سينمای ما - هاليوود به سبک ايراني/ حالا گل‌شيفته هم يكي از آن‌هاست؟ / نام و مشخصات بيش از سي ايراني تاثيرگذار در صنعت فيلم هاليوود
شنبه 17 بهمن 1388 - 22:37

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (35 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (134 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (321 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (71 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (98 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (347 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1340 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



هاليوود به سبک ايراني/ حالا گل‌شيفته هم يكي از آن‌هاست؟
نام و مشخصات بيش از سي ايراني تاثيرگذار در صنعت فيلم هاليوود
نام و مشخصات بيش از سي ايراني تاثيرگذار در صنعت فيلم هاليوود


سينماي ما - محمد باغباني: از دهه 20 که همه از سبک و سليقه ارنست لوبيچ مهاجر در سينماي امريکا سخن مي گفتند، از همان دوراني که مايکل کرتيز و ويکتور شوستروم و به دنبال آنها فريتز لانگ، افولس، داگلاس سيرکف و فرد زينه مان پا به کارخانه هاي روياسازي هاليوود گذاشتند و بعد ها پس از تاثيرات موج نو هاي سينمايي، سينماي امريکا همواره نياز غيرقابل انکاري به حضور و فعاليت خارجي ها داشته تا به واسطه حضور آنها، سينماتوگرافي متفاوت و برتر را خلق کند و اکنون زمان اين رسيده تا مدعي شويم حالا ديگر نوبت آسيايي ها است و طبيعتاً در اين مورد به خصوص ايراني ها سهم خودشان را دارند. از داريوش خنجي و تصاوير و قاب هاي بي بديل او گرفته تا نقش آفريني متفاوت و ستودني همايون ارشادي در فيلم بادبادک باز. حالا ديگر تصور هر کسي به جاي ارشادي محال است. حضوري که در اين دوره و زمانه ( براي سينمايي که بيش از 100 سال عمر دارد) يادآور همان دهه هاي طلايي 20 و 30 است. اگر جداي بررسي ها و ارزشگذاري هاي متني به مفهوم «صنعت سينما» دقيق شويم، حضور ايراني ها در اين صنعت عظيم و بي همتا، بي شباهت با کارمند «ناسا» بودن يا دکتر و متخصص فلان بيمارستان بودن نيست اما طبيعي است که جنس و تاثيرگذاري کار متفاوت است. از طرفي هم بايد قبول کرد قرار گرفتن اين افراد بااستعداد و بي همتا در چنين موقعيت هايي هم نرمال و طبيعي است. سينماي امريکا به عنوان مهم ترين و تاثيرگذارترين قطب سينماي جهان، اين حق را دارد تا بهترين ها را انتخاب کند، چه در زماني که «بچه هاي آسمان» را نامزد اسکار کرد و چه حالا که عيار بالاي بازيگران ايراني دستش آمده. بي شک و از اين پس، نقش آفرينان ايراني وارد مرحله تازه يي از فعاليت هاي سينمايي خود خواهند شد، تنها بايد کشف و حمايت شوند. منتقدان و متفکران سينماي غرب هم از راجر ايبرت (در ستايش ارشادي) گرفته تا رزنبام (در ستايش کيارستمي و پناهي) به نوعي سعي کرده اند ارزش هاي سينماي ايران را به ديگران معرفي و گوشزد کنند. مي ماند بالارفتن سطح کيفي سينماي خودمان که در کنار يک حمايت حساب شده، مي تواند اين نوع تاثيرگذاري را چند برابر کند و اين بار به شکلي ديگر ارزش هاي ملي را به نمايش بگذارد تا حمايت هاي داخلي شکلي منسجم به خود نگيرند، اين موقعيت جديد و باارزش چندان رشد نخواهد کرد؛ موقعيتي که بي شک ايران را مطرح خواهد کرد آن هم به شکلي که فرهنگ عامه در جهان امروز از آن غافل است و يادمان باشد که ما بيشتر از هميشه و بيشتر از هر ذهن ديگري بايد حامي اين نوع تفکر و حضور سينمايي باشيم و نگذاريم اين طور باب شود که تنها آنها کاشف ارزش هاي سينماي ما هستند. اکران خارجي آفسايد جعفر پناهي (بدون اکران داخلي) خبر و اتفاق خوشايندي نيست. اگر به دنبال اصالت و تاثيرگذاري بيشتر و ايراني تر هستيم بايد اجازه دهيم اين جاده، نوراني تر و هر چه مسطح تر مسير مناسبي براي رفت و آمد هاي بعدي سينماگران و فرهنگ ملي ما باشد. اما حضور ايراني ها در سينماي امريکا، ظاهراً به دهه هاي 60 و 70 بازمي گردد. رضا بديعي به عنوان يکي از دستياران رابرت آلتمن فقيد، بعد از مدت کوتاهي کار در تلويزيون به يکي از سلاطين عصر طلايي سريال هاي تلويزيوني بدل شد و امروز ايراني هاي زيادي در هاليوود، نقش آفريني مي کنند، فيلمنامه مي نويسند، تصاويري بديع خلق مي کنند، فيلم مي سازند و به عنوان طراح جلوه هاي ويژه فعاليت دارند. در ادامه اين مطلب به معرفي و بررسي آثار اين نمايندگان صحنه هاي خارجي خواهيم پرداخت.


رضا بديعي


متولد 1930 تهران. از دهه 60 در سينما و تلويزيون امريکا فعاليت خودش را شروع کرد و طي دهه هاي بعدي و به واسطه کارگرداني سريال هاي پرمخاطب تلويزيوني به شهرت رسيد. قسمت هايي از ماموريت ناممکن، مرد شش ميليون دلاري، استارسکي و هاچ و تيم پليس را او کارگرداني کرده است. او نزديک به 90 کار تلويزيوني و سينمايي در کارنامه خود دارد. معروف است که بديعي از دوستان نزديک رابرت آلتمن بوده و در برخي پروژه هاي سينمايي آلتمن او را همراهي مي کرده است. جنيفر جيسن لي بازيگر هم دخترخوانده اوست که در فيلم هايي چون کانزاس سيتي و راه هاي ميانبر (آلتمن) بازي کرده است. بديعي در دهه هاي 80 و 90 هم سهمي در کارگرداني سريال هاي پيشتازان فضا، بيواچ و نيکيتا (بازسازي فيلم سينمايي) داشته. *رسيدن به يک موقعيت خاص و بي رقيب شايد مهم ترين موضوع است.


