بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينمای ايران :: Iranian Movie News & Information
چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 17:47
module-htmlpages-display-pid-97.html

• اولین عکس ترانه علیدوستی و حامد بهداد سر صحنه فیلم تازه صدرعاملی؛ / زندگی با چشمان بسته      • احمد احمدی در نامه‌ای به سایت «سینمای ما» درباره شایعه اخراج‌اش از سریال ماه عسل توضیح داد؛ / انصراف نه اخراج      • به سالگرد شهید آوینی نزدیک می‌شویم؛ / 1-عناوین فیلم‌های جشنواره مستند شهید آوینی، 2- بزرگداشت «شهيدآويني» در 20 فروردين و 3- محمدتقی فهیم: شهید آوینی با گرایشات متحجرانه و لیبرالیستی در سینما مبارزه می‌کرد      • پخش این سریال در روزهای زوج هفته ادامه دارد؛ / برزو ارجمند چند ترانه برای «اشک‌ها و لبخندها» اجرا کرده است      • قلعه‌نوعی هم درباره «مرد دو هزار چهره» اظهار نظر کرد؛ / لذت بردم      





بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس


نظرات

محمد جواد اميرآبادي
شنبه 15 فروردين 1388 - 16:22
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

1 - فكر كنم منم اولين كامنت گزار در سال 88 براي اولين يااداشت شما هستم .

2 - بله وچقدر خسته كننده بود اين 40 قسمت يوسف . راستي بعد از ماجراي يوسف و زليخا ، چه چيز اين سريال جذاب بوده كه هنوز هم ادامه دارد؟ هر چند قبل از اون هم چيز دندان گيري وجود نداشت.

3 - من فيلم وال - اي را ديدم و چقدر كه چسبيد . از اون چسبنده تر !!! پرونده امير خان بود تو فيلم كه خوندني بود و لذيذ !!!؟ دوستاني كه نديدن حتما ببينن و بخونن . ضرر كه نداره هيچ ، كلي علم و اطلاعات هم داره .

حسين معززي‌نيا
شنبه 15 فروردين 1388 - 16:30
1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
اميرجان سلام اين يادداشت رو ببين http://www.khabaronline.ir/news-5854.aspx شايد به درد استفاده در سايت بخوره قربانت.

امیر: حسین عزیز، مثل همیشه چسبید.
محسن
شنبه 15 فروردين 1388 - 16:45
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

مقاله برای سایت سینمای ما / کو چرا مقاله اش رو سایت نیست ؟

مریم.م
شنبه 15 فروردين 1388 - 18:16
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام

اميدوارم حال همه خوب باشه

هميشه اين حس لعنتي رو داشتم هميشه وقتي کلاه قرمزي تموم ميشه يه حس بدي بهم دست ميده تا ميام به خودم بگم که بالاخره بايد تموم شه دارم تکرار اخرين قسمتشو ميبينم _شايد به قول اقاي مجري خداحافظي بايد با خنده باشه

چيزهايي هست که هر چه هم که نخواهي شان ببيني باز مي ايند. باز سنگين و بي رحم مي ايند و خود را روي تو مي افکنند و گرد تو را مي گيرند و توي چشم و جانت ميروند وهمه ي موجودات را پر ميکنند و چنان پر مي کنند و ان را مي ربايند که ديگر تو نميماني،که ديگر تو نمانده اي که انها را بخواهي يا نخواهي .

ان ها تو را از خودت بيرون رانده اند و جايت را گرفته اند و خود تو شده اند .ديگر تو نيستي که درد را حس کني .تو خود درد شده اي . سنگيني خود درد و سياهي خود درد.يک روز خوشي هم چنين ميکند

ابراهيم گلستان-اذري،ماه اخر پاييز

عاشق اخرشم يک روز خوشي چنين مي کند


شنبه 15 فروردين 1388 - 20:8
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام امیر جان عید هم تمام شد با تمام حال و صفاش مقاله حسین معززی نیا رو خوندم خیلی داغ وآتیشی بود سوختم البته به قول خودت کلی چسبید من هم با نظر دوستان موافقم که کلاه قرمزی امسال در عید بهترین بود یاد خاطرات دوران بچگی افتادم خاطراتی که که هنوز مزه اش زیر دهانم است و هروقت یادشان می افتم آب از لک و لوچه ام شر شر می کند ------مهران مدیری هم با این که در بدترین حالت هم از همه بهتر است خلا پیمان قاسم خانی را در کنارش در این مرد دو هزارچهره کاملا احساس کرد البته کاملا مشهود هم بود که خود مهران مدیری هم این اسرش را با ذوق و شوق کمتری ساخته بود به هر حال باز هم 2-3 تا سر و گردن از بقیه برنامه های عید بالا تر بود

آریان.گ
شنبه 15 فروردين 1388 - 21:11
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

1- سریال یوسف از هر جنبه سریال ضعیفیه . از سوتی هایه بیشمار و مضحکش بگذریم میرسیم به یک کارگردانیه شلخته . بد سلیقگی تو کل فیلم موج میزنه به طوری که تحمل فیلمو غیر ممکن میکنه .

2- مرد هزار چهره جالب تموم شد . یه جورایی منحصر به فرد بود

3- بهترین برنامه نوروز به نظرم کلاه قرمزی بود . وقتی بچه بودم تبدیل شده بود به اصلی ترین دل مشغولیم و حالا بعد این همه سال جای تعجب واسم داشت که باز مثل گذشته بیصبرانه منتظر شروع شدنش بودم . ایرج طهماسب و حمید جبلی واقعا معرکن . شخصیت پسر عمه زا هم که این روزا شده شخصیت محبوبم...

عطیه
شنبه 15 فروردين 1388 - 21:40
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

تعطیلات عید تموم شد، مهم نیست اما کاش کلاه قرمزی تموم نمی شد. هر شب ساعت هشت می نشستم جلوی تلویزیون و با کلاه قرمزی، پسر خاله و آقای مجری می رفتم به سالهای دور و خاطرات شیرین. باید اعتراف کنم که حسودیم میشه به کلاه قرمزی که هنوز بچه مونده و با خیال راحت اشتباه می کنه و غرق شیطنت های ناب کودکانه ست، و البته همیشه دلم برای پسر خاله می سوخت که مهربون بود و به شدت مسئولیت پذیر. از همه بیشتر دلم برای آقای مجری تنگ شده بود که بعداز کلاه قرمزی اون سالها بود ولی خب آقای مجری نبود. اون روزها برای رفع و رجوع همه اشتباه ها می گفتم اکشال نداره و وای که چقدر خرابتر میشد کارها ،خیلی زود گذشتند و فقط یه یادش به خیر ازشون مونده. یادش به خیرهای هم سن و سالهای من خیلی زود شروع شد.

