پس از چند روز وقفه، با اشتیاق به آغوش شما بازگشتیم/ درخواست «سینمای ما» از کاربرانش در آستانه سالروز درگذشت خسرو شکیبایی : به سالگرد وفات هامون سینمای ایران نزدیک می‌شویم - 2 :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ايران :: Iranian Movie News & Information
جمعه 26 تير 1388 - 4:56
module-htmlpages-display-pid-97.html










                       



به سالگرد وفات هامون سینمای ایران نزدیک می‌شویم - 2
پس از چند روز وقفه، با اشتیاق به آغوش شما بازگشتیم/ درخواست «سینمای ما» از کاربرانش در آستانه سالروز درگذشت خسرو شکیبایی

سینمای ما - گزارش به کاربران: در یک هفته گذشته به خاطر پاره‌ای مشکلات، همراهی‌تان را از دست دادیم.نه خبری و نه هیچ کدام از پیغام‌های فراوان شما در این مدت، آن‌لاین نشد. اتفاقی که در عمر چهار ساله سایت «سینمای ما»نیفتاده بود و امیدواریم هرگز نیفتد. حالا اما بار دیگر در کمال اشتیاق با شماییم، در شرایطی که زمان زیادی تا سالروز درگذشت «هامون سینمای ایران» نمانده است. پیشنهاد ما این است: از کاربران علاقه‌مند و پرشمار سایت، می‌خواهیم هر جور یادنوشته‌ای درباره شکیبایی را از طریق کامنت‌های مربوط به اخبار او، برای‌مان بفرستید. از چند کلمه تا چند صد کلمه. گفتگوی ما و شما بار دیگر آغاز شده است.



منبع : سینمای ما

به روز شده در : سه‌شنبه 23 تير 1388 - 1:36

چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |


Bookmark and Share

اخبار مرتبط

نظرات

حمید هامون
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 3:2
18
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

 تقدیم به روح سبز خسرو شکیبایی در اولین سالگرد عروجش. *** سلام! حال همه‌ی ما خوب است . ملالی نیست جز گم شدن گاه بگاه خیالی دور...چقدر دور شدی خیال محال. یک سال مگر چقدر است؟ یادت می‌آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟ خبرت هست چه شده ....؟!؟! آن شب که تو رفتی،باز آسمان آبی بود. باز تمام شهر خلوت بود.خاموش به رساترین شیونِ آدمی،گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بی‌قرار. جمعه تو را از روزهای هفته ی ما ربود. از دل دل کردنهای هامون تا ترانه‌ی دلنشین خواهران غریب،پری وکیمیا. همسفر همیشه‌ی عشق ...روحت سبز . راستی حالا بگو نشانی خانه‌ات کجاست؟یادت هست؟ گفتی نشانی میهن من همین گندمِ سبز.همان کوچه باغی که از خواب خدا سبزتر است. آشنا آمدی و غریب رفتی! اما ما که خوب می‌شناسیمت. *نان و نمک مرگ را خورده ای که باز نمی آیی ! اگر نه، حرمت نگاه می داشتی و از شیشه ی قاب رد می شدی به خاطر ما که جوانی مان در تصویر تو قاب شده بود تو به اندازه ی ما عاشق بودی -به اندازه ی ما ساده لوح.ناشکیبا می دانیم-باز نخواهی آمد-ما همه می دانیم. اینکه یک سال است! تمام عمر را... ما داغدار یکی از خودمانیم* دیگر سراغت را از گلدانِ شکسته بر ایوانِ تیرماه نخواهیم گرفت. میدانیم به سروقت خدا رفتی.گفته بودی به دیدار کسی میروی در آن سر عشق. حالا دیدارِ ما به نمی‌دانم آن کجای فراموشی. دیدار ما به همان ساعتِ معلوم دلنشین. تا تو باور کنی که دیگر ملالی نیست! آری ملالی نیست... ؟! شکیبا هیچ میدانی با رفتند چه شد... ؟ ...من از تو آموختم , خانه باید سبز باشد! من از تو آموختم , خانه باید پر از عشق باشد! من از تو آموختم , خانه بی اعدالت ویرانه است!! من از تو آموختم... خانه باید همیشه رنگش سبز باشد ! ... نامه باید کوتاه باشد. بی حرفی از ابهام. از نو برایت مینوسیم: حال همه ی ما خوبست اما تو باور مکن... از وبلاگ : بیاد هامون سینمای ایران

مرجان.س
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 4:43
0
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

-مامان خسرو شکیبایی مرد.

