سينمای ما - یادداشت‌های هفتگی امیر قادری -25؛ / استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل
دوشنبه 23 آذر 1388 - 7:9
      


I نظرسنجی I

کدام فیلم را در ترسیم فضا و حال و هوای جنگ ایران و عراق موفق‌تر می‌دانید؟




سينماي جهان
من تسلیم شده‌ام
همه چیز با فیلمنامه آغاز می‌شود و به پایان می‌رسد
جورج كلوني این بار واقعا روانه بيمارستان شد
مریل استریپ امسال هم گزینه اصلی اسکار است
جیم شرایدن برای فیلم تازه‌اش دنیل کریگ را انتخاب کرد
سایت‌اند ساند 50 فیلمساز نامتعارف سینما را معرفی كرد
معرفی کامل فیلم «جی آی جو: ظهور کبرا» - حامد مظفری
سال‌هایِ از دست رفته (یادداشت گِئورگ ویلیامسون بر فیلم «تابستان» ترجمه پیمان جوادی)
گفتگویی با استاد ژاپنی انیمیشن جهان به بهانه نمایش فیلم تازه‌اش
قسمت‌های پنجم و ششم «اسپایدرمن» را نویسنده «زودیاک» می‌نویسد
فرار بزرگ (یادداشت برایان لوری –ورایتی- بر مجموعه تلویزیونی «فرار از زندان: فصل اول» ترجمه پیمان جوادی)
معرفی کامل «آدم‌های بامزه» - حامد مظفری


صداها


  (65 رأي)

گارگردان :
فرزاد موتمن
محاكمه در خيابان


  (228 رأي)

گارگردان :
مسعود کیمیایی
آقای هفت رنگ


  (41 رأي)

گارگردان :
شهرام شاه حسینی
نیش و زنبور


  (60 رأي)

گارگردان :
حميدرضا صلاحمند
کتاب قانون


  (306 رأي)

گارگردان :
مازیار میری
دو خواهر


  (1215 رأي)

گارگردان :
محمد بانکی



یادداشت‌های هفتگی امیر قادری -25؛
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل
  استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل


سینمای ما -  امیر قادری: 1- مي خواهم نديد درباره يک فيلم روز که روي پرده سينماهاي جهان به نمايش درآمده بنويسم. چون احساس مي کنم به خودمان و سينماي مان مربوط است. «استراليا» ساخته باز لورمن با بازي نيکول کيدمن و هيو جکمن. اينکه نديده ام اش مهم نيست. اينکه بعد از ديدن اش ازش خوش ام خواهد آمد يا نه، باز مهم نيست. اينکه فيلم قبلي لورمن را دوست داشته ام يا نداشته ام، باز اهميتي ندارد. مهم اين است که در گوشه يي از جهان چنين فيلمي ساخته شده. يک اثر حماسي با چشم اندازهاي وسيع و داستان عاشقانه يي که در دل حوادث بزرگ تاريخي روايت مي شود. قصه عاشقانه يي که عظمت اش به بيابان و کوه هاي اطراف مي زند و در انفجارهاي بزرگ و صف مرتب و عظيم سربازهاي دشمن متجلي مي شود. عشق هايي که مال چشم انداز است.

2- مي گويند دوره اين جور فيلم ها گذشته است. داستان آدم هاي بزرگ در دل حوادث بزرگ با احساسات سرکش و رام نشدني که سازندگان فيلم هاي شان و راوي داستان هاي شان هم بايد هنرمندان بزرگ و بلندپروازي مي بودند. سال ها قبل، دوراني که ما هنوز به دنيا نيامده بوديم، از اينجور فيلم ها زياد مي ساختند. از آنتوني مان تا ديويد لين بزرگ، آنها خالقان فيلم هاي بسيار عظيمي بودند که براي پر کردن قاب هاي اسکوپ اين آثار از سياهي لشگرهاي فراوان و دوربين هاي هيکلي و گروه موسيقي پرشمار و لوکيشن هاي وسيع بهره مي گرفتند. اما ته اش که نگاه مي کردي، مي ديدي همه اينها عوض مرعوب کردن تماشاگر، ابزاري براي روايت يک داستان عاشقانه کوچولوست. با ترکيبي از احساسات اوليه بشري، ترکيبي از کمدي و رومانس و تراژدي. و حالا «استراليا» که هنوز نديده ايمش، بر اساس خوانده ها و فيلم تبليغي که برايش منتشر شده، در چارچوب چنين فيلم هايي قرار مي گيرد.

