سينمای ما - نوشته امیر قادری به بهانه يادداشت اخير جواد طوسي(در بحثی که درباره این مقاله در این پست و روزنوشت‌های امیر قادری شکل گرفته، شرکت کنید) / ...قيصر در عصر گوگل
جمعه 16 بهمن 1388 - 16:47

I نظرسنجی I

بهترین فیلم جشنواره 28 را انتخاب کنید




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


استشهادي براي خدا


  (35 رأي)

گارگردان :
علیرضا امینی
ماجراهای اینترنتی


  (22 رأي)

گارگردان :
حسین قناعت
تنها دوبار زندگی می‌کنیم


  (134 رأي)

گارگردان :
بهنام بهزادی
صداها


  (93 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (321 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (69 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (98 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (345 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1337 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



نوشته امیر قادری به بهانه يادداشت اخير جواد طوسي(در بحثی که درباره این مقاله در این پست و روزنوشت‌های امیر قادری شکل گرفته، شرکت کنید)
...قيصر در عصر گوگل
...قيصر در عصر گوگل


سینمای ما- امیر قادری: آقاي طوسي عزيز. مقاله يي نوشته بوديد مثل هميشه درباره جوان هاي اين نسل، نسل به قول خودتان لپ تاپ و بلوتوث و اس ام اس، بي تعهدي و بي آرماني شان و اينکه اعتقاد داريد اين نسل نه نوستالژي سرش مي شود، نه احساسات و نه سانتي مانتاليسم. در برابر شمايي که از لپ تاپ و بلوتوث و اينها دل خوشي نداريد و يک جور «لجاجت با تکنولوژي» را سرلوحه افکار و اعمال تان قرار داده ايد. بهانه تان هم مقاله اخير دوستم محمد باغباني است که در همين روزنامه چاپ شده و در آن از آواز گنجشک ها و جان فورد بد گفته است. خودتان مي دانيد که شخصاً آواز گنجشک ها را فيلم خوبي مي دانم و جان فورد هم که فيلمساز عمرم است. پس بايد با شما هم عقيده باشم. بايد تشکر کنم از شما به خاطر نوشتن آن مطلب. سپاسگزار هم هستم. اما نه به خاطر دفاع از مجيدي و جان فورد؛ بلکه به اين خاطر که به من امکان گفتن حرف هايي را مي دهد که مدت ها در دلم مانده بود. اينکه درباره شکاف بين نسل ها گفته بوديد و هر کس که يادداشت شما را بخواند، خيلي زود و خوب دليلش را متوجه مي شود. و متوجه مي شود که چرا پز گوشه نشيني و غربت و جا ماندن تان را از روزگار جديد مي دهيد. فکر مي کنم شما آخرين نسلي باشيد که مي توانيد به گوشه نشيني و کنار ماندن از موج روز اجتماع افتخار کنيد. نسلي که قرباني شدن و کنار نشستن را افتخار مي داند، طبيعي است از به سر بردن در روزگار جهاني شدن و انفجار اطلاعات استقبال نکند. نسلي که افتخارش «گذشته باز» بودن است و نسل تازه را متهم مي کند که؛ «حال را مي نگرند و براي گذشته حسرت نمي خورند و نوستالژي برايشان حرف مفت است.» فکرش را بکنيد که اينجا حسرت گذشته را خوردن، يک ارزش است در روزگاري که جهان کوچک و کوچک تر مي شود و آدم ها و نسل ها اتفاقاً به هم نزديک تر. همين هفته پيش بود که از قول يکي از بنيانگذارهاي گوگل خواندم که؛ «نسل هاي آينده به ما خواهند خنديد که در يک لحظه به تمام اطلاعات جهان دسترسي نداشتيم.» و اين جهان امروز ماست. اين جهاني است محصول ايده ها و سينه هاي باز و گشاده، که در آن ديگر نمي توان جلوي چيزي را گرفت، کسي را محدود کرد. حاصل ذهن هاي مولدي که عوض افتخار کردن به کنار جوي نشستن و قرباني شدن و گذشته باز بودن، مرزها را مي گشايند و دامنه اطلاعات و هوش آدم ها را به افق هاي دورتري مي برند. اين جهاني است که از بشر مي خواهد، مسووليت کارش را بر عهده بگيرد. تا جايي که مي تواند تلاشش را بکند و خودش را پشت مفاهيم کلي و غريب مثل آرمانخواه بودن و متعهد ماندن پنهان نکند. نه که آرمان و تعهدي نباشد؛ اما به نظرم اين روزها تعهد و آرمان را بايد در اشکال مشخص تر و ملموس تري تعريف کرد و نه در قالب کلماتي که ظاهر جذاب و زيبايي دارند. اما نه فقط نسل شما، که نسل ما هم نمي تواند راه حل عملي و مشخصي براي رسيدن به آن ارائه دهد. نسل تازه يي که عوض پنهان شدن پشت اين کلمات مي کوشد تا با خودش مستقيم روبه رو شود. که اول با کمبودهاي خودش کنار بيايد. همه آن نقص ها و کمبودهايي که در روزگار امروز باعث شده اند تا از سير زمان عقب بمانيم. که مجبور به «گذشته باز» شدن شويم. که مثل شما «قرباني شدن و بودن» را افتخار بدانيم. که براي خودمان دشمن بسازيم بتراشيم. در چنين شرايطي يکي از همين دشمن ها مي تواند همين نسل جديد باشد که اتفاقاً برخلاف آنچه شما فکر مي کنيد، عوض اينکه بخواهد به نسل شما گير بدهد و وقتش را اين طوري تلف کند، مي خواهد حسابش را با خودش صاف کند. عوض اينکه دنبال گير و گرفتاري در اطراف خودش بگردد، اول سراغ خودش برود. اين به واقع بيني اش کمک مي کند. اين طوري مي تواند قدر اين پند عزيز ناصر خسرو را بداند که؛ «از ماست که برماست». اين طوري اگر زندگي کند، آن وقت ديگر لازم نيست محدوديت را افتخار خودش بداند و به قول شما اين طرف جو نشستن و نظاره کردن را هدفش. نسل ما قطعاً از به کار بردن لغت هايي که شما به کار برده ايد؛ از جمله «حقير» و «بنده خدا» (به معناي مورد نظر شما) دل خوشي ندارد. چون معنا و نتيجه اين فروتني را چشيده است. مي داند آن سويش چيست. مي داند اين جور طلبکار بودن از اجتماع؛ نتيجه کمبودهاي دروني است. وگرنه کسي که دنبال وجد شخصي اش رفته باشد از کسي چيزي طلب ندارد. نه از نسل قبل و بعد و نه از مردم اجتماعش. اين همان واقع بيني است که به نظرم همه بهش احتياج داريم. اينکه واقعاً متوجه شويم پشت همه اين تعارف ها، شعارها، خشوع ها و خضوع ها، آرمان ها و تعهدها و اجازه بدهيد بگويم منت ها، چيزي نهفته که اتفاقاً در مواردي کاملاً با معنايي که در ظاهر مراد مي کند، تفاوت دارد. اتفاقاً برخلاف آنچه شما مي گوييد، نسل تازه هم عاشق مي شود، احساسات مي فهمد، نوستالژي دارد. اما مي داند يا اميدوار است بداند که تمام اين احساسات، با وجود شور و معناي پنهان در آنها، در عين حال گاهي اوقات موانع بازدارنده يي هستند که جلوي مولد بودن و زندگي کردن مان را گرفته اند. ما آدم هاي دوران تازه احساساتي هستيم اما در عين حال سعي مي کنيم، تا واقع بين باشيم. که آنقدر اول به خودمان متعهد باشيم که بعداً به خاطر تعهدات بيروني مان از عالم و آدم طلبکار نشويم. اما از طرف شما اين طلبکار بودن و به قول شما گير دادن با اين يادداشت شما تمام نمي شود. چون وقتي براي و به خاطر خودمان زندگي نمي کنيم، بالاخره بايد به خاطر چيزي زندگي کنيم. که در اين شرايط مي شود زندگي با هدف ارشاد بقيه، اينکه چرا ارزش ها حالي شان نمي شود، نمي خواهند قرباني باشند و گذشته باز نيستند. گفته ايد که نسل قبل شما را قديمي حساب خواهند کرد، چون کيميايي را دوست داريد. خب، راستش ما هم مسعود کيميايي را دوست داريم، اما نه به دلايلي که شما مي آوريد. نه به خاطر تعهدات اجتماعي و تلاشش براي پرچمداري روشنفکران ايراني. کيميايي را دوست داريم اتفاقاً به دلايل احتمالاً از نظر شما خيلي مبتذل و پيش پا افتاده. به خاطر اوقاتي، هرچند اندک، که به خودش متعهد مي شود. که عوض پرداختن به کمبودهاي بيروني، اول به عشق حالا ديگر سرکوب شده اش به سينما و اشيا مي پردازد. به سليقه کمياب و شيرين و جذابش و فهمي که از توالي نماهاي درشت و دور دارد و همچنين به خاطر لحظاتي که بي هيچ مانع و رادعي، از ناخودآگاه و غريزه اش کمک مي گيرد تا کمبودها و عقده ها و خاطرات تلخ و شيرين گذشته اش را با استفاده از تسلطي که بر ابزارش دارد، بريزد روي پرده. از همه مهم تر به خاطر پيوندي که با اساطير دارد. اتفاقاً اولين فيلم تاثيرگذار کيميايي؛ يعني قيصر، بيش از هر چيز فيلمي درباره جواني است. خوني که در رگ هاي فيلم جاري است، از پيوند ميان اسطوره با حس جاري در زمان خودش و تسلط به يک ابزار مدرن، يعني سينما مي آيد. اين مسيري که مي توانست ادامه داشته باشد. که همين طور بدرد. مولد باشد و در ميان مردم نفوذ کند. در قيصر بود که مسعود کيميايي عوض اينکه به ديگران و به جامعه اش متعهد باشد، به خودش و تجربياتش و غريزه اش و علايقش متکي بود. اما اتفاقاً همين درک روشنفکرهاي ايراني از مفهوم زمان، از اهميت قرباني بودن و ماندن و همچنين تعهد به ديگري نه به خود، تعهد به آزادي و عدالت عمومي و نه وجد شخصي، قدم به قدم کندش کرد. غافل از اينکه همين استعداد و وجد و سليقه و جوشش و تعهد شخصي بود که باعث مي شود بين استادي مثل مسعود کيميايي و باقي اجتماعي سازهاي ايراني تفاوت باشد و روشنفکرهايي که در طول زمان همه سعي شان را کردند تا او را هم مثل خودشان کنند؛ که کم اثرش کنند. تا عوض اينکه بخواهد به جنگ خودش برود و استعدادهاي بي پايان درون خودش را بيرون بياورد، عوض اينکه بخواهد جواب خودش را بدهد و از خودش به عنوان يک هنرمند حساب بکشد... پس فرصت را هدر داديم. اين شد که عوض اينکه پز جواني قيصر را بدهيم، صبر کرديم تا حسرتش را بخوريم. تا پز کنار جو نشستن و گذشته باز بودنش را بدهيم. ما قيصرهاي نسل گوگل اما همه سعي مان را به خرج مي دهيم تا عوض اين مبارزه سيزيف وار، شرمنده خودمان نمانيم. از خودمان طلبکار شويم نه ديگران. عوض بستن و دشمن ساختن، در روزگار انفجار اطلاعات و گسترده شدن مرزها، سينه هاي گشاده تري داشته باشيم و مسووليت اعمال خودمان را به عهده بگيريم و باور کنيد که رو به رو شدن با خود در همين زندگي روزمره از تلاش براي تغيير جهان و در عوض تقديس خود، کار سخت تري است.