-اره یه روزه تو تازه اونم از اینترنت فهمیدی؟

مادر انگار ناراحت است .مادر انگاه غرق خاطرس .خاطراتی که من در ان نبودم.مادر انگار غرق تصویر است تصاویری که من ندیده ام .مادر انگار نارحت است...

تیرماه 87است من متولد75هستم 12سال سن دارم.از او چیز زیادی نمی دانم شاید به این دلیل است که در روزهای اوجش یا نبودم یا اگر بودم انقدر نبودم که اورا بفهمم.

از خسرو یک صورت پر مهر ویک صدای زیبا می دانستم نه کمتر و نه بیشتر. ان زمان به سینما علاقه جدی نداشتمو ان را به چشم تفریحی که باید هر هفته انجام می شد می دیدم.سرم به کتاب گرم بودواما دلم انگار به هیچ چیز.از رفتنش گذشت هوا ارام شد و دردل من احساس و علاقه شدیدی به بازیگری و سینما و تئاتر به وجود امد و ایا کسی هست که سینما را بدون خسرو بشناسد؟ایرانی هست که درکنارسینما نام قدرتمند شکیبایی را نبیند؟ومن شناختمش و فهمیدم او از یک صدای مهربان و صورت پر مهر بالا تر است ....

به یاد می اورم تیرماه87را که کسانی که مدت ها بود به او محل نمی کردند وازاو حال و احوال نمی کردندودیگر کم کم داشت فراموششان می شد خسرو رایکباره سر مزارش هر کدام چنان اشک می ریختند که حتم دارم بر مزار هیچ انسانی اینگونه اشک نریخته بودندومن از پشت مانیتور کامپیوتر از انها می پرسیدم تا زنده بود کجا بودید؟وحال کسی را نیاز دارم که روبروی من بنشیند واز من بپرسد وقتی چهلمش بود کجا بودی؟ومن سرم را به زیر بیاندازمو او به من نگاهی عقلانی کند!(والبته بیشتر ناراحتی من برای سینمایی بود که دیگر هامونش را نم بیند وحتم دارم بیشتر گریه های مردم بر سر مزار به خاطر خودشان بود نه خسرو!به این دلیل که برایشان مشخص نبود که بعد از شکیبایی چه کسی می تواند ان هارا با صدای گرمش به دیدن تلویزون یا سینما دعوت کند!)

در ان روزها در مجله خواندم که کسی گله می کند مردم فکر می کنند دهه شصتی ها با خسرو غریبه اند یا همچین چیزی و توضیح داد که اینطور نیست وغیره ومن هم می خواهم از طرف تمام هفتادی ها به اوبگویم او برای ما هم غریبه نیست او برای ما هم اشناست برای بعضی زیاد و برای کسانی به انداره همان صدای زیبا

مردی چهارشانه انگار

مردی چهارشانه با صدایی زیبا انگار

از کنار ما می گذشت با چهره ای مهربان در روزگاری دور

وما چه زیبا اورا نمی دیدیم!

وقت رفتنش نمی دانست جای قدم هایش با اشک و بوسه پر خواهد شد

می دانم او انقدر مهربان بودکه اگر می دانست نمی رفت...

مرجان .س تیر88

sahar
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 6:14
1
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

سلام به خسرو شکیبایی عزیزم.

چقدر دلم برات تنگ شده...چقدر جایت تو سینمامون خالیه...راستی چرا دیگه به خوابم نمیایی؟! خیلی از شبها به یادت می افتم, به یاد خاطراتی که برای ما گذاشتی و رفتی..بهت فکر می کنم تا بازم بیای به خوابم, ولی دیگه نیومدی. چقدر اون شب, اولین دفعه ای که اومدی به خوابم خوشحالم کردی!

هیچ وقت یادم نمیره! یه بلوز یقه اسکی شیری رنگی پوشیده بودی. اطرافمون خیلی شلوغ بود انگار مهمونی بود. ولی تو خیلی آروم با اون صدای نازنینت مشغول خوندن دکلمه ای بودی که یادم نیست چی بود! اومدم به طرفت...دیدم برگشتی که بری.

با فریاد گفتم: آقای شکیبایی کجا؟! تو رو خدا نرید!

اما تو با مهربونی نگام کردی, لبخند زدی, و سرت رو تکان دادی و به آهستگی گفتی: باید برم!

و رفتی....اشک هام شروع کرد به ریختن. نمی دونستم چیکار کنم که برگردی.. تو رفتی و مارو تنها گذاشتی. ای کاش نمی رفتی عمو خسرو!

