اصلانی، مثل حاتمیکیا-مثل الوند / انجمن منتقدان کجاست؟ / یک اختلال نارسیستیک
جريان نقد و منتقد در ايران به همان راهي مميرود كه جريان كارگرداني رفته و باز هم ميرود . آيا كارگرداني شغل است !؟ آياكسي ميتواند شغلش فلسفه باشد ؟ كارگرداني در اين جريان با نمكي شده است ! مثلا هر كس كه سه بار آسيستان كارگردان شده باشد مي تواند كارگردان بشود ! چنين كارگرداني را هر كس مي تواند نقد بكند ودر رابطه با فيلمش مطلب بنويسد و نام خود را منتقد بگذارد ! چنانكه نه كارگرداني آن فيلم كارگرداني است و نه نقد آن فيلم منتقد ساز است ! كارگرداني در كشورهاي غربي به كساني تعلق مي گيرد كه داراي فكر و انديشه هستند ! يعني فرادي كه نيازمندند انديشه و نگاه خود را بزندگي در اختيار عموم بگذارند بسراغ كارگرداني فيلم يروند و در زمينه موسيقي نيز همين جريان حاكم است و حتي فلسفه ! يعني فيلسوف در ارتباط جان پيرامون خودش عكس العمل نشان ميدهد و آن عكس العمل ها باعث ميشود تا فيلسوف بكار گرفته شود و از جهان بيني او در جهان هستي استفاده بشود ! چرا در كشور ما كسي نمي تواند صاف بسراغ فيلمبرداري رفته و يا مدير فيلمبرداري بشود ! چون براي اينكار نيامند است به علوم مختلفي چه از نظر تجربي و چه آكادميك مسلط باشد در غير اينصورت نگاتيو سياه از لابراتوار بيرون خواهد آمد ! چرا در كشور ما اكثرا كساني كه به هنر رو مياورند بسراغ اين سه حرفه اصلي ميروند ؟ فيلمنامه نويسي ! كارگرداني ! نقد نويسي ! هيچيك از اين سه دسته مانند فيلمبرداري زود رسوا نخواهد شد ! چرا چون ابزار علمي آن قابل لمس نيست ! در كارگرداني ، كارگردان به دو گونه عمل ميكند و هر دو قابل احترام هستند ! در مرحله اول كارگردان بخاطر تسلطش به قرار دادن چندين پلان در كنار هم موضوعي سرگرم كننده را خلق ميكند كه مي تواند مانند يك پاورقي تماشاگر و يا خواننده خود را سرگرم بكند و از اينراه نيز امرار معاش بكند ! اما دسته دوم كارگردانان كساني هستند كه از كارگرداني مانند فيلسوف براي ارائه جهان بيني خود بهره مي گيرند و اجتناب ناپذيرست ! او در هر صورت كارگردان خواهد شد . چنين كارگرداني : از موسيقي ، نقاشي ، تئاتر ، بازيگري ، ادبيات ، فلسفه ، جامعه شناسي ، روانشناسي و تكنولژي بهره مي گيرد و به آن آگاه است و يكي از اين رشته ها تخصص اصلي اوست و بهمين خاطر چون او با علم سر و كار دارد و با دانشش علم را در خدمت هنر مي گيرد با ابزاري مانند دوربين و لنز و نور و قاب آشنايي كامل دارد و دكوپاژ در كار او نقش اساسي بازي ميكند و درست مانند كسيكه كه بدون نقشه مهندسي و محاسبات رياضي قادر نيست يك ساختمان قابل اعتماد را پي ريزي بكند ! كارگردانان دسته اول آناني كه اينكار را به هر دليلي صرفا براي امرار معاش خود انتخاب كرده اند دكوپاژ نقشي بازي نمي كند بلكه خط فرضي بجاي علم دكوپاژ در خدمت سواد كم او قرار مي گيرد تا پلان ها يش بيكديگر بچسبد ! حالا ميشود چند كلمه اي راجع به منتقد حرف زد ! منتقد چه كسي است ؟ منتقد كسي نيست كه از سر ناچاري و عدم قبول در ساير رشته ها به اين حرفه بدون ابزار پناه آورده باشد ! منتقد يك مدل بيشتر ندارد و ناچار است مانند دسته دوم كارگردانان باشد در غير اينصورت او منتقد نيست ! ما همه بدون تعارف ميدانيم كه بسياري از كارگردانان مشهور ما بويژه آنها كه بعد از انقلاب روي كار آمده اند نه فيلسوف هستند و نه نه كارگرداني بخش لاينفك زندگيشان بوده و آخرين نمونه آن آقاي مسعود ده نمكي است كه خود او هم هنوز نميدند چرا به سينما رو آورده است و چرا مشهور شده و چرا به حرفه اي رو آورده كه هيچيك از ابزارش را نمي شناسد ! آقايان منتقد وقتي ميتواند منتقد باشد كه سواد و دانش فراتر و يا همسطح فيلم و كارگردانش داشته باشد ! منتقدي كه نه روانشناسي ميداند و نه از جامعه شناسي