بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه... :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ايران :: Iranian Movie News & Information
شنبه 24 اسفند 1387 - 3:3




بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...


نظرات

سعيد هدايتي
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 8:46
4
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

فكر كردم نهايتش ترك عروسه توسط داماد رفتم ديدم صبحمو خراب كردي امير من با اين مرض جوانيم رو عشقم رو همه چيزمو از دست دادم انقدر دور وبرم بيمار ام اسي و سرطاني وسكته اي هست كه يكي از يكي نازنين ترند كه واقعا دوست ندارم توي عالم مجازي هم كه ميام اين چيزها رو ببينم ولي مطمئنا تو شكوه عشق رو به تصوير كشيدي(مقصودت همين بوده!)ختم كلام :من ازخرچنگ لعنتي متنفرم

behrang
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 13:6
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

salam. diruz mikhastam barat comment bezaram dar morede parvandeye khoob bad zesht. az un mogheyi ke parvandeye divaneyi az ghafas parid ro chap kardi montazeresh budam.damet garm! rasti trailere filme tarantino ro didam unghadra ham ke migofti bad nabud.benazarm filmesh az un comedy hayie ke adam ro be vahshat mindaze.vali faghat moosighie public enemies!!!!!!!!

امیر: امیدوارم فیلم تارانتینو همونی باشه که توصیف کردی: یک کمدی که آدم رو می‌ترسونه. ضمن این که اون موسیقی هم...

رضا رادبه
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 14:6
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

از آن عکس هایی است که جان می دهد توی یک فیلم همچین تصویری ببینی انگار کهع عکسی از یک فیلم باشد...

علیرضا اویسی
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 14:31
-2
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

سلام امیر جان فکر نمی کردم اهل همچین احساسات گرایی هایی باشی به هر حال چیزی که منو بیشتر جذب و مجذوب خودش کرد این مجموعه عکس نبود بلکه مجموعه نقاشی های آدولف هیتلر کبیر بود که واقعا گرمای دلنشینی رو در وجودم به جریان انداخت مردی که هیچ وقت فهمیده نشد حتی وقتی که داشت خون می ریخت و چه ناراحت کننده که همه فقط اون رو یک قاتل می شناسن. مردی رو که دوستش دارم

پويان عسگري
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 14:50
6
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

آخرين بار اسفند سال پيش بود كه در روزنوشت امير قادري چيزي نوشتم.به بهانه‌ي دوري دوستي كه دوست داشتم دور نباشد !

حالا و بعد از يك سال بهانه‌ي تازه‌اي به وجود آمده تا چند خطي كوتاه اين‌جا بنويسم:

1)حامد صرافي زاده را دورادور مي‌شناسم.از طريق دوست مشتركي به نام كاوه جلالي.دورادور با سلايق و علايق حامد آشنا شده‌ام و در حد همان چيزهايي كه از او مي‌دانم، برايش احترام قائل هستم؛ ولو دورادور...

2)اين سايتي كه شما مي‌بينيد و در روز اين همه بازديد كننده دارد اول اين طوري نبود.منظورم از اول، مرداد سال 85 است.روزهايي كه امير قادري از ما(حامد احمدي، من و خسرو خسرو پرويز) دعوت كرد تا با سايت همكاري كنيم و باعث رونق آن شويم(حكايت كامل اين موضوع را سال گذشته حامد احمدي در وبلاگي كه در اين‌جا داشت، نوشت)كه شديم.اولين ركورد شكني و ورود به باشگاه صدتايي‌ها، زمان حضور ما و در جشنواره فجر بيست و پنجم اتفاق افتاد....

