News
  • بخت‌آ‌زمایی قريبيان، عطاران، معادي و مصفا در کارگرداني به كجا مي‌انجامد؟
    چهار فیلم به کارگردانی بازیگران سینمای ایران در راه جشنواره فجر
  •  
  • تلاش اتحاديه تهيه‌كنندگان براي رفع بزرگترین خطر برای سینمای ایران!
    از حضور همزمان بازیگر در چند فیلم جلوگیری مي‌شود؟
  •  
  • واكنش صريح حامد بهداد به حرف‌هاي حسين ياري را هم به فهرست جوابيه‌هايش اضافه كنيد
    شما خود بازیگری را بلد نیستید نه قاعده آن را!/ عشق را خوب می‌شناسم اما نمی‌توانم نقش عاشق را خوب بازی کنم
  •  
  • با فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» اشتباه نگیرید
    فیلم «زندگی خصوصی» لعیا زنگنه و هانیه توسلی را حسين فرحبخش مي‌سازد!
  •  
  • آیا دردمندي حاتمي‌كيا به معنای آن‌ست که بقیه اهل رفاه و لذت‌اند؟
    اندر احوالات ابراهيم حاتمی‌کیاي این روزها: دايي‌جان ناپلئون؟!
  •  
  • بهرام رادان و بازيگري‌هاي اخيرش، به بهانه شكست تجاري - هنري «راه آبي ابريشم»
    ستاره‌اي كه اصرار به خودكشي دارد!
  •  
  • نگاهي به سريال «شوق پرواز» ساخته يدالله صمدي
    پرنده‌ا‌ی که رفتنی نیست/ بازي شهاب حسيني شرط همسر شهيد بابايي براي ساخت سريال بود؟
  •  
  • گفت‌وگوي مسعود فراستي با سايت اصوالگراي "رجا نيوز" درباره وضعيت سينما و نشر ايران
    برگمان را از هفده سالگي دوست داشتم، هيچكاك بعدها توجه مرا جلب كرد!/ تفاوت حق‌التاليف 13درصد پشت جلد كتاب با دستمزد ميلياردي فلان بازيگر سينما شوخي غم‌انگيزي است
  •  
  • از شايعه تصادف تا ده بار بازبيني «قهوه تلخ» براي مجوز و شكايت از شبكه پي‌ام‌سي؛ مهران مدیری همچنان خبرساز است
    امسال هفتمین بار است كه شایعه تصادف من منتشر مي‌شود!
  •  
  • به بهانه اكران «اسب حيوان نجيبي است» ساخته عبدالرضا کاهانی
    اینا در میاد، ریش می‌شه...!
  •  
  • «جدایی نادر از سیمین» نامزد دریافت جوایز پنج بخش حلقه منتقدان لندن + فیلم برگزیده منتقدان شیکاگو
    اصغر فرهادی داور جشنواره فیلم برلین ۲۰۱۲ شد
  •  
  • سرگذشت دختر جوانی که برای هزینه تحصیلی‌اش به بیراهه کشیده می شود
    «پایان» فیلم تازه عباس کیارستی در ژاپن به زودی به مرحله تدوین می رسد
  •  
  • تورج اصلانی از همکاری با یک پروژه هالیوودی خبر داد
    بازیگر سرشناس هالیوودی مقابل دوربین موبایل آی‌فون ۴ فیلمبردار ایرانی قرار می گیرد
  •  
  • سیروس الوند و ارزیابی نمایش فیلم‌ها در سال ۱۳۹۰
    عاملان اکران چند وقت اخیر باید محاکمه شوند
  •  
  • واکنش کانون کارگردانان به شکایت معاونت سینمایی و دادگاه ۲۱ دی
    می‌خواهند افتخار تعطیلی خانه سینما را به نام خود ثبت کنند
  •  
  • واکنش مسعود ده‌نمکی به شایعه حضورش در سیاست و انتخابات آتی
    انتخابات مجلس که نه، ولی شاید برای ریاست جمهوری کاندیدا شدم!
  •  
  • سایت "سینمای ما" از موفقیت دیگر فیلم اصغر فرهادی در مسیر اسکار خبر می دهد
    «جدایی نادر از سیمین» فیلم اول فهرست ده فیلم انتخابی کاربران سایت معتبر و مرجع IMDB در سال 2011 شد
  •  
  • يادداشت پرويز دوايي براي كتاب «صد سال اعلان و پوستر فيلم در ايران» اثر مسعود مهرابي
    چه راهنمای خوبی برای مرور آن‌چه بر این سینما، از نظر اندیشه و احساس و فهم گذشته است
  •  
  • لزوم توجه به جایگاه مردم در جشنواره فیلم فجر از نگاه سايت "سينماي ما"
    آیا برای تماشاگران عادی سينما هم تهمیدی اندیشیده شده است؟
  •  
  • «جدايي نادر از سيمين» يكي از سه نامزد اسكار فيلم خارجي كه حتما بايد آن را تماشا كرد
    هاليوود ريپورتر سه فيلمي را كه بيشترين شانس را براي اسكار دارند معرفي كرد
  •  














