اگر به تو
داده سه برو کلاهت را بالا بنداز.» حالا این کسی بود که میآمد سر کلاس من
مینشست و در مدرسه عالی تلویزیون شاگرد من بود. انتظار داشت که در کلاس
فیلمنامهنویسی من تلافی این سه را سرش دربیاورم، من به او چهارده دادم که
شاید یک مقدار هم از حقش بیشتر بود. من اهل تصفیه حساب نیستم. میخواهم
بگویم که شاگرد من چنین کاری کرده و فکر میکرد که من حتما از او انتقام
خواهم گرفت. ماییم که نمکش را زیاد میکنیم.