منبع خبر : اعتماد
دوشنبه,20 آبان 1387 - 1:0:32

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

mahan
دوشنبه 20 آبان 1387 - 1:51
0
موافقم مخالفم
 

migam Amir Khan az harche begzarim inke man begam behtare,in aghaye kimiaee chishod akhar

سعید حسینی
دوشنبه 20 آبان 1387 - 3:44
0
موافقم مخالفم
 

1-آقای قادری چند سالتونه ه که اینقدر جوون جوون میکنی؟

2-به فرض اگر جوون باشه کی و به چه مناسبت خودت را نماینده و سخنگوی جوون ها می دونی؟

3_من به عنوان یک جوون چیزی از حرفات نفهمیدم پس می بینی که نه اصول تو جهان شموله نه جواد خان طوسی چرا دوست دارید مدام نسل نسل کنید انسانها متفاوتند و دغدغه متفاوتی دارند این طور نظر دادن و جمع کردن همه زیر یک پرچم فکری توهین به شعور بشره

4-به شخصه هم دغدغده اجتماع را دارم هم دغدغه خودم را اما نمی فهممم یادداشت شما چه ارتباطی به یادداشت جواد طوسی داشت مگر اینکه مشکلاتی بین شما هست که اینجا قرار بوود تصفیه بشه به هر صورت هر دوی شما مدعی هستید که نگهبان مهربان حریم مسعود کیمیایی هستید .

5-جواد طوسی از اشعار البوم جدید چاووشی انتقاد کرد و گفت دید اجتماعی ندارد حالا شما می گی جواد طوسی گذشته نگره و شما امروز نگر!! چه ربطی داره جواب حرفش رو بده جواد طوسی کی حرف از گذشته و نوستالوژی زد حرف جواد طوسی یک جمله است چرا جوان امروز دغدغه اجتماع ندارد که می تواند درست یا غلط باشه چه ربطی به تومار بلند بلای شما به عنوان جواب داره مگر اینکه ما از مسایلی بی خبر باشیم

6-کاش لاقل به احترام سن جوواد طوسی در ادبیات اندکی محترمانه تر می نوشتی و به این راحتی یک نفر را محکوم نمی کردی شاید حرفش درست باشد این را به عنوان یک جوان می گویم


دوشنبه 20 آبان 1387 - 8:35
0
موافقم مخالفم
 

امير قادري دلم نمياد بهت بگم منتقد آخه تو فرهنگ لغات من منتقد فحشه!

