News
  • بر اثر سقوط از پله‌های منزل و پس از چند ساعت بیهوشی
    شاه‌علی سرخانی بازیگر سینما و تلویزیون درگذشت
  •  
  • اولین عکس‌ها و خبرها از فیلم سینمایی شاگرد عباس کیارستمی
    محمد رضا فروتن، امید روحانی و شقایق فراهانی جلوی دوربین «فصل انار» به کارگردانی محسن شرفی‌نیا رفتند
  •  
  • برنده سیمرغ زرین سینمای ملی و سیمرغ بلورین فیلم اول روی پرده آمد
    اکران عمومی «راه آبی ابریشم»، «تپلی» و «مرگ کسب و کار من است» آغاز شد
  •  
  • ترانه علیدوستی، پگاه آهنگرانی، نگارجواهریان، هانیه توسلی و باران کوثری به اظهارات فرج‌الله سلحشور پاسخ دادند
    سینمایی را که خجالت می‌کشیم بگوییم شما را یاد کجا می‌اندازد به حال خود رها کنید
  •  
  • گفت‌وگوي فريدون جيراني با حسن حسيني و نيما حسني‌نسب درباره ستاره‌ها در سینماي ایران و جهان در برنامه "هفت"
    محمدرضا گلزار تنها كسي است كه در حال حاضر مي‌شود به او لقب "ستاره" داد/ پديده ستاره - روشنفكر فقط در ايران اتفاق مي‌افتد و ضربه جدي به مكانيسم ستاره‌سازي زده است
  •  
  • رقابت دو فیلم مطرح سال برای امتیاز گرفتن از کاربران سایت "سینمای ما"/ شما هم امتیاز بدهید
    «یه حبه قند» و «سعادت آباد» در پایان روز سوم نمایش امتیاز 8.5 از 10 را کسب کردند
  •  
  • پوزش و توضیح سایت "سینمای ما"؛ مراسم افتتاحیه فیلم «سعادت‌آباد» با آغاز نمایش فیلم در سینمای سرگروه برگزار می‌شود
    همایون اسعدیان: استقبال مخاطبان از «سعادت‌آباد» رضایت‌بخش است
  •  
  • بسته خبری "سینمای ما" درباره جنجال توهین فرج‌الله سلحشور به ساحت بازیگری زن در سینمای ایران و تکذیب و اصلاحیه این اظهارات؛ کدام جمله متعلق به سلحشور است؟
    پانا: هنرپیشه‌های زن ایران خودشان یک پا آنجلیانا جولی هستند و سینمایی که «فاحشه‌خانه» است باید برای ادامه فعالیت خود فاحشه بین‌المللی بیاورد/ فارس: چرا با وجود این همه بازیگر خوب ایرانی، باید یک بازیگر هرزه بین‌المللی بیاورید؟
  •  
  • گفت‌وگوی نیما حسنی‌نسب با رضا کیانیان در ضمیمه هنری "تماشاخانه" روزنامه اعتماد
    موفق نمی‌شوند مرا آلوده سیاست کنند، چون حرفه‌ام هنر است
  •  
  • امید روحانی از ویژگی‌های «یه حبه قند» ساخته رضا میرکریمی می‌گوید
    يك پرده عظيم رنگارنگ نقالي ايراني پر از رنگ و نقش و گوشه‌های جذاب
  •  
  • یادداشت حمیدرضا صدر درباره «یه حبه قند» ساخته رضا میرکریمی
    غزلي شيوا و شورانگيز
  •  
  • یادداشت نیما حسنی‌نسب درباره سریال «وضعیت سفید» ساخته حمید نعمت‌الله
    دايي‌جان ناپلئون!
  •  
  • کدام هنرمندان حاجی می‌شوند؟ مادر الناز شاکر دوست به جای دخترش سفر کرد
    الناز شاکردوست، سروش صحت و چند نفر از کاروان حج بازماندند
  •  
  • فیلم 84 دقیقه‌ای «سوگ» داستان دعوای شدید یک زوج جوان در نیمه‌شب در خانه یکی از نزدیکان‌شان در شمال ایران است
    یک فیلم ایرانی برنده جایزه اصلی جشنواره پوسان شد + پوستر
  •  
  • آمار فروش فیلم‌های سینمایی اکران تازه سینماها + جدول
    شروع خوب فروش «سعادت‌آباد» و «یه حبه قند» در سینماهای تهران
  •  
  • تهیه‌کننده «خنده‌بازار» می‌گوید با سامان گوران مذاکره نمی‌کنیم مگر خودش برگردد
    سامان گوران می‌گوید دیگر به «خنده‌ بازار» برنمی‌گردد
  •  
  • اولين فيلم روزبه حيدري در ايران درباره تاثيرات جامعه بر زندگي يک زن و شوهر است
    بازي حمید فرخ‌نژاد در «دوباره با هم» تمام شد
  •  
  • سومين همکاري با علیرضا رئيسيان پس از «ايستگاه متروک» و «چهل سالگي»
    ليلا حاتمي برای بازی در «لطفاً بدون گناه» انتخاب شد
  •  
  • تازه‌ترین اخبار از جشنواره فیلم کوتاه تهران
    انتشار کتاب جشنواره، حضور گسترده علاقه‌مندان همراه با برگزاری نشست‌های تخصصی
  •  
  • سینما آزادی در اختیار جشنواره فیلم کوتاه است
    اکران عمومی «سعادت‌آباد» بدون سینمای سرگروه آغاز شد
  •  