       





    سینمای ما- محمدصادق شايسته: «من حاشيه‌هاي اطرافم را دوست دارم» بهروز افخمي راست مي‌گويد. او و حاشيه دو تكه جدانشدني از هم شده‌اند. چه در سينما و چه در سياست. هرچند كه دلش از سياست گرفته است و فقط مي‌خواهد كارگرداني كند. وقتي به او مي‌گويم شما خيلي حاشيه داريد با خنده مي‌گويد: «اين كه خيلي خوب است» ولي وقتي پاي حاشيه‌هاي ديگران وسط مي‌آيد هر طور كه هست دوست دارد مسير بحث را عوض را كند. «وقتي كسي شرايط دفاع در برابر حرف‌هاي من را ندارد اخلاقي نيست كه من در مورد حاشيه‌هايش حرف بزنم» اما مي‌خواستيم با او فقط در مورد حاشيه فيلم‌هايش حرف بزنيم و از او بخواهيم كه شايعات اطراف دنياي فيلم سازي‌اش در بيش از 25 سال گذشته را براي ما بيان و عيان كند. او دو ساعت با صبر و حوصله و به قول خودش شمرده شمرده به تمام سوالات ما در مورد حاشيه فيلم‌هايش پاسخ گفت و نكات ناگفته جذابي را از «كوچك جنگلي» تا «سن پطرزبورگ» برايمان بيان كرد. اما مصاحبه با مرد حاشيه سينماي ايران خود حاشيه داشت، من كه نمي‌دانستم ساعت‌ها به چه صورت در كانادا با ايران تفاوت دارد. ساعت 9صبح به وقت تهران با بهروز افخمي تماس گرفتم، پس از يك سلام و احوالپرسي گرم با لحني آكنده از شوخي از من پرسيد: «الان در تهران ساعت چند است؟!» وقتي من جواب او را دادم اين بار با خنده گفت: «چقدر جالب اينجا ساعت دو و نيم نصفه شب است.» و جالب‌تر اين بود كه پس از كلي عذرخواهي من از بهروز افخمي او فقط به يك جمله بسنده كرد: «آدميزاد اشتباه مي‌كند ديگر...» و اين حاصل گفت‌وگوي دو ساعته ما از تهران با بهروز افخمي در كانادا است.