سعید حسنی
شنبه 15 فروردين 1388 - 23:5
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

اولین قسمت اشک ها و لبخندها ی حسن فتحی حسابی سر حالمون آورد به نظرم اگر حسن فتحی تونسته باشه فیلمو به جای درستی برسونه باید منتظر یک اتفاق خیلی مهم تو کمدی های تلویزیونی باشیم اتفاقی که مهران مدیری پارسال با مرد هزار چهره شروع کرد و نتونست به سر منزل مقصود برسونه حسن فتحی باید برای همه کسایی که علاقه مند به سینما هستند نمونه باشه کسی که بدون عجله بدون جو گیر شدن الکی راه خودش رو رفته قدم به قدم پخته تر شده ابزار کارشو خوب شناخته تا اینکه امروز می تونه تو سینما پستچی سه بار در نمی زند رو بسازه ( البته ضعف های فیلم رو قبول دارم اما کاگردانی فیلم فوق العاده بود) و تو تلویزیون کاری رو ساخته که فقط امیدوارم همراهی مسیولان تلویزیون هم کنارش باشه تا همون طور که قدم بزرگی تو ژانر وحشت برداشت این بار تو کمدی برداره.

علیرضا اویسی
شنبه 15 فروردين 1388 - 23:41
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

ببخشید فقط محض اطلاع میگم این کامنت(سلام امیر جان عید هم تمام شد با تمام حال و صفاش ) رو من نوشتم

محمد رضا محبی
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 1:12
2
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

دارم فکر میکنم نسبت این کلمات به این فیلمها درسته یا نه

1.آیینه:فیلمهای بیضایی

2.پلاک:فیلمهای حاتمی کیا

3.چاقو:فیلمهای کیمیایی

4.جاده ودرخت :فیلمهای کیارستمی

4.غذا:فیلمهای مهرجویی

5.خون:فیلمهای تارانتینو

6.شب(تاریکی):فیلمهای دویدلینچ

7.ساعت:پالپ فیکشن

8.آب:فیلمهای مجیدی

9.زندگی ایرانی معاصر:فیلمهای فرهادی

10.حرکت:کیشلوفسکی

11.نوستالژی:تورناتوره

12....

امین
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 1:20
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

توجه. یک خبر بسیار مهم خبری که شاید هر کسی را به حرف بیاورد . اما ایا می توانیم بگوییم که این خبر همه را شاد می کند ؟ خوب البته انصافا این خبر در ظاهر بسیار خوشحال کننده است. سری دوم از ((( تریلوژی ))) اخراجیها در مدت چهارده روز به فروش سه میلیاردی رسیده است . خوب در حالی که پرفروشترین فیلمهای ایرانی در مدت نزدیک به هشتاد روز به یک میلیارد در تهران می رسند . اما این فیلم در مدت چهارده روز یک میلیارد و ششصد میلیون تومان در تهران فروخته است . خوب بلاخره هر چی باشد رکورد را شکسته است. پس هر کسی هم جای ده نمکی بود اینگونه جو گیر می شد و حتی برای ساخت قسمت پنجم این فیلم هم برنامه ریزی می کرد و از همه بیشتر ذوق زده می شد. حتما پول خوبی به جیب می زند . اما یک سوال از اونهایی که حتی بیش از پنج باراین فیلم را در سینما دیده اند ( به نه بار برخورد کرده ام) دوست دارم بپرسم. ایا بعد از دیدن فیلم و اون دوساعت خندیدن الکی لحظه ایی درباره انچه دیده اند فکر کرده اند ؟ کافی است چند دقیقه فکر کنند . ان موقع است که می فهمند چه بلایی سرشان امده است . البته متاسفانه نا امیدی از اونجایی شروع می شود که انهایی که اینگونه این فیلم را می پرستند هیچ اهمیتی به خود سینما نمی دهند . بگذارید یه خاطره ایی از جشنواره فجر بگویم . زمانی که قصد داشتم برای دیدن تردید به سینما افریقا بروم ( 22 بهمن) به دو نفر برخوردم که حتی نمی دانستند سینما استقلال کجا قرار دارد اما به نبال ان می گشتند تا بروند و اخراجیها ببینند. و من این سوال را دارم که ایا برای اینگونه ادمها که مطمئنا شاید چندین سال یکبار هم سری به سینما نمی زنند اینکه چه بلایی دارد سر سینمای این مملکت میاید مهم است؟ اینها همانهایی هستند که تمام ذهن تصویریشان پر است از طنزهای نازل نود شبی . طنزهایی که باعث میشود سلیقه تصویری مخاطبانشان انقدر فرو کش کند که اول چارچنگولی بیاید و پرفروش شود و حالا هم اخراجیها . شاید بگویید که اوردن این افراد به سینما خیلی مهم است اما ایا اینکه به او چه نشان می دهیم مهم نیست؟ می خواهیم کمی منصفانه صحبت کنیم .منصفانه از این نظر که ایا این فروش شادی اور است یا گریه اور . شاید برای امثال ده نمکی خوشحال کننده باشد اما انصاف بدهید که اصلا جای خوشحال ندارد . من که بعد از کمی مرور چیزی جز افسوس برایم نمی ماند . خودتان انصاف بدهید. در دهه 60 پرفروشها فیلمهایی مثل اجاره نشینها و هامون ودندان مار و مادر و عروس و ... بوده است . که درباره هر کدوم تا دلتان بخواهد می توانیم سخن بگوییم . حتی عروس که شاید سینمای بدنه بود . اما هنوز هم خیلیها برایش احترام قائلند. اگر قرار است ساختار شکن باشیم چه بهتر که انگونه رفتار کنیم. نه اینکه به لوده بازی و رقص و چرت و پرت گویی بپردازیم . این روند حتی در دهه 70 نیز ادامه داشت . اگر بخواهیم پرفروشهای دهه 70 را مرور کنیم به فیلمهایی برمی خوریم که هر کدام برای خود جایگاهی دارند . زیر پوست شهر و مرسدس و شوکران و سگ کشی و ادم برفی و پری و سارا و لیلی با من است و اژانس شیشه ایی و .... . پس انصاف دهید که باید به اون سینما غبطه بخوریم . سینمایی که بهترین فیلمهایش همیشه پرفروش بودند . نه مثل حال که دو فیلم خوب سال 87 ( اواز گنجشکها و به همین سادگی ) در رده های پایین جدول فروش قرار دارند .و اکنون هم داریم می بینیم که دوفیلم خوب جشنواره که از سطح نسبتا خوبی هم برخوردار هستند(بیست و وقتی همه خوابیم) با برنامه ریزیهای تخریب کننده در انتهای اکران نوروز هستند. یعنی می توانیم به سالهایی برگردیم که اجاره نشینها و شوکران و چهارشنبه سوری و مهمان مامان و سگ کشی پرفروشهای سینمای ما بودند؟

