صدايي كه نمي ماند! يا تراژدي يك «دوبله باز»! :: سينمای ما :: پايگاه خبری،تحليلی سينما:: سينمای ايران::The Best Iranian Movie News & Information
چهارشنبه 5 تير 1387 - 9:17
اخبار:      • شهرام ناظری هم به این جشن می‌آید / بزرگترین جشن انجمن منتقدان برگزار می شود      • گشایش نمایشگاه مادر مجسمه ساز ترانه...      • یک گزارش مفصل از تابستان تلویزیون/ شبكه‌هاي تلويزيوني 6 مجموعه جديد براي تابستان آماده كرده‌اند / مذهبي، سياسي، ملودرام، كمدي و اكشن ژانر تابستان سيما      • بازتاب واکنش‌های کاربران سینمای ما در سایت «راه فیروزه» / مسئولان تلویزیون قدر آقای مجیدی را نمی‌دانند!      • فرصتی برای تماشای فیلم کوتاه / گشایش کانون فیلم فرهنگسرای دانشجو با سه فیلم شهرام مکری      




صدايي كه نمي ماند! يا تراژدي يك «دوبله باز»!


نظرات

رضا
جمعه 13 مهر 1386 - 19:38

1- نمی دانم خوب است یا بد اما نسبت به هیچ چیز حساسیت ندارم . از احساسات نوستالوژیک هم خوشم نمی آید ( اما چه کنم که او از من خوشش می آید و من را مدام یاد قدیم می اندازد ) . نه وی اچ اس باز بودم تا وی سی دی باز . اگر همین الان بگویند دستگاه جدیدی آمده و کیفیتش از دی وی دی بهتر است ، دنبال آن می روم . دوبله هم یکی از همین چیز ها است که اصلا بهش اعتقاد ندارم . شاید دلیل اینکه فیلم های خارجی تلوزیون را ( البته بعد از سانسور ) نگاه نمی کنم این باشد که دوبله اش را پخش می کنند . چه کنم دست خودم نیست . نمی توانم دوبله ی مرحوم دوستدار را به جای جان وین تحمل کنم . به نظرم دوبله در بهترین حالتش هم ( منظور بهترین دوبله ها ) چیز آنچنانی نبوده . این کار مثل دست بردن در اثر است . وقتی صدا را عوض کنیم ، مجبوریم دیالوگ ها را هم عوض کنیم ( معمولا به جای آن همه فحش واژه ی " لعنتی " کافی است ) و آن وقت دیگر اثر ، اثر قبلی نیست . مثلا جناب خسروشاهی با آن صدای آرام و شیکشان ، وقتی به جای آلپاچینو حرف می زنند می خواهم سرم را بکوبم به دیوار .

دوبله ی سرگیجه هم که دیگر تکلیفش معلوم است . وقتی چند تا از دیالوگ ها را شنیدم از تعجب شاخ در آوردم ، نمی دانم مدیر دوبلاژ ها قبل از دوبله به اینکه صداها به هم می خورند ، فکر می کنند یا نه ؟

2- راستی حرف از هامون زدی و آن مطلب نیما ! تلاش جذابی بود که از یک هامون باز بر می آمد . راستش فقط من یک چیز را نفهمیدم ، این نیما خان که به شدت معتقد است حرف های یک فیلمساز باید سینمایی گفته شود از یک طرف رئیس را بالا می برد و از طرف دیگر به شدت خون بازی را می کوبد ( البته با نظرش در مورد خون بازی به شدت موافقم اما با رئیس …… ) باز از همان طرف هامون باز است و از طرف دیگر دایره و طلای سرخ را می کوبد ( که البته در مورد طلای سرخ موافقم ) . البته این شرایط تا پیش از رئیس میزان بود اما وقتی نقدش را خواندم ……. حق بدهید ! خودتان می دانید وضع نقد در ایران مثل خاله بازی بچه ها ، یا نان قرض دادن بزرگ تر هاست . برای همین وقتی دو تن از منتقدان محبوبم از رئیس ، با دلایلی عجیب تعریف می کنند نا امید می شوم . نیما حسنی نسب با نقدی که بر خون بازی نوشت من را به وجد آورد ، مخصوصا آنجایش که می گفت : وقتی کارگردانی قدر صحنه ی مواد کشیدن دختر جلوی مادرش را نداند مجبور است برای حسی کردن صحنه آن نمای زدن رگ دختر را در فیلم بگنجاند ( نقل به مضمون ) ، اما ای کاش نقد او را هم مثل نقد امیر پوریا نمی خواندم !