3- باز لورمن کارگردان «استراليا»، خودش قدر و جايگاه اين نوع فيلم ها را مي داند. او در گفت وگويي در اين باره گفته؛ «فروش چنين فيلمي آسان نيست. در عصر مدرن بازاريابي فيلمي وابسته به يک ژانر، فيلمي که شما را بخنداند، به گريه بيندازد و مدهوش کند، کاري آسان نيست. اين متعلق به دوراني است که سينما، بزرگ بود و بسيار شجاع و خيلي خيلي تمام عيار.» لورمن راست مي گويد. اين نوع فيلم ها مال دوراني است که مي شد فيلم ها را در سالن هاي بزرگ ديد. دوراني که پدرها و مادرها، داستان فيلمي را که ديده بودند، قبل خواب براي فرزندان شان روايت مي کردند. البته لورمن اشتباه مي کند که مي گويد موضوع فقط بازاريابي است. مشکل نبودن ديد وسيع و قلب بزرگ است. مشکل اينجاست که چشم هاي ما و سازندگان فيلم ها به ابعاد آپارتماني عادت کرده است. که ديگر تخيل چنين عشقي هم غيرممکن است. از نوعي که در آن سکانس فيلم «دکتر ژيواگو» مي ديديم. يوري ژيواگو موقع خداحافظي با آدم هايي که لارا هم در صف شان ايستاده بود، يکي يکي مردها را در آغوش مي کشيد و ما به عنوان تماشاگر منتظر بوديم که نوبت وداع با لارا برسد. بعد چشم يوري به لارا مي افتاد و لارا سوار کالسکه يي مي شد که بايد آنها را از آن منطقه جنگي دور مي کرد و يوري مي آمد دم در و به کالسکه چشم مي دوخت که دور و دورتر مي شد و برگ درختان در حياط مي ريخت و پيرمرد ناشناسي مي پريد وسط کادر و انگار از ته جگر يوري داد مي زد خداحافظ و موسيقي اوج مي گرفت و کالسکه دور مي شد و يوري مي پريد مي آمد داخل خانه و يکي از برگ هاي گل آفتابگرداني که آنجا گوشه کادر بود مي افتاد روي ميز و صحنه پيوند مي خورد به جنگ بزرگ و انقلاب روسيه که اين آدم ها را از هم جدا کرده بود. اين فيلم ها را چنين استاداني بايد مي ساختند. کسي مثل ديويد لين که به فيلمنامه نويس معرکه اش رابرت بولت، گفته بود رمان معروف بوريس پاسترناک را بگير و در دل همه آن حوادث و اتفاق هاي عظيم تاريخي، وجه عاشقانه اش را پررنگ کن. و همه آنچه در تاريخ روسيه اتفاق افتاده بود در يک پنج ضلعي دراماتيک به مرکزيت يک زن بازنمايي مي شد. بر اساس آن ديالوگ «کازابلانکا» که بوگارت به برگمن مي گفت؛ دنياي بزرگيه ايلزا و توي اين دنياي بزرگ هيچ کس براي گرفتاري هاي سه تا آدم کوچيک دل نمي سوزونه.

4- در چنين شرايطي اوضاع سينماي ما از اين هم بدتر است. فيلم هاي ما پر شده از آثار سفارشي؛ يا کمدي رمانتيک هاي آپارتماني داستان چند تا آدم کوچولوست که به بهانه مثلث عاشقانه مدام به هم خيانت مي کنند. يا آثار مبتذل جشنواره يي که براي به دست آوردن احتمالي يک مجسمه يا دو تا نمايش خارجي، دور و بر آت و آشغال هاي شهر وول مي زنند و البته به عنوان يک هنرمند نمي توانند فاصله شان را با آنها حفظ کنند. در سينماي ايران عنصر «چشم انداز»، ديگر وجود ندارد. همه چيز کوچک شده است. آدم ها انگار مي ترسند از شهر بيرون بيايند و وارد افق شوند، مبادا در آن خلوت بزرگ سوتي هايشان لو برود. مي گويند کيدمن در فيلم «استراليا»، يک اشراف زاده است که گله يي را به ارث مي برد. و براي چراندن اين گله، سراغ يک گله ران زمخت با بازي هيو جکمن مي رود. خوب درآوردن چنين فيلمي در اين دوره و زمانه کار بسيار سختي به نظر مي رسد. اما گفتم،حداقل اينکه يادآور يک جور سينماست که کم کم دارد از بين مي رود. فکرش را بکنيد باز يک نماي وسيع ديگر از گله در دل طبيعت و گروه مرداني که اطراف اش پرسه مي زنند. چيزي در مايه «کلمانتين عزيز من» جان فورد.

5- و جالب است که جواد طوسي در مقاله يي پاسخ داده به يادداشتي که يکي دو هفته قبل همين جا نوشته بودم به نام «قيصرهاي عصر گوگل»، که تيترش را گذاشته «بلاروزگاريه عصر گوگل» و مقاله اش اين طوري تمام مي شود؛ «(خطاب به علي حاتمي) دعا کن اين «قيصرهاي عصر گوگل» دست از اين سياه کاري ها و بچه بازي ها بردارن و حالي شون بشه که همه مون يک جور قافيه را باختيم و اين بازي برنده يي نداره و خيلي وقته که رستم از شاهنومه رفته...» مي بينيد؟ اين حرف ها را قاعدتاً ما «نسل بي آرمان» بايد زده باشيم. اما از زبان خودشان که متهم مان مي کنند، مي شنويم. ناراحتند که چرا به حال و روز و نتيجه آنها نرسيده ايم که بي حاصلي را باور نکرده ايم. همه آن حرف ها درباره بي آرماني نسل ما که حالا معلوم مي شود تمام اش انگار يک جور فرافکني بوده. ما اما اتفاقاً هنوز بيشتر مي خواهيم. دل مان چشم انداز مي خواهد و کوه و دشت و مردان و زنان ايراني که در اين قاب هاي وسيع قرار است براي بقا بجنگند و عاشق شوند. که خون رگ هاي شان بخشي از رنگ طبيعت اطراف شان شود. چيزي در مايه فيلم هايي که پدر و مادرهاي مان روي پرده هاي وسيع ديدند و وقت خواب براي مان تعريف کردند.