هنوز که هنوزه به امید شبی هستم که باز هم به خوابم بیای. خیلی وقته منتظرم...پس چرا نمیای؟!

محيا
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 7:43
1
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

به ياد خسرو سينماي ايران

شكيبايي مانند اسمش بود . شكيبا و مهربان . حضورش هر چند كوتاه در هر فيلم و سريالي بي شك اثرش را بر كل كار تحميل مي كرد . كمتر بازيگري بود كه در كنار او قرار بگيرد و از اخلاق و خصايص بي نظيرش سخن نگويد . كارنامه كاري او سر شار از فيلهاي است كه به همت حضور و درخشش او تبديل به فيلم هاي مهمي در تاريخ سينماي ايران شدند . در سال 1368 اتفاق مهمي در سينماي ايران رخ داد .ساخته شدن ( هامون ) به همت داريوش مهرجويي نه تنها نقطه عطفي در سينماي ايران به حساب آمد .بلكه نويد ظهور بازيگري مولف در سينماي ايران داد.شكيبايي با حميد هامون از دلمشغولي هاي نسلي گفت كه همگي مانند او نمي دانستند كه به كجاي اين شب تيره بياويزند قباي ژنده و كپك زده خودشان را . او محبوب نسلي شد كه همه آرمانها و دلمشغولي هاي خود را در قالب حميد هامون ديدند . و شكيبايي بارزترين واكنش هارا در قالب حميد هامون وبه مدد داريوش مهرجويي در حافظه تاريخ سينماي ايران به ثبت رساند . او در آستانه 45 سالگي ستاره اين نسل شد . و سبك جديدي را در بازيگري از خود به جا گذاشت . ستاره اي كه هميشه از غرور به دور بود و به همين دليل در قلب هاي مردم زندگي مي كرد . او بعد از هامون كه موفق به دريافت سيمرغ بلورين شد . دو بار ديگر در فيلمهاي كيميا احمد رضا درويش و سالا دفصل فريدون جيراني اين سيمرغ را به خانه برد. بازيهاي به ياد ماندني او در سريالهاي روزي روزگاري و خانه سبز اين هيچگاه از ذهن هنر دوستان اين مرز و برم پاك نخواهد شد . امروز در استانه اولين سالگرد رفتنش ، جاي خالي او و بازي پر احساسش در فيلم ها به وضوح احساس مي شود . شكيبايي در حالي رفت كه ياد و خاطره دلنشين بازيهاي به ياد ماندني براي هميشه در خاطره همنسلان او و دوستداران سينماي ايران خواهد ماند .

سعيد مهرپور
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 10:11
2
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

يكسال بدون «هامون» گذشت اما هنوز باورمان نشده بي‌حميد«هامون»شده‌ايم.

بازيگر توانايي كه از «هامون» تا«دست‌هاي خالي» و از «روزي‌روزي‌گاري» تا «اتوبوس‌شب» و «شيخ‌بهايي» همه نقش‌هايش خوش درخشيد و تابيد، جان به جان آفرين تسليم كرد.

آثار فاخر و ماندگار او در سي سال تاريخ هنر انقلاب اسلامي، بهترين همدم و ارزشمندترين ذخيره و توشه او در ديار باقي خواهد بود.

بخشي از پيام تسليت مهندس ضرغامي به مناسبت در گذشت حميد هامون سينماي ايران‌ «بايد به ما ثابت مي‌كرد كه ديگر اونيست،اما چه كنيم كه باورمان نمي شود،باخود مرور مي‌كنيم». حرف‌هاي زنده ياد خسروشكيبايي را كه مي گفت:« مردم بدون من،هميشه مردم‌اند،من اما بدون مردم،مرده‌ام» او درباره كساني كه فيلم‌هايش را مي‌بينند گفته است: ماحصل نيروي ذهني و خاطرات عزيز مردم هستيم، هنر بدون مردم،مثل درخت بدون ريشه است،بازيگر بدون تماشاگر يعني هيچ».

او همچنين در بيوگرافي اش نوشته است :« خسروشكيبايي زاده خاك پاك تهرون،بزرگ شده بازارچه قنات آباد،مخلص تمام عاشقاي ايرون.متولد هفتم فروردين 1323 و الان هم آدمي هستم ساده و معمولي،از كرم خدا و لطف مردم يك ني‌مچه هنري داريم پي‌شكش همين مردم».

شايد يكي از دردناك‌ترين حادثه‌هاي 87 فقدان كسي باشد كه او را نه صبح جمعه 28 تير در سن 64 سالگي از دست داديم.

