پرويز دوايي به مهرشاد کارخانی نوشت: «ريسمان باز» عشق به سينما را زنده ميكند
سینمای ما - «پرويز دوايي» خطاب به «مهرشاد كارخاني» نوشت: فيلم شما باز عشق و اشتها به سينماي خوب و پاكيزه و متعالي را براي ما بازگرداند. اشتهاي باز ديدن يك فيلم، دربارهاش فكر كردن و حرف زدن و فيلم را با خود به راهها بردن و به ديگران ديدارش را توصيه كردن. در يادداشتي كه «پرويز دوايي» درباره فيلم «ريسمان باز» منتشر كرده، خطاب به كارگردان اين فيلم نوشته است: «آقاي مهرشاد كارخاني عزيز؛ سلام، خيلي متشكرم به خاطر فيلم خوبتان كه لطف كرديد و برايم فرستاديد (بايد ميگفتم فيلم خيلي خوبتان). روي حرفهايي كه دربارهاش خوانده بودم (در مجله فيلم) مشتاق ديدارش بودم.بعد هم كه با تماسهايتان درباره آن كتاب برايم مشخصتر شديد. حالا خوشحالم كه فيلمتان را ديدم و دوست داشتم. انتخاب (پسند) آدم در نهايت فردي (سليقهاي) است كه در هر وضعيتي كه آدم هست، هر سن و سالي، معرف تمام برداشتهاي آدم است كه مجموعه روحيات او باشد، و يك نشانه فيلم خوب دوست داشتني، ماندني، براي آدم در هر سن و سال و با هر شخصيتي به گمانم آن است كه فيلم، بعد از تماشايش تا حد عميق در آدم رسوب ميكند و تا چه مدتي با آدم و در آدم ميماند. و فيلم شما با ما مانده و مانده و به زندگياش در سر آدم ادامه ميدهد و آدم تصور (يا آرزو) ميكند كه هنوز ادامه دارد، و آدم در اين تشنگي باقي ميماند كه بيشتر با شخصيتهاي فيلم شما كه آشناي روح در آمدند به خصوص شخصيت ميكائيل همراه باشد. در اين يادداشت ميخوانيم: ميكائيل در تضادش با آن دو لايه جامعه كه در فيلم ميبينيم، البته موتور فيلم است و چه تدبير پخته و درستي راه يافتن به هويت شخصيت فيلم از طريق تعقيب او در مسير اعمال روزمره است و برخوردش با آدمها و اتفاقها، و چه شخصيت گرم و جذاب و تحسينانگيزي در سكوتش و خصال بيتظاهر انسانياش، كه در هر دو لايه جامعهاي كه درش هست (قصابخانه _ محله اعياني)، چه ظريف و نهفته (و به همين دليل چه گيرا عميق و ماندني) جلوه ميكند... اينها را ديگران هم حتما گفتهاند قصد تحليل فيلم شما را نداشتم و نوشته آقاي مسعود ثابتي در مجله فيلم خيلي رسا بود و خوب بود. آنچه كه ديگران هم اشاره كردهاند به خصوص اين پرداخت ظريف و نهفته كار شماست كه براي فيلمساز در دومين قدمش واقعا تحسينبرانگيز است. در ادامه ميخوانيم: آدم به اين متانت رفتار (و پرداخت) معمولا بعد از يك عمر جلوهفروشي ميرسد. اين متانت و خويشتنداري از جانب يك سازنده اولا نشانه سطح والاي معيارها و فهم خود اوست و ثانيا نشانه اعتمادش و اعتبارش به فهم تماشاگران اثرش، كه او را هم در معرض جلوهفروشيهاي دم دست و سطحي قرار نميدهد. ... و باز تحسينانگيز بوم وسيع و كار دشوار است كه شما در دومين اثرتان براي خودتان انتخاب كردهايد، كه باز به گمانم خيلي خيلي مشكلتر است. استخراج باطنيات يك آدم از يك جامعه پرتحرك و شلوغ، تازه يافتن به هويت آن از طريق او را در اتاقي نشاندن و به حرف واداشتن، و چه فيلم پخته و پرتسلطي، و چه كار دشواري! چه ايثاري واقعا. پيداست كه آبشخور سينمايي شما چه دورانها و چه فيلمهايي است و خود فيلم چه شناسنامه خوبي از سازندهاش به دست ميدهد، (هر فيلمي حتي سبكترينشان). برايم قشنگ بود كه «هركول فاتح آتلانتيك» را دوست داشتيد و «جيب بر خيابان جنوب» را و سينماي «نادري» را و شخصيتهاي خاموش متين با اراده را، كه تحمل ميكنند، ولي تسليم نميشود. بچه دوران سينماي ضد قهرمان هستيد (كه حالا به سينماي رذالت تبديل شده!) فيلم شما باز عشق و اشتها به سينماي خوب و پاكيزه و متعالي را براي ما بازگرداند. اشتهاي باز ديدن يك فيلم، دربارهاش فكر كردن و حرف زدن و فيلم را با خود به راهها بردن و به ديگران ديدارش را توصيه كردن... «پرويز دوايي» نوشته است: باز هم از مهرتان تشكر ميكنم. چشم به راه كارهاي ديگرتان باقي ميمانم و اميدوارم كه عشق و ايثار و توان شما در ساختن آثاري كه از بيننده اين چنين همه حواس و عشقش را طلب ميكند بر دوام بماند، كه سالهاي سال بر سر ايمان زيبا و والاي خويش باقي بماني (حتي اگر اين ايمان خيلي خريدار نداشته باشد، و اين يعني عشق... زنده باشي). با اخلاص پرويز دوايي
|