سينمای ما - نگاهی به فیلم «خواستگار محترم» ساخته داوود موثقی؛ / از بستن دهان منتقدان تا دل‌بستن به ارزش‌های ملی!
چهارشنبه 24 آذر 1389 - 11:59

I نظرسنجی I

مایل به تماشای کدامیک از نسخه‌های فیلم «جرم» (مسعود کیمیایی) در سینما هستید؟




سينماي جهان
«گفتار پادشاه» در هفت رشته نامزد دريافت جوایز گلدن گلوب شد
موفقیت‌های «شبکه اجتماعی» در فصل جوایز هم ادامه دارد
«قوی سیاه»‌ در 12 رشته نامزد جوایز منتقدان رسانه‌ای‌ شد
هاليوود به قربانگاه جوانان تبديل شده است
ميشل يوئه نقش «سان سوچي» را بازي مي‌كند
ضارب لئوناردو دي‌كاپريو به دو سال زندان محكوم شد
برلوسکونی نزدیک به 000/400 یورو به جشنواره ونیز رشوه داده است
آدام سندلر و کوین جیمز در کمدی " پیشخدمت‌های هتل" بازی می‌کنند
برادران واچوفسکی نسخه‌ مدرن رابین هود را می‌سازند
مایکل مان بزودي پروژه تلویزیونی"ماهی تن بزرگ" را می‌سازد
«ژولیده‌پولیده» به صدرنشینی «هری پاتر» پایان داد
«شبکه اجتماعی» بهترین فیلم سال 2010 شد


سن پطرزبورگ


  (445 رأي)

کارگردان :
بهروز افخمی
ملک سلیمان


  (342 رأي)

کارگردان :
شهریار بحرانی
شکلات داغ


  (80 رأي)

کارگردان :
حامد کلاهداری
یک جیب پر پول


  (70 رأي)

کارگردان :
قدرت‌الله صلح‌میرزایی
بعدازظهر سگی سگی


  (80 رأي)

کارگردان :
مصطفی کیایی



نگاهی به فیلم «خواستگار محترم» ساخته داوود موثقی؛
از بستن دهان منتقدان تا دل‌بستن به ارزش‌های ملی!
از بستن دهان منتقدان تا دل‌بستن به ارزش‌های ملی!


