| |
سینمای ما- انحلال خانه سينما به روشي كه در دي ماه سال گذشته به وقوع پيوست، ممكن است براي افراد و جناحهايي سودي داشته باشد، اما شكي نيست كه براي ادامه حيات كليت سينماي ايران تصميمي مدبرانه و عاقبت انديش نبود. نقض تصميم انحلال خانه سينما توسط ديوان عدالت اداري و واكنش وزير به اين خبر نشان مي دهد كه تنها هدف حاميان و مجريان انحلال حذف رقيبان بوده و نه چيز ديگري.
امروز كه وزير ارشاد دوستان تصميم گير را به دقت فرامي خواند، اين همان ندايي بود كه در روزهاي انحلال همه كارشناسان سينما بر آن تاكيد داشتند و از مديران عصباني مي خواستند كه بر تبعات اين تصميم بيشتر دقت كنند. اما انگار آن آتش فقط با تعطيلي خانه سينما و پلمپ درهاي آن - كه جز سرگرداني صنوف و افزايش ناامني حرفه يي و آشفتگي فضاي سينما حاصلي نداشت- خاموش نمي شد. وقتي مترادف با انحلال خانه سينما كميته رسيدگي به امور صنوف تشكيل و سعي مي شود كه خلاخانه سينما با ايجاد نهادهاي موازي و بدون پشتوانه جبران شود، معلوم است كه حتي مديران مصر براي انحلال هم بر عواقب تصميمي كه گرفته بودند چندان محيط نبوده اند و شايد تعطيلي به هر قيمت و با هر تبعاتي به آنها از قبل ديكته و خواسته شده بود.
بدون هر گونه تعصب و تحليل جانبدارانه بايد پذيرفت كه تعطيلي خانه سينما حاصل مجموعه اي از اشتباهات دو طرف دعوا بود. اشتباهاتي كه آنقدر بزرگ و غيرقابل اغماض نبود كه در نهايت به تعطيلي خانه سينما منجر شود. با همه روش هاي رايج در اين گونه مواقع از مذاكره تا كدخدامنشي و كوتاه آمدن از برخي مواضع غير اصولي مي شد مشكلات را برطرف كرد و فضاي كلي سينما را كه نيازمند آرامش و امنيت بود مشوش نكرد. اما انگار آن چيزي كه اشتباهات را بزرگ و غيرقابل مذاكره جلوه مي داد، منطق يك سويه و غيرقابل انعطافي بود كه دو طرف در قبال يكديگر اتخاذ كرده بودند. ريشه اين راديكاليسم هم بدون شك سينما نبوده و نيست. كل سينماي ايران از لحاظ ارزش اقتصادي و تاثير اجتماعي آنقدر بزرگ نيست كه حل مشكلاتش نيازي به راديكاليسم صفر و صدي داشته باشد، اين روش ها همه آبشخوري سياسي داشته و دارند. سرچشمه هايي كه فيلمسازان و مديران را به پياده نظام جناح هاي سياسي تبديل مي كند.
وقتي سينما به يكي از خاكريزهاي جناح هاي سياسي تبديل مي شود و دو سوي اين دعوا براي منافع سياسي و اقتصادي و شخصي خود كليت سينما را گروگان مي گيرند، نتيجه راديكال شدن فضاست. دعوايي كه ارتباطش با سينما فقط در وادي منافع با سينما ارتباط داشت نه در ماهيت خانه سينما. از ظواهر و اتفاقات بعدي مي توان به راحتي استنباط كرد اين فتح هم چندان به كار فاتحان نيامده است، چرا كه در بازي سياست هميشه دست بالاي دست بسيار است. وقتي هر فيلمساز و مديري نماينده جريان هاي سياسي و لاجرم اقتصادي باشد و فيلمسازي و مديريت سينما به شغل دوم بسياري، ديگر تعطيلي خانه سينما پيروزي جناحي بر جناح ديگر تعبيري نخواهد داشت. حكم روي كاغذ است. نقض اش هم روي كاغذ. چيزي كه قابل نقض نيست، عقلانيت و آينده نگري و دلسوزي براي سينمايي است كه انگار موجوديتش هر روز در مقابل سالن هاي خلوت و سوت و كور نقض مي شود و كسي به فكرش نيست.
|