من به آدماي بي‌سواد عقده‌اي مي‌گم منتقد

اما تو هيچ‌كدوم از اين دو تا نيستي

خيلي‌ممنون به‌خاطر اين حرفاي خيلي خوب

خيلي‌خوبه كه آدمايي امثال تو بيان و سطح مسخره نقد اين مملكت رو بالا ببرن

كابوكي
دوشنبه 20 آبان 1387 - 8:52
2
موافقم مخالفم
 

اين اقاي جواد طوسي در دهه 50 يخزده است و بدنبال بوي پرويز دوايي است كه رفت . بنده هچ اميدي ندارم كه حتي با انتشار گازهاي گلخانه اي و افزايش گرمايش كره زمين يخ ايشان اب شود نوشته جناب قادري كه جاي خود دارد.

جواد طوسی راجر ایبرت ایران
دوشنبه 20 آبان 1387 - 11:14
0
موافقم مخالفم
 

بابا بیخیال حالا با استاد و پیشکسوت و خدای نقد و تحلیل ایران جواد طوسی میخوایی در بیفتی که مثلا بزرگ بشی؟

باز که نسل من نسل من کردی به گمونت جبران اون نسل من قبلیت که صدای همه را در آورد و خودت را نماینده همه فرض کردی بکنی؟!

فقط بهت یه چیز میگم وضعت هر روز از روز قبل داره بدتر میشه

محمد
دوشنبه 20 آبان 1387 - 12:34
1
موافقم مخالفم
 

به آقاي طوسي حق مي‌دم چون نسل اون پشتوانه هدايت ساعدي گلستان و ............................. رو داشت كه حتي يك عكس غير رسمي ندارند و تغيير فرهنگ براشون ارزش بود ولي نسل ما نمايندش شده امير قادري كه در مجموعه نوشته هاش بهترينش اونايي كه در نقش يه هوادار سرخپوش ظاهر مشه طوريكه ميشه با صورت رنگ شده تصورش كرد .آقا شما از اين نسل چه توقع‌اي داري وقتي بهترين مجله‌اش سانسور ميشه و يا توقيف بايد دل خوش كنه به پيتزا و ...

من از طرف خودم از شما و نسل سرافرازتون عذر مي‌خوام

فواد
دوشنبه 20 آبان 1387 - 12:52
-3
موافقم مخالفم
 

استاد كلي حال كردم.جوابشم نمي دادي زياد مهم نبود آخه نسل امثال جواد طوسي بسر اومده.همه هم ميدونن.اگه كيميا يي نبود طوسي هم ..... بگذريم.شاد باش

رضا
دوشنبه 20 آبان 1387 - 15:21
1
موافقم مخالفم
 

مشکل اصلی این اقای طوسی اینست که کار مردم را ول کرده توی هر سوراخی دست میبرد...

ابراهیم
دوشنبه 20 آبان 1387 - 16:42
0
موافقم مخالفم
 

امیر جان با نوشته ات تو اعتماد خیلی حال کردم. اینکه نسل ما هم عاشق میشود، نوستالژی خودش را دارد ولی درجا نمیزند. من میخوام اضافه کنم نسل ما کارگردان محبوب خودش رو داره اما اگه همین کارگردان محبوبش اگر فیلم بدی ساخت مورد انتقاد قرار میگیره و اگه لازم باشه انقدر میگه تا خودش اصلاح کنه نه مثل نسل این آقایون( که انصافا هر وقت میخوام بهشون فکر کنم آقای جواد طوسی تمام قد در اول صف ایستاده) به خاطر حس نوستالژیکش محجبوبهایش را به اعلا علیین ببره و انقدر ازشون تعریف کنه که امر برهمه مشتبه بشه. حتی اگه فیلم بد که نه، مزخرف بسازه. این نسل- نسل ما- نوستالژی داره، خاطره جمعی داره(مثه همین کافه که داره به یه نقطه مشترک تو حافظه جمعیمون تبدیل میشه) اما انقدر به اونا فکر نمیکنه که امروزش بسوزه و نابود بشه و فرداشو هم از دست بده. و .... حرف برای گفتن زیاده

امین
دوشنبه 20 آبان 1387 - 16:43
0
موافقم مخالفم
 

در مورد حرفهای طوسی می خواستم بگم پیری بعضی مواقع در نظرات انسانها خیلی تاثیر می گذاره که خیلی نمونه ها می شه نان برد که در پیری کارهایی انجام داده اند که هم به ضرر خود بوده هم دیگران و اینهم از بدی های پیری است . که تصمیم اشتباه می گیرند نمونش اعتماد رفاقتانه و بیجای کیمیایی به بعضیها یا در فوتبال رفتن حجازی ( مرد محبوب من پرسپولیسی) به ابو مسلم که مشخص نا موفق خواهد بود و ...

میلاد محمدی
دوشنبه 20 آبان 1387 - 17:4
1
موافقم مخالفم
 

من گمان نمی کنم حرف من و نسل من در زبان امیر قادری باشه امیر قادری صحبت هاش خیلی شخصیه و اصلا من حرف هایش را درک نمی کنم اما لاقل جواد طوسی حرف از اجتماع و نگرانی برای اجتماع می زنه (هر چند از نسل من نباشه) که دغدغه همه ماست امیر قادری عزیز تو اجتماع امروز را تحسین می کنی ؟ بحث جوان و غیر جوان نیست اجتماع اجتماع خوبی نیست و طبیعتا هنرمندان هم موج اجتماع را دریافت می کنند من 25 سالمه و به عنوان یک جوان دغدغه های شما را با عذر خواهی ازتون مبتذل می دونم بخواهیم یا نخواهیم بخشی از وجود ما در جامعه شکل می گیره که اینروزها جامعه خوبی نیست نمی توانیم بگوییم می خواهیم به خودمان و دل خودمان و خود خودمان برسیم از همان دقیقه ای که از خانه خارج می شویم یک شخصیت اجتماعی داریم و باید به فکر اجتماع باشیم امیر جان قبول کن می خواستی به یک حرفی همینطوری بزنی و الا حرفای جواد طوسی بسیار ر قابل تامله جواد طوسی از نسلی که با جوونی اش حکومت رو عوض کرد کم کاری نبود ایا تو به عنوان مثلا نماینده ما (یکبار سر قضیه جواد خیابانی بهت توصیه کردم از عنوان نماینده استفاده نکن) می خواهی ما را به افتخار به خوش گزرانی هایمان دعوت کنی ما این کارهایی که تو می گویی با افتخار نمی کنیم جامعه راهی برایمان باقی نگزاشته اصول ما این چیزهایی نیست که شما گفتی واقعیت ما اینه و هیچ موقع هم سعی نمی کنیم بهشون افتخار کنیم .

