یادداشت امیر پوریا درباره مستندهای جشنواره فیلم شهر؛ چرا این مستندها دیده نمیشوند؟
سینمای ما - امیر پوریا: بعد از اتمام جشنواره فيلم فجر، همه ساله ميان طيف مشخصي از مردم و به ويژه جوانان که علاقه مند به سينما هستند، موج تندي درمي گيرد که شدت و هدفش به تماشاي فيلم هاي مهم و مطرح جشنواره مرتبط است. حتي امسال که اکران بعد از جشنواره تا پيش از اکران نوروزي، برخلاف هميشه خنثي و ادامه نمايش فيلم هاي پيش از جشنواره نيست، باز اشتياق عمومي چنداني براي تماشاي فيلم هاي متنوع اکران شده در اين فاصله - از همه مهم تر، «ستاره مي شود» فريدون جيراني - به چشم نمي خورد. اما براي تماشاي فيلم هاي بهرام بيضايي و اصغر فرهادي و حميد نعمت الله و پرويز شهبازي، تا دل تان بخواهد شور و شوق وجود دارد. درست به همين دليل است که اين روزها يعني اواسط اسفندماه، هر نهاد و مرکزي در هر جايگاهي مي کوشد براي رونق و تثبيت خود و «پاتوق» شدن هر چند موقتي سالن هاي نمايش تحت اختيارش، فيلم هاي به نمايش درآمده و مطرح شده در جشنواره فجر را به نمايش بگذارد. از تالار انديشه حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي با نمايش هاي ويژه مشهوري که سال ها است در همين روزها دارد تا جلسات نمايش فيلمي که اين شب ها توسط اتحاديه تهيه کنندگان سينماي ايران در محل سينما عصر جديد برگزار مي شود، همه مي خواهند با پاسخگويي به عطش سينماروهاي شيفته کالاهاي فرهنگي «نوبرانه» و پز دادن به ديدن فيلم ها تا پيش از اکران شان، خود و برنامه ريزي خود را مطرح کنند.
اما پرسش اين است که آيا جشنواره يي با داعيه نگاه تخصصي و - به ويژه - با موضوع خاص و مشخصي چون «زيست و مناسبات شهري» نيز مي تواند تنها به همين اشتياق «تماشاي فيلم ها پيش از اکران عمومي» متکي باشد؟ جشنواره يي با تبليغات بسيار وسيع، ميهمانان خارجي معتبر، جلسات و نشست هاي اختصاصي و داوران ممتازي چون آنچه جشنواره شهر داشته و دارد، چرا همچون همان جلسات نمايش فيلم هاي هنوز اکران نشده که در واقع بناست بساط اکران عمومي سال 88 سينماي ايران را گرم کنند، به ازدحام اغلب غيرتخصصي مردم در اين گونه موارد علاقه نشان مي دهد؟
آيا آنچه اين روزها به دليل سر و دست شکستن جوانان پيگير سينماي ايران براي تماشاي فيلم «درباره الي...» يا مثلاً فيلم هنوز ديده نشده دو سال پيش ايرج کريمي يعني «نسل جادويي» جلوي سالن هاي آزادي، پرديس ملت و فلسطين - سينماهاي نمايش دهنده فيلم هاي جشنواره شهر - شکل گرفت، مي تواند به معناي «استقبال بي نظير مردم از جشنواره شهر» که تيتر تبليغاتي برخي روزنامه ها بود، تعبير شود؟ اگر اين فيلم ها جايي غير از اين جشنواره، اما در همين مقطع پس لرزه هاي جشنواره فجر در اسفندماه به نمايش گذاشته مي شد، اين ازدحام به وجود نمي آمد؟ مگر در سالن انديشه حوزه در شب اول با اينکه هنوز خيلي ها از برنامه نمايش فيلم ها مطلع نبودند، بر سر نمايش «درباره الي...» همين شلوغي ديده نشد؟ در اين صورت، چطور مي شود اين تجمع را به «استقبال از جشنواره شهر» نسبت داد؟
اينکه جشنواره يي در نهايت بکوشد از اين اشتياق مردمي براي رونق کلي خود بهره بگيرد، البته به هوشمندي و زمان سنجي و سليقه شناسي گردانندگان و طراحان آن بازمي گردد و در جاي خود، نه تنها ضعف و ايراد محسوب نمي شود، بلکه از امتيازات اجرايي برگزاري جشنواره نيز به شمار مي آيد. اما يک نکته در اين ميان براي من شگفت انگيز و هضم ناشدني است؛ چرا جشنواره شهر خود را تا حدي به اين وجوه متکي به سينماي اکران وابسته کرده که اساساً نمايش مستندهاي حاضر در آن، به مهجورترين شکل ممکن برگزار مي شود و حتي بخش عمده يي از آثار مورد انتخاب، اصلاً در سالن ها و براي تماشاگران به نمايش درنمي آيند؟ آيا مفهوم «فيلم مرتبط با زندگي شهري» به طور عمده و مبنايي، متناسب با قالب هاي مختلف مستندسازي نيست؟ و آيا نمي توان گفت به طور کلي جشنواره يي با اين موضوع، بيشتر محل عرضه مستندهاي گوناگون با رويکرد و ساختار متفاوت گزارشي، اجتماعي، شاعرانه، ناب، شيطنت آميز و... است؟ در اين صورت چگونه جشنواره فيلم شهر تا اين ميزان به يک عنصر واحد يعني عجله مردم براي تماشاي فيلم هاي اکران سال آينده تکيه کرده و تبليغات مثبت و موثر براي رونق بخش مهم و کليدي مستندهاي شهري را به کلي وانهاده است؟
|