    حاشيه‌هاي كوچك جنگلي
    بحث تعويض ناصر تقوايي دو سال قبل از آغاز فيلمبرداري شروع شد. البته به دو دليل حاضر نيستم درباره حواشي ريز و درشت تقوايي در آن زمان حرفي بزنم، اول اينكه اين قضيه مربوط به بيش از 25 سال پيش است و زنده كردن آن خاطرات ثمري ندارد، و دومين دليل هم اين است كه انصاف نيست در شرايطي كه تقوايي قادر به دفاع از خودش نيست برخي مسايل را مطرح كنم پس به كليات جريان بسنده مي‌كنم. خيلي‌ها و بيشتر مديران ارشد تلويزيون در آن زمان اعتقاد داشتند كه تقوايي قادر به انجام اين كار نيست. من به عنوان «مدير فيلم و سريال» در آن زمان، تنها كسي بودم كه از انتخاب تقوايي به شدت حمايت كردم، بارها با آنها دعوا كردم و با تمام مشكلات سعي مي‌كردم كه شرايط را به بهترين شكل ممكن براي تقوايي مهيا كنم تا او احساس كند كه به راحتي مي‌تواند كار را انجام دهد. كمي قبل از آغاز فيلمبرداري ايرادگيري‌هايي عجيب و غريب از سوي تقوايي آغاز شد كه بيشترشان ايراد‌هاي بني‌اسرائيلي بودند. به همه‌چيز گير مي‌داد، از مسايل تكنيكي تا ريزترين جزئيات صحنه. من اميدوار بودم با آغاز فيلمبرداري اين بهانه‌گيري‌ها تمام شود و بتوانيم ادامه كار را در آرامش انجام دهيم اما اينگونه نشد. راندمان فيلمبرداري كار بسيار ضعيف‌تر از حد نرمال سريال‌هاي تلويزيوني بود و كار با سرعت صفر پيش مي‌رفت. براي اين فيلم در آن زمان بودجه‌اي 50 ميليون توماني در نظر گرفته بوديم كه به پول الان حدود 15 ميليارد تومان مي‌شد. تا آن روز حدود 20 ميليون تومان بودجه هزينه شده بود. ادامه اين وضعيت از نظر من هم بودجه گزاف كار را به هدر مي‌داد و هم نتيجه كار را ضعيف مي‌كرد. همه مسايل موجود در آن زمان دست به دست هم داد تا در آن مقطع مجبور شوم و ادامه كار را از ناصر تقوايي بگيرم. شما خودتان را جاي كارگردان‌هاي ديگر‌ بگذاريد وقتي كاري را از يك كارگردان بزرگ بگيرند، حاضريد ادامه كارش را قبول كنيد و بدنام شويد؟ مسلما نه. به دليل احساس مسئوليت مجبور بودم اين كار را قبول كنم و اصلا مهم نيست كه كسي اين مساله را باور كند يا نه. واقعيت اين است كه اگر حتي ناصر تقوايي هم باشيد ولي نتوانيد يك كار را به نحو مطلوب پيش ببريد شما را كنار مي‌گذارند. من حتي براي به سرانجام رساندن اين كار، فيلم سينمايي «دست نوشته‌ها» را رها كردم. فيلمي كه بعد‌ها «مهرزاد مينويي» آن را به سرانجام رساند. ما حتي مجبور شديم كل كار را تغيير دهيم، از بازيگران گرفته تا فيلمنامه. اين تغييرات هم كاملا بر اساس احتياجات سريال بود نه مسايل شخصي. فيلمنامه اوليه سريال كه توسط تقوايي نوشته شد نسبتا ضعيف بود و بارها به كمك يك گروه مشاور حرفه‌اي مثل «سيف‌الله داد» و «مهرزاد مينويي»، «محمدرضا جوزي» و «دكتر ماكويي» بازنويسي شد تا جايي كه فيلمنامه اوليه از 300 صفحه پس از بازنويسي به هزار صفحه رسيد اما وقتي كارگرداني كار را به عهده گرفتم مرحله جديدي از بازنويسي آغاز شد. فيلمنامه «ناصر تقوايي» براساس يك سري پاورقي و شبه رمانس‌هاي قرن 19 نوشته شده بود. اين پاورقي با نام «مردي از جنگل» به قلم «احمد احرار» در يكي از مجلات هفتگي چاپ مي‌شد. «ناصر تقوايي» اين مساله را به هيچكس نگفته بود. اشتباه تقوايي اين بود كه نمي‌دانست «احمد احرار» اصلا تاريخ‌نويس نيست و صحت مسايل تاريخي برايش اهميتي ندارد. به همين دليل فيلمنامه پر اشكال بود. من سعي كردم با توجه به اين مساله، تغييرات زيادي در فيلمنامه انجام دهم تا هرچه بيشتر به واقعيت قضيه نزديك شوم ولي با اين حال در تيتراژ پاياني فيلمنامه نام «احمد احرار» را ذكر كردم. حاصل كار در مجموع تقريبا رضايت‌مند بود البته من اعتقاد دارم در تعريفي كه اكنون از اين سريال مي‌شود كمي اغراق هم دخيل است و اگر اين سريال الان دوباره ديده شود، اشكالات فني آن به چشم مي‌آيد. از جمله صداي ضعيف سريال.