انصاف دهید که باید حسرت اون روزها رو خورد . شاید در دو سه سال اخیر تنها فیلم پرفروش و قابل قبول اکران را اگر بخواهیم نام ببریم دایره زنگی می باشد. باید قبول کنید که اخراجیها و چارچنگولی و دلداده و ... چنگی به دل نخواهد زد . اما بگذارید کمی درباره رکورددار فروش در ایران حرف بزنیم. از همان ابتدا هم معلوم بود که همه و همه دست به دست هم داده اند که این فیلم رو به جایی برسانند . یه لشگری از ادمهایی که به پشت صحنه این فیلم رفته اند رو می توان نام برد . الهام سخنگوی دولت و وزیر ارشاد و معاونت سینمایی و ... فقط مونده بود شمقدری هم برود تا دیگر تکمیل شود. شاید هم رفته و ما نمی دونیم . اگر بخواهبم از همین تبلیغات پیش از تولید فیلم شروع کنیم میتوانیم دلایل بسیاری رو پیدا کنیم که به نتیجه میرسیم که چندان هم پرفروشی این فیلم دور از ذهن نبوده است. اول این را قبول کنید که این فیلم بیش از اینکه رکورددار فروش باشد رکورددار همین دیدارهای مقامهای دولتی از پشت صحنه فیلم است. خوب هر چه باشد مسعود ده نمکی سالها است که برای این سینما زحمت کشیده و مویی در این راه سپید کرده است و جایگاه والایی در سینمای ما دارد!! این خود یک حمایت کاملا محکم و از همه مهمتر دولتی را نشان میدهد . بعد از ان هم دیدیم که هیئت داوران فیلم اول و دوم با قرار دادن یک جایزه کاملا من دراوردی و تعجب اور و اهدای ان به این فیلم ارادت و پشتیبانی خود را از این فیلم اعلام کردند . و با اعلام کردن نام این فیلم به تبلیغات خود ادامه دادند . تا رسیدیم به زمان اکران فیلم. نمی دونم تبلیغات تلویزیونی فیلمها چه مقداری هزینه دارد. اما می خواهم بگویم که با احتساب هر تبلیغی در حدود 15 ثانیه و اگر بگوییم که در کل بشود نیم ساعت . چیزی در حدود 120 تبلیغ می شود . تازه اگر نیم ساعت بوده باشد. در زمان سال تحویل دیدیم که صدا و سیما در یک اقدام تعجب اور چیزی در حدود 20 دقیقه از خود فیلم و پشت صحنه ان را نشان داد و بعد از ان هم با دعوت از عوامل به این فیلم پرداخت . چیزی بیش از یک ساعت در بهترین موقع یعنی لحظه سال تحویل که بیش از بیست میلیون نفر بیننده دارد. ایا می توانید بگویید دلیل این همه لطف و مهربانی تلویزیون چه می باشد ؟ ایا بهتر و موثر تر از این نوع تبلیغ هم میتوانید نام ببرید . یک ساعت تبلیغ یعنی چیزی در حدود 240 تبلیغ. اینها همه سوال است. اما عجیبترین عامل یا بهتر بگوییم تسهیلات برای این فیلم در تعداد سینماها می باشد. همانطور که همه میدانند وزارت ارشاد در یک اقدام بسیار جالب و بسیار قابل انتظار؟ از اکران فیلم (درباره الی...) جلو گیری به عمل اورد. و هنوز هم کسی نمیداند که چه کسی از اکران این فیلم جلوگیری کرده است. اما دلیل معاونت سینمایی خیلی قابل تحسین است!! معاونت سینمایی بیان کرده است چون اصغر فرهادی در یکی از مصاحبه هایش بیان کرده بوده است که این فیلم برای عید کمی تلخ است. ما هم به همین دلیل اکران تابستان رو در نظر گرفتیم . اما نکته جالب انجاست که گروه سینمایی درباره الی.. ( افریقا ) به غیر از سرگروه در اختیار اخراجیها قرار گرفت . و در حال که سه فیلم دیگر بین 17 تا 20 سینما در اختیار داشتند اخراجیها با 29 سینما به اکرانش ادامه می دهد . جالب ان است که این اقای ده نمکی توهم توطئه را از سر کنار نمی گذارد. و هر روز دنبال یک موضوع برای نشان دادن خود می گردد. ایا می خواهید باز هم دلیل دیگری بیاورم . در مورد خود فیلم هم از انهایی که دیده اند می پرسم . اگر اکبر عبدی همیشه شیرین و رقصیدن را از این فیلم بگیری چیز دیگری باقی میماند؟ ایا با این همه دلیل این فیلم محکوم به فروش بالا نیست؟ پس قبول کنید کار بزرگی انجام نشده است.

اما بگذارید این را هم در اخر بگویم که باعث همه اینها شاید اینها نباشند . همانطور که دوست عزیزی هم عرض کرده اند . تا موقعی که امثال بیضایی و کیمیایی و تبریزی و حاتمی کیا ( در دعوت) و تقوایی و.... خودشان نباشند و به قول این دوستمون به روشنفکربازی خود ادامه دهند و با مهرجویی که هنوز که هنوزه خودش است به مانند سنتوری برخورد شود و با امثال فرهادی و مقدم اینگونه برخورد کنیم این میشود که از بیرون میایند و سینما را در دست میگیرند . و امثال ده نمکی که زمانی چیزی به نام سینما را قبول نداشتند می شوند تیتر خبرها و سردمدار سینمای ما . من که این را هرگز نمی پذیرم. شمارا نمی دانم ؟

misagh
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 8:35
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

واااای ملت

امروز تولد هیث لدجر هستش.......

جیمز دین نسل ما.......

علی خطیبی
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 10:52
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

( سلام ، این هم نقد من پیرامون مجموعه « مرد دوهزار چهره » با تیتر : پیانست بی نوا ! » )

