سينمای ما - گزارشي از پشت‌صحنه فيلم «خاك آشنا»، فیلم تازه بهمن فرمان‌آرا؛ روشنايي‌هاي ته تونل
پنجشنبه 25 آذر 1389 - 1:59

I نظرسنجی I

مایل به تماشای کدامیک از نسخه‌های فیلم «جرم» (مسعود کیمیایی) در سینما هستید؟




سينماي جهان
«گفتار پادشاه» در هفت رشته نامزد دريافت جوایز گلدن گلوب شد
موفقیت‌های «شبکه اجتماعی» در فصل جوایز هم ادامه دارد
«قوی سیاه»‌ در 12 رشته نامزد جوایز منتقدان رسانه‌ای‌ شد
هاليوود به قربانگاه جوانان تبديل شده است
ميشل يوئه نقش «سان سوچي» را بازي مي‌كند
ضارب لئوناردو دي‌كاپريو به دو سال زندان محكوم شد
برلوسکونی نزدیک به 000/400 یورو به جشنواره ونیز رشوه داده است
آدام سندلر و کوین جیمز در کمدی " پیشخدمت‌های هتل" بازی می‌کنند
برادران واچوفسکی نسخه‌ مدرن رابین هود را می‌سازند
مایکل مان بزودي پروژه تلویزیونی"ماهی تن بزرگ" را می‌سازد
«ژولیده‌پولیده» به صدرنشینی «هری پاتر» پایان داد
«شبکه اجتماعی» بهترین فیلم سال 2010 شد


سن پطرزبورگ


  (448 رأي)

کارگردان :
بهروز افخمی
ملک سلیمان


  (342 رأي)

کارگردان :
شهریار بحرانی
شکلات داغ


  (81 رأي)

کارگردان :
حامد کلاهداری
یک جیب پر پول


  (71 رأي)

کارگردان :
قدرت‌الله صلح‌میرزایی
بعدازظهر سگی سگی


  (80 رأي)

کارگردان :
مصطفی کیایی



گزارشي از پشت‌صحنه فيلم «خاك آشنا»، فیلم تازه بهمن فرمان‌آرا؛ روشنايي‌هاي ته تونل
گزارشي از پشت‌صحنه فيلم «خاك آشنا»، فیلم تازه بهمن فرمان‌آرا؛ روشنايي‌هاي ته تونل


هيچ‌چيز اينجا غريبه نيست. همه چيز رنگ و بويي آشنا دارد. از رنگ سبز ديوارها تا كتابخانه و طاقچه و آينه و تابلويي با شعر هميشه آشناي احمد شاملو. همه چيز اين فضا آشناست؛ آنچنان آشنا كه شايسته «خاك آشنا» باشد. خانه، گرچه قديمي است اما زنده است و سبز با درختاني بلند و گل‌هاي زيبا و استخري آبي كه البته خالي است. اين خانه بزرگ، لوكيشن فيلم <خاك آشنا> در تهران است. پيش از اين گروه سازنده نماهاي خارجي فيلم را در كردستان گرفته‌اند. ‌ اتاقي كه فيلمبرداري در آن انجام مي‌شود، اتاقي است با ديوارهاي قهوه‌اي با طاقچه كه روي آن چندين تابلوي عكس‌هاي قديمي در كنار آينه‌اي قرار گرفته‌اند. روبه‌روي اين طاقچه، كتابخانه است. كتابخانه‌اي كه لا‌بد كتابخانه <نامدار> است...

***
سكوت. پس از اين سكوت تنها صداي خواهري شنيده مي‌شود كه نيمه شب و به طور ناگهاني به خانه برادرش آمده است. دوربين محمود طاري در پي ‌بيتا فرهي است. همان خواهري كه با حضور سرزده‌اش در كردستان، موجب شگفتي برادرش شده است. رضا كيانيان است كه با صدايي آرام مي‌پرسد: <بالا‌خره مي‌خواي بگي چي شده كه نصف شبي سر از كردستان درآوردي؟>! بيتا فرهي پاسخ او را مي‌دهد: <مي‌دونم بدموقع مزاحم شدم. اما چاره‌اي نداشتم فردا شب براي مدت طولا‌ني به خارج از كشور مي‌روم.> ‌
و حالا‌ اين خواهر با اين مراجعه ناگهاني‌اش درخواستي عجيب از برادر دارد. آن هم از برادري كه سال‌هاست شهر را رها كرده و به گوشه‌اي دنج در كردستان پناه برده تا در آرامش بتواند شعر بگويد و نقاشي بكشد...