    حاشيه‌هاي روز فرشته
    روز فرشته قرار بود توسط «محمدرضا هنرمند» كارگرداني شود كه قبول نكرد، بعد پيشنهاد به من شد كه من هم موافقت نكردم و بالاخره «شهريار بحراني» كارگرداني كار را پذيرفت. بحراني پس از مشخص شدن گروه كاريش براي فيلمبرداري به باكو سفر كرد. پس از مدتي با ديدن قسمت‌هاي فيلمبرداري شده‌اي كه بحراني براي ما مي‌فرستاد متوجه شديم كه كار به خوبي پيش نمي‌رود و صحنه‌ها ضعيف است. مسافر باكو شديم تا از نزديك وضعيت كار را ببينيم. به محض ورود ما به باكو «بحراني» كه به شدت روحيه افسرده‌اي پيدا كرده بود از اين فرصت استفاده كرد، خيلي سريع وسايلش را جمع كرد و از باكو رفت. با اينكه بحراني از نظر من كارگردان بسيار خوبي است اما اگر قرار بود او را با آن روحيه در باكو نگه داريم مسلما نتيجه كار يك كمدي بسيار ضعيف مي‌شد. بلافاصله پس از رفتن بحراني «اكبر عبدي» هم كه نقش اصلي فيلم را به عهده داشت به علت فيلمبرداري فيلم «هنرپيشه» به تهران بازگشت بنابراين «هنرمند» مجبور شد براي اولين بار بازيگر شود و نقش اصلي را به عهده بگيرد. ما فيلمنامه را به سرعت بازسازي كرديم و كارگرداني را هم خودم به عهده گرفتم به «انتظامي» هم گفتم چون اين كار را دوست داري من آمده‌ام تا اگر رضايت داري، ادامه دهيم كه اين تصميم من با استقبالش مواجه شد. علت روحيه ضعيف بحراني روحيه پريشاني مردم باكو بود كه در تمام اعضاي گروه هم رسوخ كرده بود و آن‌ها هم چنين حسي پيدا كرده بودند. به دليل همين فضاي به شدت افسرده، ما با سرعت تمام فيلمبرداري صحنه‌هاي مهم فيلم را در باكو تمام كرديم و به تهران بازگشتيم و پس از يك استراحت كوتاه فيلمبرداري را در تهران ادامه داديم. ضمن اينكه در تهران با يك تغيير در فيلمنامه و گسترش يك نقش فرعي مجددا اكبر عبدي را وارد سناريو كردم.

    حاشيه‌هاي شوكران
    در مورد فيلم شوكران شايعات فراواني در مورد كند كار كردن من و هزينه‌هاي بالاي فيلم گفته شد و من مي‌توانم فقط به همين نكته بسنده كنم كه سود 500 درصدي اين فيلم، پاسخگوي بسياري از اين شايعات است و مساله ديگري كه اين فيلم داشت اين بود كه تهيه‌كننده در خيلي از مواقع حاضر به هزينه كردن براي فيلمبرداري برخي اتفاقات فيلم نبود. مثلا ما در صحنه‌اي كه بايد ماشين آتش مي‌گرفت و ما بحث كرديم كه بايد ماشيني كه آتش مي‌گيرد همان گلف مدل 91 باشد و تهيه‌كننده اصرار داشت كه به دليل 2 ميليون تومان گران‌تر بودن از يك مدل گلف قديمي‌تر استفاده كنيم، بدون اينكه اين را متوجه باشد كه مخاطب ما بسيار باهوش است و به همين راحتي ممكن است بهترين صحنه فيلم نفله شود. تهيه‌كننده فيلم فكر مي‌كرد كه اگر جريان را كش دهد ممكن است من خسته شوم و قبول كنم. تا اينكه من كار را متوقف كردم و بالاخره وقتي ديد چاره‌اي ندارد مجبور شد بعد از سه ماه همان ماشين را براي گرفتن آن صحنه تهيه كند. در حالي كه اگر اين كار را زودتر انجام مي‌داد اين توقف و هزينه‌هاي جانبي‌اش به وجود نمي‌آمد.