3)امير قادري زماني، تكرار مي‌كنم زماني منتقد مورد علاقه من بود.روزهايي كه درباره شوكران مي‌نوشت، درباره مرد سوم، بيلياردباز، چه سر سبز بود دره من، پل رودخانه كواي...با افخمي مصاحبه مي‌كرد، پر از ايده و نيروي خلاقه جواني.آن موقع‌ها صفحه‌اي در مجله يك هفتم داشت به اين نام:" مردان و زنان ابله بي هيچ ترسي با جمعيت روبه‌رو شدند" در آن صفحه مرامنامه‌اي وجود داشت كه شرح يك بندش اين بود :" به هيچ آدم بالاي سي سال اعتماد نكنيد"

4)نقل قولي كه چند روز پيش حامد صرافي زاده از من كرده بود با اصلاحات اندكي تمام و كمال از طرف من صادر شده بود؛ دو سال و يك ماه پيش.در روزهايي كه فكر مي‌كرديم تيم و خانواده هستيم.روزهايي كه همه مان از جان و دل براي كار مايه مي‌گذاشتيم.حرف‌هاي آن روز من قرار بود استحكام و قدرت خانواده را نشان دهد اما...اما حامد و دوستان عزيزي كه اين نوشته را مي‌خوانيد، بد نيست بدانيد كه من دو ماه بعد از آن نوشته ديگر با امير قادري در يك جا نبودم؛ درست يا غلط.او صفحه سينمايي روزنامه قوچاني/عطريانفر/كرباسچي(هم ميهن) را در مي‌آورد و من به عنوان يك نويسنده عادي به روزنامه شرق(كاوه جلالي و خسرو نقيبي) مطلب مي‌دادم.آن روزها اين جوري نبود كه پدر خانواده از فرزندانش حمايت كند و از آن‌ها بخواهد مثلا چيزكي درباره يك فيلم خارجي بنويسند!...

5)نمي‌خواهم دوران كاري امير قادري را تحليل كنم(كه اگر لازم به چنين كاري باشد، ادعا مي‌كنم هيچ كس بهتر از من نمي‌تواند سير كاري امير را چه خوب و چه بد بررسي كند) اما براي يادآوري به خودم و شما مي‌گويم "از ما كه گذشت" جزو آخرين نوشته‌هاي شوق انگيز و ايده دار او بود.مطلبي فوق انتقادي نسبت به "سربازهاي جمعه" و فيلمسازي مسعود كيميايي.چهار سال و نيم از آن نوشته مي‌گذرد و هيچ كدام از نوشته‌هاي امير به گردپاي انتقادنامه‌اش نمي‌رسد.چه اتفاقي افتاده..؟

6)دو سال و نيم پيش آغاز شد و حالا من مي‌خواهم به آن پايان دهم.به نوشتن در سايت سينماي ما.سايتي كه زماني برايم دوست داشتني بود و حالا ديگر نيست.الآن برايم يادآور چيزهايي است كه نه دوست داشتني هستند و نه خوشحال كننده.اثري از همكاران و رفقاي سابق نيست.هيچ كدام نماندند و هر يك به سويي و طرفي خزيدند.به قول خواننده قديمي " گفتني‌ها كم نيست"...

7)چارلز ديكنز مي‌گويد: "اميدوارم درباره ما، درباره همه ما از روي حقيقت قضاوت كنند"

8)من هم اميدوارم...

محمد نیک نهاد
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 15:15
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...
مخلص آقای قادری هم هستیم. آقا این کسی که شما بهش میگید استاد (منظورم حضرت تارانتینو میباشد) چرا فیلمی ساخته که شما حتی روتون نمیشه اسمش را تو رادیو (گفتگو) بگید. این یک. برای اسمش میتونید از عبارت "ناخلف های بیشرم" استفاده کنید . هم مشکل ارائه در محافل رادیویی و تلویزیونی نداره هم میتونید از رسیدن معنای نام فیلم مطمئن باشید , بهر حال این یه پیشنهاده . این دو. آقا شما فیلم ایشون رو هنوز ندیده اید اینطور بال بال نزنید . فیلم قبلی ایشون که خیلی نا امیدتون کرده بود ولی با این حال نمی خواستید از شرط بندی روی اسب به ظاهر برنده تون دست بردارید . اما ما حتی اگر همه فیلمهایش هم توی سرمون چهارراه بازکنه , بیخ دیوار نمیذاریمش , فوق فوقش فیلماشو بیش از یکبار تماشا نمیکنیم. شما هم با اساتید ما اون کار رو نکنید . این سه . چهارمیش را بذارید بعد از علیک شما. والسلام.