شهره آغداشلو


با نام اصلي پري وزيري تبار. متولد 1952 تهران. او تا پيش از دهه 90 ميلادي در فيلم هاي فيلمسازان مطرحي چون عباس کيارستمي، علي حاتمي و فرهاد اصلاني بازي کرد. دهه 90 آغاز حضور آغداشلو در فيلم هاي تلويزيوني امريکا بود. هر چند که در زمينه تئاتر هم به نقش آفريني مي پرداخت و از سال 2000 به بعد آغداشلو رسماً فعاليت هاي جدي سينمايي اش را آغاز کرد و فوراً به اعتبار و ارزش درخوري رسيد. فيلم مريم (ساخته رامين سري که همين يک فيلم را ساخته) براي آغداشلو سکوي پرتابي شد تا او يک سال بعد در فيلم خانه يي از شن و مه (به قول يکي از دوستان خانه يي از شن و ماسه) بازي کند؛ نقشي که براي او و سينماي ايران اهميتي تاريخي پيدا کرد چراکه او براي بازي در نقش نادي (که خود با خواندن کتاب عاشقانه دوست داشت روزي بازي اش کند) نامزد دريافت جايزه اسکار شد. در واقع تنها ايراني نامزد اسکار براي بازيگري تا به اکنون شهره آغداشلو است. آغداشلو کماکان به نقش آفريني در هاليوود و سينماي مستقل امريکا ادامه مي دهد و انتخاب هاي او نشان اين است که او سواي ارزش هاي هنري و مثلاً نامزدي اسکار به حضوري پيوسته و تداوم کاري هم اهميت مي دهد. *بعد از نامزدي اسکار، ديگر نتوانست آن نوع نقش را بازي کند يا نصيبش نشد، اما با تداوم حضور فعلاً به کارش ادامه مي دهد.


بهار سومخ


متولد 1975 تهران. سومخ به عنوان بازيگر، حدوداً هفت سالي مي شود که فعاليت اش را آغاز کرده است. از فيلم هاي مهمي که او بازي کرده مي توان به اره (قسمت هاي سوم و چهارم)، ماموريت ناممکن 3، تصادف و سريانا اشاره کرد. او نيز در کنار کار سينما در تلويزيون هم فعاليت دارد و هم اکنون پروژه جديدي را پيش رو ندارد. *مي تواند يکي از بازيگران موفق فيلم هاي ترسناک شود. کافي است بهتر ديده شود. اصولاً در وجود مهاجران و غيربومي ها ترس بيشتري براي ارائه وجود دارد.


کاترين بل


متولد انگلستان. کاترين سه ساله به همراه مينا مادر ايراني اش به لس آنجلس رفتند. از اويل دهه 90 او کار بازيگري را براي فيلم هاي تلويزيوني آغاز کرد و در فيلمي از رابرت زمه کيس هم به عنوان بدل بازيگران اصلي فيلم ظاهر شد. او در دو فيلم بروس توانمند و ايون توانمند هم بازي کرده است. *يک کمدين متناسب با شرايط فيلم هاي کلاسيک دهه 50. ترکيبش با جيم کري جذابيت هاي خودش را داشت.


داريوش خنجي


متولد 1955 تهران. سرشناس ترين و بي شک معتبرترين ايراني مقيم هاليوود. البته فعاليت هاي خنجي تنها به سينماي امريکا محدود نمي شود و اصلاً او فعاليت خود به عنوان فيلمبردار و مدير فيلمبرداري را در سينماي فرانسه آغاز کرد. او که به خاطر فيلمبرداري اويتا (ساخته آلن پارکر با بازي آنتونيو باندراس) نامزد اسکار شده، نزديک به دو دهه است که به عنوان يکي از شناخته شده ترين مديران فيلمبرداري فعاليت دارد و با فيلم هفت ساخته ديويد فينچر بود که رسماً قدم به هاليوود گذاشت و فيلمسازان ارزش هاي کار او را شناختند. او سابقه کار با کارگرداناني چون وودي آلن، ژان- پي ير ژنه، برناردو برتولوچي، رومن پولانسکي، سيدني پولاک، وونگ کار واي و ميشائل هانکه را در کارنامه خود دارد و فيلم «چري» به کارگرداني استفن فريرز پروژه بعدي اوست. او همواره تحت تاثير گرگ تولند بوده و کار او در خوشه هاي خشم جان فورد را ستايش مي کند. خنجي آرزو دارد يک نسخه 16 ميليمتري سياه و سفيد از کتاب «در راه» جک کرواک را بسازد. *خنجي در کنار ديکنز و چند نفر ديگر، قاب را نقاشي مي کنند. او نور را فراتر از آن چيزي که هست مي تاباند.


حبيب زرگرپور


متولد 1964 تهران. در زمينه جلوه هاي ويژه و جلوه هاي بصري و طراحي هاي هنري رايانه يي، بي شک زرگرپور يکي از غول هاي هاليوود است. کافي است به کارهاي او و تيمش نگاهي بيندازيد؛ جنگ ستارگان (قسمت1)، ماسک، جومانجي، گردباد، چشمان مار، نشانه ها و هويت بورن. او در حال حاضر هم مشغول کار روي فيلم ريسمان نقره يي (جيمز اردونز) است. او و تيمش تاکنون دو بار نامزد دريافت اسکار شده اند و دو بار هم جايزه بفتا را به دست آورده اند. *يک ايراني بي رقيب با ذهني استثنايي.


حسين اميني


متولد 1966 ايران. اميني نخستين بار در سال 1992 بود که با نگارش فيلمنامه «مرگ نور» توانست براي خود اعتباري دست و پا کند و براي همين تله فيلم هم نامزد جايزه بفتا شد. اما اقتباس او از رمان «جود» نوشته توماس هاردي، توانايي هاي او را کاملاً متبلور کرد و فيلم به کارگرداني مايکل وينترباتم يکي از درخشان ترين آثار اوست. اقتباس بعدي او از اثر هنري جيمز يعني «بال هاي قو» يک موفقيت بزرگ بود که نامزدي اسکار، بفتا و چند جايزه معتبر ديگر را به همراه داشت. به زودي از اميني فيلم «شانگهاي» به کارگرداني ميکائيل هافستروم (1408) اکران خواهد شد که در آن گونگ لي، جان کيوسک و کن واتانابه ايفاي نقش مي کنند. اميني نشان داده در زمينه اقتباس هاي کلاسيک، توانا است. کم کاري او را هم به حساب گزينش هاي خاص يک نويسنده متعهد بگذاريد. *چند قدمي تا قله مانده که به احتمال فراوان طي مي شود.