پس از موفّقیّت های همه جانبه « مرد هزار چهره » طبیعی بود که مهران مدیری این ایده جذاب و دارای پتانسیل را که هنوز جای کار داشت رها نکند و برای نوروز امسال مسعود شصت چی را در موقعیّت هایی قرار دهد که سال گذشته بنا به دلایلی نتوانسته بود. شروع « مرد دو هزار چهره » بسیار جذاب بود و طنزی تلخ را به همراه داشت. این که کسی که مجرم نبوده بنا به بازیگوشی هایش به زندان بیفتد و کلمه سوء پیشینه وارد پرونده اش شود. حالا پس از آزادی از زندان به دلیل همین یک کلمه ، به هر دری که می زند به او کار نمی دهند و حتّی او را از اداره ثبت احوال هم اخراج می کنند. نامزدش را از دست می دهد. خانواده اش به دلیل برباد رفتن آبرویشان محل زندگیشان را عوض کرده اند و دیگر به مسعود اعتماد ندارند. او برای تامین مخارج زندگیش مجبور می شود به مجالس عروسی برود و برای مجلس گرم کنی به قرائت دفاعیه اش در دادگاه بپردازد و خودش را به بدترین شکل ممکن خرد کند. تا اینکه یکی از این مجالس عروسی ، مجلس عروسی نامزدش با رئیس اداره ثبت احوال از آب درمی آید. مسعود دیگر طاقت ندارد و از تحقیرش به وسیله همه به ستوه آمده است. او این بار مجبور می شود که آگاهانه ، اشتباهی باشد و ابتدا با مهران مدیری. مدیری در حقیقت با این کارش به تمامی شاکیان بخش ادبی « مرد هزار چهره » فهماند که باید ظرفیت و جنبه نقدپذیری و شوخی داشته باشند. او خود را یک مرفّه بی درد نشان داد که به خاطر افسردگی به پاریس می رود تا معالجه شود ! تصور کنید اگر کسی دیگری بود ، حتما از مدیری شکایت می کرد. او به جای واژه منتقد در این بخش از کلمه « ایراد بگیر فیلم » یاد کرد زیرا در حال حاضر اکثر منتقدین ما به دنبال صرفا ایراد گرفتن از آثار هستند و نقاط قوت را اصلا نمی بینند و مغرضانه قلم می زنند. او با برنامه های نقد تلویزیونی هم شوخی کرد. برنامه هایی که معمولا در آن پاسخ ها هیچ ربطی به سوالات ندارند و تهیه کننده برای یافتن شهرت و اعتبار سکه خرج می کند تا فلانی در برنامه حاضر شود. (البته بلانسبت برنامه های خوبی چون : «سی» و «دو قدم مانده به صبح») . البته این بخش آن طور که باید ، جذاب از آب درنیامده بود. تا اینکه او را با خلبان ساجدی اشتباه گرفتند. باز هیجان به مجموعه برگشت. شاید بخشی از این جذابیت به خاطر موضوع و لوکیشن (فرودگاه و هواپیما) بود ولی نقش بیژن بنفشه خواه در این جذابیت بسیار پررنگ بود. نمی دانم که همزمانی قرار گرفتن مسعود شصت چی در موقعیّت فوتبالی با بازی ایران و عربستان آگاهانه صورت گرفته و یا اتفاقی بوده است ولی این بازی و حواشی اش و برنامه نود چهارشنبه گذشته ، صحت بخش فوتبالی این مجموعه را تصدیق می کند. او شجاعانه با امیرقلعه نوعی (ماجرای علی) ، افشین قطبی (من دیوانه ام که اومدم اینجا مربیگری می کنم.) ، مایلی کهن (برنامه های تیم ملی کمر تیم ما را شکوند.) ، علی دایی (نحوه اعتراض به داوری) ، فیروز کریمی (لطیفه گفتن و شوخی در کنفرانس های مطبوعاتی) ، افشین پیروانی و برادرش و خیلی های دیگر شوخی کرد و به ما فهماند که چرا امپراتور در این اواخر داشت مثل بقیه می شد. البته بیژن شکیبا همان افشین قطبی نبود چون جمشید بوقی در دیالوگی گفت : این جا هر کسی یک لقبی دارد. سلطان ، ژنرال ، خدابیامرز امپراتور و این یعنی امپراتور شخص دیگری است و همان طور که آقای ژوله (نویسنده بخش ورزشی که سالها سابقه قلم زنی در مطبوعات ورزشی را در کارنامه اش دارد.) گفت ، نگاه به این بخش کاملا کلّی بوده است. او به دلالی و سالم نبودن برخی جریانات نظیر رشوه گیری برخی از مطبوعات و نقش تعیین کننده لیدرها در ثبات یا عدم ثبات یک مربی نیز اشاره کرد. همچنین اینکه افرادی که صلاحیت فنی و فکری ندارند فقط به دلیل پولدار بودن ، به مدیریت و حضور در چرخه سرمایه گذاری فوتبال می پردازند. در بخش آخر او از رواج خرافی گری انتقاد کرد و میزان حماقت افرادی که برای رفع موانع زندگیشان به جادو و جادوگر پناه می برند را به تصویر کشید. چه زندگی هایی که به خاطر این کارها از هم پاشیده شده است. یاد اون قسمت از فیلم هنرپیشه (محسن مخملباف) افتادم که برای درمان نازایی اش ، معتمدآریا به جادو پناه برده بود و عبدی را دیوانه کرده بود. اما پایان کار بسیار خلاقانه بود. پیوند مسعود شصت چی با برره. وقتی که کیانوش صاحب دختر شده ، شیر فرهاد همچنان نوفهمه (گرچه پیر شده) و مترون به برره آمده. بهتر از این نمی شد کار را تمام کرد. علی رغم اینکه هیچ دوئی مثل یکش نمی شود ، من از کلّیت مرد دوهزار چهره خوشم آمد ولی این یک حقیقت انکارناپذیر است که دو قسمت ابتدایی به اضافه بخش کاپیتان ساجدی و بیژن شکیبا جذاب و دیدنی بودند و قسمت های دیگر کشش زیادی برای تماشای اثر برای بیننده ، ایجاد نمی کرد و گاهی اوقات پشت صحنه آخر قسمت ، زیباتر از خود آن قسمت درمی آمد. البته گاهی. شاید دلیل عمده این موضوع عدم حضور پیمان قاسم خانی باشد که درگیر پروژه سن پطرزبورگ بود و نتوانست مدیری را همراهی کند. اما عجیب بود که علی رغم اعلام قبلی مبنی بر اینکه کار پانزده قسمتی است ، سیزده قسمتی بود. سانسورهای دیگری هم در کار بود مثلا آن شعر خواندن پدر مسعود در قسمت اول (زپرشک آید و زن زاید و ... ) یا صحبت او در بخش مدیری با امید روحانی پیرامون سایز تلویزیون که در پشت صحنه پخش شد ولی در اثر خبری از آن نبود. یا آنجا که خبرنگار در کنفرانس مطبوعاتی از شکیبا پرسید که چه کسی بین بازی با شما تماس گرفت ؟ ناگهان با صدایی متفاوت و مجزا شنیدیم : مدیرعامل. به هر حال برای مهران مدیری ، پدر طنز نوین ایران ، که بارها و بارها سطح طنز تلویزیونی را ارتقا داده است ؛ آرزوی موفقیت داریم و مشتاقانه به انتظار ساخت و تماشای نخستین فیلم سینمایی شان می نشینیم. با جمله ای به نقل از استاد همایون شجریان مطلب را پایان می دهم :

به نظرم طنز در جامعه ما ، کار بسیار مشکلی است و هنرمندانی که در این سطح کار می کنند ، از خیلی جهات محدود هستند. موقعیّت هنرمند طنزپرداز ما ، مانند یک پیانیست است که از او بخواهی زیباترین قطعه عمرت را بساز و بنواز اما از فلان هارمونی یا از این چند نت استفاده نکن. زمان نواختن هم فقط با یک دست بنواز و خب با وجود همه این ها ، اغلب چه زیبا می نوازند.

علی خطیبی – پانزدهم فروردین ماه 1388 – سایت سینمای ما

محمد حسین آجورلو
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 10:56
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام جمیعا

بالای در سینمای فردیس کرج نوشته بود: جهت رفاه حال خانواده های محترم از ورود آقایان مجرد در روزهای پنج شنبه،جمعه و شنبه جلوگیری می شود.

مايكل من
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 13:22
1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

آقاي امير قادري كه به ادعاي خودت سينماي من رو دوست داري و از اين طريق واسه خودت هوادار جمع مي‌كني، كسي كه هفت تيرش رو ول مي‌ده رو ميز نيل مك‌كاليه و نه وينسنت هانا.اوني كه خونه بغل اقيانوس داره هم باز نيل مك‌كاليه و نه وينسنت هانا...نيل مك‌كالي كه تو فيلم خونه شيشه قدي داره رييس آدم بداس و رابرت دنيرو نقشش رو بازي مي‌كنه.وينسنت هانا پليسه و بنده خدا نه خونه شيشه قدي داره، نه خونه‌اش بغل اقيانوسه و نه مجالي واسه ول دادن هفت تيرش رو ميز پيدا مي‌كنه... بقيه فيلم‌هاي من رو هم اينجوري ديدي و اين‌قدر شلوغش مي‌كني؟!!!!!!!!