امیر: ساملیک.
جاوید
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 17:36
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

این نظرسنجی بهترین های سی سال سینمای ایران چی شد پس؟!

علیرضا اویسی
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 19:27
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

آقا تبریک تیممونم که ترکوند متاسفانه من بازی رو ندیدم آخه تو حوزه هنری داشتم عیار 14 رو میدیدم و الحق که اثر برجسته ای بود نمی دونم در حضور چنین اثری و درباره الی فیلم تردید که از نظر من فیلمی آشفته و سراسیمه بود سیمرغ رو گرفت در عجبم که چرا روایت غیر خطی و البته بیشتر تلفیقی عیار 14 تردید با اون شیوه روایت از هم گسیختش نظر هارو به خودش جلب کرد و شاید هم پشت اسم دهن پر کن هملت خودش رو پنهان کرده بود به هر حال هر چی بود گذشت بازم تبریک برای برد

عطص
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 21:7
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...
دوشنبۀ هفتۀ پیش "دربارۀ الی" را دیدم. فیلم محبوب ام که نیست. شاهکار هم نیست. کمبودهایش مانع بزرگی بر سر دوست داشتن اش هستند. اولین اش اینکه شخصیت دلچسبی ندارد. تمام شخصیت ها یکدست و یک شکل و یک جورند. کاملاً تخت، بدون هیچ گونه انعطافی. اصولاً فرهادی نمی تواند شخصیت دوست داشتنی خلق کند. گرچه فیلم به ظاهر خوب از آب درآمده و باور کنید تنها حسن اش هم همین است، اما بیان تصویری و سینمایی محکمی ندارد. صحنه ها می آیند و می روند، بدون آنکه در ذهن مان ته نشین شوند. دریای کنار دست فیلمساز، تنها غرق کردن می داند و بس. متأسفانه فیلم از لحاظ داستان بن مایۀ قوی ای ندارد و همین باعث می شود که پیام فیلم در نیمۀ دوم آن خیلی رو بایستد. پایان بندی هم که خوب از کار در نیامده. نمی دانم چرا فرهادی نمی خواهد (نمی تواند) تکلیف شخصیت هایش را روشن کند. تماشاگر از غرق شدن الی مطمئن می شود و سرنوشت مابقی آدم ها در هاله ای از ابهام باقی می ماند. خب این شاید برای بعضی ها جذاب باشد، اما برای من بیشتر در قالب یک جور طفره روی و ادا و اطوار نمود پیدا می کند. به هر حال برای آقای کارگردان آرزوی موفقیت می کنم.................. بعد از مدت ها امیر فیلمی را دوست دارد که من ندارم. سلیقه است دیگر. مال بعضی ها این شکلی است!

امیر: این جمله‌ات را دوست داشتم: ...دریای کنار دست فیلمساز، تنها غرق کردن می داند و بس...
sana
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 21:34
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

سلام ویوااااااااااا پرسپولیس ویوااااااااااااااا / ترکوند پرسپولیس تبریک به همه ی پر سپولیسیاش