روحش شاد و يادش گرامي باد.

کیانا
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 11:24
0
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

سلام عمو خسرو

نمیپرسم حالت چطوره؟ چون شک ندارم که حالت از من و امثال من بهتره

اما من چی که حالا باید بزرگترین آرزوی خودم رو به گور ببرم

آرزویی که با دستان گرم تو و به یاد خانه سبز تو برآورده میشد؟؟

من 18سال بیشتر ندارم از 14سالگی سناریو مینوشتم اما واسه دل خودم تا اینکه تصمیم گرفتم کمی جلو بیام تا شاید دستم به دست گرم تو برسد

دویدم دویدم دویدم ...

ولی عمو...دستم به دستت نرسید هییچ دست خطمم با صدای گرم تو خوانده نشد هییچ دل شکسته منم که پیشکش همه خوبیات بازم هییچ اما اشک شهاب حسینی وقتی در غیابت تو جشنواره از گونه هاش پایین اومد چی؟؟؟ دیدی؟

اشک شهاب بود اما داغ دل همه مارو فریاد میزد

عمو دلم برات تنگ شده

جات خیلی خالیه خیلی

اینم بگم دیگه سرتو درد نیارم ...

تو فیلمم بازی نکردی اما تو قلبم همیشه هستی همیشه...


سه‌شنبه 23 تير 1388 - 15:3
1
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

مگر کسی مرگش را باور کرده؟؟!!!

negin
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 15:15
1
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

salam amoo khosro khoobi?jat inja kheili khalie too in ye sale naboodanet hameja bood dele hame barat lak zade vase khodet sedat bazit hanoozam bade in hame vaght bavare naboodet sakhte tanha kariam ke az dastam bar miad ye fatehe zire labe dooset daram roohet shad

سياوش
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 15:18
0
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

به عشق او و بازي هاي نابش فريفته سينما شدم

حميد م
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 15:19
1
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

آری منم که از این گونه تلخ می گریمــ,،که اینک زایش من از پس دردی چهل ساله،در نگرانی این نیمروز تفته ، در دامان توكه اطمینان است و پذیرش است ، که نوازش و بخشش است .

در نگرانی این لحظه ی یاس ،که سایه ها دراز میشوند و شب با قدمهای کوتاه

دره را می انبارد .

ای کاش که دست تو پذیرش نبود

نوازش نبود و بخشش نبود

حميد هامون


سه‌شنبه 23 تير 1388 - 15:38
1
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

بعضی ها عشق بازیگریند بعضی ها شغلشان بازیگری است بعضی ها بازیگران خوبی هستند بعضی ها.................اما خسرو خان از آن نایاب هایش بود.از اون ها که واسه بازیگری خلق شده بود

÷ری
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 15:53
1
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

خسروی سینمای ایران فقط بگم که دلم برات یک ذره شده ولی وقتی توی این روزها میبینم که دارن به اندیشه سبز و سبز سبز و همیشه سبز بودن توهین می کنند با خودم میگم خوش به حال عمو خسرو شکیبایی که نیست که اگر بود و می دید دارند به سبز بودن ... تو هم عمو ناشکیبا می شدی خسروشکیبایی بدون که حال همه ما خوب است اما تو باور نکن و به خدا این سکوت دردناک ما را برسون .

saman
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 21:54
0
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

asemane hosele abrist

delam tang ast delam baraye didanat tang ast

kay rokh minamaee?

khosrow khan e shakibaee

ey kasike ba dasthayash sher miafarid

ey kasike manie honar zendegi ,

eshgh ra be ma amookh ;va hala ma ro ba ye donya khatereh e ghashang tanha gozasht.jannat , behesht e abadi jaygahat bad.t

متانت محبی
سه‌شنبه 23 تير 1388 - 22:1
2
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

روحت شاد خسرو شکیبایی عزیز:

یکسالی هست که یاد هر رفته ای که می افتم در کنار نام مرحوم حسین پناهی از تو هم یاد میکنم.برایت فاتحه میخوانم.سال پیش روز کنکور پزشکی آزاد بود.از جلسه آمدم خواهرم گفت میدونی کی فوت کرده ومن ناخودآگاه گفتم میانسال بود،خسرو شکیبایی بود؟وای چقد شوکه شدم.ناراحت شدم.وبه یادش نوشته ای برای خودم نوشتم:

و امروز 28 تیرماه یکی از دوست دارمشون ها از اینجارفت.به کجارفت نمی دانم اما میدانم از اینجارفته.او دیگر دست وپایش بسته می باشد شایدهم اینگونه نباشد.آیا روح او دوباره از صفر شروع میکند!به کلاس بازیگری میرود؟اصلا آن دنیا چگونه است با این دنیا فرق دارد؟روح او دیگر به این گونه نیست؟نمی دانم.اما یعنی عشق و لذات شکیبایی هم تمام شد.چقدربد است اگر این گونه باشد،پس یعنی هنر فناپذیر است؟!!!!!