    حاشيه‌هاي جهان پهلوان تختي
    مي‌گويند مرحوم علي حاتمي قبل از مرگ من را به عنوان جانشين خودش براي ادامه فيلم تختي معرفي كرده بود،. اين حرف را تاييد نمي‌كنم. نكته‌ جالبي در مورد ارتباط من و مرحوم علي حاتمي وجود دارد. درست يك سال قبل از مرگ علي حاتمي و بعد از اينكه او از معالجات سنگينش از انگلستان برگشت، من به همراه محمد بزرگ‌نيا و عده‌اي از كارگردانان جوان به عيادتش رفتيم. بعد از آن ديدار ما اعلام آمادگي كرديم كه به عنوان دستيار، كمك حال حاتمي در ساخت فيلم تختي باشيم. حاتمي از اين كار بسيار خوشش آمد. يك سال پس از اين جريان و زماني كه علي حاتمي فوت كرد بلافاصله پيشنهاد ادامه ساخت اين فيلم به من داده شد. در ابتدا اين پيشنهاد را قبول نكردم به اين دليل‌كه فوت او حال من را بد كرده بود، ضمن اينكه اعتقاد داشتم من استعداد حاتمي را براي ساخت چنين فيلمي ندارم. حاتمي يك شاعر استثنايي درباره رنج‌هاي ايراني‌ها بود با سبك مخصوص خودش، كه وجودش ديگر به هيچ عنوان تكرار نخواهد داشت. اما با تكرار اين پيشنهاد به اين نتيجه رسيدم، براي اينكه پلان‌هاي از قبل گرفته شده حاتمي حرام و دور ريخته نشود خودم كارگرداني كار ناتمام آن مرحوم را به عهده بگيرم. ولي از آن جائيكه در آن دوران نه تنها من بلكه هيچكس ديگري هم بلد نبود با سبك و سياق حاتمي فيلم را بسازد خودم فيلمنامه‌اي نوشتم كاملا متفاوت. و هدفم اين بود كه تمام پلان‌هاي فيلم ناتمام حاتمي در آن فيلم استفاده شود تا از بين نرود و به صورت يادگاري باقي بماند كه اينگونه هم شد. اگر در آن موقع كارگردان ديگري مي‌توانست و حاضر به ساخت اين فيلم مي‌شد من راه را براي او باز مي‌كردم و خودم را از پروژه كنار مي‌كشيدم. اما حقيقتا آن زمان كسي با توانايي اجراي درست سبك علي حاتمي نداشتيم و در حال حاضر هم فكر مي‌كنم شايد فقط حسن فتحي باشد كه كمي به سبك حاتمي نزديك شده است.

    حاشيه‌هاي عقرب
    برخلاف تمام جنجال‌هايي كه پيرامون فيلم «عقرب» وجود دارد، سر فيلمبرداري اين كار به كل گروه خوش مي‌گذشت. با اينكه در زمان فيلمبرداري در بيابان‌هاي اطراف اصفهان به علت بي‌خوابي و فشار سنگين كار تقريبا 12 كيلو لاغر شدم اما كار كردن با حسين فرح‌بخش با تمام جديتش در صحنه و زمان فيلمبرداري به عنوان تهيه‌كننده بسيار لذت بخش بود. شايعه قهر من در اصفهان هم حقيقت ندارد. من حتي با گروه در زمان فيلم برداري در چابهار هم حضور داشتم. اما به دلايلي از ادامه كار منصرف شدم. اولين اختلاف من با حسين در همان چابهار آغاز شد. در آن سال‌ها فيلم‌ها فقط در صورت رسيدن به جشنواره فيلم فجر و نمايش در آن اجازه اكران مي‌گرفتند. سالي كه ما در حال ساخت فيلم