امیر جان با نظراتت موافقم .دیدن این فیلم منو به شدت عصبانی کرد . این همه جارو جنجال خانم حکمت نیز در باب محرومیت از داشتن بیلبورد و تبلیغات نیز بیهوده است . تبلیغات پرهیاهو در اینرنت و سایت های پربیننده ، پخش ترامت در شمال شهر (می داند که حنوب شهر برای تبلیغ فایده ای ندارد)بیلبوردهایی که علی رغم اینکه می گوید توسط شهرداری جمع شده اند هنوز روی دید است (نمونهاش میدان جمهوری ) و نیز از ممنوعیت پخش تیزر تلوزونیش داد سخن می گوید و حال آنکه من خودم تیزرهای این فیلم را از شبکه های استانی دیدم .نمونه اش استان خوزستان در روز سه شنبه گذشته که اتفاق چندین بار هم پخش شد . طبیعی بود بعد از چند سال انتظار مخاطب توقع دارد کاری فراتر از "زندان زنان" و یا حداقل در همان سطح ببیند . منیژه خانم با غوغا و اخبار فراوان در حاشیه فیلم ،کار را کلید زد و در طول ساخت نیز بارها با ارتباط مناسب با نشریات اخبار و گزارش هایی از ساخت ارائه داد . بعد با شیوه ای که اخیرا مرسوم شده تلاش کرد بدون شرکت دادن فیلم در جشنواره آن را مستقیم برای اکران آماده کند و بعد از اخذ مجوزهای لازم شروع به طراحی یک کمپین و پلن تبلیغاتی مناسب برای این فیلم کرد. اما با دیدن فیلم به یکی دیگر ازتمهیدات منیژه نیز پی بردم . در لیست بازیگران به اسامی معروفی برمی خوریم و انتظار دیدن فیلمی با بازی ونها رو داریم . اما در عمل با چیز دیگری مواجه می شویم ."رضا کیانیان" تنها در یک سکانس بازی دارد .یک بازی کاملا معمولی و مشخص است که صبح رفته سرلوکیشن و متن رو دیده و حتی حفظ نکرده و بعد رفته جلو دوربین . بازی محدود "صابر ابر" و "آتیلا پسیانی" و حتی" شاهرخ فروتنیان" نیز بیشتر به نظر پر کردن لیست فیلم است از بازیگران مطرح . این بکارگیری بازیگران برای یک و یا چند سکانس محدود رویه خوبی است برای جذب مخاطب ولی در عمل وقتی مخاطب فیلم رو می بینه و متوجه میشه بازیگر محبوبش نقشی کمتر از حد انتظارش داره بدجوری میخوره تو حالش . من اگر جای منیژه بودم و می دونستم که آگاهانه دارم از این ترفند برای جلب مخاطب استفاده می کنم تو تبلیغات فیلم هم این ترفند را بکار می گرفتم تا بیش از این حال مخاطب رو بگیرم .مثلا تو پوستر می نوشتم : سه زن با بازی نیکی کریمی و رضا کیانیان و بازی متفاوتی از پگاه آهنگرانی و صابر ابر اول فیلم شاهد "نیکی کریمی" پریشان هستیم با موه های وزوزی که از دو طرف ریخته و یک روسری گله گشاد روی سرش – من تا به حال کمتر زنی رو دیدم اینطوری موهاش رو درست کنه و در اماکن عمومی و محل کار و بازار تردد کنه مگر در مواقعی که به یک عروسی میره – و در سکانس های بعدی دخترش رو می بینیم که "پگاه آهنگرانی" بازی میکنه با همون حالت موها و البته از نظر قیافه که اصلا با مادر محترمشون تو فیلم قابل مقاسه نیست .ظاهرا قرار بود "هدیه تهرانی" نقش رو بازی کنه که به دلایلی انصراف میده و "نیکی کریمی" جایگزین میشه . اصرار منیژه برای بازی دخترش در این نقش اصلا معلوم نیست . پگاه متاسفانه هر چه بزرگتر میشه از نظر فیس و قیافه از حالت دخترانه خودش داره خارج میشه .قیافش ،حالت فک و دهانش و صورتش از تصویر ی که ما از فیلم دختری با کفشهای کتانی سراغ داریم زمین تا آسمون فرق کرده . بازی بسیار ضعیف و سرد و بی روح پگاه به خوبی نشان می دهد که رویه بکارگیری بازیگر-فامیل در فیلم های کارگردان ها باید مورد بازنگری قرار گیرد . قرار نیست دختر یک کارگردان الزاما در هر فیلم مادر بازی کند .