       





    سینمای ما- یزدان سلحشور: 1- رومن گاری یک قصه‌ کوتاه دارد به اسم «ملالی نیست جز دوری شما»؛ حکایت یک بابایی‌ که از شهر و خانه و زندگی‌اش می‌کَند و بعدها از نقاط مختلف دنیا برای دوستان و آشنایان کارت‌پستال می فرستد از جمله برای رقیب عشقی‌اش‌! در این کارت‌پستال آخری که نشانی‌اش جنگل‌های آمازون است، می‌نویسد اینجا مارهایی هستند به اندازه‌ یک فیل، که یک‌ آدم را راحت قورت می‌‌‌‌‌‌دهند و ملالی نیست جز دوری شما! حالا حکایت ما مهمانان جشنواره فیلم و اقامت ده روزه در برج میلاد است. دوستان! عاشقان سینه چاک فیلم و سینما! مسئولان سینمایی کشور! آنجا خیلی خوش گذشت و ملالی نبود جز ...!

    2- همه بودند؛ تقی و نقی و این یکی و آن یکی و منتقد و دست‌‌اندر‌کاران سینما و ستاره‌ها و بی‌ستاره‌های سینما و البته یک چند صد نفری هم از بنده‌خداهایی که از زمان «آقای 420 »و راج کاپور و بیک و آرمان و فردین یا خودشان عشق فیلم بودند یا والدین‌شان عشق فیلم بودند و ارث رسیده بود به این‌ها.

    یک بار یک آقا پسر مودب و شیک پوش و دارای کارت [خدا وکیلی نگاه نکردم روی کارت چی نوشته بود به عنوان شغل سینمایی اما آنهایی که کارت ورود صادر می‌کنند لابد می‌دانند، نمی دانند؟] توی سالن نمایش فیلم و قبل از نیمه روشن ماندن چراغ‌ها [نه این که فکر کنید که قصد خاصی بود که با چراغ روشن فیلم ببینیم، خب چند تا منتقد زیر پنج سال توی سالن بودند کارت به سینه که محتاج خروج مکرر بودند همراه با والدین برای... - کسی نشنود «دست به آب»] از بنده پرسید «راستی جمشد آریا هم آمده تو؟ فکر می‌کنین امضا بخوام بهم امضا می‌ده؟!»

    3- همه چیز مرتب بود؛ ون جشنواره که می‌رسید دم ورودی جشنواره، همه باید دست به جیب می‌شدند که کارت نشان دهند مبادا یک نفوذی توی ون جشنواره باشد، اما اگر با تاکسی تلفنی می‌خواستید وارد شوید و چند نفری هم در ماشین نشسته بودید، زیاد وقت‌تان برای نشان دان کارت تلف نمی‌شد. یک حسین آقایی هم بود که بنده خدا خیلی منضبط بود و به محض دیدن ون جشنواره، بیسیم به دست می‌آمد جلو و بلند بلند می‌گفت «کارت کارت کارت» و برای این که مبادا یک نفر هم این وسط از برادران یا خواهران ناشنوا باشد و متوجه نشود، از زبان اشاره استفاده می‌کرد و هی دست و بیسیم را به شکل همزمان بالا و پایین می‌برد. خدا خیرش بدهد که نگذاشت حتی یک نفر از عوامل بیگانه [‌کن و برلین و ونیز] به دژ مستحکم سینمای ایران نفوذ کند.

    4- می‌خواستی وارد سالن اصلی شوی باید کارت نشان می‌دادی، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آمدی بیرون هوا بخوری، دوباره باید برای ورود، کارت نشان می‌دادی؛ برای ورود به سالن نمایش هم باید کارت نشان می‌دادی. برای هر وعده غذا باید کارت نشان می‌دادی و تازه باید توی سالن جشنواره هم کارت به گردنت می‌بود تا هر لحظه چک شوی «007» نیستی. خیلی خوش گذشت عزیزان !جای شما خالی!

    5- همه چیز صفی بود از دیدن فیلم حاتمی‌کیا گرفته [که یک ساعت، بی هیچ دلیل موجهی ما را جلوی در سالن نمایش نگه داشتند] تا گرفتن فیش غذا و خود غذا و چای و اینترنت و گلاب به روتان حتی...! من فقط خواهش می‌کنم سال آینده اسم این جشنواره از جشنواره‌ فیلم فجر تبدیل شود به جشنواره‌ صف فجر.