و موسيقي و فيزيك و رياضي و نه تمام آن انديشه هايي كه براي هنرمند بودن (مترادف انگليسي آن آرتيست است يا هنرپيشه كه به غلط در ايران به بازيگر مي گويند هنرپيشه ! هنرپيشه = آرتيست ) وقتي كارگرداني مانند مهرجويي فيلم ميسازد و منتقد حتي يك دهم او سواد ندارد تا فيلم او را كشف بكند ناچار است فقط به تمجيد فيلم بپردازد كه بي سوادي اش نسبت به كارگردان لو نرود ! از اين نوع منتقدين ما بسيار داريم و از اين دسته تماشاگر هم بسيار داريم كه از پيش نام عده اي را در رده خدايگان قرار داده به هر دليلي از جمله شنيده هايش ! كدام منتقد سينماي است كه از مهرجويي در سمت كارگرداني بداند ! تا انجا كه من ميدانم هيچ حتي ما كارگدانان مهم ديگري مانند بيضايي نيز داريم كه هيچيك از منتقدين آن به گرد آنها نيز نميرسد و ناچار فقط تمجيد مي كنند و جرات اينرا ندارند كه به بيضايي بگويند مثلا مرگ يزد گرد تو سينما نيست بلكه يك تئاتر تلويزيوني است !!! آنها فقط تعريف ميكنند از كيميايي كه كوچكترين دانشي از فلسفه و جامعه شناسي ندارد و بهمين خاطر ميان زندگي يك مشت چاقو مش گرفتار امده كه هر طرف ميرود با آنها روبرو ميشود چون فقط آنها را مي شناسد ! چرا بيضايي فريز نشده ؟ چرا مهرجويي فريز نشده !؟من سعي ميكنم از كساني حرف بزنم كه براست شايستگي كارگرداني را دارند ! آقايان منتقد ما متاسفانه از علومي كه در هنر حرف اصلي را ميزنند دانشي براي نقد ندارند ! من ميخواهم بدانم چطور ممكن است كسي كه دو ماه پيش از دانشگاه آزاد اسلامي در رشته هنر فارغ التحصيل شده ميتواند نام خودش را منتقد بگذارد و در باره سينماي مهم ما نقد بنويسد !؟ براي همين شما عزيزان را به نقدي كه همين سايت درباره فيلم بي وفا ساخته اصغر نعيمي نوشته مراجعه ميدهم و باز شما را به نقد و گفتگويي در همين سايت با شهرام حسيني كارگردان زن ها فرشته اند و كلاغ پر رجوع ميدهم تا بدانيد كسانيكه در اينمورد قلم فرسايي كرده اند به هيچ عنوان منتقد نيستند بلكه رفيق بازاني هستند كه دنياي هنر ما در حد خود مي بينند و اگر فحش از سوي كارگرداناني به منتقدين حواله ميشود از همين ناحيه هاست ! براي مثال شهرام شه حسيني كارگردان كلاغ پر و زن ها فرشته اند در مصاحبه مطبوعاتي خود با مجله تخصصي گفته كه با تلفن آقاي جيراني كارگردان شده و در عمر خودش كتاب هم نخوانده ولي فيلم زياد ديده و اين سايت بعنوان منتقد اصغر نعيمي و شهرام شاه حسيني را چيزي در حد كارگردانان جهان پهناور معرفي كرده كه هنوز كشف نشده اند ! در پيش از انقلاب ما چندتا منتقد داشتيم !؟ حالا كار بجايي رسيده كه بايد براي آن انجمن و يا سازمان و دفتر و دستك درست كرد ! در كشوري كه كمتر از 70 فيلم سينمايي در كشور توليد ميكند و چندتا سريال ! اينهمه منتقد از كدام دانشگاه فرهيخته صادر شده اند ! نظر شخصي من : كسانيكه نام نتقد بر خود گذاشته اند ، نمي گويم همه بلكه اكثريت نزديك به كامل آنها مانند بسياري از كارگردان ما كه خط فرضي را با دكوپاژ اشتباه گرفته اند،قدرت نقد هيچ فيلمي را ندارند بلكه ترجيح ميدهند اين ضعف بزرگ خود را در نقد آدمها بكار بگيرند ! مانند زماني كه در وزارت ارشاد فيلمنامه تصويب نمي كردند بلكه مانند فارابي آدمها را تصويب ميكردند ! آنهم آدمهايي كه برادري خود را ثابت كرده بودند !!!! اين دوستان از كاگردان واقعي و بزرگ ما كه صاحب انديشه هستند در هر شرايطي تعريف ميكنند حتي اگر فيلم ضعيفي مانند حياط پشتي مدرسه عدل آفاق ساخته باشند و يا مانند عباس كيارستمي به فرم هاي سطحي مانند گريه كردن بازيگران جلوي دوربين پناه برده باشد و مابقي فيلم سازها خدا بدادشان برسد كه اگر مانند اصغر نعيمي (بي وفا ) و يا شهرام شاه حسيني (كلاغ پر و زنها فرشته اند ) رفيقي در ميان منتقدين نداشته باشند و واقعا واي به حال آنها !
|