3- امید غیابی در کامنتش حرف از فیلم جدید دیوید لینچ زده بود . دوست دارم اگر کسی این فیلم را دیده ( یا حتی اگر ندیده ) در مورد اینکه آیا یک فیلم از دیوید لینچ آن هم فیلمی مثل اینلند ایمپایر که واقعا دیدنش هم سخت بود چه برسد به فهمش ، خوب است ؟ آیا فیلم سخت ساختن ( منظورم به صورت کلی است ) باعث نمی شود ایراد های فیلم پنهان بماند ؟ به شخصه به شدت به فیلم بزرگراه گمشده علاقه مندم اما این دلیل نمی شود که بگویم هر چه لینچ بسازد خوب است . بزرگراه گمشده را دوست دارم چون با اینکه فیلم سختی است ، اما پر از معنی و مفهوم است . آنجا که زن و شوهر از مهمانی می آیند و زن می گوید آن مرد قبلا به او شغلی پیشنهاد کرده و مرد بعدا در خیالش آن شغل را آن طور ( می دانید که چه طور ؟ ) تصور کرد را به خاطر می آورید ؟

4- گاهی حس می کنم این کافه مثل کنج خلوتی است در زندگی روزمره ( سیاوش هم یک بار چنین چیزی گفته بود ) جایی که می شود از همه چیز گفت و از همه کس گفت و در عین حال هیچ چیز نگفت !

یا حق

خاطره آقائیان
جمعه 13 مهر 1386 - 22:7

با عرض سلام خدمت آقا نوید عزیز و بقیه دوستان گل

راستش جناب غضنفری عزیز شما یه چیزی گفتین راجع به این برچسب هایی که بهتون خورده.اینجا بچه ها برچسب موسیقی باز رو به ما چسبوندن.می دونین واسه چی؟این برچسب تنها به خاطر این نیست که من موسیقی رو خیلی دوست دارم.به خاطر اینه که خیلی از وقت ها از دست این سینما یک و دیگه برنامه های پخش فیلم حسابی کفری ام و غرغر می کنم.آخه وقتی میان و موسیقی فیلم ها رو عوض می کنن انگار دارن به شعور بیننده توهین کردن.

پارسال بود که فیلم" نجات دادن مرده "اسکورسیزی رو نمایش دادن ولی با یه موسیقی دیگه.آخه به این فکر نمی کنن که فرایند فیلم سازی یک کسی مثل اسکورسیزی با فرایند این فیلم های دره پیتی که ساخته می شه فرق می کنه.موسیقی انتخابی این فیلم ها با هزار و یک سیاست گذاری انتخاب و ساخته می شه اونا حق این رو ندارن که عوضش کنن.حالا به فرض این که به قول شما کک کسی هم نگزه ولی من فکر می کنم ماها به عنوان کسایی که این هنر رو عمیقا دوست دارن باید حرف بزنیم باید اعتراض کنیم این حق ماست که به دوبله ی این مدلی اعتراض کنیم این حق ماست.آخه هدف از اعتراض فقط این نیست که کک کسی بگزه.ما با این اعتراض خودمون رو به خودمون اثبات می کنیم.میزان عشقمون رو به اون چیزی که عاشقشیم.بگذریم...من کی باشم که بخوام به شما این حرفا رو بزنم.

از کانون فیلم شیراز گفتین و فواد دهقانی و ...الان دو هفتس که کانون برنامه نداره علی آذری هم گویا زده به جاده و گویا هفته ی دیگه هم برنامه نیست.من که کلی دلم برا کانون تنگ شده.جای شما هم حسابی خالی توی این جمع با صفا.منکه بعد از 2-3 هفته اینطوری شدم شما چطور این جوری تونستین ازش دل بکنین؟این وابستگی هم درد لاعلاجیه...

کاوه اسماعیلی
شنبه 14 مهر 1386 - 17:11

سلام علیکم......

1.دوبله و حکایت درازش از این کامنت بیرون میزند.شخصا مثل رضا چندان دوبله را نمیپسندم اما مثل نوید برخی فیلمها را که بار اول با دوبله سحرم کرده اند به دیدن دوباره با زبان اصلی ترجیح میدهم.این ارجحیت فقط مخصوص فیلمهای قدیمی و کلاسیک نمیشود حتا فیلم هفت را هم که به نظرم جزو معدود دوبله های خوب این سالها را داشت با دویله بیشتر دوستش دارم.