اما ای کاش اینگونه نباشد.شاید چند شب دیگر درگیری های عمو از این دنیا کمتر شود.صدایش در گوشم است:چیزی نمانده است،من 40 ساله خواهم شد فردا را به فال نیک خواهم گرفت......حال که صدایش اینجاست خود او کجاست؟کاش علی حاتمی،ملاقلی پور،به او پیشنهاد کار بدهند،کاش هنرش با او بماند.کاش هنرهایشان نسوخته باشد.راستی دوست دارد در اولین فیلمش در آن دنیا با سروش خلیلی همراه شود یا منوچهر نوذری،پوپک گلدره یا حسین پناهی؟

نظرش درباره موسیقی فیلم چیست؟دوست دارد تیتراژرا خودش دکلمه کند یا ناصر عبداللهی شعر سروده شده ی حسن حسینی را بخواندو بابک بیات موسیقی آن را تنظیم کند.خسرو ی شکیبایی کدام را دوست داری؟خسروی شکیبایی هنرت هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟


سه‌شنبه 23 تير 1388 - 23:43
2
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

اقای شکیبایی عزیز چه خوب شد که رفتی و این خانه سبز رو که واقعا دارن ویرانش میکنند رو ندیدی چون اگر بودی تحمل نمی کردی و مثل بقیه اهالی سینما ممنوع التصویر میشدی بخاطر دفاع از سبز

سید آریا قریشی
چهارشنبه 24 تير 1388 - 0:10
0
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

مگه می شه بازیگر محبوب آدم اینجوری بمیره و آدم ساکت بمونه؟ خیلی حرفاست که تو دلم مونده و می خوام به بازیگر مورد علاقم بگم. کسی که با خواهران غریب شناختمش و با هامون باورش کردم. می خوام بگم که:

آقای شکیبایی

شما از نظر من، با استعدادترین بازیگر ایران بودید، ولی امان از این سینمای لعنتی استعدادکش! نمی دونم. شاید بعضی از انتخابهای شما تو سالهای اخیر هم بی تاثیر نبود. ولی هر چی که بود، هیچ وقت ارزشتون پیش من کم نشد. حتی برای لحظه ای و حتی به قدر ذره ای.

آقای شکیبایی

اولین فیلمی که از شما تو ذهنم مونده، خواهران غریبه. چقدر لذت بردم از بازیتون. اون موقع 8 سالم بود.هنوز چیز زیادی از سینما نمی دونستم. خواهران غریب رو 5بار تو سینما دیدم! یه خواهران غریب بود و یه خسرو شکیبایی. همون موقعها بود که سریال خانه ی سبز از تلویزیون پخش می شد. همه ی قسمتهاش رو می دیدم. به عشق شما. چقدر ساده بازی می کردید. چقدر بی ریا! اگر چه الان سریالش به نظرم کهنه میاد، ولی بازی شما در نظر من هنوز تازس!

آقای شکیبایی

از همون موقع شما شدی بازیگر محبوب من. هیچوقت هم جاتونو تو قلبم با کسی عوض نکردم.شاید علاقم به شما، اون موقع یه جور علاقه ی بچگانه بود. ولی حتی بعدها هم که یه چیزایی از سینما یاد گرفتم، علاقم به شما کمتر که نشد هیچ، به شدت بیشتر هم شد.

آقای شکیبایی

تو این سالها از شما فیلمای زیادی دیدم. فیلمایی که بیشترشونو واقعاً دوست داشتم. ولی بین همه ی اسما، یه اسم بیشتر از بقیه برام زنده مونده: هامون. حمید هامون. من با این فیلم زندگی کردم. به خصوص بازی شما. چقدر عشق تو این فیلم و این بازی موج مس زد. وقتی بهتون گفتن که مهشید با یکی دیگه رو هم ریخته و شما با بغض گفتید:"مهشید من؟"، وقتی فریاد می زدید:"این زن سهم منه، حق منه، زنمه..."، وقتی می خواستید به مهشید شلیک کنید و قبلش با اون نگاه فوق العاده و اون حس غریبی که ترکیبی جادویی از عشق و نفرت بود، زیر لب می گفتید:"لاکردار، اگه می دونستی هنوز چقدر دوسِت دارم"، نمی دونید چه حالی بهم دست داد! از اون به بعد بود که دیگه حمید هامون برام مساوی شد با خسرو شکیبایی. تصور هر کس دیگه جای شما تو این نقش، نه تنها برام غیرممکن بود، بلکه من رو به وحشت هم می انداخت.