عشق سگی
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 21:36
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...
سلام اقای قادری باید متاسف باشم که هستم بابت برخورد انتها جلسه دیشب و درک کردم جدی گرفتن نقد و منتقد را. ولی امیر خان من که همچنان دوست ندارم مجیدی را و اواز گنجشک هایش را و تمام بر خورد و سوال ها را همان طور که گفتم دفاع امیر قادری از این فیلم!!!! بود. و سو تفاهمی که از قبل جلسه پیش امده بود همان تاکید که در اثار قبلی این فیلمساز دیدیم همچنان در اواز گنجشک ها از تیتراژ ابتدایی تا تیتراژ پایانی مشاهده و درک شد.ولی فایده حضور امیر قادری (که از حضور فیلمساز برای من مهمتر بود)در جلسه حداقل برای من این بود که امیر قادری از تغییر نگاه فیلمساز نسبت به شهر (هر چند به اندازه یک میکرون) را دوست داشت نه از فیلم اواز گنجشک ها!!! ولی اقای قادری وقتی در انتها فیلم می بینیم که کریم اقا پشت وانت به ان وسایل اسقاطی که از شهر به ان مدینه فاضله انتقال داده است تبدیل به لانه ی سگ و زندگی (به معنای مطلق کلمه) ان حیوان وفادار شده است توله سگهایی را می بینیم که جلوی ان وسایلی که توجه کریم اقا را در شهر به خودش جلب کرده است و حالا خانه سگ های ان مزرعه شده است به شدت مشغول بازی و شیطنت هستند. فکر کنم اقای مجیدی سه یا چهار بار در نما هایش به ما نشان داد که ان وسایل اسقاط توسط کریم به ان مدینه فاضله برده می شود. پیراهن مدینه فاضله ایی کریم در شهر پاره می شود و یک پیراهن شهری به تن می کند و در اخر با همان پیراهن شهری زیر همه ان وسایل اسقاط شهری می رود و در اخر کریم به تنهایی از پس همه ی این بدبختی ها (به قول ما) یا آزمایش به قول شما سر بلند بیرون می اید و دویدن ان همه شتر مرغ (حیوانی عجیب تر و خنده دار شایدم حنده اور تر از خلق خدا وجود عینی ندارد) و رقص ان حیوان نازنین را همه با هم با موسیقی خنده ی تماشاگران دیدیم. 1- من واقعا (حالا که احساساتی شده ما هم هستیم) نمیدونم شایدم نمی توانم از این کافه و کافه چی که دست به تابلوی بسته و باز پشت شیشه نمی زند دل بکنم امیر قادری که حالا مخالف هایش بیشتر از موافق هایش هستند برای الی که جلوی سینما ماندانا صف ایستاده بودیم (که حالا جزء بهترین سینما خاطره شده) جدول ارزش گذاری منتقدین فرهنگ را با رفقای صف جشنواره ایی می خواندیم متفق القول گفقتند ای دو تا را بی خیال(نیما و امیر). ولی چه کار کنیم ما هم خود امیر را دوست داریم هم نقدها و یادداشت های معرکه اش را. امیر قادری برای من حکم چیر و مرشدی را داشته که فانوس روشنایی را به دست گرفقته است و ما هم دنبال خودش راه انداخت هر چند به خاطر اواز گنجشک ها همدیگر را گم کردیم ولی دالایل زیادی برای دوباره پیدا کردنش داشتیم. راستی امیر خان قبول کن که گفتی ما امشب نود را که از دست دادیم خیلی بد امدی انگار یک جور بی اشتیاقی شایدم بی مسئولیتی شایدم بی انگیزه گی نمیدانم هچین چیزی را حس کردیم. به بچه های کانون فیلم داد هم تبریک می گم واقعا در یک همچین شرایطی کار فرهنگی از نوع سینما سخت است و امیر خان گفته بودی از دفعهی قبل که امدی قم خاطره های خوبی داشتی از ان حاج اقایی که از میامی وایس خوشش امده بود. امیدوارم اگر دوباره به شهر ما دعوت شدی به خاطر اتفاق عجیب و غریب اخر جللسه ی دیشب قبول کنی.

امیر: لطف داری. اون حرف هم خب یه شوخی بود. ضمن این که من قراره اگه من چیزی یادتون بدم، دوست داشتن فیلما و یک جور زندگی پر از عقل و عشق باشه و هم سو شدن تمام احساسات‌تون با اون چه به‌اش عمل می‌کنین. همین که شخصیت‌های چند پاره‌ای نداشته باشین.  این که آواز گنجشکها رو دوس دارین یا نه، به خودتون مربوطه. توی این مسیر شاید در خیلی از موارد با هم اختلاف نظر پیدا کنیم. و این طبیعیه.
آریان.گ
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 23:0
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