فرهاد صفي نيا


متولد 1975 تهران. او اعتبار ديگر فيلمنامه نويسان را ندارد اما با همان يک کارش يعني آپوکاليپتو، نشان داده که مي توانيم روي آينده او حساب کرد. او در سن چهار سالگي همراه خانواده اش از ايران خارج شد. بيشتر فعاليت هاي او به دوراني برمي گردد که در کمبريج مشغول کار تئاتر بوده. او سپس به نيويورک رفت و در آنجا محصل سينما شد. *آپوکاليپتو براي او يک موفقيت بزرگ است. بهره وري از اين موفقيت خودش مي تواند موفقيت بزرگ تري باشد.


سيروس نورسته


يکي ديگر از دست به قلم ها. او تمام تمرکز خود را بر پروژه هاي تلويزيوني گذاشته است. تله فيلم، تله تئاتر و برنامه هاي تلويزيوني که معروف ترين آنها سري «راهي به 11/9» است که به 11 سپتامبر مي پردازد و کار کلينتون را نقد مي کند. نورسته کار خود را در سال 1986 و با نوشتن براي «سي بي اس» آغاز کرد. پروژه «روزي که ريگان کشته شد» در سال 2001 توسط او نوشته و کارگرداني شد که در آن اليور استون مجري طرح بود. نورسته به عنوان سخنگو و نويسنده Libery Film Festival هم فعاليت دارد که در اصل يک فستيوال کاملاً محافظه کار است. *يک حرفه يي تمام عيار که کارش را حسابي بلد است. يک منتقد اجتماعي-سياسي که نشان داده از تلويزيون امريکا هم مي توان استفاده هاي ديگر برد.


رامين بحراني


متولد 1975. او بعد از پايان درسش سه سالي به ايران آمد و فيلم بيگانگان را ساخت که خود در اين فيلم بازي کرده است. او غير از فيلم کوتاهي درباره بازي «تخته» ، سه فيلم ديگر نيز ساخته که هر سه را خود نوشته و تهيه کرده است. فيلم «قصابي» او چندي پيش در فستيوال فيلم استانبول به نمايش درآمد (اين يکي را خود او تهيه نکرده). در نگارش فيلمنامه هاي دو فيلم اخيرش بهاره عظيمي او را همراهي کرده است. بحراني يکي از همان کارگردانان مستقلي است که نياز به يک جايزه معتبر دارند تا با حمايت ديگران کارهاي بعدي شان را بهتر بسازند. فيلم آخر او «خداحافظ سلو» نام دارد که به زودي به نمايش درمي آيد. *بحراني به سبک فيلمسازي فيلمسازان اصيل و کلاسيک سينمايي ايران علاقه دارد و آن مسير را دنبال مي کند.


بابک شکريان


متولد 1965 تهران. کارگردان فيلم «امريکاي زيبا» (2001) که در آن شهره آغداشلو و آتوسا لئوني نقش آفريني کرده اند. فيلم به زندگي يکسري مهاجر ايراني مي پردازد که از اين نظر فيلم خانه يي از شن و مه تحت تاثير اين فيلم است. همين جا بد نيست به معرفي آتوسا لئوني هم بپردازيم. بازيگر بادبادک باز که در آن فيلم نقش همسر امير را بازي کرد . او متولد 1983 در برلين است و از دوران کودکي بازيگري را شروع کرده. او به پنج زبان قادر است صحبت کند و از دوستان نزديک شهره آغداشلو و همسرش است. *بايد فيلم هاي ديگري بسازد تا نشان دهد براي او سينما مهم تر از هر موضوع ديگري است و ماندگاري در سينما را بايد جست وجو کند.


کامي عسگر


متولد 1965 ايران. به عنوان صداگذار و کلاً طراح جلوه هاي صوتي. عسگر يکي از معتبرترين نام هاي سينما و تلويزيون امريکا است. او بارها گفته از اينکه يک ايراني است خوشحال است و به اين موضوع افتخار مي کند. نام او اخيراً به خاطر کار در دو فيلم مل گيبسون، يعني مصائب مسيح و آپوکاليپتو بر سر زبان ها افتاد اما عسگر از اواخر دهه 80 کار خود را به طور رسمي آغاز کرد. عسگر در زمينه فيلم هاي ژانر وحشت تخصص دارد و از ديگر فيلم هاي مهم او مي توانيم به دو ساخته بحث برانگيز الي راث «هاسل» اشاره کنيم. او هم به همراه شان مک کورمک يک بار نامزد دريافت اسکار شده. *يک نابغه واقعي. فيلم هاسل را ببينيد، بخشي از کار واقعاً دست اوست. کامي توانا.


اميد جليلي


متولد 1965 در چلسي انگلستان. او را بيشتر به عنوان يک کمدين صحنه مي شناسند و يکي از اجراهاي معروف او «پسر کباب فروش چاق» است که براي جليلي اعتبار زيادي به همراه داشت. از امير قطر گرفته تا کلينتون کارهاي او را دوست دارند و دنبال مي کنند. او در سال 2007 به عنوان شصتمين کمدين برتر (از صد نفر) برگزيده شد. اما جليلي در فيلم هاي بسياري هم نقش آفريني کرده که براي غيرانگليسي ها از اين طريق بيشتر شناخته مي شود. در ايران او را بيشتر به خاطر بازي در نقش پيکاسوي فيلم «موديلياني» مي شناسند. از ديگر فيلم هاي مهم او مي توان به گلادياتور، موميايي، دزدان دريايي کارائيب، کازانوا، جاسوس بازي و دنيا کافي نيست اشاره کرد. بخش قابل توجهي از جذابيت کارهاي کمدي او به ميميک چهره جليلي مربوط مي شود. *در صحنه يي از فيلم موديلياني او که نقش پيکاسو را دارد و اتفاقاً با موديلياني هم کل کل دارد، به او مي گويد؛ بيا به ملاقات استاد برويم. منظورش رنوار است.