بوديم اين قانون برداشته شد. فرح‌بخش اين را خبر نداشت و وقتي در جواب اصرارهايش براي عجله در فيلمبرداري اين نكته را به او گفتم حرف من را باور نكرد. در حقيقت فرح‌بخش از اين قضيه مي‌ترسيد كه اين جريان واقعيت نداشته باشد و به او براي فيلم اكران ندهند و او ضرر كند. نكته ديگر اين بود كه ما فيلمبرداري را خيلي دير آغاز كرديم (حدودا اواخر آبان) و تقريبا فرصتي معادل يك هفته تا ده روز براي مونتاژ فيلم قبل از جشنواره باقي مي‌ماند كه اين اصلا زمان خوبي براي يك مونتاژ مناسب نبود. اعتقاد من اين بود كه حدودا دو ماه براي مونتاژ درست فيلم وقت احتياج داريم. اصرار فرح بخش بر اين مساله به جايي رسيد كه ابتدا من در چابهار يك روز سر فيلمبرداري نرفتم كه قضيه با صبحت حل شد ولي در بازگشت به نايين اين مساله جدي شد و من كه ديدم اصرار حسين براي رساندن فيلم به جشنواره جدي است در حالي كه حدود 60 درصد كار را فيلمبرداري كرده بوديم، فيلم را رها كردم و حسين فرح‌بخش كارگرداني باقي مانده فيلم را خودش بر عهده گرفت. شايعه قهر من به دليل دخالت‌هاي فرح‌بخش در كار كارگرداني و يا دور زدن من توسط فرح‌بخش به علت اين كه او مجوز كارگرداني نداشت و مي‌خواست با اين كار خودش بتواند كارگرداني كند نيز، كذب محض است. اولا شايد فرح‌بخش در كارهاي كارگردان‌هاي بي‌تجربه كه قبل و بعد از اين كار با آن‌ها كار كرد دخالت مي‌كرد اما هرگز در كار من دخالت نكرد دوما او احتياجي براي دور زدن من نداشت چون خودش آنقدر تجربه و سابقه داشت كه بتواند به راحتي مجوز كارگرداني را از واحد ارزشيابي وزارت ارشاد بگيرد. باقي كار را حسين كاملا براساس فيلمنامه من فيلمبرداري كرد. من حتي براي اينكه كار حسين در 15 روزي كه خودش كار را فيلمبرداري كرد به مشكل نخورد، به كانون كارگردانان نگفتم تا احيانا مساله‌اي براي ادامه كار پيش نيايد. صحنه‌هاي پاياني فيلم كه بسيار اكشن و پرحادثه هم بود بسيار ضعيف درآمد و به نظر مي‌رسد براي حسين فرح‌بخش كه اولين بار بود فيلمي را كارگرداني مي‌كرد اين صحنه‌ها زيادي سنگين بود. در انتهاي كار حسين اصرار داشت همچنان نام من به عنوان كارگردان كار در تيتراژ آورده شود كه من به دليل همين ضعف 40 درصد پاياني فيلم حاضر نبودم مسئوليت كار را به عهده بگيرم و اين شد كه در تيتراژ پاياني عنوان كار گروهي به جاي اسم يك كارگردان مشخص آورده شد. بعضي‌ها مي‌گويند كه فرح‌بخش اصرار داشته اسم خودش را به عنوان كارگردان بياورد و من قبول نكردم كه اين شايعه هم صحيح نيست. چون اگر حسين اين درخواست را از من مي‌كرد من قبول مي‌كردم. البته اگر من بخواهم خاطرات فيلم عقرب را بنويسم فكر مي‌كنم يك كتاب 300 صفحه‌اي بشود.