matin
دوشنبه 20 آبان 1387 - 18:12
1
موافقم مخالفم
 

aghaye ghaderi az inke harf too delet negah nemidari kheyli khosham miad, va harfaye mofte baghiaro be gheymate angosht nama shodan va doshman tarashi roo mikoni

سجاد
دوشنبه 20 آبان 1387 - 21:49
-2
موافقم مخالفم
 

اقای طوسی نسل شما چه افتخاری داره و چی کار کرده که به نسل های بعد از خودتون اینقدر انتقاد می کنید و ان ها را سطحی می خوانید؟درشکل گیری وضعیت امروز جامعه (از هر نظر) تمام شمایی که خود را اگاه و روشنفکر می دانستید مقصرید.تنها دستاوردی که از نسل شمادر جامعه می بینم گسترش ریاکاری و تبدیل شدن قشر فرهنگی و روشنفکر جامعه به قشری فقط غرغرو بدون تاثیر گذاری گوشه گیر و منفعل و بی خاصیت است که فقط از روشنفکری و اگاهی ادا و اصول های بی ارزشش باقی مانده.

ساناز
سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 0:34
-1
موافقم مخالفم
 

امیر قادری عزیز ... میدونی چی امثال جواد طوسی نازنین رو از ما جوونها ناامید میکنه و وادار به نوشتن این گلایه ها؟ حرمت شکنیمون. خب نمیدونم چرا همه مرزهارو میشکنیم و اسمشو جوونی میزاریم. ما که تو اون بلبشو تو اون اوضاع وانفسا (جنگ رو میگم یادته میدونم) پشتمون گرم طوسیها و کیمیاییها بود و صادق چوبک و هدایت و شاملو و اخوان و... تو شبهاو روزهامون جاری بودند ما که تاریخ و فلسفه وهنر این مملکت با همه بزرگانش تو وجودمون خونه داشتند ما که شعر میدونستیم و شور ابادی ایران روشنی شبهای بمبارونمون بود روزگار نامساعد و تلخی داریم و یه جای هویتمون میلنگه( و نه که نخواستیم نتونستیم واسه دل و جونمون ایرانمون کاری بکنیم). وای به اونهایی که جوونی رو مساوی خودبسندگی و بی نیازی میدونن. اونهایی که دلم نمی خواد شما نمایندشون باشی.

علیرضا احمدی
سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 8:33
-2
موافقم مخالفم
 
آقای قادری من یک هم نسل شما هستم ، 29 سالمه . شما می‌گویید آدمها باید با " تعهد به وجد شخصی خود " زندگی کنند ، و تعهد به آزادی و عدالت اجتماعی بیشتر اوقات کار سرخورده‌ها و از قافله زندگی جامانده‌هاست . شما یا از بچگی شکمتان سیر بوده یا می‌خواهید با این نوع طرز بیان و تفکر که 10 سالی است در مطبوعات راه انداخته‌اید ، ماهی خود را صید کنید و شکمتان را سیر کنید ، از آنجایی که من به صداقت و یکرنگی شما اعتقاد دارم ، فرض اول برای من صحیحتر به نظر می‌رسد . اگر قرار باشد هر کدام از ما برای " وجد و لذت شخصی‌مان " زندگی کنیم ، نیاز به دنیایی داریم ، شبیه " دنیای قشنگ نو " آلدوس هاکسلی که در آن هر کس از قبل برای طبقه خودش ساخته می‌شد و از آنچه بود کاملاً راضی بود و همه سیر و خوشحال بعد از کار روزانه ، شبها به "وجد شخصی‌شان" می‌رسیدند . فکر می‌کنم در شماره 300 مجله فیلم گفته‌بودید این کتاب از آثار هنری مورد علاقه شماست . آقای قادری ، " دنیــای ما نـو شده ، اما هنوز قشنگ نشده است. " حداقل در آن بخشش که من زندگی می‌کنم قشنـگ نشده است و تا آن موقع من نمی‌توانم اولویت اولم رسیدگی به " وجد شخصی‌ام " باشد . آقای قادری شما میگویید : " ما قيصرهاي نسل گوگل همه سعي مان را به خرج مي دهيم تا عوض یک مبارزه سيزيف وار، شرمنده خودمان نمانيم. " من هم نسل شما هستم اما نه شبیه قیصر تیز و بز 40 سال پیشم و نه به یک قیصر دیجیتالی که سوار بر اسب گوگل دنیا را جستجو می‌کند ، شبیه هستم. من بیشتر شبیه هَملتم که غرق تردیدم ، شبیه رودیا راسکلنیکفم ، مانند سونیــا هستم ، خود ایوان کارامازفم ، گاهی اوقات آلیوشا برادر ایوان هستم ، آرزو دارم مثل پرنس میشکین باشم حتی اگر از نظر بقیه ابله به حساب بیایم ، من ویلیام هولدن هستم که روزگاری آرزو داشتم ناطور دشت بشوم ، من عاشق اِزمه هستم که بهش قول دادم قوای ذهنی خودم را حفظ کنم ، من فرانی هستم ، من زویی هستم ، من شبیه دایی سیمور هستم و آرزو دارم ، خانوم چاقه منتظر ما خواهر و برادر ها باشد ، اما اگر خانوم چاقه‌ای در کار باشد ، من روباه هستم که دنبال یک شازده کوچولو می‌گردم تا مرا اهلی کند ، اما به من گفتند شازده کوچولوهای مو طلایی چشم آبی در شهر جوان اولهای مو خرمایی چشم‌ آبـی گم می‌شوند ، من شازده کوچولویی هستم که گل سرخ مغرورم سالهاست پرپر شده چون پول نداشتم برایش یک حباب بخرم و حالا " گذشته باز" شده‌ام و با نوستالژی اولین تلاقی نگاهم با نگاه گل سرخم زندگی می‌کنم، من شبیه سینکلر هستم ، دمیان به ما گفت که نشان بر پیشانی داریم، اما به ما انگ سیزیف‌وار زندگی کردن می‌زنند، من عروس بیوه یه پیرزن و یه پیرمردم که آمده اند توکیو بچه هاشون رو ببینند ، من جلسومینا هستم که داشتم تو ساحل بازی می‌کردم ، اما ای کاش هیچوقت کسی مرا به خاطر گرسنگیش نمی‌فروخت و بازیم رو قطع نمی کرد تا منم بتونم تا آخر عمر به " وجد شخصی‌ام " برسم ، من حمید هامون هستم اما حاضرم تمام عمرم رو بدم تا یک بار دیگه میم از درخت گلابی بالا بره و من بمانم و بوی کفشهای کتانی میم ، من حمید هامون هستم .... خدایا ، برای مامان طوبی یه معجزه بفرست ! .... یه چرخش ، یه جهش ، یه این طرفی ، یه اون طرفی ، پسر مامان طوبی زیر پوست شهر گم شده ، خدایا من حمید هامون هستم ، برای هرکی معجزه می فرستی برای سید و قدرت معجزه نفرست ، چون اگه برای اونا معجزه بفرستی ، که دیگه قهرمان نیستند ، سید و قدرت از معجزه بالاتر نصییبشون شده ، اونا فرصت اینو پیدا کردن که یه جوره خوبی کلکشون کنده بشه ، من شبیه همه آدمهایی همستم که متـــــــــأســـــــــــفانــــــــه هیچوقت فرصت این را پیدا نکردند به خودشان و " وجد شخصی‌شان " برسند. آقای قادری دنیای ما هنوز " دنیای قشنگ نو " نشده است . شهر من هنوز شهری است که در آن جوان اولش با چشمان آبی خمارش در ویلای دو طبقه‌ی شیکش هنگامی که عصرها و شبها به عنوان مدل عکاسی در مقابل عکاسان طنازی می‌کند ، ، ده‌ها " سونیای " دیگر ، تا قبل از طلوع خورشید روز بعد ، برای اولین بار مجبور به تن‌فروشی می‌شوند و ده‌ها " راسکولنیکف " دیگر از این همه سیاهی و رنجی که می‌بینند ، آخرین ریسمان ایمان خود را قطع می‌کنند و دست از خدا می‌کشند. اگر شما و دوستانتان می‌توانید به خودتان و آینده‌ تان و "وجد شخصی‌تان" برسید ، شاید به خاطر این باشد که دنیا طرفای شما هم قشنگ است و هم نو. ------------------------------------------------------------------ علیرضا احمدی alira1950@yahoo.com