امير مکري


متولد 1956 ايران. به عنوان فيلمبردار و مدير فيلمبرداري از اواسط دهه 80 کار کرده و سابقه همکاري با کارگرداني چون کن راسل را در کارنامه دارد. بيشتر کارهايش مربوط به سينماي اکشن است و در کارنامه کاري او آثاري چون سريع و خشمگين، سالار جنگ، درياي سلطون، گنجينه ملي و پسرهاي بد قسمت دوم به چشم مي خورند. در اين چند سال اخير مکري در مسير خوبي قرار گرفته و اگر همين طور پيشرفت کند به درجه هاي بالاتري خواهد رسيد. با شهرام مکري خودمان هم نسبتي ندارد. *بي شک مکري به مانند شهرام خودمان يک آينده درخشان را رقم خواهد زد.


مهدي نوروزيان


براي فيلم کوتاه «کشتن جو» نامزد دريافت اسکار بهترين فيلم کوتاه شد. تنها يک فيلم بلند ساخته به اسم «لئو» که در آن جوزف فاينس، اليزابت شو و سم شپارد بازي کرده اند. *با لئو نشان داده توانايي هاي لازم را دارد. زمان بيشتري نياز دارد.


بابک فروتن پور


يکي ديگر از ايرانياني که در زمينه اجرا و مديريت جلوه هاي ويژه فعاليت دارد اما اصلاً پرکار نيست. Space Jam که يکي از کارهاي متفاوت زمان خودش بود و افراد ايکس، تنها کارهاي قابل اشاره فروتن هستند. ظاهراً او آنچنان شيفته کار در سينما نيست. *اطلاعات درستي از تولد و زندگي اش در دست نيست. اميدوارم زنده باشد.


نويد نگهبان


متولد 1968 ايران. با اينکه از سال 2000 بازيگري در سينما و تلويزيون را آغاز کرده، اما در همين زمان کوتاه در نزديک به 50 فيلم و تله فيلم و سريال حضور داشته. از آن دست بازيگراني است که به خاطر شرايط خاص سياسي و جغرافياي خاص فيلم ها، غالباً در نقش افغاني يا عرب ظاهر شده. حضور در فيلم «جنگ چارلي ويلسن» ساخته مايک نيکولز يکي از آخرين کارهاي اوست که در آن با شان توب همبازي بود. نگهبان در فيلم هاي بعدي با ادوارد نورتن، کالين فارل و فارست ويتاکر هم بازي شده که به زودي به نمايش در خواهند آمد. تا چند سال آينده نگهبان جايگاه ثابت و دست نيافتني براي خود دست و پا خواهد کرد. *چهره خاصي دارد و اتفاقاً شبيه يکي از هاليوودي هاي قديم است. با سرعت به پيش مي رود.


شان توب


يکي ديگر از تهراني هاي مهاجر. او در منچستر بزرگ شده و از دوران جواني به عنوان شخصيتي شوخ و طناز شناخته مي شده. از اواسط دهه 80 کار بازيگري در تلويزيون را آغاز کرد و هم اکنون يکي از کاراکترهاي سريال پرطرفدار لاست (Lost) است. سال گذشته او با همايون ارشادي در فيلم بادباک باز همبازي بود؛ نقشي که در ابتدا توب به خاطر مسائل مالي حاضر نبود بازي کند و اين نقش مي توانست به يک ايراني ديگر برسد، اما سريعاً تيزهوشي به خرج داد و به پروژه پيوست. البته اين موضوع براي ارشادي تا حدودي دردسرآفرين شد. از فيلم هاي مهم توب مي توان به تصادف، جنگ چارلي ويلسن و سرزمين زيادي (وندرس) اشاره کرد. او در برخي از پروژه هاي نوربخش نظير «راهي به 11/9» هم حضور داشته. او به خاطر نقش آفريني متفاوتش در فيلم تصادف بيشتر مورد توجه قرار گرفت و تاکنون هم نامزد دريافت جايزه يي نشده است. *نقطه ضعف کارهاي او بيشتر در انتخاب نقش هايش است.مي تواند از اين هم بهتر باشد.


بيژن دانشمند


به خاطر بازي در فيلم بيست انگشت مانيا اکبري بيشتر شناخته شده. اما نقش آفريني در مونيخ اسپيلبرگ واقعاً مايه افتخار است. او در فيلم «مجموعه دروغ ها» ريدلي اسکات هم حضور دارد و به نوعي همبازي گلشيفته فراهاني است. در محدوه سبز پل گرين گرس هم نقش آفريني کرده. دانشمند خود سابقه کارگرداني هم دارد. شروع فعاليت هاي وي از سال 2002 است. * يک چهره متفاوت ديگر که توانايي بازي در نقش هاي مختلف را دارد. از آن آدم هايي که کيانيان آنها را در طبقه اول جاي مي دهد. البته دسته بندي عجيبي است.


مسي تاج الدين


يکي ديگر از فيلمنامه نويسان البته کم کار. فيلم «لئو» و «ژاکت» تنها آثاري است که او در مقام نويسنده از خود به جاي گذاشته. چهارشنبه کار بعدي اوست که در سال 2010 به نمايش در خواهد آمد. در نگارش فيلمنامه لئو، امير تاج الدين همکار او بوده است. *اميدواريم به کارش به همين خوبي ادامه دهد.


داريوش کاشاني


متولد 1969 در تهران. بعد از مهاجرت به نيويورک به سراغ بازيگري رفت و با اينکه تجربه کاري چندان زيادي ندارد، اما سريعاً توانست موقعيت تثبيت شده يي را براي خود فراهم کند که بيشتر به خاطر نقش آفريني هاي تلويزيوني اوست. البته کاشاني به عنوان بازيگر تئاتر کار خود را آغاز کرد، ولي اجراهايي که در نيويورک روي صحنه برد، در موفقيت هاي او بي تاثير نبودند. حضورش در سريال هاي پرمخاطب 24 و لاست هم از طرفي براي او شهرت و اعتباري خاص به ارمغان آورد. کاشاني به تازگي وارد مرحله تازه يي از کار خود شده و سينما را پيش رو دارد. چشمان عقاب (دي جي کارسو) کار سينمايي بعدي و جدي تر اوست که در اين فيلم با بيلي باب تورنتون همبازي است. * يک داريوش ديگر. اگر با خنجي جايي همکاري کند بايد بداند که مهم ترين افتخار زندگي اش خواهد بود.