***
قصه، قصه عشق است. همان عشقي كه سال‌هاست <رنگ آبي‌اش پيدا نيست> و عشق بدون جوانان تقريبا بي‌معناست. اين اعتقاد بهمن فرمان‌آرا است. حرف اصلي فيلم آنچنان‌كه كارگردانش مي‌گويد اين است كه <بدون كاشتن نمي‌توان درو كرد.> البته قصد بهمن فرمان‌آرا ارائه يك راه‌حل نيست كه با كمك آن كل مشكلا‌ت جامعه حل شود! بلكه هدف او برقراري ديالوگ ميان دو نسل جوان و قديمي‌تر است: <اين دو نسل خيلي شبيه هم هستند اما تفاوت ما با اين نسل در اين بود كه در جواني‌مان وقتي كه مي‌خواستيم وارد تونل شويم، روشنايي‌هاي ته تونل را مي‌ديديم و به سمت روشنايي حركت مي‌كرديم اما الا‌ن اين تونل تبديل شده به يك لا‌بيرنت و به همين دليل است كه جوان‌ها مي‌گويند. اصلا‌ چرا وارد تونل شويم.> ‌
البته بهمن فرمان‌آرا تمام تلا‌ش خود را مي‌كند كه فيلم، حالت شعاري و نصيحت‌گونه نداشته باشد. چون خود به خوبي مي‌داند كه نسل جوان به نصيحت آلرژي دارد: <عموما تلا‌ش مي‌كنم اين آلرژي را ايجاد نكنم و تنها بگويم روشنايي هم هست.> ‌
پس‌زمينه قصه، قصه اصحاب كهف است. قصه‌اي كه در قرآن آمده چرا كه <خاك آشنا> اين موضوع را مطرح مي‌كند كه نمي‌توان گذشته را ناديده گرفت يا از آن فرار كرد چرا كه گذشته به دنبال ما مي‌آيد و از ما پرسش مي‌كند. ‌

***
فرمان‌آرا فيلمسازي است كه نگاهي اجتماعي دارد كه اين نگاه در برخي از آثار او همچون <خانه‌اي روي آب> پررنگ‌تر ديده مي‌شود. او گرچه درباره روشنفكران صحبت مي‌كند اما هرگز خود را در هيچ حصاري محدود نمي‌كند: <نمي‌توانيم نسبت به جامعه‌اي كه در آن زندگي مي‌كنيم، بي‌توجه باشيم. من يك نوه شش ساله دارم كه امسال به مدرسه مي‌رود و من به مملكتي فكر مي‌كنم كه نوه‌ام به ارث مي‌برد زيرا من بيشتر عمر خود را سپري كرده‌ام. بنابراين تمام آنچه در فيلم‌هاي من وجود دارد، واكنشي است در مقابل اجتماع دور و برم آنچنان‌كه در <خانه‌اي روي آب> تلا‌ش كردم آينه‌اي در مقابل شاخص‌هاي موجود در جامعه بگيرم. اگر مي‌خواهيم حرفي براي گفتن داشته باشيم بايد نگاه دقيقي به جامعه خود داشته باشيم ضمن اينكه هرگز خود را تافته جدابافته ندانسته‌ام كه ديگران ناچار باشند تلا‌ش كنند تا مرا درك كنند>!