امیر قادری: اتفاقا «دنیای قشنگ نو» درباره آدم‌هایی است که مجبورند از الگوی شادی عمومی پیروی کنند تا وجد شخصی، که اتفاقا رسیدن به آن گاهی خیلی سخت و ناراحت کننده است. مثال‌هایی هم که از دنیای سینما  ادبیات زدید اتفاقا به نظرم درباره کسانی است که پی همین وجد شخصی را گرفته‌اند.

سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 10:51
-4
موافقم مخالفم
 

جنگ قدرتها.......

یک جوون 19 ساله
سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 11:6
-1
موافقم مخالفم
 

امیر قادری ساکت

جواد طوسی منتقدی هست که واقعا حرفه ای نقد میکند نه مثل شماها از یه چی خوشش بیاد خوب بگه از یه چیز بدش بیاد بد بگه و نقد کنه.

قادری خان متاسفانه شما در این چند ماهه محبوبیت و اعتبار گذشته خودتان را بابت همین نوشته ها ا و نقدهای عجیب غریب از دست دادید و رفتید حاشیه و بیخیال نقد خوب و منصفانه شده ای؟!اما جواد خان طوسی هنوز بعد از چند دهه زنده و و سرحال تمامی نقدها و صحبتهاش به نظر که نه مطمینا میباشد.

طوسی جان من یکی با اینکه 19 سالم هست عاشق نقدهات و سخنانت هستم.

به امید دیدنت از نزدیک

مهشید
سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 15:8
-2
موافقم مخالفم
 

به هر حال هر طرز فکری باید 4 تا طرفدار داشته باشه وگرنه اون مکتب تعطیل میشه....

خوب آقای طوسی هم مثل باباهای ما رفتن تو اون فرقه ....سخت نگیرید هر کسی با هر عقیده ای قابل احترامه.

به جان خودم این بحث ها تو خونه ما که نتیجه نداده پس بین شما وآقای طوسی و بین ایران وآمریکا هم نتیجه نمی ده....

از اون شماره مجله که درباره پالین کیل نوشتی تا .................این شماره ا.ق نخونده ندارم.

شقایق
سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 18:9
1
موافقم مخالفم
 

نسل تازه هم نوستالژي دارد !؟ واقعا داره آقای قادری ؟ ؟ ؟

نيما
سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 19:34
0
موافقم مخالفم
 

مسلخ عشق !

ظاهرا جناب طوسي عزيز از زجه هاي شخصي چاووشي گلايه مند است !

روزگار غريبي است نازنين !

كه از عشق خواندن و گله از يار هم سطحي و مبتذل مي نمايد .

راستي از ازل تا ابد ، سخني خوشتر و با دوام تر از عشق ديده ايد . لابد امروز حضرت حافظ هم اگر بود بايستي يك در ميان از عدالت اجتماعي ميخواند تا صدايش در ميان خيل عظيم روشنفكران ما ديده و خوانده شود !!!

در خصوص نااميدي تلخكامي و عصيان نسل امروز كه حتي در ميان شعرها و ترانه هاي عاشقانه هم موج ميزند نسل ديروز چگونه فكر ميكند ؟

آيا فكر ميكنيد همه حرفهاي مهم پشت تعابير و اصطلاحات بظاهر فيلسوفانه و يا سياسي اجتماعي نمود پيدا ميكند ؟

من هم با جناب قادري موافقم . هر چند از نظر سن و سال به نسل آقاي طوسي نزديكتر .

نسل امروز هر چند با زبان و الفباي ديگري سخن ميگويد و با بهره گيري از ابزارها و امكاناتي كه دارد حداقل بدون تعارف و بي ريا فرياد ميكشد .

هرچند از ادا و اطوارهاي روشنفكرانه نسل قبلي زياد بهره اي نبرده است و اينچنين است كه سخني كز دل برآيد لاجرم بر دل مي نشيند و خيل طرفداران چاووشي از اينگونه اند .....


سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 21:6
0
موافقم مخالفم
 

منم یکی از همین نسلیم که طوسی ازش حرف میزنه و من کاملا اقای طوسی و قبول دارم و با نقداش حال می کنم. قادری جان تو رو چه به نقد؟ بی خیال شو نقدات و بذار دم کوزه......