باب ياري


متولد 1962 ايران. او بزرگ شده نيويورک است و چهار شرکت عظيم تهيه فيلم دارد. او يکي از تهيه کنندگان فيلم تصادف است که اسکار برد. ياري تاکنون بيش از 40 فيلم تهيه کرده که همين حالا 10 فيلم به تهيه کنندگي او در مراحل مختلف کاري به سر مي برند. يک حرفه يي تمام عيار و يک سرگرمي ساز بزرگ. *يک سلطان واقعي.


کاوه زاهدي


مت ولد 1960. به عنوان بازيگر و کارگردان در هاليوود و بيشتر در سينماي مستقل فعاليت دارد. او در دانشگاه فلسفه خوانده و با ديدن سکانس مربوط به حضور او در فيلم Waking Life ريچارد لينک ليتر، مي توان فهميد جهان ذهني او چه سر و شکلي دارد. دوره يي به فرانسه رفت تا تهيه کننده پيدا کند که موفق نشد و معروف است به خاطر علاقه زياد و در راستاي اهداف سينمايي اش ساعت سه صبح به گدار زنگ زده، او دست از پا درازتر به امريکا بازگشت و ايده هاي روشنفکرانه خودش را در پستو پنهان کرد. جالب است بدانيد ساخت يکي از فيلم هايش نزديک به 15 سال طول کشيد. زاهدي در فيلمي از الکساندر پين هم بازي کرده است و فعلاً تصميم دارد بيشتر بازي کند تا ايده هاي عجيب و غريبش را بسازد، شايد هم به پول نياز دارد تا فيلم هايش را بسازد، پس فعلاً بازيگري بهترين چيز است. *خيلي دلم مي خواهد بدانم در ساعت سه صبح به گدار چي گفته و از آن طرف گدار به او چي گفته.


نازنين بنيادي


متولد 1980 تهران. يکي از تازه واردهاي هاليوود که در فيلم مرد آهني نقش آفريني کرده. فعاليت او از سال 2006 آغاز شده و همه کارهايش تلويزيوني هستند. از او به زودي يک فيلم سينمايي به کارگرداني جعفر محمود اکران خواهد شد. همگان معتقدند او استعداد بسياري دارد و به زودي به مدارج بالاتر دست خواهد يافت. *ستاره يي متولد مي شود.


مارشال منش


متولد 1950 مشهد. به عنوان بازيگر از اواسط دهه 80 در سينما و تلويزيون امريکا فعاليت داشته. از کارهاي سينمايي او مي توان به «دروغ هاي راست» و «دزدان دريايي کارائيب» اشاره کرد. بيشتر بازي هاي او کمدي هستند و منش به خاطر فيزيک چهره اش نقش هاي منفي را جذاب تر بازي مي کند (شايد در اين يک مورد حق با آن مرد فيلم سلام سينما است). او نيز به مانند خيلي از بازيگران مهاجر، در فيلم هاي رده ب بيشتر حضور دارد.


هومن خليل


يک تازه وارد ديگر که در انيميشن ماشين ها صداپيشه بوده و در فيلم کلاورفيلد هم بازي کرده است. تعداد امثال خليلي روز به روز بيشتر مي شود.


کيوان نواک


به شکل جالبي با حروف اسم خود، اسم فاميلش را ساخته که يادآور کيم نواک است. بيشتر در فيلم هاي تلويزيوني بازي کرده و فيلم سيريانا از معدود آثار سينمايي معتبر اوست.


پدرام شهداي


 يکي ديگر از طراحان جلوه هاي بصري که در فيلم آپوکاليپتوي مل گيبسون حضور داشته. بوگي من، غار و سانتاي بد از ديگر کارهاي اوست. کمتر از 5 سال است که در سينماي امريکا مشغول است و به احتمال زياد بيشتر از او خواهيم شنيد. البته اگر کم کار نباشد.


پدرام گشتاسب پور


يکي ديگر از بزرگان جلوه هاي بصري. در فيلم هاي اسپايدر من و قسمت دوم همين فيلم به عنوان انيماتور ارشد با تيم عظيم اين دو فيلم پرفروش کار کرده و فيلم هايي چون Jumper، Cyberworld ، Final Fantasy در کارنامه کاري او ديده مي شود. گشتاسب پور متولد 1975 است.


طاها عليرضا


يکي از سرمايه گذاران و تهيه کنندگان فيلم قاپ زني گاي ريچي. همين،


رضا شريفي


شريفي چندان به هاليوود ربطي ندارد. اما بد نيست بدانيد او يکي از غول هاي باليوود است که از يک دهه پيش و به عنوان طراح صحنه و لباس مشغول است. کارهاي درجه يک هندي هم کم ندارد، براي نمونه دوداس.


 مازيار جبراني


متولد 1972 تهران. او هم در اصل يک کمدين است که در لس آنجلس داستان هاي هزار و يک شب را طنازانه اجرا مي کند. او از ادي مورفي به عنوان يک منبع الهام ياد مي کند. در سريال 24 و مترجم سيدني پولاک فقيد بازي کرده و بيشتر آثار او تلويزيوني است.



منبع خبر : آخر هفته اعتماد
پنجشنبه,14 شهریور 1387 - 4:45:58

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

چرا یادداشت امیر پوریا نه؟
پنجشنبه 14 شهريور 1387 - 14:18
0
موافقم مخالفم
 

در کمدي دست کم گرفته شده «ازدواج به سبک ايراني» (حسن فتحي) رقيبي بدخواه که مي خواهد مانع وصلت ديويد کانادايي (دانيل هولمز) و شيرين ايراني (شيلا خداداد) شود، تصاويري ساختگي را به دست حاج ابراهيم سرپولکي (داريوش ارجمند) بازاري مقيد به آداب و اخلاق مي رساند که در آنها، يک جا ديويد کنار جرج بوش و توني بلر ايستاده و جايي ديگر، ميان شارون استون و نيکول کيدمن. حاجي که چيزي از فتوشاپ نمي داند، از اينکه داماد آينده اش هم جاسوس مسلک است و هم فساد اخلاقي دارد، برمي آشوبد و عزم مي کند بساط عروسي را برهم بزند. بعدتر که ديگران با حسن نيت، تصاوير ساختگي مشابهي از خود حاجي به دستش مي دهند که يک جا ميان بوش و بلر و جايي ديگر کنار شارون استون و کاترين زتا- جونز ايستاده، در واکنش به اين - به زعم او - معجزه، جل الخالق مي گويد و به وصلت دو جوان رضايت مي دهد.