    حاشيه‌هاي فرزند صبح
    اولين بار در سال 75 به من پيشنهاد شد كه فيلم زندگي امام خميني را بسازم و حدود دو سال بعد اين پيشنهاد رسما با درخواست نگارش سناريو توسط شركت «عروج فيلم» به من داده شد. در ابتدا من نوشتن سناريو را قبول كردم اما به دليل عدم آشنايي مديران وقت عروج فيلم با فيلمسازي و حواشي اين حيطه كارگرداني كار را قبول نكردم. آن‌ها حتي عظمت كاري مثل به تصوير درآوردن زندگي امام را هم درك نمي‌كردند. به دليل عدم پذيرفتن من براي كارگرداني كار پروژه رسما تعطيل شد. تا اينكه مدتي بعد سناريو به دست موسسه «روايت فتح» افتاد و آنها پس از مطالعه كار ابراز علاقه كردند كه كار را انجام دهند. من هم با اين قضيه موافق بودم و كارگرداني كار قبول كردم. ما پيش‌توليد كار را با بودجه‌اي معادل 300 ميليون تومان و با خريدن زمين، ساخت دكورها و خانه امام (كه به همان صورت اصلي ساخته شد)، تهيه و دوخت لباس آغاز كرديم. حتي سفارش 800 دستگاه كاميون جنگي و قديمي انگليسي كه مربوط به صحنه‌هاي جنگ جهاني دوم فيلم مي‌شد را هم داديم. ظاهرا همه چيز خوب پيش مي‌رفت كه يكدفعه بحث كانديداتوري من در انتخابات مجلس پيش آمد. اين جريان آغاز اختلاف من با موسسه روايت فتح بود. اين بهانه كه با نماينده شدن من كار پيش نمي‌رفت را قبول نداشتم چون من همان ابتدا شرط حضورم در مجلس را با استفاده يك‌باره از تمام فرصت مرخصي‌هايم براي تمام كردن فيلم اعلام كرده بودم. اما به دلايلي كه هنوز هم برايم نامشخص است بهانه‌گيري‌هاي موسسه آغاز شد كه اين بهانه‌ها همه مدل بود و مهمترين آن‌ها عدم پذيرش براي اصلاح برآورد هزينه بود. اين اختلافات به جايي رسيد كه قبل از شروع مجلس كار بدون حتي يك روز فيلمبرداري متوقف شد. بعد از مجلس و با تغيير مديريت و تاييد دوباره مسئولين جديد، كار دوباره به دست عروج فيلم و موسسه حفظ آثار و امام رسيد. با بازگشت مجدد من براي آغاز پروژه و براي پيشرفت سريع‌تر، كار را سبك‌تر كردم و بسياري از صحنه‌ها و اتفاقاتي كه قرار بود در دو فيلم يك ساعت و نيمه به نمايش درآيد از سناريو حذف شد. يكي از دلايلي كه من بسياري از اتفاقات را حذف كردم و يك بازنويسي اساسي دوباره در فيلمنامه صورت دادم، اين بود كه از وقتي من شروع به ساخت فيلمي درباره كودكي امام كردم انگار همه كارگردان‌ها تازه يادشان افتاد كه مي‌توانند درباره كودكي امام فيلم بسازند. در مدت نمايندگي من در مجلس و توقف پروژه «فرزند صبح» يكي دو كار اين تيپي و نزديك به اين فضا از جمله كار «مجتبي راعي» و «جواد شمقدري» ساخته شد و به اين خاطر من سعي كردم مسايلي كه در اين فيلم‌ها مطرح شد را در فيلم خودم مطرح نكنم. بنابراين من فيلم را تبديل كردم به يك دوره محدود و كوچك از دو سالگي تا 7 سالگي امام. البته بازنويسي فيلمنامه چند بار ديگر و حتي تا زمان فيلمبرداري هم انجام مي‌شد. فيلمبرداري پس از اصلاح مجدد دكور و آماده‌سازي دوباره بالاخره در سال 84 آغاز شد. پس از مدتي فيلمبرداري به دليل اينكه من نمي‌خواستم بازيگر اصلي و خردسال ما گريم شود و يا با بچه‌اي بزرگ‌تر تعويض شود، به مدت يك سال و نيم فيلمبرداري كار را متوقف كرديم تا روند بزرگ شدن آن كودك به صورت طبيعي طي شود. البته تمام اين توقف فيلمبرداري‌ها بدون حتي ذره‌اي هزينه صورت مي‌گرفت. يعني تا امروز و با تمام هزينه‌هايي كه صورت پذيرفته خرج فيلم به دو ميليارد تومان هم نرسيده و جالب است بدانيد فقط دكور‌ها و زميني كه خانه امام در آن ساخته شده الان بيش از دو ميليارد تومان ارزش دارد و با اين حساب موسسه حتي قبل از اكران فيلم توانسته خرج خود را در آورد. حدود سه سال پيش فيلمبرداري تمام شد اما بعد از تمام شدن فيلم برداري موسسه عروج فيلم به‌طور كامل فيلم را فراموش كرد. برخي از دست‌مزد‌هاي خودم، گروه فيلم و حتي هزينه‌هاي دفتر فيلم پرداخت نشد. مونتاژ فيلم متوقف شد. كه من حتي شخصا از مرحوم سيف الله داد خواستم كه فيلم را مونتاژ كند و او لطف كرد و اين كار را انجام داد. حتي دستمزد او را هم به موقع پرداخت نكردند. دو سال فيلم در اين وضعيت باقي ماند. ما عملا نمي‌توانستيم صداگذاري و كارهاي لابراتوآري فيلم را به نتيجه برسانيم. همزمان با خروج من از كشور به يكباره سر و كله موسسه پيدا شد بدون حضور من شروع به تكميل مسايل باقي مانده فيلم از جمله صدا‌گذاري و دوبله فيلم كردند. موسيقي فيلم را ساختند و حتي من شنيدم كه مدت فيلم به 110 دقيقه رسيده است در حالي كه ما در مونتاژ نهايي فيلم با مرحوم «داد» كار را در 98 دقيقه تمام كرده بوديم. الان هم قرار است در جشنواره فيلم فجر به نمايش در آيد اما من به هيچ عنوان اجازه نخواهم داد اين فيلم با نام من در جايي اكران داده شود چون اين فيلم براي من بسيار مهم است و جنبه حيثيتي دارد نمي‌خواهم اسمم در اين فيلم باشد. ذكر يك نكته ديگر هم لازم است و آن اين است كه برخلاف شايعات و حرف و حديث‌هاي فراوان خارج از فيلم پيرامون عوامل، من با موسسه در مورد انتخاب عوامل و به خصوص بازيگران كار مشكل خاصي نداشتم و آن‌ها كاملا و به خوبي از انتخاب‌هاي من در زمان‌هاي مختلف حمايت كردند.