محمد به نکته جالبی اشاره کرد . این که اینقدر قبل دیدن یک فیلم واسش لحظه شماری کنیم . من که شخصا از این کار لذت فراوانی میبرم . اصلا لذت انتظار و شوق دیدن یک فیلم (اونم نه هر فیلمی) کم از لذت دیدنش نیست . و اینکه به نظر فیلمه قبلی تارانتینو با اینکه در حد کارای قبلیش نبود ولی یکی از بهترین فیلمهای سال بود (با اون فیلمبرداری شاهکارش) حداقل واسه طرفدار های تارانتینو چیزهای زیادی داشت.و اینکه چطور میشه کارهای تارانتینو رو فقط یکبار دید . در حالی که مثلا هر وقت پالپ فیکشنو میبینیم بازم نکته ای توش پیدا میشه که سرحالمون میاره .

مرمر
سه‌شنبه 20 اسفند 1387 - 23:21
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...
سلام .چرا پرونده هات تو مجله فیلم بیشتر در مورد فیلمهای وسترن و اکشنه و دز باره فیلمهای ملودرام پرونده ای نیست؟ برای خیلیا این سوال مطرحه.خسته شدیم از اینهمه فضای مردونه و خشن.چقدر مایکل مان و تارانتیو . تکراریه دیگه. تکرار همیشه خوب نیست.

امیر: آپارتمان رو هم که داشتیم. ولی آره. خودم‌ام دل‌ام لک زده برای یک ملودرام درجه یک. راستی کلود سوته رو که رفتیم و بنجامین باتن هم که هست. 
سرپیکو
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 0:22
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

حدس زدم که این احساسی بودنت هم غافلگیرکننده باشه!

آرش
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 1:13
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...
امیر دیدی علی کریمی رو امروز؟ دیدی چی کار کرد؟ دیدی همه کار کرد؟ جاخالی ها و توپ گیریهاشو دیدی؟ دیدی یه پا دوپاهاشو وسط زمین که باز چه خونسردانه می زد؟ دیدی تا رفت بیرون، تیم متلاشی شد؟ ببین دیگه چی بود که خیابانی هم این نکته آخری رو فهمید!

امیر: ندیدم آرش. و حیف که ندیدم.
امین
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 3:1
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

اولا این رو بهت بگم که میترسم یه وقت پاشیو جواب استاد رو هم بدی. جون من دیگه این یکی رو بیخیال شو. قبوا کن بهترین و معقولانه ترین واکنش نسبت به این اتفاقات بود. قبلا هم بهت گفته بودم که با نوشته هات در مورد بیضایی مخالف بودم. اما این مخالفت فقط به عنوان یک کسی بود که بضایی رو قبول دارد. اما کیمیایی با هرکس دیگر تو این سینما برای من متفاوت است. یه جورایی سینما برای من یعنی کیمیایی . و قبلا هم در جواب شیده گفته بودم که عشق به سینمای ایران یا حتی دنیا بدون عشق به کیمیایی امکان نداره. واین عشقه که هنوز هم که هنوزه من رو تشنه یه فیلم جدید می کنه . پس جون من بیخیال شو. ( اخه از تو بعید نیست) خیلی ببخشیدا خوب کله خری دیگه ( حرف بدی نزدما یعنی همون نترس و ...) .

و اینکه یه حال گیری بزرگ. الکس از جام باشگاهها رفت کنار و از این بدتر نمی شد دیگه . اما فردا بهتون میگیم داداش. اینتریی دیگه؟ حالتون رو میگیریم.

من اصلا ادم احساساتی نیستم . اما عکسهای جالبی بود. و اینکه با این عکسایی که گذاشتی یا این عکسایی که گذاشتی یاد اون سوالی که می خواستم درباره فیلم ..... نمی دون چی باید بگم خواننده کتابخوان یا همون ریدر (فرقی نمی کنه) افتادم . اما الان وقتش نیست . بعدا میگم. اینو از خودت یاد گرفتم . خوب چیزای خوبی به ادم که یاد نمیدی.