    6- غذا خیلی خوب بود و تازه فرم هم دادند که ما پر کنیم برای سفارش و خرید غذا، بعد از این. بله، غذا خیلی خوب بود اما نمی‌دانم چرا هرچه اسم ناظر خرید جشنواره را می‌پرسیدیم برای تشکر حضوری، کسی جواب نمی‌داد؛ حالا هر کسی این اسم را می‌داند با تماس عاجل [با انجمن منتقدان فیلم ایران] مژدگانی دریافت کند. باور کنید

    تعداد قابل توجهی از منتقدان کشور منتظرند یک صحبت خصوصی مفصل با این بنده خدا در یک محیط آرام و خانوادگی داشته باشند.

    7- چه سالن نمایشی، چه صندلی‌های به قاعده چیده شده‌ای [به گمانم انجمن متخصصان ارتوپدی با طراح این سالن قرارداد میلیاردی بسته بودند؛ یک آرترز گردن مشتی نصیب ما شد از هی سرک کشیدن برای دیدن فیلم که نگو و نپرس] چه بالکن خوبی برای دیدن سقف و دیوارها و دوستان [حالا فیلم را هم ندیدیم، ندیدیم! بالکن که مال فیلم دیدن نیست مالِ... بی تربیت!] چه صدای درجه یکی [اصلا سینمای صامت چه عیبی دارد سینمای دیالوگ‌‌دار یعنی سینمای جفنگ؛ باور کنید!] همه چیز خوب بود و ملالی نبود جز دوری شما!

    8- توصیه می‌کنم از جشنواره‌های بعدی، قبل از ورود به سالن نمایش، یک تست ادکلن از دارندگان کارت بگیرند و در موارد مشکوک، از راه دادن افراد به سالن خودداری کنند؛ موارد پیشنهادی برای مردودی در تست ادکلن:

    الف- ادکلن‌های زنانه‌ زیر 2000 تومان که سر جمالزاده می‌فروشند

    ب- عطر مشهدی‌های زیر 500 تومان

    ج- ادکلن پیش از حمام که مشهور است به ادکلنِ عرق

    د- ادکلون نفتالین

    ه- سایر موارد

    9- جوایز این جشنواره هم خیلی خوب بود و به همه یک جایزه‌ دادند اما به بدترین‌ها جایزه‌ای ندادند. از آنجا که تمشک طلایی در کشور ما چندان قابل درک نیست من پیشنهاد می‌کنم جایزه‌ زرشک طلایی در چند رشته اعطا شود به:

    الف- الاغ فیلم «آسمان محبوب» ساخته داریوش مهرجویی در رشته حضور پر رنگ حیوانات خانگی در یک فیلم [برندگان دوم و سوم: گربه‌های نیمی از آثار حاضر در جشنواره ودو تا سگ فیلم «پایان‌نامه» حامد کلاهداری]

    ب- سیگارِ برگ پیر داغر در فیلم «33 روز» جمال شورجه در رشته‌ حضور پر رنگ سیگار در یک فیلم و البته به خاطر عدم اسراف در بیت‌المال و استفاده از یک سیگار برگ نیم‌سوخته در تمام فیلم [برندگان بعدی به ترتیب «آینه‌های روبرو» نگار ‌آذربایجانی و «مرگ کسب و کار من است» امیر ثقفی]

    ج- جشن فیلم «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا در رشته «بله گفتن عروس خانم در یک پارک یا هر جای دیگری مگر سر سفره‌ عقد»[ متأسفانه در این رشته تعداد نامزدها برای انتخاب‌های دوم و سوم به حد نصاب نرسید]

    د- شاهرگ بریده‌شده مسعود رایگان در فیلم«جرم» مسعود کیمیایی در رشته چاقو «خوردن» همراه با«مزه» [باقی فیلم‌ها، یا چاقو داشتند مزه نداشتند یا مزه داشتند چاقو نداشتند و بنابراین توصیه می شود به تشکر و اهدای دیپلم زرشکی به فیلم‌های «ندارها» ساخته‌ محمدرضا عرب و «برف روی شیروانی داغ» ساخته محمد هادی کریمی اکتفا شود]

    با تشکر از همه، از جمله فیلم های خارجی جشنواره که نصیب منتقدان ایرانی نشد [منتقد ایرانی و فیلم خارجی؟ اصلاً منطقی است؟] و سایت جشنواره که دائم دچار مشکل بود و برنامه نمایش فیلم که در هر روز، دو سه بار عوض می‌شد و همه چیز...همه چیز! با تشکر از رومن گاری!


    منبع : خبر آنلاین

    به روز شده در : يکشنبه 1 اسفند 1389 - 3:30

    چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

    نظرات

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       






    خبرهای سینمای ما را در صندوق پستی خود دریافت کنید.
    پست الکترونيکی (Email):

    mobile view
    ...اگر از تلفن همراه استفاده می‌کنید
    بازديد امروز: 59981
    بازديد ديروز: 244577
    متوسط بازديد هفته گذشته: 279624
    بیشترین بازدید در روز ‌چهارشنبه 27 بهمن 1389 : 983090
    مجموع بازديدها: 311018686



    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com عکس روز دیالوگ روز تبلیغات