    حاشيه‌هاي چند خطي
    - با اينكه بارها وعده داده بودند كه مونتاژ نهايي فيلم «سن پترزبورگ» را براي من خواهند فرستاد تا من بدانم كه بالاخره چه بلايي سر فيلم آورده‌اند. هنوز هم اين كار را نكرده‌اند تا زماني كه فيلم را نديده‌ام نمي‌توانم بگويم كه آيا حاضرم براي اين فيلم پاسخگو باشم و اين فيلم را يكي از آثار كارنامه خود بدانم يا نه. هر چند فكر مي‌كنم با اين وضعيت شما زودتر از من اين فيلم را ببينيد.
    - فيلم «ته دنيا» را با بازي بهرام رادان در فرانسه ساختم كه عجله عوامل فيلم براي بازگشت به تهران آن هم از طريق دوبي نتيجه بدي داشت اما 20 درصد از نگاتيو فيلم زير دستگاه اشعه ايكس از بين رفت. به علت گرفتاري‌هاي فراوان هنوز نتوانسته‌ام كار را تمام كنم چون كار احتياج به بازنويسي دوباره دارد ولي در اين فكر هستم كه به زودي و با يك فيلنامه به‌روز شده اين كار را هم به سرانجام برسانم.
    - مي‌خواستم «قيصر» را بازسازي كنم اما احساس كردم مسعود كيميايي مايل به اين كار نيست و به‌طور كامل منتفي شد. ولي در مورد «تنگسير» قصد ساختنش را دارم اما نه بازسازي فيلم امير نادري. داستان صادق چوبك و رسول پرويزي هم در كار دخيل نيستند. قصد من ساخت ماجراي واقعي تنگسير است كه كاملا با اسناد تاريخي و واقعيت مطابقت داشته باشد. مطالعه و تحقيقات اوليه را هم آغاز كرده‌ام. ضمن اينكه در صورت فراهم شدن شرايط اين فيلم را با آخرين استانداردهاي روز سينماي دنيا خواهم ساخت.
    - در مورد «گاو خوني» به نظرم من و علي معلم تهيه‌كننده فيلم، اولين كارگردان و تهيه‌كننده‌اي در جهان باشيم كه با هم قرارداد مي‌بنديم، يك فيلمي بسازيم كه اصلا نفروشد و كاملا هم موفق شديم.
    - تمام بازيگران فيلم جديدي كه در كانادا ساخته‌ام، اهل تورنتو و نياگارا هستند. داستاني كه فيلم بر اساس آن ساخته شده در ايران ترجمه و به چاپ رسيده و نام كتاب هم «آسمان سياه شب» است. فيلم هم كاملا مطابق استانداردهاي نمايش و مميزي در ايران است و امكان اكران در ايران را دارد. هنوز هم دوست دارم به زبان فارسي فيلم بسازم و اگر شرايط برايم محيا باشد بدون شك ساختن فيلم‌هاي فارسي زبان را به باقي فيلم‌ها ترجيح خواهم داد و ساختن اين فيلم خارجي زبان هم يك وسوسه طولاني مدت بود كه برطرف شد.



    منبع : پرديس/ شماره يك

    به روز شده در : دوشنبه 26 مهر 1389 - 16:3

    چاپ این مطلب |ارسال این مطلب |

    نظرات

    اضافه کردن نظر جدید
    :             
    :        
    :  
    :       






    خبرهای سینمای ما را در صندوق پستی خود دریافت کنید.
    پست الکترونيکی (Email):

    mobile view
    ...اگر از تلفن همراه استفاده می‌کنید
    بازديد امروز: 115798
    بازديد ديروز: 373388
    متوسط بازديد هفته گذشته: 374752
    بیشترین بازدید در روز ‌چهارشنبه 27 بهمن 1389 : 983090
    مجموع بازديدها: 330351537



    cinemaema web awards



    Copyright 2005-2011 © www.cinemaema.com
    استفاده از مطالب سایت سینمای ما فقط با ذکر منبع مجاز است
    کلیه حقوق و امتیازات این سایت متعلق به گروه سینمای ما و شرکت توسعه فناوری نوآوران پارسیس است

    مجموعه سایت های ما: سینمای ما، موسیقی ما، تئاترما، فوتبال ما، بازار ما، آگهی ما

     




    close cinemaema.com عکس روز دیالوگ روز تبلیغات