امیر: هی مایکل! عصبانی نشو. من فقط عوضی به جای نیل نوشتم وینسنت. بقیه‌اش درسته مرد. ضمن این که ممنون که یادآوری کردی که توی فیلم‌ات، مرد سارق خونه‌ای داره با پنجره‌های بزرگ و این پلیسه که توی یه سلول زندگی می‌کنه... خیلی خیلی منتظر فیلم بعدی‌ات هستیم.

علی خطیبی
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 13:56
1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام امیرجان. این دو مطلب را می نویسم بلکه آقای آرمین ابراهیمی از قلم زدن مغرضانه علیه مهران مدیری (با قیاس های مع الفارغی چون مقایسه مدیری با وودی آلن) دست بردارند و ارزش منتقد و معنی نقد را بفهمند. اولی به نقل از کامبیز کاهه و دومی به نقل از ایرج کریمی. خدا این دنیای تصویر را از ما نگیره. /

1. منتقد هیچگاه آدم صد درصد محبوبی نبوده و نخواهد بود. نوع بشر کلّا از اینکه ایرادش را بگویند ، آزرده می شود و حق هم دارد. مگر مشکلات دور و برش به اندازه کافی زیاد نیستند که مجبور باشد حرّافی های آدم غریبه ای که معلوم نیست به خاطر کدام پدرکشتگی به او بند کرده را هم به آنها اضافه کند. این یکی را واقعا می گویند قوز بالای قوز ... منتقد مفهوم عامی تری از آنچه پذیرفته شده است ، دارد. هر آدمی ممکن است به نوعی به یک منتقد بدل شود. منتقد یعنی وجدان آگاه و این از وظایف هر چند ناگوار یک وجدان آگاه است که سعی کند همه جوانب قضایا را بنگرد ، کانالیزه نشود ، عیب و اشکال دیگران را توی رویشان بگوید و اهل تعارف و تمجمج نباشد. وظیفه منتقد فقط رو به رو شدن با کمال پدیده ها و ستایش از آنها و در عوض رو بستن در برابر آنچه خوش نمی دارد ، نیست ... ولی منتقد اگر محبوب نیست می تواند محترم باشد و البته تنها و بی کس. (کامبیز کاهه)/

2. عموما در اینجا (ایران) سینما را هنر بی سوادی می انگارند و این انگاره گویا به این معنا گرفته شده که هر بی سوادی حق اظهار نظر حتی در سطوح گستاخانه هم درباره آن داشته باشد. (ایرج کریمی) /

اما یک جمله هست که هر چه بیشتر می گذرد ، درستی اش بیشتر برایم مسجّل می شود :

تنها گذر زمان است که خوب بودن یا بد بودن یک خبر را مشخص می کند./

راستی من بسیار دوست دارم که فیلم " میکس " (استاد داریوش مهرجویی) را ببینم. نمی دونی که چه جوری می تونم پیداش کنم ؟

حسین لامعی
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 17:46
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام به همگی.....

برای اولین بار است که این قسمته دست نوشته ها میام و برام خیلی جالبه, نظرهایی که دوستان این جا میزارن به هیچ وجه کوچکترین ربطی به نوشته های امیر قادری نداره! و هر کسی حرف دل خود رو میزنه.....! و فضلی دوستانه ای این جا حکم فرماست.... حالا که این جوریه, منم حرف دل خودم رو میزنم....!

من شک ندارم مجموعه ی "اشک ها و لبخند ها" شاه کار صدا سیمای ایران میشه و یکی از برترین سریال های ساخته شده ی بعد انقلاب......

حسن فتحی بی برو برگرد شبیه ترین فرد در داستان نویسی و تفکر به علی حاتمیه......!

اگر علی حاتمی پدر سینمای ایران, اکنون زنده بود کاملا به حرفهای من پی میبردید.....

اوج نقطه ی نزدیکی این 2 فرد در دیالوگ های فیلمهاشونه....

به نظر من حسن فتحی "سلطان دیالوگه...."

هنوز دیالوگ های شاه کار رو در روی "استاد نصیریان" و امیر "جعفری" در میوه ی ممنوعه در ذهنمان مانده.... با این که شاید داستان های فیلمهایش رو جز به جز خودش ننویسد اما وقتی در تمام فیلمهایش تفکر عمیق بر روی دیالوگ ها نمود پیدا میکند نمیتوان این مورد را اتفاقی دانست....

و حتی در "پستچی 3 بار در نمیزند" در قسمتی که "امیر جعفری" و "پانتهآ بهرام" رو در روی هم قرار میگرفتند به خاطر توجه عمیق حسن فتحی به دیالوگ ها و طرز بیان دیالوگ ها, میزانسن و ترکیب فنی کار از دستش در میرود.....!

درک و ایمان عمیق حسن فتحی به مفاهیم عمیق مذهبی و شناخت گسترده اش از ادبیات و تاریخ به نظر من میتواند او را به زودی به مهره ای بزرگ در هنر ایران تبدیل کند.....

فقط از شما میخواهم با همه ی وجود به فیلم "اشک ها و لبخند ها" خیره شوید و تک تک دیالوگ ها را به دقت گوش دهید تا قدرت حسن فتحی را متوجه شوید....

"اشک ها و لبخند ها" یکی از برترین سریال های تاریخ ایران خواهد شد....

یا علی مدد

مرتضی
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 18:6
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام چرا بقیه نویسنده وب هاشون رو اپ نمی کنند آدم احساس می کنه فقط اسمشون هست و فقط وب امیر قادری آپ میشه واقعا چرا؟

امیر: قراره یه تغییر و تحولاتی این جا اتفاق بیفته. منتظر باشین.

Reza
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 19:27
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

1- دوستمون محمدرضا محبی به موارد جالبی اشاره کرده ولی به نظر من برای بیضایی زن ، برای لینچ رنگ یا افکت های صوتی و کیشلوفسکی مرگ یا تقدیر مناسب تره .

2- قسمت اول سریال فتحی معرکه بود ، چه دیالوگ های خوب و بامزه ای داشت ؛ فضای فاتنزی هم خیلی خوب دراومده بود . بعد از روزگار قریب دیگه سریالی رو دنبال نکرده ام ( البته از قسمت اول بیگناهان هم خوشم اومد ولی قسمت های بعدیشو از دست دادم ) امیدوارم این یکی تا آخرش همینطور باشه که مثل روزگار قریب پدیده ای میشه واسه خودش .

3- تو ایام عید یکی از بهترین فیلم های عمرم رو دیدم : شاهکار هاکس "ریو براوو" . اصلا به نظر نمیاد که پنجاه سال از ساخته شدنش میگذره و هنوز تازه ست . چه بازی هایی داره و چه طنز جالبی . به نظر من جزء سی-چهل فیلم اول تاریخ سینماست و نمیدونم چرا امتیازش تو IMDb به نسبت کمه .