آقای شکیبایی

اون وقت که من عاشق شما شدم، شما هنوز تو اوج بودین. بین منتقدا و تماشاگرای عادی به یه اندازه محبوبیت داشتین و این، اتفاق کوچیک و معمولی نبود. سال 75تو یه نظرسنجی با اختلاف زیاد محبوب ترین بازیگر ایران شدید. چه غروری بهم دست داد وقتی نتایج اون نظرسنجی رو دیدم.همون حس بهم دست داد وقتی سال 84 فهمیدم نقش آفرینی شما تو هامون به عنوان بهترین نقش آفرینی تاریخ سینمای ایران انتخاب شد. ولی یه مدت کیفیت فیلماتون افت کرد. چرا؟ نمی دونم. ولی سطح بازیتون همیشه ی خدا بالا بود. حتی تو ضعیف ترین فیلماتون. همین باعث می شد که حس غرورم بیدار بمونه و به خودم بگم این خسرو شکیباییه! بازیگر محبوب من. بهترین بازیگر سینمای ایران.

آقای شکیبایی

یادمه مادرم سال 77 شما رو تو یه تاکسی دیده بود. چقدر خوشحال شدم وقتی فهمیدم شما رو دیده و چقدر ناراحت شدم وقتی دیدم از عشق من نسبت به شما چیزی نگفته! خدایا! چرا هیچوقت نتونستم شما رو از نزدیک ببینم؟!

آقای شکیبایی

این اواخر اتوبوس شب رو دیدم. تو سالهای اخیر چند تا بازی خیلی خوب از شما دیده بودم. ولی این یه چیز دیگه بود. همون بازی که تو هامون، پرده رو به آتیش می کشید. شکیبایی من تو اوج بود. باز همون حس غرور بهم دست داد.

آقای شکیبایی

پارسال تو اصفهان ترم تابستونی داشتم. یه روز تو اتاق با بچه ها نشسته بودم. داشتیم می گفتیم و می خندیدیم. چند دقیقه قبلش دیده بودم که تلویزیون داره فیلم کیمیا رو نشون می ده. ولی روحم از چیزی خبر نداشت. یکی از بچه ها اومد تو اتاق. بی مقدمه و ناغافل پرسید:"شما می دونید چرا خسرو شکیبایی مرد؟" خدایا این پسر چی داره می گه؟! به آشناها پیغام فرستادم و ازشون سوال پرسیدم که خسرو شکیبایی مرده؟!! تلویزیون رو روشن کردم. دیدم داره می گه:"خسرو شکیبایی همسفر خاک شد." یعنی حقیقت داره؟ یعنی کسی که من اونو بخشی از خودم و خودمو بخشی از اون حساب می کردم، به این راحتی مرد؟

آقای شکیبایی

دیشب خواهران غریب رو دیدم. خدا می دونه برای چندمین بار! شاید برای بار پانزدهم! ولی خدا شاهده که مثل همون دفعه ی اولی که دیدم، شور و شوق داشتم. وای چقدر لذت بخش بود! به یاد اون روزا افتادم. روزایی که شما هنوز زنده بودید و من هر روز امیدوار بودم یه فیلم جدید از شما اکران شه تا من بیام ببینم!

خدایا چرا شکیبایی رو از ما گرفتی؟

آقای شکیبایی

به خدا این حرفایی که می زنم مرده پرستی نیست. اینا احساسیه که من سالها نسبت به شما داشتم و نمی تونستم بیان کنم. نمی دونم چرا. شاید فکر می کردم وقتی شما حرفامو نمی شنوید و مطالب منو نمی خونید، چه فایده؟ ولی حالا می دونم که هم حرفای منو می شنوید و هم نوشته هامو می خونید. هر جا هستین، می خوام بدونین که همیشه به یادتون هستم و خواهم بود. در آخر فقط می خوام بهتون بگم که..."لاکردار...اگه می دونستی هنوز چقدر دوسِت دارم."