سینمای ما - باید بپذیریم كه هر چیز، هر پدیده یا هر موجودیتی، از فرط تكرار و درآمدن به قالب های مختلف، دارای «دستاوردهای نظری» می شود هر چقدر هم اگر حضور وجودش توسط رویكردها و تجربیات فلسفی یا علمی، مورد تردید یا تشكیك قرار گیرد.
اكنون كه در گردونه ای بی سرانجام، مجبور به دیدار از چند فیلم «به طور شگفت انگیز غیرقابل قبول» بوده ام، به گمانم آن «دستاوردهای نظری»، خود به خود، در «متن بی دفاع من» حضور یافته اند و قواعدی نانوشته را، در ذهنم ـ ذهنی كه قاعدتاً باید ذهنی منتقد باشد ـ شكل داده اند. این «قواعد نانوشته»، البته بخش اعظم شان، چندان جدید نیستند اما چند اصل تازه هم به آنها افزوده شده كه تقدیم می كنم.
۱ـ مهم نیست كه ایده شما طنزآمیز باشد یا نه، یا به متن و فیلمی كمدی منجر شود یا نه، یا حتی قدرت خنداندن مخاطبان عام را داشته باشد یا نه، با كنار هم قراردادن چند نمای خنده دار در آنونس فیلم و چاپ یك پوستر «همه در آن خندان»، شما می توانید مخاطبان عام را به سینما بكشانید.
۲ـ «عشق و عاشقی» حتی درسنین پیری، همیشه «بفروش» است و مردم خوششان می آید كه آخرش، لباس عروسی تن هنرپیشه های فیلم ببینند.
۳ـ حضور موسیقی در فیلم ـ چه سنتی، چه مدرن، چه پسامدرن، چه با ساز ایرانی، چه با ساز خارجی، چه غمگین، چه شاد ـ در خدمت فروش بیشتر فیلم است.
اما اصول جدید:
۱ـ سعی كنید بخش هایی از كارتان شبیه آثار سینمای «نفروش» باشد تا دهن منتقدان را ببندید. این بخش ها نباید از ۵ درصد كل فیلم تجاوز كند و شامل راه رفتن های طولانی در برگریزان پائیزی یا زیر بارش برف یا «غمگین در رختخواب دراز كشیدن» است و گاهی هم می توانید از موسیقی راك دهه های شصت و هفتاد میلادی استفاده كنید.
۲ـ «تعلیق» در قصه یعنی منصرف شدن های مقطعی شخصیت های فیلم از تصمیماتی كه همه می دانیم از ته دل، دنبال محقق شدن آنها هستند. هر چقدر این «انصراف »های مقطعی بیشتر باشد، تماشاگر مشتاق تر می شود!
۳ـ حضور یك ایرانی «غربت نشین» كه به كشور برمی گردد تا به «ارزش های ملی» وفادار باشد، همیشه جواب می دهد یعنی در طول عمر سینمای ایران جواب داده اما پیش از ساختن فیلم، حتماً چند فیلم فرانسوی هم ببینید كه ترجیحاً «ژرار دوپاردیو» بازیگر آن باشد و نقش یك روشنفكر از خارج برگشته را هم در آنها بازی كرده باشد تا «وجه شیك» فیلم تان، افزایش روزافزون داشته باشد.
۴ـ نمایش مكان های شیك كه تماشاگران را به یاد فیلم های خارجی بیندازد، اصل جدیدی نیست اما مطمئناً نشان دادن این مكان ها در كادرهای بسته ـ كه باز در جهت بستن دهن منتقدان است كه اشاره ای به استفاده ابزاری از این مكان ها نكنند ـ تازه است. [شاید هم من در اشتباه باشم و دیدن فیلم های خارجی از شبكه های سراسری تلویزیون، فیلمسازان ما را دچار این «شك» كرده كه حتماً خارجی ها یك چیزی می دانند كه از كل یك رستوران، یك میز را نشان می دهند یا هنرپیشه ها را در حالی كه تصویر دانه درشت شده، در اینسرت دهان یا دماغشان می بینیم!]
۵ـ سعی كنید خونسرد باشید! اگر قبلاً برابر منتقدان و حرف هاشان خونسرد بودید و لااقل به خندان یا عصبانی بیرون آمدن تماشاگران از سینما توجه داشتید، حالا دیگر آنها هم چندان مهم نیستند. شما به هر حال برای فیلم بعدی تان، تهیه كننده پیدا می كنید!
دو