***
چرا كردستان؟ ‌
فرمان‌آرا پيش از نگارش فيلمنامه سفري به كردستان داشته است. جايي كه آن را يكي از زيباترين نقاط ايران مي‌داند و سرزميني كه با ايده فيلم او به خوبي هماهنگي دارد: <در كردستان كاشتن، مساله‌اي خيلي جدي است. شايد ساخت فيلم در شمال آسان‌تر بود اما واقعيت اين است كه در شمال، طبيعت آنچنان مهربان است كه اگر امروز يك هسته‌اي روي زمين بيندازيم سال آينده درختي سبز مي‌شود. اما از آنجا كه حرف اصلي فيلم درباره <سازندگي> است، كردستان مناسب‌تر بود چون زحمت و تلا‌شي كه لا‌زمه رسيدن به سازندگي است، در اين سرزمين به‌خوبي ديده مي‌شود.> ‌
كردستان جايي است كه يادآور تاريخ، تمدن و گذشته ماست تا به ياد آوريم كه از كجا به كجا رسيده‌ايم و فراموش نكنيم نياكان ما چه كساني بوده‌اند. <خاك آشنا> مي‌كوشد ما را با تاريخ كشورمان آشنا كند. دغدغه‌اي كه در فيلم پيشين فرمان‌آرا، <يك بوس كوچولو> هم به‌خوبي نمود داشت چرا كه به باور اين فيلمساز <اگر تاريخ‌مان را انكار كنيم گويي هويتمان را انكار كرده‌ايم درحالي‌كه نمي‌توانيم بيش از سه هزارسال سابقه تاريخي را ناديده بگيريم و هر چقدر شناختمان از فرهنگ و تمدن‌مان بيشتر شود، افسوس‌مان هم بيشتر خواهد شد و اينگونه است كه پاسارگاد، ميدان نقش جهان و... دغدغه امروز ماست اما دغدغه نسل جوان نيست و اينها از نشناختن و كم اهميت شمردن است درحالي‌كه اين مسائل مستقيما به هويت ملي ما مربوط مي‌شود. ‌