حامد مظفری
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 21:11
1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
امیر: این پاسخ را بالای مطلب‌ات می‌گذارم حامد مظفری، بس که متعجب‌ام کرد. باور می‌کنی که وحید همین چند دقیقه پیش وبلاگ‌ات را نشان‌ام داد؟ که به‌اش گفتم برایت کامنت بگذارد و گفتگوی همفری بوگارت‌ات را با آن تیتر خوب‌اش برای سایت بردارد. و حالا آمده‌ام این جا می‌بینم که خودت کامنت گذاشته‌ای! جل‌ الخالق! خلاصه ای میل سایت را بی‌خیال شو. این ای میل شخصی خود وحید است: VAHID_GHADERI@YAHOO.COM و این که منتظریم. به سایت سینمای جهان باید بیش‌تر از این‌ها برسیم.

سلام امیر جان.من یه نمونه مطلب فرستادم به میل وبسایت و تقاضا داشتم واسه همکاری اما هیچکی جواب به من نداد....حالا مطلبمو اینجا پیست میکنم.... نام فیلم: دانا Knowing کارگردان: الکس پرویاس فیلمنامه: رایان داگلاس پیرسون، الکس پرویاس مدیر فیلمبرداری: سیمون دوگان تدوین: ریچارد لیروید طراح صحنه: اندی والپول موسیقی: مارکو بلترامی بازیگران: نیکلاس کیج، لارا رابینسون، رُز بایرن، چندلر کانتبوری، بن مندلسون، نادیا تونسند، آلن هوپگود، دانیل کارتر، السا مک گراس ژانر: اکشن،حادثه ای، علمی،تخیلی، تریلر مدت: 121 دقیقه محصول 2009 آمریکا داستان فیلم: در سال 1958 و در جشن پایان تحصیلات دوره ابتدایی، از گروهی از دانش آموزان مدرسه خواسته می شود که به طراحی تصاویری بپردازند که قرار است در موزه تاریخی فرهنگی مدرسه نگهداری شود. همه دانش آموزان به طراحی تصاویر دلخواه شان می پردازند اما در این میان یک دانش آموز دختر به جای نقاشی، کاغذهایش را با ردیفی از شماره های دلخواهش پر می کند...پنجاه سال بعد نسلی تازه از دانش آموزان برای یافتن مفاهیم موجود در طراحی های دانش آموزان دهه پنجاه، به کار گرفته می شوند. یکی از دانش آموزان نسل جدید "کالب کاستلر"(با بازی چندلر کانتبوری) است که تلاش دارد کدهای دانش آموز دختر سال 1958 را رمزیابی کند. وی به کمک پدرش "پرفسور جان کاستلر" (با بازی نیکلاس کیج) به رمزگشایی نوشته مذکور پرداخته و پرفسور متوجه می شود که این نوشته مرموز، تاریخ وقایعی خاص در آینده را پیش گویی می کند،ماجرا آنجا جالب تر می شود که پرفسور از درگیری خود و خانواده اش در این سلسله حوادث آگاهی می یابد... درباره فیلم: "دانا" داستانی تکراری دارد که شاید بیش از همه به داستان فیلم "23" محصول 1999 شباهت داشته باشد اما بسیاری از فضاهای موجود در فیلم هم کاملا یکتا هستند، مثلا رابطه میان پرفسور جان کاستلر و فرزندش خیلی خوب داستان زندگی انسان های متولد آمریکا را به نمایش گذاشته و از میان مایگی روابط انسانی در این کشور حکایت می کند. هر چند به اعتقاد اغلب منتقدان، "دانا" حتی با وجود چنین جرقه هایی باز هم فیلمی خسته کننده و بی هدف است اما با این وجود این اکشن فانتزی توانسته پس از دو هفته اکران در سینماهای آمریکا حدود چهل و شش میلیون دلار فروش کرده و در جایگاه سوم باکس آفیس قرار بگیرد.البته اگر رتبه هفته قبل این فیلم یعنی رتبه اول جدول پرفروش ها را مد نظر قرار دهیم، احتمالا از افت استقبال مخاطبان سخن خواهیم گفت و این موضوع را به هفته های آتی نیز تعمیم خواهیم داد ولی تجربه اکران در سینماهای آمریکا حائز این نکته است که برای بررسی روند فروش فیلمها حداقل باید یک ماه صبر کرد و سپس از اقبال یا عدم اقبال عمومی یک فیلم سخن گفت. "دانا" یک نیکلاس کیج هم دارد که به اندازه خودش سهم زیادی در کشاندن تماشاگران به سینما داشته وخواهد داشت، این موضوع وقتی جدی تر می شود که در نظرخواهی کمپانی سامیت اینترتینمنت (کمپانی توزیع کننده فیلم) اغلب آنها که به تماشای فیلم آمده اند یکی از دلایل انتخاب این فیلم برای دیدن را حضور نیکلاس کیج در این فیلم اعلام کرده اند؛ این موضوع بیش از همه تبیینی است بر فرضیه منتقد معروف دنیای مجازی "جیمز براردینلی"؛ براردینلی می گوید: ((یک ستاره معروف حداقل حُسنی که دارد، بازگرداندن هزینه های ساخت فیلم است، حالا اگر فیلم تان تاریخ ساز هم نشد، چندان مهم نیست! مهم، کسب درآمد است تا شما بتوانید آماده ساخت پروژه های بعدی تان شوید!)) شاید به اعتقاد گروهی، فرضیه براردینلی صرفا یک توجیه برای ساخت فیلمهای ضعیف اما ستاره محور باشد ولی واقعیت بیانگر این مساله است که همه ساله حداقل نیمی از تولیدات هالیوود را چنین فیلمهایی تشکیل می دهند؛ فیلمهایی که حتی داستانی جدید برای ارائه ندارند اما با به خدمت گرفتن سوپراستارها، پول خوبی را روانه جیب تهیه کنندگان خود می کنند. نظرات منتقدان: تای بور- "دانا" فیلم نیکلاس کیج است، بنابراین باید آن را همان طوری که هست، پذیرفت! برای دیدن این فیلم، همین حضور کافی است و هیچ ایده دیگری در توجیه تماشای آن لازم نیست! آخرین فیلم نیکلاس کیج، آرام آرام داستان عجیب و در بسیاری موارد مضحک خود را بیان کرده و تماشاگر نیز رفته رفته با عمق این وقایع مضحک آشنا شده و درپایان هم فقط یک جور ضدیت با منطق و در واقع نوعی نامعقولیت است که بیش از همه به چشم می آید. در این میان اعمال کاراکتر کیج در راه رسیدن به هدفش و هر گونه حسی که کیج در مسیر اثبات کارهای کاراکترش خرج می کند هم در سطح باقی می ماند درست به مانند گریم نیکلاس کیج!!! البته شما به عنوان تماشاگر باید از تلاش نیکلاس کیج در جهت ارائه تصویری واقعی از کاراکتر پرفسور جان کاستلر ممنون بوده و خوشحال باشید که بازیگر مورد نظرتان هر آنچه را که می داند برای تحقق شخصیت به کار می برد؛ شاید در این میان شما از شدت بی اعتمادی نسبت به داستان فیلم حتی تا سرحد فریاد زدن هم پیش روید اما بازهم این مساله چیزی از ارزش های فیلم کم نمی کند...از تیزرهای تبلیغاتی "دانا" هم مشخص بود که این فیلم ترکیبی است از چند فیلم اخیر نیکلاس کیج نظیر فیلم های "گنجینه ملی" و "بعد" چرا که "دانا" هم درباره رمزگشایی موجود در درام خانوادگی "گنجینه ملی" سخن می گوید و هم پیرامون پیشگویی هایی که در "بعد" وجهه ای دیگر از آنها را می دیدیم...به جز غیر عقلانی بودن داستان فیلم، ضعف دیگری که در فیلم مشهود است، رها شدن روابط انسانی موجود در فیلم در سطح و عدم تشریح کامل دلایل برخوردهای میان کاراکترها و توضیح رفتارهای آنان است. شاید اگر فیلمنامه نویسان اثر که یک گروه شش نفره بوده اند، چرایی ارتباطات میان کاراکترها را بیشتر مورد کنکاش قرار می دادند، با فیلم یکدست تری روبه رو بودیم. راجر ایبرت- "دانا" یکی از بهترین فیلمهای علمی تخیلی است که تاکنون دیده ام؛ هر آنچه لازمه چنین فیلمهایی است از درگیری گرفته تا تعلیق و رمزگشایی در این فیلم وجود دارد و هر جا که لازم بوده مقداری چاشنی هراس آور نیز به فیلم افزوده شده است. "دانا" ساخته کارگردانی با نام "الکس پرویاس" است و بیش از هر چیز با "شهر تاریک" یعنی دیگر ساخته معروف این کارگردان قابل مقایسه است؛ "شهر تاریک" درباره طبیعت پنهان انسانها بود که این امر در "دانا" هم به شکلی دیگر تحقق یافته است. طرح فیلم ناظر به یکی از اساسی ترین مباحث فلسفی است؛ آیا جهان تصادفی به وجود آمده یا آن که ماهیتی اثبات شده دارد؟! آیا وقوع هر رخدادی را می توان پیش بینی کرد یا آن که همه چیز بر پایه شانس رخ می دهد؟! "دانا" می خواهد از این موضوع سخن بگوید که آیا می توان آینده جهان را پیش بینی کرد یا از این موضوع اطلاع یافت که عمر زمین چه هنگام به پایان می رسد؟!...در این فیلم "نیکلاس کیج" ایفاگر کاراکتر ستاره شناس یا یک متخصص فیزیک نجومی با نام "جان کاستلر" است؛ جان در دانشگاه ام.