حالا و بعد از گذشت دو سال، اتفاقي که در تصاوير ساختگي در مقابل ديدگان حاج آقا سرپولکي رخ داد، در تصاوير واقعي فيلم هنوز اکران نشده «مجموعه دروغ ها» (ريدلي اسکات) روي داده و گلشيفته فراهاني بازيگر محبوب عام و خاص (که حتي نگاه رسمي بابت تصوير پرمهر و شفقت آميزي که از مادري دردمند و پايبند در فيلم «ميم مثل مادر» مرحوم ملاقلي پور ارائه داده بود، زبان به ستايش اش گشود) در فيلمي امريکايي کنار لئوناردو دي کاپريو ظاهر شده. بازيگر مهم تر فيلم البته راسل کرو است، ولي فارغ از آنچه در خود فيلم مي گذرد، واکنش رسمي در جامعه ما به گونه يي است که انگار فراهاني را در تصاويري واقعي، کنار بوش و بلر يا در شرايطي دور از اخلاقيات در کنار بازيگران مرد فيلم ديده و به سياق حاج آقا سرپولکي، از کوره در رفته است. بحث اساسي در اين است که حد و معيار سياسي قلمداد شدن اتفاقي اينچنين را کجا بايد جست وجو کرد؟ اگر بعد از دو دهه حضور در فضاي فرهنگي کشور، شناخت ما از محدوده هاي مجاز و ممنوع اين زمانه و اين جامعه، اندکي مقرون به واقعيت باشد، مي توانيم اين عناصر را در بررسي مسيري که فراهاني پيموده و واکنش هاي ناظران رسمي نسبت به آن در نظر آوريم؛

1 وقتي پيشنهاد حضور در توليدي بين المللي در اين ابعاد، آن هم به کارگرداني کسي که سازنده «گلادياتور» و «هانيبال» و «تلما و لوييز» و «مردان دغل» و از همه مهم تر، «Blade Runner» بوده، مطرح مي شود، هيچ بازيگر ايراني که به کار و حرفه و هنرش عشق بورزد، امکان ندارد به سرعت و بي پرسيدن از چند و چون کار، از بررسي پيشنهاد به طور کامل و مطلق و يکباره منصرف شود. هويت خود کارگردان در اين ميان تاثير ويژه يي دارد. اين درست است که به لحاظ حد و سطح فيلم ها، معتقدم او در اين سال ها سيري نزولي داشته و برعکس، برادرش توني اسکات که اوايل نسخه يي جعلي از پست مدرنيست هاي ظاهراً خشونت گرايي چون کوئنتين تارانتينو و اليور استون به نظر مي رسيد، در اين سال ها از «مرد خشمگين» تا «دومينو» تا «دژاوو» تا اپيزود «شيطان را بران» در «استخدام» محصول کمپاني ب ام و ، فيلم به فيلم دارد اصيل تر و خلاق تر نشان مي دهد. اما هيچکاک هم وقتي چهار فيلم آخرش را به باور بسياري، در سطحي غيرقابل قياس با شاهکارهاي دهه 1950 و دو سه سال اول دهه 1960 ساخت، از اعتبارش در دنياي سينما چيزي کاسته نشد. استاد کهنه کاري همچون ريدلي اسکات هم با چند سال کار متوسط، ناگهان جايگاهش را از دست نمي دهد که هيچ، بابت اوج هاي گذشته، هر کار تازه اش اين اميد را برمي انگيزد که رجوعي به دوران طلايي اش باشد و بنابراين، آن پيشنهاد به گونه يي طبيعي هر بازيگر علاقه مند به هنر و ارتقا و تجربه گري را با خود همراه مي کند.تا اين جاي کار، داريم درباره کليت هنر بازيگري به گونه يي آزادمنشانه بحث مي کنيم. اما اينجا و امروز، ملاحظات ديگري نيز مطرح و چه بسا ارجح است. در بحث از هويت فيلمساز، فراهاني و هر طرف مشورتي که در اين تصميم داشته، حتماً اين را در نظر گرفته اند که اسکات هيچ گونه سابقه مشکوک يا زيرسوال رفته يي در نگاه مواضع رسمي ما نداشته است. او نه اسپيلبرگ است که به برخي حمايت هاي تبليغاتي از حاکميت ايالات متحده شهرت دارد و در ايران متصل به کارتل هاي عظيم يهودي بازار جهاني تلقي مي شود؛ نه فيلم و سکانس و شخصيتي خلق کرده که اهانتي يا اشاره يي کنايي به باورهاي ديني يا حساسيت هاي سياسي ما در آن باشد. در ميان فيلم هاي همين دوران نه چندان موفق او از جمله فيلم ضدجنگ و ضدامريکايي خوش ساخت ولي بدون طراوت و تازگي «سقوط شاهين سياه» را هم داريم که بر حمله بي خردانه و شکست فلاکت بار ارتش امريکا در سودان متمرکز است. پس جز مليت امريکايي خود اسکات و سرمايه امريکايي پشت اين توليد، بدنامي هاي آشناي پرچمداران سيستم تبليغاتي متمايل به سياست در صنعت سينماي هاليوود، حضوري در تفکر کارگرداني فيلم «مجموعه دروغ ها» ندارند و اين، تا اينجا، مي تواند به طور منطقي به جدي گرفتن آن پيشنهاد يا دست کم در لحظه پس نزدنش بينجامد.