2.سیاوش در روزنوشت قبلی از بازیگران زودیاک نوشته بود و از آنجا که پرونده اش فعلا بسته نمیشود من هم کمکی بنویسم.برخلاف سیاوش بازی جک گیلنهال و انتخابش را بسیار دوست دارم..آرامش و زیبایی چشمانش(که در یکی از دیالوگهای فیلم بر رویش تاکید میشود) خود نقش است.به طرز خوابیدنش روی میز برای کشیدن طرحهایش دقت کنید.این حرکات اصلا تصنعی نیستند بلکه همه جزئی از شخصیت پردازی بسیار قوی او هستند (که مهمترین مزیت فیلم را کماکان شخصیت پردازی استادانه آدمهایش میدانم که به همین جزئیات تعریف میشوند)....نقش زودیاک هم که سوای اینکه این به چهره واقعی که از او وجود داشت باید همخوانی میداشت اتفاقا همینکه ما چهره تیپیک یک جانی حرفه ای را نداریم خوشحال کننده است.توجه داریم که مساله فیلم شخص زودیاک نیست بلکه تصویری که رسانه ها از او ساخته اند مد نظر است و همین تناقض چهره اصل با شخصیت تخیلی ساخته شده پر معنا ست.در مورد مارک روفالو در کافه امیر قادری گفتم.بازی او بی نظیر است.و اما باز هم برخلاف سیاوش شخصا بازی بیش از حد اغراق آمیز داونی جونیور را دوست ندارم.درست است که با یک آدم برون گرا طرفیم اما این برونگرایی لزوما نباید با حرکات ادایی و ظاهری اشتباه شود.

3.جک گیلنهال اخیرا در یک جای دیگر بسیار مایه انبساط خاطر شخص شخیص اینجانب شده(البته خودش نه بلکه استفاده از نام موزون و البته چیزی که از شخصیت اجتماعی او میدانیم).. در یک ترانه رپ.بقیه اش را خودتان بروید دنبالش.

خاطره آقائیان
شنبه 14 مهر 1386 - 21:19

1-خدمت آقا سیاوش عزیز تبریک و تهنیت ویژه دارم که این فیض نصیبشون شده که دو ساعت و چهل دقیقه وقتشون رو صرف دیدن زودیاک بفرمایند.راستش به قول امیر خان این زودیاک مکانیسم خاصی داره.دفعه ی اول که می بینیش ممکن حوصله ات رو سر ببره من که این طوری بودم.تا اینکه پرونده ی امیر رو کامل خوندم.و بعدش رفتم سراغ راجر ایبرت.آخه می دونین چیه برام خیلی عجیب بود که این همه پیشکسوت ازش تعریف می کردن و من اصلا دوستش نداشتم.با کشف ریزه کاری ها حالا خیلی علاقه مند شدم که یه بار دیگه ببینمش.رفتم سراغ قفسه ی فیلم ها و خودمو آماده کرده بودم برای 2:40 دقیقه پای فیلم نشستن که دیدم ای دل غافل اثری از فیلم نیست.بعدا معلوم شد این داداش ناکس ما بدون اینکه به من بگه با خودش برده اصفهان از اونجایی که دو ماه به دو ماه نمیاد خونه چون از اول تا آخر هفته همش کلاس داره من بیچاره باید یه یک ماه دیگه توی خماریش بمونم.چون از طرفی کسی رو اینجا سراغ ندارم که ازش قرض بگیرم و از طرفی هم چون خودم دارمش دلم نمیاد از نو بخرم.این هم حکایت ما و زودیاک....

2-آقا رضای گل راستش بنده هم با این حرف شما موافقم.خودم هم ترجیح می دم فیلم رو با زبون اصلی و زیرنویس ببینم چون همیشه می گم این کلامی که از دهان بازیگر بیرون میاد بیشتر حسش رو به بیننده منتقل می کنه. الان مدت هاست دنبال پدرخوانده ها با زبون اصلی ام که هنوز پیداشون نکردم.ولی حکایت بین بد و بدتره.فرق بین دوبله ی خوب و بد کاملا مشهوده.لااقل اگر اون حسی که منتقل می کنه به حس اصلی نزدیک باشه خودش غنیمته.که البته این حس اصلا توسط این دوبله ی"سرگیجه"منتقل نمی شد.