و یکم سیاسیش کنم. اومدن میر حسین موسوی رو به دو دوستارانش از جمله خودم ( اخر تکبر بودا) تبریک میگم. خوب من یه کمک با سیاست حال می کنم. راستی یه سوال دارم . جون من راستش رو بگو . با سیاست میونه ایی داری؟ کدوم طرف؟


چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 13:26
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

امیر قادری چه خبره؟ مسعود کیمیایی هم که صداش در اومد! حالا منتظر می شیم ببینیم تارانتینو راجع به نقدهای شما چی می گه؟ اونم تقش در آد دیگه حله. شاید خودش شخصا اومد نفری یه گوش برید . ولی جدا از شوخی بیصبرانه منتظر جشنواره سال دیگم، ببینم بازم از نقدهایی که امسال از فیلم ها هم جذاب تر بودن خبری میشه یا نه. من که فکر می کنم اگه امسال هم ببخشید به غلط کردن نندازنتون بازهم دیگه کسی همچین ریسکی نمیکنه نقد واقعی بنویسه. خب آقا نقد ننویسین تعریف کنین.

علیرضا اویسی
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 14:8
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

سلام امیر جان حرفی که می خوام بزن شاید دیگه از دورانش گذشته باشه ولی بالاخره حرف دیگه باید زد وگرنه باد می کنه تو گلوم خفه می شم نمی دونم پیگیر بحث های پیرامون امپراتور(افشین قطبی) هستی یا نه اینکه این روز ها همه دارن بهش چپ و راست بدو بیرا می گن در مقابل انتقاد های بجای امپراتور همه پنبه کردن تو گوششون و یک بازوکا گذاشتن تو دهن این بیچاره و یا علی مدد به هر حال ماه پشت ابر نمی مونه البته امید وار بودم رگ غیرتت سیاه بشه و یک چیزی بگی ولی مثل اینکه .............................

محسن دراگون
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 14:10
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

اقای کیمیایی احترام شما و بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی که نگرانش هستید به جا.ولی بهتره از این لاکی که برای خودتون درست کردین و در اون پنهان شدید بیرون بیایید

بهتره خودتون قضاوت کنید که چه کرده اید و چه میکنید- بهتره قضاوت کنبد که استاد بیضایی از روی کینه فیلم ساختن یا از روی ذوق وهنرشون- بهتره به اثار اعصاب خورد کن اخیر خودتون مثل رئیس دوباره نگاهی بیندازید و اونوقت ازرده خاطر بشید-

این چه توهمیه که شما استادان محترم سینمای ایران خودتون رو از هر گزندی مسون میدونید . چرا جوانان نادانی که شما اشاره کردید حق نظر دادن در مورد کار های شما رو ندارن.چرا فکر میکنید ما لیاقت دیدن و نفهمیدن اثار شما رو ندارین- چرا منتقدان هم نسل و طرفدار شما حق هر نظر و انتقاد و بی احترامیی رو به نسل ما دارند و هر واژه یی که نشان دهنده بی غیرتی و بی فرهنگی و نفهمی این نسل هست رو به ما نسبت میدن ولی طاقت شنیدن محترمانه ترین نقد ها رو هم ندارند

از این لاک خود ساخته بیرون بیایید اساتید محترم- مطمئن باشید اگر شما فیلم بسازید و صحبت کنید و بنویسید ما نسل نادان خوشحال میشیم و بدونید اگر نسازید و سکوت کنید و ننویسید ما نابود نخواهیم شد

behrang
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 14:57
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

benazaram javi ke ba naghde to be rah oftad neshoon dad ke hanooz ta demokrasi rahe derazi darim. vaghti honarmandan va nokhbegan taghate harfe mokhalef ro nadarand az mardome aaddi che enezari mishe dasht

محمد حسین
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 15:12
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

آقای کیمیایی عزیز،چرا شما فکر می کنید مقس هستید و کسی نباید به ساحت شما جسارت کند؟آقا کیمیایی منتقدی نقدش تند نباشد و قلم تیزی نداشته باشد که بدرد فعل مکش صماغ می خورد!