بازی کردن در چنین فیلمی نه چیزی به منیژه اضافه کرده و نه چیزی به پگاه . در فیلمنامه ما به دو اسم برخورد می کنیم :"منیژه حکمت" و "داریوش عیاری" این دو اسم که یک نوع ترکیب عجیب و غریبی است بین یک کارگردان و یک فیلمبردار( که اتفاقا فیلمبردار نیز حاصل کار اوست )منجر به یک فیلمنامه مغشوش شده که حاصل کار نیز مبتنی بر همان فیلمنامه در آمده(آدم یاد ضرب المثل آشپز که دو تا شد ...میفته ) .هر چند که در لیست مشاورین کارگردان نیز به اسامی "مصطفی خرقه پوش" و نیز" کیانوش عیاری" برمی خوریم اما کارگردانی نیز از ضعف اساسی رنج می برد برای نمونه در صحنه هایی که نیکی کریمی بازی خارج از خانه و در خیابان دارد بخصوص در خیابان های حوالی گلوبندک ،کارگردان به هیج عنوان نتوانسته جمعیت را کنترل کند و از جمعیت بازی بگیرد و تماشاگرها و مردم عادی با چهار چشم در حین بازی نیکی کریمی به او و یا دروبین زل زده اند و این زل زدن را در چندین سکانس می بینیم که نشان از ضعف مشهود کارگردان در کنترل صحنه ها دارد و حال آنکه کیانوش عیاری استاد بازی گرفتن از جمعیت و کنرتل جمعیت است و آدم نمی فهمد چه نوع مشاوره ای به منیژه داده. اما یک ضعف اساسی دیگر فیلم :پگاه با اون قیافه که به یک دختر بیست و پنج شش ساله می خورد دختر "نیکی کریمی" است که با اون گریم و قیافه تو فیلم حداکثر 30 ساله دیده میشه و نیکی هم دختر "مریم بوبانی" است که حداکثر 50 ساله دیده میشه اما تو فیلم به صراحت گفته میشه که بوبانی 80 ساله است و بنابراین باید یک تبریک ویژه هم بگیم به گریمور . دو نقش "شاهرخ فروتنیان" و "رضا کیانیان" به نوعی مبهم است .تماشگر احساس می کند که صحنه یا صحنه هایی از این میان حذف شده . معلوم نیست شاهرخ فروتنیان" همسر سابق نیکی کریمی است یا برادرش .همچنین "رضا کیانیان" نیز نقشش معلوم نیست .مشخص نیست که او چه ارتباطی با نیکی کریمی دارد .بیشتر به یک دوست و معشوق قدیمی می خورد . برقرار کردن ارتباط سه نسل با یک فرش هم به نوعی یک تداعی معانی ذهنی و تاریخی را خواسته رقم بزند که صد البته به شدت ناموفق بوده . قرار گرفتن "بابک حمیدیان" در قامت یک دندانپزشک سابق و باستان شناس فعلی با اون قیافه احمقانه و سیگار کنار کلاه و حرف های بیهوده تاریخ مصرف گذشته در مسیر پگاه نیز هیچ کمکی به داستان نکرده و انگار چند صحنه نوشته شده برای افزودن تایم فیلم . به راستی "بابک حمیدیان" با اون فلسفه احمقانش تو زندگی چه تاثیری می تونه روی پگاه بزاره که رسما خودش رو تو فیلم احمق معرفی می کنه و یا بالعکس .در سکانس آخر فیلم می بینیم که" بابک حمیدیان" بالاخره اون سیگار رو که چندین سکانس اعصاب تماشاگرا رو خورد کرده بود بالاخره آتیش میزنه و میکشه که یعنی ما عاشق شدیم ویا حداقل حالی به حالی شدیم ..بماندو البته این شاید از نظر کارگردان یک پایان به شدت عمیق و فلسفی باشد (!!!!!) . صحنه پیدا کردن دختری روستایی با حالی نزار در داخل قبر در گورستان قدیمی روستا و بعد فهمیدن اینکه دختر مال یک روستای دیگر است و بردن و تحویل دادن دختر به خانواده و بعد مردن او هدیه دادن فرش دختر به پگاه توسط مادرش نیز جزو احمقانه ترین صحنه های فیلم است که هیچ معنا و مفهومی از آن استنباط نمی شود جز اینکه کارگردان و نویسنده می خواسته هر طور شده آخر فیلم مادر و دختر و مادربزرگ حتما یک فرش داشته باشند تا پیوند نسل ها رقم بخورد . از دیدن فیلم حسابی عصبانی شدم .روشنفکری خوب است اما خوب حد و مرزی دارد .روشنفکر می تواند برای خودش روشنفکر بماند اما وقتی محصولی را ارائه کرد (حالا هر محصولی فرقی نمی کند کتاب باشد یا فیلم )باید به شعور مخاطب و نیز جذب او هم بیندیشد .مگر اینکه بخواهد محصول را در در سطح خواص ارائه کند که اشکالی ندارد (مثل شعر خوندن "مهران مدیری" و شعر فهرست خریدش بین شعرای "حلقه دروس" و به به و چه چه گفتن شعرا برای مدیری یا طوفان )
|