از لینچ گفتین.یک دفعه نمی دونم شما بودین که نظرسنجی انجام دادین که لینچ دیوانس یا نابغه یا یکی دیگه از بچه ها بود؟من که فکر می کنم لینچ هیچ کدوم نیست. اون یه نابغه ی دیوانس.محبوب ترین فیلم لینچ برای من"بزرگراه گمشده"ست علتش هم سوژه ی انتخابی اون هست وگرنه من فکر می کنم"بلوار مالهاند"اوضاعش خیلی قمر در عقرب تر از بزرگراه گمشده است.کاری ندارم به این که اشکالات فیلم در لا به لای سختی فیلم گمشده یا نه.ولی یکی از علت هایی که فیلم های لینچ رو اینقدر دوست دارم همینسخت بودنشه.می دونین چرا؟به نظرم تو این زمونه ای که شرایط زندگی ها اینقدر ذهن انسان رو به خودش مشغول می کنه که کمتر وقتی برای انسان ها باقی می ذاره که فکر کنن لااقل این فیلم های لینچ ذهن انسان رو به چالش وادار میکنه.به کشف حقیقت.

یکی از جنبه هایی که همیشه فیلم های لینچ منو به خودش جذب می کنه جسارت اون در به کار بردن سنبل هاست.در این دو فیلمی که اسم بردم لینچ از طریق شخصیت بخشی به بعضی از کاراکترها یه جور نمود خدایی رو به تصویر می کشونه که این خودش جسارت می خواد البته.خودتون میدونین که منظرم در بزرگراه گمشده کدوم شخصیته ولی در بلوار مالهالند چند شخصیت رو چنین ماسکی می پوشونه.

دوست داشتنی ترین سکانس هم از فیلم های لینچ مربوط به باشگاه سکوت در مالهالند درایو هست و اون مسئله ی خطای دید.به نظرم لینچ توی اون تموم بینش های اگزیستانسیالیستی سارتر و کامو رو یکجا چپانده .برای همین هم هست که می گم لینچ یه بابغه ی دیوانس دیگه.شخصا اینلند ایمپایر رو هنوز ندیدم و البته فعلا قصد دیدنش رو هم ندارم چون معتقدم در یک سال بیشتر از یکی دو فیلم از او رو نباید دید.باید روی یکیش کیلیک کرد.من که فعلا به مالهالند درایو گیر دادم و تا اشباع نشه ولکنش نیستم دیدن بعدی باشه واسه بعد.عجله ای نیست...

سحر همائی
شنبه 14 مهر 1386 - 22:12

با اینکه این روزها از خیلیها می شنوم که دوبله بد است و حس فیلم را میگیرد و این حرفها نمی توانم باورهایم را عوض کنم. بحث این است که من سینما را با همین فیلم های دوبله شناختم . اصلا آن زمان زیر نویس و نسخه اصلی و اینها نبود. دلبستگی ما با همین نسخه های دوبله شده به اوج رسید . این است که در این یک مورد میخواهم احساسی حرف بزنم و نه از روی حساب و کتاب . با صدای خسروشاهی و بهرام زند و منوچهر اسماعیلی و .... بزرگ شدم و دوبله را دوست دارم.گو اینکه قبول دارم دوبله بد داریم و دوبله خوب.

زیاده حرف دیگری نیست. هستیم و از حضور در کافه دنج شما لذت می بریم.همین.

پیمان سامی
يکشنبه 15 مهر 1386 - 13:51

دوبله مرد. چ.ن سینما جان ندارد.

شاهرخ آریا
يکشنبه 15 مهر 1386 - 13:56

من سینما را با دوبله شناختم پس برایم غیرقابل قبول است که دوبله را در این وضع فضاحت بار ببینم. دبله سرگیجه به این شکل یک دهن کجی بزرگ است به تمام سینما دوستان.

شهرزاد آریانا
دوشنبه 16 مهر 1386 - 12:50

نمابش شاهکار استاد از تلویزیون به آن شکل فجیع جای تاسف داشت. چیزی از فیلم نمانده بود. چرا پخشش کردند خدا می داند. دوبله ضعیف اش هم که جای خود دارشت.

هومن شیرازی
دوشنبه 16 مهر 1386 - 13:3

نوید خان اصلا این حرفها را قبول ندارم که ندارم. اگر به دوبله علاقه مندی که نباید از انگ دوبله باز بترسی! خوب که بهت نگفتن کفتر باز(ببخشینا) ! داری کار فرهنگی می کنی و قلم می زنی واین هم بخشی از دردسرهایش! من هم از طریق پیمان که می دانم با او رفاقت و دوستی داری با دوبله آشنا شدم. در دانشکده و سر کلاس های درس. اما الان از خودیمان آتیشم داغ تر است. نو ید جان اینقدر زود کوتاه نیا. دست از این محافظه کاری بردار. موفق باشی.

امید غیائی
دوشنبه 16 مهر 1386 - 23:54

سلام.

عرض ارادت.