آقا کیمیایی نوبت شما خیلی وقت پیش رسیده آیا تا به حال نگاهی به فروش فیلم هایتان انداخته اید؟

باز هم ابه همین چند جوان که به حرمت 35 سال پیشتان چیزی به شما نگفتند!آقای کیمیایی تا به حال کسی به شما گفته از نمای پنجره ی باز و پرده ای که باد تکانش می دهد و زوم روی شخصیتی که دارد دیالوگ های سنگین و پر از طعنه و گوشه کنایه و پر از جملات وصفی را بیان می کند حالش به هم می خورد؟

آقا کیمیایی شما پیش بینی تان خوب است هنوز مغزتان کار می کند درست حدس زده اید این چند جوان منتظرند تا نوبت مهرجویی برسد و اگر هم او راه شما و دوستان شما را در پیش بگیرد خود قضاوت کنید و راه چاره برای چند جوان منتقد بگذارید.

آقای کیمیایی اگر قرار باشد شماها تا آخر بهترین باشید که پیشنهاد می کنم همه ی سینما بسیج شود تا قنبرها خیار بکارند!

و امثال شهبازی ها و فرهادی ها و کارخانی ها بروند جلو به امر نواختن بوق مشغول بشوند.آقای کیمیایی حرف بسیار است بی خیال بابا.

میم بنام
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 17:8
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

سلام, چطوری اقای قادری ؟

جلسه روز نقد و بررسی آواز گنجشک ها چطور بود ؟ به قول خودتون آقای مجیدی شما رو تو هچل انداخت و رفت...

lol

میم بنام
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 17:25
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

راستی من انتهای جلسه نبودم, میشه بگید چه اتفاقی افتاده بود ؟ ممنون

عرشيا
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 18:12
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

ضمنا ميخواستم بخاطر مطالب خوبتون روي فيلمهاي روز جهان و همنطور مصاحبه هاو... ازيتون تشكر كنم. جالب هستن.

آریان.گ
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 18:46
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

ببین چه خبر شده . از اون ور عکس میر حسین موسوی رو جلد روزنامه های امروز . از این ورم واکنش مسعود خان کیمیایی . اولا کامنت عشق سگی(خیلیاش حرفه دل منم بود) رو دوست داشتم دوم این که به نظرم باید این حساسیت هایی که روی نوشتهای امیر قادری هست ریشه یابی کرد. خیلیا فیلم بیضایی رو دوست نداشتن ولی آیا حساسیت ایجاد شد ؟ نه . چون امیر قادری بود که جرات کرد بیاد چنین آشکار فیلم استاد بیضایی (و در اصل خود شخص کارگردان رو) نقد کنه . اونم بعد این همه سال فیلم نساختن و انتظار بی پایان سینما دوستان برای دیدن فیلم اخر استاد . اصلا لزومی نداره ما این همه قدیس نمایی کنیم . اصلا مگه کارنامه پربار بیضایی اینقدر کم ارزشه که با یه سری واکنش بخواد زیر سوال بره . ریشه این مساءل به نظرم تفاوت بین نسلهاست . تفاوت بین قادری ها و طوسی ها . اصولا قدیمی ها دوست دارن همش درگیر تعارف و این جور چیز ها باشن . حالا این وسط یکی مثل امیر قادری میخواد ساختار شکنی کنه اونم در حالی که حتی از طرف هم نسلان صاحب تریبونشم زیاد مورد حمایت قرار نمیگیره نتیجش میشه همین قدیمی ها محکوم به حرمت شکنی میکنندش و هم نسلان مخالف هم محکوم به کله شقی و از این جور حرف ها .

هادی
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 20:56
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...
چون «مفاخر فرهنگ معاصر ایران» کاری نکردند که سنت، چرخ دنده های کامپیوتر را بچرخاند.

امیر: آفرین، آفرین.
احسان ب
چهارشنبه 21 اسفند 1387 - 23:41
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

".... من فک کنم وقتی که جوونیم، از خونوادمون از ریشمون هی فرار می کنیم. میخوایم آزاد باشیم خودمونو پیدا کنیم، بعد هی که پیرتر میشیم دوباره برمیگردیم به اون ریشه ها به خانواده.... وقتی که این دایره رو تموم میکنی، پاتو رو زمین میذاری خیلی محکم و با آرامش زندگی می کنی..."