سيد آريا قريشي
سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 21:14
2
موافقم مخالفم
 

اين مساله ي "گذشته باز بودن" گذشتگان رو نميشه دست كم گرفت. مساله ي مهميه. بعضي از نسل قبليها وقتي سن و سالي ازشون مي گذره، ديگه نمي تونن با الگوهايي كه تازه تو جامعه ايجاد شده، همذات پنداري كنن. اين يك مساله ي طبيعيه. فكر مي كنم هر كدوم از ما هم كه به اون سن و سال برسيم، همين حالت رو پيدا مي كنيم. چون از يك موقعي به بعد، ساختار فكري آدم اونقدر محكم و سفت مي شه كه ديگه به سختي قابل انعطافه. تا اينجا مشكلي نيست. ولي وقتي اين طرز تفكر بخواد تفكر نسل بعد از خودش رو بكوبه، ديگه غير قابل تحمل مي شه. دوستان از حرمت شكني حرف مي زنن. مي خواستم بپرسم آيا حرمت شكني بايد يكطرفه باشه؟ يكي از منتقدان قديمي گفته: نسل جوون چيزي از سينما نمي دونن، چون فيلمهاي برگمان و فليني رو روي پرده ي بزرگ نديدن! آيا اين حرمت شكني نيست؟ در چنين شرايطي بايد حق داد كه نسل جديد از نظراتش دفاع كنه و عقايد گذشتگان رو به چالش بكشه. نوشته ي آقاي قادري رو دو بار خوندم و در كل باهاشون موافقم. هر چند كه نمي تونم ايشون رو به عنوان نماينده ي نسلمون قبول كنم، ولي اين حرف، حرف دل من هم هست. خسته شدم از اين گوشه نشيني و همش به فكر گذشته بودن و متهم كردن نسل جديد به بي احساسي( و حتي

بي شعوري) و تعهد اجتماعي و از خود فرار كردن و افتخار به قرباني شدن و تواضع بي دليل و طلبكار بودن از همه و...


سه‌شنبه 21 آبان 1387 - 22:42
1
موافقم مخالفم
 

این امیر قادری بدجوری جوگیر شده و باور کرده که نماینده نسل جوان است نقدهایش هم که دریغ از ذره ای ادب و نزاکت و حفظ حرمت

الهه تقی زاده
چهارشنبه 22 آبان 1387 - 0:5
-1
موافقم مخالفم
 

خیلی از این قسمتش خوشم اومد حرف دل منو زدی: "نسل تازه هم عاشق مي شود، احساسات مي فهمد، نوستالژي دارد. اما مي داند يا اميدوار است بداند که تمام اين احساسات، با وجود شور و معناي پنهان در آنها، در عين حال گاهي اوقات موانع بازدارنده يي هستند که جلوي مولد بودن و زندگي کردن مان را گرفته اند. ما آدم هاي دوران تازه احساساتي هستيم اما در عين حال سعي مي کنيم، تا واقع بين باشيم. که آنقدر اول به خودمان متعهد باشيم که بعداً به خاطر تعهدات بيروني مان از عالم و آدم طلبکار نشويم. "

مرسی اقای قادری عزیز بازم به شما که این حرفارو میتونی و مینویسی بقیه که خواب خوابند...........اینم یه جمله شاهکار از خودتون""باور کنيد که رو به رو شدن با خود در همين زندگي روزمره از تلاش براي تغيير جهان و در عوض تقديس خود، کار سخت تري است"""امثال این اقایان با پایین بردن نسل ما پله های نردبان و دوتا دوتا میرن بالا........

علیرضا احمـدی
چهارشنبه 22 آبان 1387 - 8:2
1
موافقم مخالفم
 
آقای قادری از اینکه برای کامنت و مثالهایم تعبیر و تفسیر کلی خود را نوشتید خوشحالم زیرا چند موضوع برایم روشن شد . 1) اول اینکه ، وقتی دقت می‌کنم متوجه می‌شوم دیدگاه شما از «دنیای قشنگ نو » و بستگی آن با مفهوم پیروی از الگوی شادی عمومی خیلی صحیحتر از برداشت من از این کتاب و ربط دادن آن به پیگیری وجد شخصی مورد نظر شماست . شاید اشتباه من به خاطر این بود که «دنیای قشنگ نو » از آثار خیلی محبوب من نیست ، و من به خاطر اینکه در گذشته گفته بودید از کتابهای مورد علاقه شماست آن را مثال آوردم . 2) اما در مورد آثاری که از ادبیات و سینما مثال آوردم فکر نمی‌کنم قهرمانهای اصلی این آثار هدفشان تنها پیگیری وجد شخصیشان بوده است . مثلاً قهرمانهای داستایوفسکی و همینگوی اصلاً به‌دنبال انجام وظیفه در قبال خود و اجرای تعهد به خود نبوده‌اند ، یا از نظر داستایوفسکی آنقدر غرق رنج و محنت بودند که فرصتی برای رسیدن به وجد شخصی‌شان نداشتند و یا رنج و شکنجه موجود در دنیا را توهین به شأن انسانی خود می‌گرفتند و علیه جامعه و یا خود و حتی خدا عصیان می‌کردند. قهرمانهای همینگوی هم که مانند خودش ابتدا می‌خواستند دنیا را جوری تغییر دهند که جای خوبی برای زندگی کردن باشد ، سپس اگر زنده ماندند و یا فرصتی داشتند تعهد نسبت به خودشان را ادا کنند. البته آقای قادری در تاریخ ادبیات و هنر آثار سترگی هست که خالقانشان همچون شما تعهد به وجد شخصی را بزرگترین مسئولیت هر انسان می‌دانند ، مانند « گابریل گارسیا مارکز » که یکی از مهمترین تمهای آثارش همین مفهوم مورد نظر شماست و « لویی فردیناند سلین » که البته خیلی تلخ‌تر از مارکز این معنا را مانند شما نهایت واقع‌‌ بینی می‌داند .به همین خاطر بود که در کامنت قبلیم از قهرمانهای مارکز یا اندیشه تلخ سلین مثالی نیاوردم . با آنکه من شخصاً موافق این پیام مارکز یا این بینش سلین وار و به تبع آن الگوی شما از تعهد به خود و وجد شخصی در نسل جدید که خودم هم شامل آن می‌شوم ، نیستم ، اما از خواندن آثار مارکز و سلین حظ فراوان می‌برم و بسیار می‌آموزم . همانطور که از تمام نوشته‌های شما بر آثار هنری مورد علاقه‌تان استفاده می‌کنم و می‌آموزم و در اغلب اوقات در لذت و عیش‌تان شریک و سهیم می‌شوم . پس آقای امیر قادری بگذارید در این نسبی گرایی عصر جدید دیگران هم به وجد شخصی‌شان برسند . شاید وجد و شوق و سرور عده‌ای در نوستالژی‌هایشان و آرمانهای از نگاه شما گنگ و غریبشان باشد. همه‌ی آدمیان حداقل در یک موضوع مشترک قابل ترحمند و آن این‌است که برای همه‌ی آنها آینده لحظه به لحظه کوتاهتر می‌شود. -------------------------------------------------------------------------- علیرضا احمـدی alira1950@yahoo.com

امیر قادری: ممنون از توجه و وسواس و علاقه شما.
shaghayegh
چهارشنبه 22 آبان 1387 - 11:8
-1
موافقم مخالفم
 

من شقایق که همنام منه حرف دل منو زد:واقعا نسل جدید نوستالژي داره؟؟که نمی بینم.........