سید آریا قریشی
چهارشنبه 24 تير 1388 - 0:11
0
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

اکنون یک سال از مرگ خسرو شكيبايي مي گذرد. بازيگري كه بدون شك يكي از برترين بازيگران ايران در دهه هاي 60 تا 80 بود. يكي از ويژگي هاي شكيبايي، محبوبيت فوق العاده ي او در ميان اقشار مختلف بود. محبوبيتي كه پس از مرگش هم ذره اي كاهش نيافت. اين محبوبيت فقط مختص شكيبايي نيست. مي توان گفت نسلي كه در دهه ي 60 وارد سينماي ايران شدند، از محبوبيت ويژه اي برخوردارند كه در هيچ دوره اي از سينماي ايران چنين محبوبيتي ديده نشده است. نكته ي جالب اين است كه محبوبيت بازيگران دهه ي 60 در ميان منتقدان و مردم يكسان است. در ميان 5 بازيگر برگزيده ي انجمن منتقدان و نويسندگان در بهار سال گذشته، 4 بازيگر (پرويز پرستويي، خسرو شكيبايي، رضا كيانيان و فاطمه معتمد آريا) از ميان بازيگران دهه ي 60 انتخاب شده اند.

محبوبيت ويژه ي اين نسل از بازيگران، دلايل متعددي دارد كه در اين مقاله سعي مي كنيم به برخي از آنها اشاره اي داشته باشيم:

1) دهه ي 60 دهه ي ويژه اي در سينماي ايران به شمار مي رود. سينما بعد از انقلاب هنوز پا نگرفته بود و عقايد راديكال عده اي خاص باعث شده بود تا حتي بقا و عدم بقاي سينما هم در پرده اي از ابهام قرار داشته باشد. در چنين شرايطي اوج بي توجهي به سينما را شاهد بوديم. شرايط مثل امروز هم نبود كه پول، تمام ارتباطات سينمايي را تعيين كند. در شرايط آن روز هر كسي وارد سينما نمي شد. اصلاً هر كسي جرئت ورود به سينما را نداشت. ورود به سينما در آن دوره نيازمند عشق بود. كساني كه در آن دوره خود را به سينماي ايران معرفي كردند، همگي عاشق بودند. عاشق سينما. آن چه در آن دوران باعث پيشرفت آنان شد، عشق به كار و علاقه به حرفه شان بود. با كمال تأسف بايد گفت كه آن شور و اشتياق نسبت به سينما در نسل امروز بازيگري چندان وجود ندارد. نمي خواهم نگاه بيش از اندازه بدبينانه اي داشته باشم. ولي از سينمايي كه بسياري از افراد با استفاده از پول، پارتي و يا چهره شان وارد آن مي شوند، نبايد انتظار عشق و علاقه به كار داشت! هر چند بسیاری از این کارها پشت نام "حرفه ای گری" پنهان و توجیه می شود، ولی می توان این عامل در تغییر سبک و سیاق رفتاری بازیگران طی این 20 سال تأثیر زیادی داشته است. همان طور که مثلاً در ورزشمان هم شاهدیم.

2) دهه ي شصت، دوره ي محافظه كاري بود. سينما هنوز پا نگرفته بود و مسئولين و سينماداران جرئت ريسك كردن نداشتند. به همين دليل كسي كه مي خواست براي خود جايي در سينماي آن دوره باز كند، بايد خود را به دست اندركاران سينما اثبات مي كرد تا فرصت رشد پيدا كند كه اين كار هم كار ساده اي نبود. دردوره ی بی اعتمادی، جلب اعتماد دیگران کار بسیار سختی است. همين مراحل پروسه ي اثبات كردن خود، باعث آبديده شدن و باتجربه گشتن بازيگر مي شد. يعني يك بازيگر وقتي به شهرت مي رسيد، سرد و گرم چشيده بود. در حالي كه امروزه جواني كه هنوز تعداد فيلم هايي كه بازي كرده به انگشتان يك دست هم نمي رسد، به عنوان ستاره ي بزرگ سينما معرفي مي شود. چنين وضعيتي، چنين عاقبتي را نيز در پي خواهد داشت كه نسل دهه ي هفتاد به بعد، هنوز نتوانسته نظر منتقدان را جلب كند. البته در اين ميان استثنائاتي نيز وجود دارند. بحث من در مورد كليت بازيگري اين دوره است.