این جمله های شاهکار از امپراتور سابق ما سرخها رو داشته باشین تا برسم به پیشنهاد یک آهنگ قدیمی که چندروزه دوباره رفته ام سراغش و روزی چند بار تو ماشین گوش میدم :soldier of fortune از deep purple عزیز با ترجیع بند:

I guess Ill always be

A soldier of fortune

خودتون باید داشته باشید دیگه.

امین
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 3:7
1
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

گشتم تا اون جمله کاوه اسماعیلی رو پیدا کنم که نشد. اما با یکم تغییر همین بود. (( دیدی ( با توئه) این اقای خاص چه جوری جلوی استاد یزرگ فرگوسن موش شده بود ؟ )) . این برای هفته قبل بود . اما امشب که یه عیش کامل بود باد چی گفت؟ کاوه جان اگه چیزی داری کمک کن. قدری جان کلمه حقارت رو تا حالا شنیدی ؟ ( همون موش) این اقای خاص شما موقعی که بعد بازی فرگوسن رو بغل می کرد یه همچین چیزی بود. یه موش حقیر. اینو قبول کن که فرگوسن یه سلطان واقعیهو هیچ کس هم نمی تونه جلوش رو بگیره.بابا به این ادم باید تعظیم کنید. دو هفته قبل گفتم که کارتون تموم . باور نکردی.

در مورد کیمیایی هم قبلا گفتم . خواهش می کنم با استاد در نیافت . این با ون یکیها فرق داره ا .

درضمن دیدی امروز دوربینهای عربستان هم رفته بودن تو نخ کارای فیروز کریمی . خداییش خیلی باحاله .

راستی یه سوال ازت پرسیدما . منتظر جوابم بودم جان تو .

آریان.گ
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 11:45
-2
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

در شرایطی که جای تیم محبوبم (میلان) امسال تو لیگ قهرمانان خالی بود شاهد شکست مطلق ایتالیایی ها مقابل انگلیسیا بود . خیلی بد شد .

این امپراطور که این همه سنگشو به سینه میزنید نفهمیدید چرا یهو رنگ عوض کرد و بازیکنانی که تا همین سال پیش قلب شیر داشتنو به خیانت متهم کرد . این افشین قطبی که ما چند روز پیش دیدیم با اون امپراطوری که بزرگش کرده بودن خیلی فرق داشت . مملو از کینه و نفرت تازه از اون پرستیژ قدیمیشم خبری نبود .

وقتی رضا رشیدپور از فیروز کریمی در باره تاثیر قطبی روی فرهنگ مربیان ایرانی پرسید فیروز گفت بذا یه خورده بگذره اونم میشه مثه ما . کریمی درست میگفت افشین عوض شد . این افشین رو دیگه دوست ندارم . ازافشینی که قبلا میشناختیم حتی با اینکه یک استقلالی دو آتیشم خوشم میومد .

آریان.گ
پنجشنبه 22 اسفند 1387 - 11:50
0
موافقم مخالفم
 
بعد از حدود 300 تا کامنت، به نظرم باید یک روزنوشت جدید شروع کنیم با نظرها و بحث‌های تازه...

این که آقای کیمیایی پایه مهرجویی رو کشیده وسط حرکت هوشمندانه ای هست . اما با تمام احترام و علاقه ای که به کیمیایی و فیلماش دارم باید بگم این اتفاق برای مهرجویی نخواهد افتاد چون مهرجویی با فیلمهاش و نحوه نگاهش به سینما ثابت کرده کارگردانی برای همه نسلهاست و کارنامه پربارش به مراتب قابل دفاعتر از کیمیایی . اتفاقا نمونه تمام عیار پیوند سنت و کامپیوتر و از این حرفا مهرجوییه که همیشه تروتازست و بوی کهنگی نمیده .

    12   >

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 1.5428109169 seconds.