ایا نسل جدید به چیزی باور عمیق داره که بگه مثل قیصر پاش وایساده؟ایا تو این دوره پوچ گرا بودن مایه ی کلاس گذاشتن نشده؟

مانی
چهارشنبه 22 آبان 1387 - 16:21
-1
موافقم مخالفم
 

آقا من باید چکار کنم که یکی مثل امیر قادری نخواد نماینده من بشه.آقا جان مگه تو کی هستی که همش نسل من نسل من میکنی ؟ اگه از چیزی خوشت بیاد اونو تا عرش میبری.اگه از چیزی بدت بیاد اونو میکوبی.آخه به کدوم نقد درست و حسابی ای که نوشتی افتخار میکنی ؟

یادته برای سنتوری چی نوشته بودی ؟ نوشته بودی کاشکی منم میتونستم یه دونه از اون سوسیس های علی رو تو پارک بخورم.

عزیز من نقد سینمایی بکن.دلی حرف نزن.

اینقدر از فیلم مجیدی تعریف میکنی که چی ؟ من که هیچی از سینما نمیفهمم می تونم حداقل 10 تا اشکال تکنیکی از فیلم بگیرم.

اونوقت تو تیتر میزنی : بذار دخترت گل اش را بفروشد و پسرت ماهی اش را بگیرد.

نباش رفیق...نماینده من نباش.

مانی
چهارشنبه 22 آبان 1387 - 16:28
0
موافقم مخالفم
 

یه چیز دیگه...

رفیق من،نسل من فکر میکنه که عاشق میشه

ما فقط بهم عادت میکنیم

مثلاینکه عادت داریم بعد از غذا یه نخ سیگار دود کنیم

مثل اینکه عادت داریم همیشه صدای موزیک تو گوشمون باشه

مثل اینکه عادت داریم هر شب یه فیلم ببینیم

ما خیال میکنیم عاشق شدیم.

ما بیشتر از اینکه عاشق باشیم،معتاد هم میشیم

دوره قیصر تموم شد

دوره ما هم یه روز تموم میشه

شاید بعدی ها بهتر از من و تو باشن

یعنی امیدوارم

شقایق کسرایی
چهارشنبه 22 آبان 1387 - 18:18
4
موافقم مخالفم
 

از طرز نوشتنتان خوشم می آید اما با کلیت حرفتان موافق نیستم!

به نظرم خیلی خوب می نویسید و چیزی که در ذهنتان است را منتقل می کنید اما آقای طوسی می تواند نظر خودش را داشته باشد!

شما می گویید آقای طوسی لجاجت با تکنولوژي را سرلوحه ی افکار و اعمالش قرار داده....نمی دانم درک می کنید یا نه اما به نظر من نمی شود به این تکنولوژي افتخار کرد!گاهی وقتی می بینم همه چیز اینقدر گسترده است گیج می شوم!شاید هم به خاطر سنم باشد که تازه دارم وارد دنیای بزرگسالی می شوم....

من جوان های زیادی را دیده ام که افتخارشان این است که موبایل دارند یا فلان کلمه ی انگلیسی را درست تلفظ می کنند!اما اصلا کاری به این ندارند که چیزهای دیگری هم هست....بسیاری از جوان های امروزی احساسات نمی فهمند من خودم با آنها برخورد داشته ام!نسل های بعدی احتمالا بدتر هم خواهند شد...بچه های امروزی به جای علاقه به اسب چوبی و عروسک عاشق ام پی فورند!!اصلا آدم گاهی شک میکند که اینها بچه اند یا آدم بزرگ!...(بحث طولانی ایست.....باشد برای بعد!)شما احتمالا با من موافق نیستید!

به هرحال هرکس می تواند نوستالژي خودش را داشته باشد!همیشه همینطور بوده که افرادی که سنشان بالا می رود از آرمان های جوانی خودشان دفاع می کنند!شاید خود ما هم همینطور باشیم!

آقای علیرضا احمدی!کامنتتان خیلی زیبا بود!

hey
پنجشنبه 23 آبان 1387 - 2:52
-5
موافقم مخالفم
 

ياد هامون به خير كه گفت:پس تكليف عشق جي ميشه بدبخت

علیرضا احمدی
پنجشنبه 23 آبان 1387 - 7:39
1
موافقم مخالفم
 

خانم شقایق کسرایی ، از تعریفتان برای کامنت‌هایم سپاسگزارم.

با نظرتان بر حسب تجربه موافقم. همانطور که آقای امیر قادری تو این چند سال اشاره کرده‌اند ، خیلی از منتقدان و متفکرین و روشنفکران نسل قبل حداقل پس از سال 1378 ، دلزدگی و بیزاری خود را نسبت به نگرش و سبک زندگی بخش انبوهی از جوانان نسل جدید ابراز کرده‌اند ، و حتی گاهی اوقات آن را در تعارض کامل با آرمانها و ارزشهای خود می‌دانند .

من نمی‌گویم و مطمئن نیستم که نسل جدید درست می‌گوید و یا حق با گروه تقریباً به پایان راه رسیده نسل قبلی است . اما تقریباً می‌دانم که بینش و روش نسل جدید ، مثل تمامی نسلهای قبل محصول جبر تاریخ و زمان و الزام اصل تکامل است .

اما با برخود متفکرین و روشنفکران تریبون به‌دستِ نسل جدید ، مانند «آقای امیـر قادری» ، با نوع اندیشه گروه بزرگی از متفکرین نسل قبل همچون « آقای جـواد طوسی» ، پرسشی به ذهن می‌آید ، وآن این‌ست که ، وقتی این نسل که من و شما نیز جزو آن هستیم و آقای قادری به‌عنوان نماینده بخش بزرگی از آن ( از نوع نگاه مبتنی بر اصالت لذت خیلی از جوانان و نوجوانان می‌توان فهمید ، که به‌حق ایشان نماینده گروه بزرگی از ایرانیان نسل جدید هستند. البته آقای قادری همیشه در سخنان خود لذت بردن از زندگی و اهدا و بخشش لذت و شادی را به دیگران تبلیغ و تبیین کرده‌اند.) به پایان راه برسیم و دورانمان به سر آید ، و در آن هنگام که نسل جدید از راه رسیده ، که آرمان و نقشه‌ی مخصوص به خود را با توجه جبر و شرایط آن روزگار برای زندگی برگزیده ، که خیلی هم احتمال دارد مغایر با سبک و روش و اندیشه نسل کنونی باشد ، آنگاه به گفته شما «خانم شقایق کسرایی» آیا نسل کنونی یعنی ما به دفاع از تعهد و آرمان خود برنخواهیم خواست و شروع به تحقیر و کوچک‌انگاشتن آرا و آرمان نسل جدیدتر نخواهیم کرد ؟ یعنی همان کاری که آقای «جواد طوسی» و بسیاری از هم‌نسلانشان در قبال مرام و باورداشت نسل کنونی انجام می‌دهند.