2 ترديد و تأمل بعدي طبعاً در باب داستان فيلم است. آنچه ما تا اينجا در اين باره مي دانيم، چندان کافي و کامل نمي نمايد. وانگهي خط کلي قصه فيلم اين است که جواني امريکايي و يهودي تبار به نام فريس (دي کاپريو) که پيشتر ژورناليست بوده و در جنگ امريکا و عراق مجروح شده، از سوي سي آي اي ماموريت مي يابد که رهبر القاعده را در اردن ترور کند. اما پيش از اين کار، او بايد از حمايت و همراهي جاسوس کارکشته چيره دستي به نام اد هافمن (کرو) برخوردار شود. در طول اين مسير، فريس به شک مي افتد که آيا اصولاً مي تواند به اين آدم ها اعتماد کند يا نه؛ و آيا کاري که انجامش را به عهده گرفته، واقعاً ضدتروريستي است؟ در اردن، حين پانسمان کردن يک زخم، او با پرستار جوان و مسلماني به نام عايشه (فراهاني) آشنا مي شود که حضورش به تأثيرات و نگاه تازه يي در فريس مي انجامد.البته چنان که گفتم، تا پيش از اکران فيلم که حدود چهل روز ديگر آغاز مي شود، اين اطلاعات کلي است و هنوز از اجزاي داستان فيلم چيز زيادي نمي دانيم. ولي همين کليت اوليه هم روشن مي کند که اولاً فيلم همچون همه آثار ديگر اسکات، از تطهير نظام و نگرش حاکم امريکا و عملکردش به دور است؛ و ثانياً شخصيتي که فراهاني ايفاي نقشش را بر عهده دارد، به منزله عاملي هشداردهنده و به يادآورنده ارزش هايي از جامعه و باورهاي مبارزان مسلمان، زمينه تحولات يا دست کم تاملاتي را در قهرمان داستان فراهم مي کند. بديهي است که توجه به اين خط سير روايي و نقشي که اين آدم در نگرش ضدخشونت طلبانه فيلم دارد - همتاي نگرش فيلم مشهور ضدامريکايي ولي محصول امريکاي «بابل» که از سيماي جمهوري اسلامي نيز پخش شده - از مواردي است که قطعاً در ملاحظات مرحله بررسي پيشنهاد، بازيگر را از موضع ورزشکاري ايراني که از بخت و قرعه بد، مقابل حريفي از اسرائيل افتاده و با شرکت نکردن در رقابت، از دور مسابقات کنار رفته، جدا و از انصراف آني، منصرف مي کند.

3 شبهه هاي سياسي در مقياس حدسيات، رفع شده اند. مي ماند مساله حجاب، رعايت حدود اخلاقي و آنچه در اين حيطه، عرف و باورهاي جامعه ما را شکل مي دهد. اين نکته چنان بر ابعاد صوري متکي است که طبعاً نمي توان بر مبناي دانسته هاي پيشاپيش درباره اش نظر داد. براساس دو تيزري که از فيلم قابل دانلود است، نقش عايشه کليات عرفي را در اين زمينه رعايت مي کند؛ هرچند به شکلي لب مرز و در آستانه حساسيت برانگيزي براي نگاه رسمي. اما پندارهاي مربوط به خروج کامل فيلم از محدوده هايي که مي شناسيم و بدان خو کرده ايم، به خطاست.

4 اساسي تر از اينها، نکته يي است که به فرديت و رفتارهاي اجتماعي هنرمند نسبت به محيطي که در آن رشد و فعاليت کرده، بازمي گردد. فراهاني در همه حضورهاي روي صحنه، در مراسم و جشنواره ها، در گفت وگوهاي نه چندان پرشمار و واکنش هاي احساسي هميشگي که در اغلب موارد دارد، هميشه و گاه در حدي افراطي، به معيارها و ارزش ها و مناسبات امروز و اينجا حرمت گذاشته. حتماً بيشتر از هر همکار ديگر مرحوم ملاقلي پور در هر گوشه و کناري که نام و ياد او جاري بود، اشک ريخته و اينها نشانه هايي از دغدغه هاي اينجايي اش بوده است. اگر بعد از حضور بهنجار و بي مشکل و دور از شبهه هاي سياسي و اخلاقي اش در فيلم «مجموعه دروغ ها»، به ايران برگشت، دقيقاً بابت همين دلمشغولي ها و عواطف بومي است. در حالي که هنوز حدود شش هفته تا اکران فيلم باقي است و هنوز کوچک ترين نشانه قطعي از عدول فيلم و نقش او از معيارهاي رسمي ما وجود ندارد، فضاي لبريز از اتهام و سوء تفاهمي که پيرامون نام و کار او شکل گرفته، به شدت نگران کننده و - بي تعارف - تاراننده هنرمند جوان به چشم مي آيد. عکس العمل هايي در حکم قصاص پيش از جنايت وقتي چنين باشند، التهاب حاصل از واکنش هاي پس از اکران فيلم را به طرز فزاينده يي گسترش خواهد داد. اين فضاي سوء ظن محض که موضوعي شايسته ارزيابي هنري، و دست بالا، اخلاقي و انساني را همچون معضلي سياسي و امنيتي در محاق مي گذارد، مي تواند بعد از رويت فيلم، هر نگاه و لبخند و کلوزآپ و چهره آرايي و جامه پردازي بي مساله يي را هم به مساله يي غامض بدل کند. با اين اوصاف و اتمسفر، دور نيست که سينماي ما يکي از پايبندانش را به جرگه رنج ديده ها و زخم خورده هاي سوء تفاهماتش تبديل و هنرش را روانه دنياهاي دور از دسترس کند. چنين مباد


پنجشنبه 14 شهريور 1387 - 16:17
2
موافقم مخالفم
 

باعث افتخاره . هرچند من هیچ کدوم رو ندیدم . نه خودشون و نه کارهاشون رو

www.bahramradanlove.blogfa.com

بزرگترین آرشیو عکس بهرام رادان

علی مووی
پنجشنبه 14 شهريور 1387 - 17:9
0
موافقم مخالفم
 

این لیست مایه ی افتخار هست

اما تو متن شما اسم یه فیلمو که مینویسین یا ترجمه نکنین

یا همه رو ترجمه کنید بعضی ها رو فینگلیش ننویسین بعضی ها رو انگلیسی

یا درست ترجمه کنید

Snake's Eyes یعنی بدبیاری ....