***
فيلم، تلا‌شي است براي برقراري ديالوگ ميان دو نسلي كه رضا كيانيان و بابك حميديان، نمايندگان آن هستند. كيانيان كه در فيلم قبلي فرمان‌‌آرا با گريمي متفاوت، نقشي را بازي مي‌كرد كه 20 سال از سن واقعي او مسن‌تر بود، در اين فيلم نيز نقشي را بازي مي‌كند كه بازهم از او مسن‌تر است. بازيگري كه حالا‌ با تي‌شرت و شلوار سراسر سياه خود كه با موها و سبيل كاملا‌ سپيدش كنتراس دارد، اين‌بار نيز چهره متفاوتي را نشان مي‌دهد. ‌
<خاك آشنا> چهارمين همكاري مشترك ميان اين بازيگر و كارگردان است و اين‌چنين است كه كيانيان حضور ثابتي در سينماي بعد از انقلا‌ب فرمان‌آرا دارد. بازيگري كه بهمن فرمان‌آرا او را شعبده‌باز دانسته است. شعبده‌بازي كه هر بار چيز جديدي از قوطي شعبده‌بازي خود بيرون مي‌كشد كه باعث شگفتي ديگران مي‌شود بنابراين فرمان‌آرا از حضور اين شعبده باز نهايت استفاده را مي‌برد و تا زماني‌كه اين بازيگر خلا‌ق، متناسب كاراكترهاي مورد نظر او باشد، ديگر تلا‌شي براي يافتن يك بازيگر جديد نمي‌كند. ‌
رضا كيانيان بازيگري است پر از ايده و پيشنهاد كه هميشه نظرات خوبي به كارگردان‌ها و حتي گريمور فيلم يا بازيگر مقابلش ارائه مي‌دهد و هيچ بعيد نيست اگر در مورد نوع گريم يا نوع لباس پوشيدنش در اين فيلم نيز، نظراتي ارائه كرده باشد. ‌
او كه تجربياتي در زمينه مجسمه‌سازي و نقاشي دارد، در اين فيلم نقش مردي را بازي مي‌كند كه شاعر و نقاش است و طبيعتا به خاطر تجربياتي كه كيانيان دارد، پيشنهادات گوناگوني درباره شخصيت‌پردازي اين نقش ارائه مي‌كند هرچند كه او بازيگري كاملا‌ جدي است و اگر اين تجربيات را هم نداشت، حتما با پيگيري و مطالعه، پيشنهادات خود را ارائه مي‌كرد تا لا‌يه‌هاي جديدي از شخصيت <نامدار> پيدا و كشف شود. ‌
بازيگر مقابل او، بابك حميديان، همان جوان 27 ساله‌اي است كه فرمان‌آرا معتقد است آينده سينما از آن اوست. ‌
حميديان دومين همكاري خود را با فرمان‌آرا و ششمين همكاريش را با كيانيان تجربه مي‌كند. بازيگري كه علي‌رغم جوان بودنش گزيده‌كار و سخت‌گير است و آنگونه كه خودش مي‌گويد اين گزيده‌كاري به تجربيات او در تئاتر برمي‌گردد چرا كه او با كارگردان‌هايي همچون حامد محمدطاهري و آتيلا‌ پسياني كار كرده و ورودش به سينما هم با فيلم <قدمگاه> همراه بوده است: <خدا را شكر مي‌كنم الا‌ن كه از تئاتر به سينما آمده‌ام، شو اجرا نمي‌كنم. تجربه‌هايم در تئاتر توقع مرا از بازيگري خيلي بالا‌ برد و فيلم <قدمگاه> هم اين وسواس را در من به‌وجود آورد و بعد از اين فيلم بود كه هم خودم و هم عوامل سينما متوجه شدند بابك حميديان، گونه‌اي از سينما را دنبال مي‌كند كه سينماي گيشه نيست و اگر بتوانم سالي دو فيلم بازي كنم كه با هنرمنداني مانند خانم حكمت و آقاي فرمان‌آرا همكاري كرده باشم، همين برايم كافي است چون آنقدر غني و سرشار مي‌شوم كه برايم از هر چيز ديگري ارزشمندتر است.> ‌
سرآغاز آشنايي حميديان و فرمان‌آرا فيلم <يك بوس كوچولو> است كه در آن بابك حميديان در يك سكانس حضور دارد. بعد از اين فيلم، دوستي عميقي ميان او و بهمن‌آرا پديد مي‌آيد و زماني‌كه فرمان‌آرا نگارش فيلمنامه <خاك آشنا> را تمام مي‌كند از او مي‌خواهد كه در اين فيلم بازي كند و اصلا‌ در اين فيلم كاراكتري وجود دارد كه اسمش بابك است و بابك حميديان هم با آغوش باز از اين پيشنهاد استقبال مي‌كند تا به گفته خودش چندين پله پيشرفت را يكجا و با هم طي كند و با اين فيلم است كه همكاري رويايي او با بهمن‌فرمان‌آرا شكل مي‌گيرد آنچنان‌كه اين بازيگر جوان آرزو مي‌كند بازيگران هم نسلش بتوانند يك تجربه با بهمن فرمان‌آرا داشته باشند تا بدانند وقتي يك بازيگر از طرف كارگرداني مانند او مواظبت شود، چقدر كار بازيگري برايش لذت‌بخش مي‌شود. ‌
در اين فيلم بابك حميديان بايد به سه چهارسال پيش برگردد و نقش جواني را بازي كند كه بين 21 تا 23 سال سن دارد: <اوايل تصور مي‌كردم برايم خيلي سخت است كه چندسال به عقب برگردم و تلا‌ش مي‌كردم خاطراتي را به يادآورم كه به حركات بدنم و نوع حرف زدنم كمك كند تا از عهده اين نقش برآيم اما خوشبختانه آقاي فرمان‌آرا آنقدر اين نقش را عميق نوشته و آنقدر ايده‌هاي گوناگون به من مي‌دهد كه با مشكلي روبه‌رو نشدم.>
شانس ديگر بابك حميديان بازي كردن در كنار رضا كيانيان است. حميديان در تمام گپ‌‌وگفت‌هاي دوستانه با كيانيان، مي‌كوشد از او بياموزد: <به جز همبازي بودن دوستي عجيبي بين ما برقرار است و در گفت‌وگوهاي پشت‌صحنه هم هميشه پرسش‌هايم را درباره سينما و تئاتر با ايشان مطرح مي‌كنم و تلا‌ش مي‌كنم زماني را كه با او هستم به بيهودگي سپري نكنم چون آقاي كيانيان براي من مانند موزه سينما است و آقاي فرمان‌آرا هم براي من همين حالت را دارد و اگر در فيلم‌هايشان حتي يك لحظه جلوي دوربين ظاهر شوم، برايم كافي است.