3) اكثر بازيگران دهه ي 60، پيش از ورود به سينما از سابقه ي تئاتري يا تلويزيوني برخوردار بودند. به طور مثال زنده ياد شكيبايي پيش از ورودش به سينما در ابتداي دهه ي 60، سابقه ي بازي در سريال هاي تلويزيوني و كار در صنعت دوبله را داشت. اين وضعيت در مورد بازيگران ديگري چون امين تارخ، مهدي هاشمي، داريوش فرهنگ، سوسن تسليمي، پرويز پرستويي، رضا كيانيان و.. نيز صادق بود و اين امر به پخته تر شدن آنها كمك مي كرد. در واقع بازيگران آن دوره از پايه به صورت اصولي و مناسب كار مي كردند. اين امر تا حدي به خاطر همان محافظه كاري آن دوره بود كه به سادگي اجازه ي ورود هر كسي را به سينما نمي داد. بدين ترتيب بازيگران آن دوره پيش از ورود به سينما بسياري از معايب كار خود را برطرف مي كردند. در حالي كه ناگفته پيداست شرايط امروز ما چگونه است. بازيگري كه هيچ گونه سابقه ي كاري و حتي آشنايي با سينما ندارد، به ناگاه در نقش اول فيلم ها شروع به بازي مي كند. چگونه؟ به كمك حداقل يكي از آن سه عاملي كه پيش از اين ذكر شد. اين گونه است كه كار بازيگري او از همان ابتدا دچار مشكل خواهد بود و به همين شكل هم ادامه پيدا خواهد كرد.

4) با پيروزي انقلاب اسلامي و تغيير سياست ها، اكثر ستارگان سينماي قبل از انقلاب از گردونه ي بازيگري خارج شدند. ديگر سينماي ايران امثال بهروز وثوقي، فردين و ملك مطيعي را نداشت. بنابراين سينماي آن دوره نياز به ستاره سازي داشت. در عين حال سياست هاي آن دوره به گونه اي بود كه با ستاره سازي به شدت مخالفت مي كرد. تعارض اين دو مسأله باعث شكل گرفتن نوعي از ستاره سازي شد كه مبناي آن بيش از آن كه به چهره و تيپ بازيگر مرتبط باشد، به سبك بازي اش مرتبط بود. بدين ترتيب نسل جديدي از ستارگان در سينماي ايران به وجود آمدند كه بيش از چهره، متكي به بازيشان بودند. به همين علت امثال شكيبايي، پرستويي و كيانيان، علي رغم اين كه غبار پيري بر چهره شان نشست، ولي محبوبيتشان را هرگز از دست ندادند. در حالي كه اكثر ستارگان امروز بيش از حد به چهره شان وابسته هستند و مسلماً با گذر زمان، محبوبيتشان به شدت كاهش خواهد يافت.

شايد تأمل در چنين مسائلي باعث شود تا بيش از پيش غم از دست دادن شكيبايي را احساس كنيم در واقع با مرگ او ما تنها يك نفر را از دست نداديم. بلكه بخش مهمي از آن نسل طلايي را از دست داديم. نسلي كه بسياري از ما بهترين خاطرات سينمايي خود را با آن ها تجربه كرديم. نسلي كه به واقع كمال بازيگري در سينماي ايران بود و با توجه به شرايط كنوني سينماي ما، رسيدن دوباره و حتي نزديك شدن به آن نقطه، حداقل در كوتاه مدت رؤيايي است محال.

شایان افکاری
چهارشنبه 24 تير 1388 - 0:12
0
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

دکتر جون من فکر می کردم یه گهی می شم ولی هیچ پخی نشدم.

آره هامون هنوزم فکر میکنم دارم هرز میرم.هنوزم فکر میکنم دارم دست و پا میزنم ولی به هیچجا نمی رسم.هنوزم دنبال مهشیدم که بهش بگم کاش می شستیم یککم با هم حرف می زدیم.

هامون خوش به حالت.تو که رفتی ولی ما آویخته ها به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده و کپک زده خودمان را؟

هامون تو به عشق ابراهیم شک می کنی و ما به.....

بگذریم.نیستی که ببینی سهم ما از خواستن چه شد؟

هامون آرام باش و به لورکا گوش بده که می گفت:"ایگناسیو بخسب دریا نیز می میرد"

عماد سالکی
چهارشنبه 24 تير 1388 - 1:53
2
موافقم مخالفم
 
طرفدارهای سینه چاک فیلم «هامون» چگونه فیلم می‌شوند؟

هامون در سرزمین خورشید به دنیا آمد او به دنبال کیمیا رفت و با درد مشترک آشنا شد و سالها در خانه سبز زندگی کرد تا اینکه شبی با حکم رئیس با اتوبوس شب از میان ما حیران رفت .

به یاد هامون سینمای ایران سر خم میکنم و به یادش سکوت .

. . .

دوستدار همیشه تو عماد سالکی

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  









  سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 2.62048482895 seconds.