پنجشنبه 14 شهريور 1387 - 18:2
1
موافقم مخالفم
 

ba salam,pas in chehhreh´hayeh irani ke goftid ,pas chera hich vagt dar filmha va serialhaye amrikai va haliwoodi peydashon nist,maha ke be joz chandta bazigare damag deraz bazigare irani digehi dar sinamayeh haliwood nadidim.ba dorood

حجت
پنجشنبه 14 شهريور 1387 - 19:4
1
موافقم مخالفم
 

امروز تریلر فیلم سیاسی body of lies اخرین ساخته ی reidly scott رو دیدم و گلشیفته رو در یه صحنه در کنار دی کاپریو دیدم.خدا کنه یه شهره اغداشلوی جدید بشه و مث اغداشلو اسکار بگیره و بشه افتخار سینمای ایران.


پنجشنبه 14 شهريور 1387 - 20:39
0
موافقم مخالفم
 

اگه به سایت imdb یه سری میزدید تاریخ تولد و اطلاعات بیشتری گیرتون می اومد.اما بازم مرسی

هارپاك
جمعه 15 شهريور 1387 - 4:16
0
موافقم مخالفم
 

خوبه واقعا...


جمعه 15 شهريور 1387 - 13:52
2
موافقم مخالفم
 

مطلبم به این صفحه ربطی ندارد. اما لطفا به جای تولد کامبیزدیرباز که مدتها قبل بوده، تولد بانوی سینمای ایران « خانم تهمینه میلانی» را قرار دهیدکه 15شهریور می باشد. ما دوستداران این بانو بسیارممنونیم.

وفا
جمعه 15 شهريور 1387 - 20:20
0
موافقم مخالفم
 

تاثير گذاران هاليوود رو هم شناختيم! لطفا در انتخاب تيتر كمي دقت كنيد


شنبه 16 شهريور 1387 - 14:12
-3
موافقم مخالفم
 

" سارا شاهی " را چطور فراموش کردید؟ او یکی از معروفترین سوپراستارهای امریکاست که در چندین سریال و فیلم سینمایی نقش آفرینی کرده است.

علی مووی
دوشنبه 18 شهريور 1387 - 16:3
-1
موافقم مخالفم
 

شما سام گلزاری رو یادتون رفت

ایشون تو فیلمَ American Dreamz

بودن

آرمین
سه‌شنبه 19 شهريور 1387 - 4:3
-3
موافقم مخالفم
 

آقایی که طومار نوشتی کی گفته راسل کرو بازیگر مهمتر این فیلم هست؟؟؟؟؟؟؟؟

دیگه همه میدونند از منتقدان تا مردم دیکپریو الان نه تنها جوان اول سینمای دنیا شده بلکه از بهترین بازیگران حال حاضر جهان هست.

دیکپریو نه تنها محبوبیت فوق العاده ای دارد بلکه دارد تو این چند سال اخیر با بهترین کارگردانهای دنیا از اسپیلبرگ تا اسکورسیزی کبیر کار میکند و پشت سر هم فیلمهای عالی بایزی میکند و بازیهای بهتر و ماندگا تر که هیمنجوری جوایز اسکار / گلدن گلاب و جوایز معتبر دیگر یا کاندید میشود و یا میبرد و فروش فیلمهاش هم خوب هست و محبوبیت هم که به کنار...

اما راسل کرو که فقط یه دوره 3 ساله 2000 تا 2002 داشت که 2000 و 2002 کاندید اسکار و 2001 برنده اسکار شد دیگر چی دارد؟؟؟ مقبویلیت و محبویت عمومیش به شدت پایین آمده فیلمهاش نازل شده هست بازیهاش خیلی وقت هست کار قابل توجه ارایه نداده هست حتی در فیلمهای همین اسکات که بازیگر مورد علاقش کرو هست نقشهای دوم و مکمل بازی میکند و چندین سالی هست افت هنری داشته و از احاظ شخصی هم دچار طلاق و دادگاهی شدن بابت کتک زدن و پرتای موبایل یا کفش به مردم و... که او را از رده های مطرح و محبوب و بهترین بازیگرها پایین آورده مثل اینکه شما خیلی وقت هست سینما نمیبینی یا اخبار را دنبال نیمکنی؟؟؟

در ضمن اسکات اصلیتش انگلیسی هست نه آمریکایی...

همه این چیزها را هم شک داری میتونی از همین سایت سینمای ما بپرسی...

به امید بردن ااسکار بعد از کاندیدهای متوالی در این سیر صعودی وحشتناک چند سال اخیر دیکپریو در فیلم جدید استاد اسکورسیزی در سال بعد.

aikhc
سه‌شنبه 19 شهريور 1387 - 14:42
-1
موافقم مخالفم
 

claudia lynx يا همون شقايق خواننده را يادتون رفت كه فيلم legion of the dead را بازي كرد


سه‌شنبه 19 شهريور 1387 - 15:17
0
موافقم مخالفم
 

آرمین آقا! می دونی اونی که طومار نوشته, کیه؟؟؟؟؟ امیر پوریا!!!!


چهارشنبه 20 شهريور 1387 - 15:29
1
موافقم مخالفم
 

بایزی_بازی

ماندگاتر_ماندگارتر

هیمنجوری_همینجوری

مقبویلیت_مقبولیت

محبویت_محبوبیت

احاظ_لحاظ

پرتای_پرتاب

!!!!!!!!!!!!

آرمین جون باهات تا حدودی موافقم. این امیرپوریا همیشه عادت داره طومارهای «حوصله سر بر» بنویسه که هیچ کس حال و حوصله خوندنشونو نداره!!!! اون موقع ها که تو دنیای تصویر می نوشت, با نقدهای طومارگونه ش اعصاب همه رو خورد می کرد!!! بلد نبود مختصر و مفید بنویسه. اما تو هم انقدر تعصب نداشته باش دیگه! حالا این جناب دیکپریو مگه چه گلی به سر ما زده؟؟؟ هر دوتاشون سرتاپا یه کرباسن! هالیوودین دیگه!

آرمین
پنجشنبه 21 شهريور 1387 - 1:32
1
موافقم مخالفم
 

خدمت دوستی بینامی که چهارشنبه کامنت داده عرض کنم که من واقعیت را گفتم تا دوست ما ملتفت بشود دوما مگر هالیوودی چشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نکنه باید بیاییم گلزار و حیایی شما را ببینیم یا میم مثل مادر و شارلاتان؟؟؟؟؟؟؟

ا فیلم اسکورسیزی و یا دیکپریو را به صد تای اینها اگر مفتی هم باشند عوض نمیکنم...

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 0.802284955978 seconds.