آی.تی کار می کند و محل زندگی اش هم در لگزینگتون واقع است که در آنجا با پسرش "کالب" روزگار می گذراند. روزی از روزها کالب از طریق مدرسه ابتدایی که در آن تحصیل می کند به یک سند قدیمی دست می یابد که حدود پنجاه سال قدمت دارد، این سند، کاغذی حاوی یکی سری شماره است که پس از بررسی هایی که جان بر روی آن انجام می دهد، معلوم می شود که این شماره ها حکایت از فجایعی دارند که طی این پنجاه سال رخ داده اند، جالب اینجا است که با همان سیستم رمزگذاری، مختصات جغرافیایی محل وقوع حادثه و حتی میزان دقیق کشته شدگان هم مشخص شده است.اکثر حوادثی که در سند پیش بینی شده اند، رخ داده اند به جز سه حادثه که هنوز اتفاق نیفتاده اند... نکات حاشیه ای: -- "الکس پرویاس" کارگردان "دانا" که پیش از این و به واسطه ساخت آثاری نظیر "من، ربات" و "شهر تاریک" شهرتی هم به هم زده بود، درباره ضعف های منطقی داستان فیلمش می گوید: (( به هر حال داستان فیلم من یک داستان تخیلی تمام عیار است بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهم در توصیف رفتارهای کاراکترهای داستان، توضیح منطقی ارائه دهم!)) --قسمت عمده لوکیشن های فیلم در ملبورن استرالیا واقع بوده اند و به همین دلیل در طول فیلم شاهد مناظر مهیج بسیاری هستیم.این موضوع در کنار جمله گوینده تیزر فیلم که از تماشای پیشگویی های یک پرفسور سخن می گوید، از جمله عوامل جذب مخاطبان بوده است. ***فیلمی درباره روابط انسانی (گفتگویی با "نیکلاس کیج" به بهانه ایفای نقش در اکشن فانتزی "دانا") * هرچند بخش عمده توجهاتی که به "دانا" شده مرهون حضور شما در این فیلم است اما گویی خودتان از این حضور رضایت خاطر نداشته اید. این گونه نیست.داستان فیلم آن قدر زیر و بم اسرارآمیز دارد که بدون حضور نیکلاس کیج هم به آرمان هایش نزدیک شود، بنابراین نبایستی با دیدی کاملا انتقادی به فیلم نگریست. من هم هیچ گاه درباره عدم رضایت از حضورم در این فیلم سخن نگفته ام و این مساله زاییده ذهن فعال شما روزنامه نگاران است. *معمولا روزنامه نگاران هم براساس واکنش های بازیگران به ارائه حدسیات خود درباره دلایل رفتار آنان می پردازند. چه خوب است که در چنین مواردی به جای ارائه حدسیات همه چیز را به طور مستقیم با خودِ بازیگر در میان بگذارید؛ شاید خیلی زودتر از روش های دیگر به جواب سرراست برسید. * اما ستاره های سینمای هالیوود اغلب از گفتگوهای چالشی واهمه دارند! من که این طور فکر نمی کنم.آن قدر درگیر کار در هالیوود بوده ام که با صراحت هر چه تمام تر به شما بگویم، بازیگران هالیوود فقط و فقط از حاشیه نگاری فراری هستند نه از انجام یک گفتگوی چالشی! *پس با صراحت به این سوال پاسخ دهید که آیا از حضورتان در پروژه "دانا" راضی هستید؟ بله.این فیلم هیچ چیزی هم که نداشته باشد یک کارگردان خوب به نام "الکس پرویاس" دارد؛ الکس آن قدر تجربه داشته که یک داستان کاملا فانتزی را به بهترین وجه به تصویر درآورد. یادتان نرود "دانا" یک فیلم استودیویی صرف که کاملا متکی بر جلوه های ویژه باشد نیست و ما با یک سینمای داستان گو طرفیم. * به نظر می رسد داستان فیلم زاییده توهمات ذهنی یک انسان از نظر روحی نامتعادل است! چطور چنین بی پروا سخن می گویید؟! فیلم تنها قصد دارد به بیان پاره ای از سوالات فلسفی که ذهن برخی از جوانان را به خود مشغول کرده پاسخ دهد.در این میان کارگردان سعی کرده با تمرکز بر بحثی خاص که همان پیشگویی وقایع آینده است،درباره درستی یا نادرستی چنین فرضیه هایی بحث کند. *نتیجه نهایی چیست؟! آیا همه چیز قابل پیشگویی است؟ این گونه نتیجه گیری ها را باید به مخاطبان سپرد و درست نیست که من یا شما درباره آن صحبت کنیم ولی هدف نهایی فیلم فقط یافتن پاسخ برای چنین سوالاتی نیست بلکه داستان فیلم قصد دارد درباره معایب آگاهی یک انسان از رخدادهای آینده سخن گوید! * پیش از این گفتید که از حضورتان در این فیلم راضی هستید اما در مراسم افتتاحیه فیلم حضور نداشتید.چرا؟ به دلیل پاره ای مشکلات شخصی نتوانستم در این مراسم حضور یابم و این مساله با احساسی که نسبت به این پروژه دارم هیچ ارتباطی ندارد. * جالب اینجا است که "الکس پرویاس" کارگردان فیلم هم در این مراسم حضور نداشت! و احتمالا همین مساله شما را به فکر وادار کرد تا درباره احساسات من و الکس نتیجه گیری کنید؟! * ...به هر حال کار ژورنالیستی چنین ایجاب می کند! نمی دانم چه جوابی به سوال شما بدهم ولی مطمئنم اگر من روزی وارد حرفه مطبوعاتی شوم هیچ گاه سعی نخواهم کرد با استفاده از تخیلاتم صفحات مجلات را پر کنم. * داستان فیلم تکراری است و این موضوع توسط منتقدان زیادی مطرح شده است.در این باره چطور فکر می کنید؟ در مورد این گونه موضوعات معمولا نوعی جوسازی صورت می گیرد.یعنی ابتدا یک منتقد به صورتی کاملا سطحی به یک موضوع خاص اشاره می کند و سپس بقیه یادشان می آید که بد نیست بر روی آن موضوع تمرکز کنند و چنین می شود که مثلا با یافتن یک تشابه کوچک میان داستان یک فیلم جدید با یک فیلم قدیمی تر، بحث کپی کاری مطرح می شود. *ولی حداقل این بار از همان ابتدای اکران دو الی سه منتقد مشهور، مشابهت "دانا" به فیلم "23" را مطرح کردند. الان نمی توانم به طور دقیق درباره این تشابه صحبت کنم.بهترین کار این است که فیلم "23" راببینم و سپس در این باره سخن گویم. *آیا پیش از این، فیلم "23" را ندیده اید؟ چرا ولی از آنجایی که این موضوع به حداقل هشت سال پیش بازمیگردد دقیقا نمی توانم درباره تشابه فضاهای این دو فیلم با یکدیگر حکم صادر کنم. * اصلا کپی کاری را کار درستی می دانید یا خیر؟ ببینید.اگر کپی برداری به معنای اقتباس باشد البته منوط به اینکه در همه موارد هم به منبع اقتباس اشاره شده باشد اصلا امری مذموم صورت نگرفته است اما اگر این کپی برداری صرفا برای راحتی کار صورت گرفته باشد و در پس آن نوعی اندیشه دغل کارانه به چشم بخورد، بایستی جلوی چنین حرکتی ایستاد... *... البته شباهت های "دانا" و "23" آن قدر زیاد نیست که به درستی دیدگاه دوم یقین داشته باشیم! خوشحالم که چنین چیزی را می شنوم.با این حساب تشابه فقط تشابه خط داستانی است؟! * بله، درون مایه داستان این دو فیلم بسیار به یکدیگر شباهت دارند؟ احتمالا منظورتان ایده آگاهی از وقوع اتفاقات آینده است! * همین طور است. با این حساب به جز "23" باید فیلم های بسیار دیگری را هم به عنوان منبع اقتباس "دانا" ذکر کرد که مطمئنا یکی از آنها "گنجینه ملی: کتاب اسرار" است که خودم هم در آن نقش آفرینی کرده بودم. *بگذریم.یکی از نکات قوت فیلم ارائه تصویری چالشی از روابط میان آدم های داستان است.مثلا رابطه ای که میان کاراکتر شما و پسرتان وجود دارد و یا در بُعدی دیگر رابطه میان شما با دختر پیشگوی پنجاه سال قبل!؟ خوشحالم که با چنین دقتی فیلم را دیده اید و از نکته ای که اغلب منتقدان نسبت به آن بی تفاوت بوده اند، سخن می گویید."دانا" بیش از همه فیلمی درباره روابط انسانی است؛ روابطی که در قرن جدید تابعی شده است از اله مان های مادی گرایانه! * ...در چنین شرایطی داستان فیلم می خواهد از معنویت سخن گوید؟ داستان فیلم می خواهد بگوید که تنها در صورت احساس خطر است که انسان ها برای یک مدت کوتاه هم که شده رجحان های مادی را کنار گذاشته و برای رفع مشکل به یکدیگر یاری می رسانند. منبع: سایتهای یاهووموویز،imdb, movieline
کمال
يکشنبه 16 فروردين 1388 - 21:49
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