باید اعتراف كنم كه به رغم بالا رفتن سن [بالاخره به ۴۱ سالگی پا گذاشته ام] و خوردن قرص های اعصاب، آخرش نتوانستم برابر «خواستگار محترم» ساخته داوود موثقی، خونسردی ام را حفظ كنم! چرا چون امسال فیلم های بد زیاد دیده ام اما همه آن فیلم های «نچسب» لااقل به «گیشه» و قوانین نانوشته آن تا حدی وفادار بودند و سعی می كردند با حفظ ضرباهنگ فیلم ـ به هر قیمت ممكن و از هر طریق ممكن ـ تماشاگران را ـ لااقل بخش قابل توجهی از آنان را كه مثلاً ممكن بود به شهر شادی و پارك بازی بروند ـ راضی از در سینماها بیرون بفرستند و از این راه، سینمای ایران را روی پا نگه دارند. «خواستگار محترم» اما، تنها در آنونس خود، سعی بر حفظ این تماشاگران دارد و فیلم، واقعاً كسالت بار است و من ترجیح می دهم فیلمی را كه این فیلم با اضافه كردن یك «محترم» [به عنوان صفت] به نام آن فیلم، موفقیت اش را خواسته تكرار كند و نتوانسته، دو سه بار دیگر ببینم تا بفهمم این كه می گویند «هنوز دود از كنده بلند می شود»، در سینمای ایران معنا و مفهومش چیست دست اندركاران شبكه فیلم های خانگی می دانند كه «خواستگار» مهدی فخیم زاده با بازی زنده یاد هادی اسلامی و ثریا قاسمی، هنوز در فهرست فیلم های ایرانی پراستقبال این شبكه، جایگاهی ویژه دارد. البته درست است كه در آن فیلم، «هادی اسلامی» از خارج نیامده و ثریا قاسمی را از دوران جوانی نمی شناخته اما بقیه عناصر آن، با فیلم جدید كمابیش انطباق دارد؛ گرچه پسر غیرتی جایش را به داماد غیرتی داده باشد و یك «ماجرای» عاشقی جوانانه هم اضافه شده باشد به موضوع كه «یوسف تیموری» به عنوان راننده آژانسی كه «فرهاد آئیش» را در خانه داماد گوهر خیراندیش می رساند، درگیر آن باشد و در مراسم خواستگاری، تازه متوجه شود كه دختر مورد نظر، نوه «خیراندیش» است.
[و یادتان باشد كه ما تاقبل از مشخص شدن این موضوع، تقریباً در سی درصد نماها، خانه داماد را یعنی شریفی نیا را دیده ایم اما این «عروس خانم آینده» را ندیده ایم و این یعنی استفاده خلاقانه از شگردهای سریال های پلیسی كه «قاتل» را نشان نمی دهند و یك دفعه می فهمیم كه «قاتل»، یكی از «مقتول»هاست یا ‎/‎/‎/!]
«خواستگار محترم» نه تنها یك فیلم كمدی نیست كه حتی یك فیلم خنده دار هم نیست و نمی دانم چطور می شود فقط با یك ایده خنده دار [آن هم از منظر نویسنده و كارگردان كه هردو، یك نفر هستند] یك فیلم خنده دار ساخت. شوخی های فیلم آن قدر معدود و دم دستی اند كه اصلاً به چشم نمی آیند و اگر آن «یك شوخی پیامك تلفن همراهی» نبود [كه در آنونس هم جایش داده اند و قرار است قرار از كف تماشاگران فرضی برباید] اصلاً فیلم، یك لحظه خنده دار هم نداشت. [منظور آنجایی است كه آئیش و خیراندیش در یك رستوران سنتی در حال غذاخوردن اند وآئیش می پرسد: «میل داری » و گوهر خیراندیش می گوید: «اگر میل نداشتم كه نمی خوردم» و منظور آئیش «ای.میل» است!]
فیلم با ورود آئیش به ایران و در هواپیمایی كه دارای صندلی های دو ردیفه است شروع می شود [شاید این از عدم دانش من باشد اما فكر می كنم كه این هواپیماهای كوچك مال سفرهای داخلی است نه خط پاریس ـ تهران!] كه آئیش، حالش در دستشویی هواپیما، چندان روبه راه نیست و این صحنه در پایان فیلم هم تكرار می شود درحالی كه كس دیگری ـ پیرمرد دیگری ـ در مسیر بازگشت به پاریس دچار چنین حالتی است اما آئیش چون ازدواج كرده، حالا دیگر نیازی به لیوان آب و كیسه قرص ندارد. [به گمانم می توانیم این را به جای «شگرد روایی»، پیام اخلاقی پایان فیلم فرض كنیم.]
مشكل اصلی فیلم [غیر از نداشتن شوخی و حتی به عنوان یك ملودرام با باری از ـ مثلاً ـ طنز ] این است كه قصه اش در حد یك فیلم ده دقیقه ای كشش دارد اما هی كش می آید هی كش می آید. كاش داوود موثقی، «خواستگار» فخیم زاده را با دقت بیشتری نگاه می كرد تا لاقل متوجه شود چطور از منظر روایت، رگ خواب تماشاگر عام، دست این پیشكسوت سینمای ایران بوده آن هم در روزگاری كه سینمای ایران، تحت تأثیر ورود و حضور نسخه های لوح فشرده فیلم های خارجی، دچار مشكلات اقتصادی حاد نبوده است.


منبع خبر : آفتاب به نقل از روزنامه ایران
دوشنبه,25 آذر 1387 - 0:40:57

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو

نظرات

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       








             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.48977804184 seconds.