اگر این جبهه‌گیری نسل کنونی و نسل آینده برای تعهد و آرمان‌هایشان در آینده دوباره رخ دهد ، که به استناد تاریخ به احتمال فراوان رخ خواهد داد ، آنگاه نسل کنونی به نمایندگی متفکرینی چون « امیر قادری» ، چگونه می‌تواند دفاع خود از عقایدش را در برابر نسل آینده ، توجیه کند و آن را مطلق جلوه دهد ؟ که مطمئناً در آن جنگ اعتقاد و آرمان ، محکوم به شکست خواهد بود ، همانطور که نسل قبل به نمایندگی افرادی چون جواد طوسی از همین حالا به گفته خودشان دستهایشان را بالا برده‌اند ، چرا که هر نسل جدید در برابر نسل قبل‌تر از خود مجهز به قویترین سلاح یعنی زمانه است.

تا اینجای بحث ممکن است خیلی از نمایندگان نسل جدید کنونی بگویند ، خوب این استدلال درست است ، یعنی هر نسلی در زمان خود برحق است ، اکنون نوبت ماست ، آینده هم برای نسل آینده.

اگر استدلال بالا را بپذیریم ، که من آن را به رغم تضادش با کمال گرایی ذهن انسان ، می‌پذیرم‌ ، آنگاه باید مانند فلاسفه نسبی گرا ، تشکیک و تردید را از ملزومات تفکر عقلانی و استدلال منطقی به حساب آوریم ، و در بیان و عقاید و آرمانهای خود ، جایی برای ظن و تردید باز کنیم و به قول آقای طوسی « با اعتماد به نفس مثال زدنی» از باورهای خود دفاع نکنیم ، چون که عرصه‌ی تفکر و فلسفه ، فوتبال نیست که در آن بخواهیم سینه‌چاک تیم محبوبمان باشیم. البته روی صحبتم با آقای طوسی نیز هست ، چون ایشان نیز در این چند‌ساله یکطرفه نگرش نسل جدید را به زندگی کوبیده‌اند .

من به جهت شرایط اکثر مردم کشورم که خودم یکی از آنها هستم ، تقریباً موافق اعتقادات و آرمانهای آقای « جواد طوسی » هستم ، ( به خدا اگر من در آمـریکا یا ژاپن و یا نروژ زندگی می‌کردم ، دربست به جرگه‌ی هم‌کیشان آقای « امیر قادری » می‌پیوستم ) ، اما با این‌‌حال ، هرگاه در دیدگاه‌های آقای قادری و دوستان هم‌عقیده‌ی ایشان نکته‌ی زیبا و منطقی می‌بینم ، نمی‌توانم در برابر آن مقاومت کنم و از موضع قبلی خود کنار نیایم.

در پایان سفر این نسل ، وقتی نسل آینده آرمان خود را با پشتیبانی روزگار و زمانه‌اش به رخ نسل کنونی می‌کشد ، « امیر قادری » به نمایندگی بخش اعظمی از نسل کنونی به سبک همیشگی خود خواهد گفت :

« خوب رفقـا ! چه اهمیتی دارد ، ما که پیش از این لذت‌اش را برده‌ایم. »

آن موقع من هم اگر زنده باشم ، به سبک داستایفسکی با خود خواهم گفت :

« اگر تقدیر این بود که هیچ چیز غیر از تجربه و لذت فردی اهمیت نداشته باشد ، کاش می‌توانستم بلیط خود را برای این نمایش پس بدهم .»

-----------------------------------------------------------------

علیرضا احمدی

alira1950@yahoo.com

-----------------------------------------------------------------

امید
شنبه 25 آبان 1387 - 11:54
3
موافقم مخالفم
 

"مردی برای تمام فصول" یا "مردی که به زانو درآمد"

1. گویا قرار است "فرمان آرا" تآتر "مردی برای تمام فصول" را با بازی "کیانیان" آماده ی اجرا کند. می توان نمایش را دید و از قدرت و ضعف کارگردانی و بازیگری و طراحی صحنه نوشت اما...

2. کاش دست کم به خودمان متعهد بودیم . شاید می فهمیدیم چگونه رگ اعتراضمان را کشیده اند و روز به روز بیش تر تحقیر می شویم.

3. حرف از جهانی می زنید که "محصول ایده ها و سینه های باز و گشاده است که در آن دیگر نمی توان جلوی چیزی را گرفت و کسی را محدود کرد." شوخی جالبی است. حتی نمی توانید عکس های "گلشیفته" را در اولین نمایش "Body Of Lies"در سایت قرار دهید. در عوض می توانید این قول وزیر ارشاد را تکرار کنید که چگونه نظام چنین هنرمندانی را "زیر پا می گذارد" و از نامه ی مادری بگویید که نصیحت وار او را از فرجام تلخ حضور در هالیوود بر حذر می دارد.

4. موج مخالفت با هنر و ادبیات معترض از رد هر گونه ایدئولوژی و آرمان و تعهد آغاز شد. به نفی "شریعتی" و "آل احمد" رسید. تعدادی از اهالی مطبوعات تئوری "ماندن به هر قیمتی" را پیشه کردند و به جای آنکه از سیاهی ها بگویند مجیزگو شدند. حتی سردبیر در پیشانی پرونده ای رسوا حکم به خروج "مخملباف" از مسلمانی داد. دیدید که "شهروند امروز" را نیز تحمل نکردند.

5. منتقدی که صفحه های سینمایی اکثر نشریات از نوشته هایش سیاه می شود به جای آنکه بپرسد "چگونه نام تلویزیون به رسانه ی ملی تغییر کرده است در حالی که صدای هیچ گروه مخالفی از آن شنیده نمی شود " حداکثر تعهد خود را در آن می بیند که در نامه ای لوس اعتراض ! کند که چرا گزارشگر از یک تیم خاص طرفداری کرده است. لابد باید از همین نکته های کوچک شروع کنیم و با حاشیه ها سرگرم باشیم و تا 300 سال بعد یادمان نیاید کسی بابت کشته شدن تماشاگران بعد از بازی ایران و ژاپن یا شکست فضاحت بار در المپیک پاسخگو نبود.

همسایه
دوشنبه 27 آبان 1387 - 0:29
5
موافقم مخالفم
 

میدونی امیر فقط یه مشکل وجود داره اینکه آدمی مثل تو اشتباهی تو ایران به دنیا اومده

چرا؟

خیلی ساده اس تو این مملکت محافظه کاری رو بورسه همیشه بوده وخواهد بود لاکردار!

اینجا آدمها عادت دارن تو روت بگن(قربان شما)پشت سرت بگن(مرتیکه........یا زنیکه........)

خب میدونید که این جماعت به صراحت بیان عادت ندارن بنده های خدا یه جورهایی سختشونه

همون قربان شمای کوفتی رو دوست دارن حالا به درک که بعدش چی میشه! یا چی میگن!

حالا اگر یکی مثل تو بیاد راحت و روان حرف بزنه بگه آقا یا خانم من با این نظر شما مخالفم یا این حرفتون آزارم میده جماعت از رو شمشیر میکشن

اینطوریه دیگه کاریش هم نمیشه کرد!

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.02301692963 seconds.