6- و بعد خبر خوش اينکه قرار است «دنياي تصوير» دوباره منتشر شود، با صفحه هاي بزرگ اش، و عکس هاي گنده يي که تا دل مان مي خواست سايزش را بزرگ مي گرفتيم و يادم هست در پرونده يي با چند نقد و پشت صحنه و مصاحبه براي همين «دکتر ژيواگو»، از همان گلدان گل آفتاب گردان گريان، يک دانه عکس کپچر کرديم و بزرگ چاپ اش کرديم. بعد در چنين شرايطي بايد باور کنيم رستم از شاهنامه رفته؟ عمراً. خدا را چه ديدي. شايد روزي روزگاري يک بابايي پيدا شد و فيلمي با همين چشم اندازهاي حماسي ساخت و اسمش را هم جاي «استراليا»، گذاشت؛ «ايران».



منبع خبر : اعتماد
دوشنبه,18 آذر 1387 - 18:24:36

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

مسافران
سه‌شنبه 19 آذر 1387 - 3:14
4
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

امیر جان کی دیگه فیلم بزرگ می بینه

همه دنبال هری پاتر و اسپایدر من می گردن

این دنیا داره کجا میره

نوشین
سه‌شنبه 19 آذر 1387 - 4:3
-6
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

امیدوارم این روزی روزگاری که شما میگید سر برسه البته اگه دست تهیه کننده های سود جو از این سینما کوتاه بشه و مردم هم به جای اینکه دنبال خرید چیپس و پفک تو سینماها باشن فکر این باشن که کدوم فیلم سلولای خاکستریشونو به کار میندازه!!! اونوقت داستان دنباله دار فیلمهای سفارشی برای همیشه بی دنباله میمونن...

Red Ribbon
سه‌شنبه 19 آذر 1387 - 11:18
6
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

واقعا چرا کسی تو ایران اینجور فیلمی نساخته؟یک فیلم بیگ پروداکشن عاشقانه در مورد ایران

شقایق
سه‌شنبه 19 آذر 1387 - 17:35
0
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

آقای قادری اصلا فکرشو هم نمیکردم یه روز یه جمله ای مثل جمله ی آخر مورد 6 رو ازتون بشنوم . . . نمی دونم اینو واسه رو کم کنی گفتی یا دوباره یه جواب بود .. امیدوارم با تمام وجود و از ته قلبت گفته باشی

کارمند
سه‌شنبه 19 آذر 1387 - 18:43
1
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

عید قربان من و خانواده ام در سینما ÷ردیس ملت قربانی شدیم بلیط نفری سه

هزار

تومن.............................................................کمک


سه‌شنبه 19 آذر 1387 - 19:17
-3
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

تو هم که مثل طوسی گذشته بازی.... چقدر غر ميزنی به جون امروز. بس کنين ديگه بابا.

shaghayegh
سه‌شنبه 19 آذر 1387 - 19:26
8
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

آقای قادری......با گفته هاتون درمورد فیلمای حماسی و عظیم کلاسیک موافقم......خودم چند وقت پیش فیلم"ال سید"رو تو دانشکده مون میدیدم و با خودم فکر کردم چرا دیگه خبری از اون فیلما نیست.....از فضای باز,از آسمون,از قهرمانایی که افتخارشون انسانیت و احساس بود نه قدرت تخریب و از عواطف روابط قشنگ انسانی...........دلم برای وسترنای قدیمم تنگ شده با طبیعتشون!چرا الآن اینجور فیلما اگرم ساخته بشن اینقدر کمن؟

شقایق کسرایی
چهارشنبه 20 آذر 1387 - 18:11
-26
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

با همه ی حرف هایتان (یا کمی ارفاق البته...)موافقم!...اینجایش را خیلی قشنگ گفتید:"مشکل نبودن ديد وسيع و قلب بزرگ است"

به خاطر این نوشته...به خاطر تمام احساساتتان...و به خاطر امیدتان ممنون!

سمیرا
دوشنبه 2 دي 1387 - 10:35
-7
موافقم مخالفم
 
استراليا، ژيواگو، دنياي تصوير، ايران و دوباره قيصر عصر گوگل

همه این حرف ها درست ولی اگه استرالیا رو ببینید حسرتتون دوچندان می شه چون فیلم واقعا خیلی بد در اومده. اصلا نمی فهمم چرا با یه هم چین داستان و لوکیشن و بازیگرانی اینقدر فیلم تو ذوق می زنه.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  
:       




module-htmlpages-display-pid-97.html


             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2009, cinemaema.com
Page created in 1.94119811058 seconds.