***
و حالا‌ خواهر و برادر باز هم روبه‌روي هم هستند. بيتا فرهي با دقت و وسواس ديالوگ‌هايش را مي‌گويد. او حتي در مورد نوع گريم و روسري‌اش هم به همين اندازه وسواس دارد تاهمه چيز مرتب و منظم باشد. ‌ بعد از گذشت چند ساعت فرهي كه كاملا‌ خسته به نظر مي‌رسد، با خوشرويي بسيار دعوت مرا براي انجام گفت‌وگو نمي‌پذيرد. مي‌گويد: <اگر خسته نبودم حتما صحبت مي‌كردم اما الا‌ن بهتر است تمركز داشته باشم.> ‌

***
روز كه به آخر مي‌رسد، فضل‌ا... يوسف‌پور، دوست بهمن فرمان‌آرا و سرمايه‌گذار فيلم هم به گروه مي‌پيوندد. آنها پيش از <خاك آشنا> هم در ساخت فيلم <بوي كافور، عطر ياس> كه نخستين ساخته فرمان‌آرا در سال‌هاي بعد از انقلا‌ب است، با يكديگر همكاري كرده بودند و <خاك آشنا> دومين همكاري آن دو است. ‌
فرمان‌آرا كه با يوسف‌پور دوستي ديرينه دارد، فيلمنامه‌هايش را براي مطالعه در اختيار او قرار مي‌دهد تا بتوانند با يكديگر تبادل نظر كنند. هر چند در دو فيلم قبلي، يوسف‌پور به دليل مشكلا‌ت كاري نتوانسته بود، فرمان‌آرا را همراهي كند، در <خاك آشنا> اين فرصت فراهم شد تا اين همكاري ادامه پيدا كند همكاري‌اي كه يوسف‌پور به موفقيت آن اعتقاد دارد. ‌
او با اشاره به نگاه و انديشه مشتركي كه با بهمن فرمان‌آرا دارد مي‌گويد؛ لا‌زمه همكاري وجود زبان مشترك و تفاهم و نزديكي ميان دو انسان است كه اين تفاهم ميان ما وجود دارد و اميدوارم در آينده همكاري‌بيشتري داشته باشيم.> ‌
يوسف‌پور معتقد است لا‌زمه موفقيت يك فيلم اين است كه به طور همزمان مسائل هنري و معنوي را در كنار مسائل اقتصادي مورد توجه قرار دهد چرا كه تمركز صددرصد بر هر يك از اين دو قطب، دور شدن از واقعيت است در حالي‌كه راز موفقيت، برقراري تعادل و هماهنگي ميان اين دو سويه است و خوشبختانه با دانش و تجربه فرمان‌آرا اميدواريم هر دو نظر را تامين كنيم.> ‌

***
<سه گانه> مرگ بهمن‌فرمان‌آرا به پايان رسيده است. همان سه فيلمي كه تعدادي از تماشاگران، آنها را تلخ توصيف كرده بودند. از او مي‌پرسم فكر مي‌كنيد تماشاگران درباره فيلم جديدتان چه نظري بدهند؟ كه با خنده مي‌گويد: <اين يكي را احتمالا‌ مي‌گويند خيلي شيرين است! يا چرا اينقدر شيرين است؟> اما به هرحال واقعيتي وجود دارد كه اگر از مرگ آگاه باشيم، زندگي بهتري خواهيم داشت چرا كه مي‌دانيم پاياني وجود دارد و به همين دليل است كه من مرگ را به زندگي پيوند مي‌دهم



منبع خبر : اعتماد ملی - ندا آل‌طيب
جمعه,19 مرداد 1386 - 11:26:3

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

سمیرا
يکشنبه 21 مرداد 1386 - 8:56
-3
موافقم مخالفم
 

چه جالب......

سعیده اتشکار
سه‌شنبه 13 آذر 1386 - 16:52
-6
موافقم مخالفم
 

عکسهای جالبی ندارین سایزشون کوچیکه

mona
پنجشنبه 29 مرداد 1388 - 0:54
7
موافقم مخالفم
 
گزارشي از پشت‌صحنه فيلم «خاك آشنا»، فیلم تازه بهمن فرمان‌آرا؛ روشنايي‌هاي ته تونل

در اغاز اسمان تیره بود

تو به ان نگریستی

اسمان ابرش را بارانید

دریا خشمش را خروشانید

چشمانت را از من مگیر

و بگذار اندوهم را بگریم......


پنجشنبه 29 مرداد 1388 - 1:3
-4
موافقم مخالفم
 
گزارشي از پشت‌صحنه فيلم «خاك آشنا»، فیلم تازه بهمن فرمان‌آرا؛ روشنايي‌هاي ته تونل

در اغاز اسمان ابی نبود

تو در ان نگریستی

اسمان ابرش را بارانید

دریا خشمش را خروشانید

چشمانت را از من مگیر

و بگذار اندهم را بگریم...

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       








             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.10217905045 seconds.