استاد موسیقی خونمان کم شده. دوستان ذوق مرگمان میکنید با موزیک ویدئو هایی که دیده اید نشانی درست و درمان بدهید، سرچ میکنیم بدوبیراه تحویل نگیریم.

همین.

جواد رهبر
سه‌شنبه 17 مهر 1386 - 10:18

اول معذرت که دیر رسیدم به بحث.

دیروز بلاخره یک نسخه دی وی دی از "اتوبوسی به نام هوس" و یکی هم از "گربه ای روی شیروانی داغ" با کیفیت تصویری خوب و صدایی واضح گیرم اومد. حالا می شه باز دلی از عزا درآورد. راستش من با اینکه اصل کار برایم یه چیزی دیگه ای است عاشق دوبله های اون زمونام. (بعضی از دوستام که رمان ترجمه شده هم نمی خونن! فقط انگلیسی! سندروم رشته زبان خوندنه دیگه!) یه چیز دیگه ای بودند. عشق و شور پشتشون بود. حالا همش سرهم بندی شده است. البته زیاد هم نمی شه گلایه کرد. فرق داره دیگه زمونه با زمونه. حالا غیر از صداهای ماندگار آن روزها باید از کسانی هم یاد کنیم که در رده دوم قرار دارن اما به نظر من کارشان عین هنره. منظورم مترجم های دیالوگ های فیلم هستند. چقدر دیالوگ ها زیبا ترجمه می شدن. حالا هم بد ترجمه می شن و هم غلط. کافیه یه فیلم از شبکه پنج ببینید دست کم 20 تا اشتباه در همان نگاه اول پیدا می کنید. اشتباهات فاحش ها! مثلا روزی در یک مهمانی بودم در نوروز تلویزیون داشت "هربی" رو می داد. لیندزی لوهان توی پیست ایستاده بود. دوتا پسر در موردش حرف می زنن (خدایی شما خودتان قضاوت کنید مترجم از خودش نپرسیده این جمله یعنی چی!): هی اون جوجه رو ببین. دیگری در می آد که: جوجه نیست که هربیه!!! حالا پسرها در حقیقت چی می گن: "اون خانم خوشگله رو!" "بابا اون که هربی خودمونه!" یک نمونه کوچک بود همین. اما خب دیگه حکایتی واسه خودش. راستی این رو که گفتم درددل بود. اصل حرف رو خود نوید جان گفته بود. یاد آن روزها بخیر...

راستی این اشباح گویا رو که نوید توی پست قبلی گفته بود ببینید ها! فیلم عجیبیه! مثل اکثر کارهای فورمن. "پرواز بر فراز آشیانه فاخته" و "آمادئوس" رو که یادتونه. اگه موزیکال باز هم هستید که فورمن فیلم HAIR را برایتان ساخته است. اما اگه از فیلم هایی که ماجرای آن در دادگاه می گذرد لذت می برید فیلم توپ فورمن را از دست ندهید: The People Vs. Larry Flint

فعلا. راستی نظرتون در مورد آلبوم جدید مارک نافلر چیه؟

برزو هیربدی
سه‌شنبه 17 مهر 1386 - 12:36

نوید خان نوید خان سنگرت رو نگه دار!

نوید خان نوید خان سنگرت رو نگه دار!

محمود ناظری
سه‌شنبه 17 مهر 1386 - 14:18

دیگه زخمم کاریه

کارش از مرهم گذشته

کارد به استخوون رسیده

از زیاد و کم گذشته

رسیدم به آخر خط

نگین نقطه باز سر خط

نقطه چین برام نذارین

هیچی هیچی جام نذارین

اومدم دنیارو دیدم

اینجا و اونجارو دیدم

اون وسطها تاب میخوردم

پائین و بالارو دیدم

مال شماها سهم من از

توی دایره دویدن

دل خسته رو رو دوشم

نرسیدن و کشیدن

مال شماها زندگی

یا زنده بودن

بیرون از کله لب بوم

کفتر پرکنده بودن

مثل صورتک تو بازی

قبل گریه خنده بودن

دیگه تو عاشقی ام نیست

چیز دندون گیری واسه م

گرگ این میدون نبودم

حالا مونده -

دندونای پیری واسه م

مال شماها

لذّت طعمه دریدن

مثل خوکا

تو لجنزارا چریدن

هی ازاین شاخه

به اون شاخه پریدن

یا نشستن

شاخه رو از بن بریدن !

میرم از این بازی بیرون

بازی بی من سرجاشه

یکی از مهره هاتون سوخت

یکی دیگه سرپا شه

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  




             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 0.891169786453 seconds.