با سلام.

امیدوارم سال جدید سال خوبی باشد. برای شما و تمامی کسانی که حس می کنند خیلی می دانند.کسانی که فقط بلدند ایراد بگیرند.کسانی که فکر نمی کنند یک نفر چقدر ممکن است خون دل بخورد تا یک سریال بسازد.کسانی که فقط ارتباط دو هنر پیشه ی زن در فیلم لینچ برایشان هنر است.کسانی که ........... بگذریم.اما راستی خودمانیم اقای قادری شما خودت چه گلی به سر هنر زده ای که این قدر سریال یوسف برایت مضحک است.که به فکر کسانی هستید که قسمت های قبلی را دیده اند.و حتما مانند خیلی هابه حال مردمی که این فیلم ها را می بینند دل سوزی می کنید(خودم هم وقتی اخراجی ها را دیدم دلم به حال مردم سوخت).قبول کنید خیلی ها نه با اسکورسیزی اشنا هستند(کسی که خودم عاشقانه اثارش را دوست دارم)نه با تارانتینو(که خیلی هم ....).برای همین است که ان خیلی ها دوست دارند از تلوزیون لذت ببرند.حالا هر چه نشان دهد.راستی شما .........؟

علیرضا اویسی
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 1:2
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام امیر جان وقتت بخیر فضای کافه بسیار لذت بخشه کاملا گرم و صمیمی اما به نظرم یک جای کار می لنگه یک مقدار از فضای حرفه ای سینما فاصله گرفته البته گپ گفت های سینمایی هست اما فکر می کنم هر از چند گاهی یک موضوع خاص رو برای تبادل نظر انتخاب کنی فضا داغ تر خواهد شد مثلا بحث بر سر سینمای یک کشور یا یک کارگردان یا اگزجر بودن حامد بهداد یا.......... به هر این هم یک پیشنهاد بود می تونی روش فکر کنی شب بخیر

حامد مظفری
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 1:21
-1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام دوباره امیرجان.ممنون از توجهت! سه نمونه مطلب که یکیش همون گفتگوی همفری بوگارته رو به میل وحید فرستادم.چک کنین رسیده یانه.ممنونم!

امین
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 2:35
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

پسر این عکسها رو از کجا میاری. خیلی چسبید. راستی یادم رفته بود بگم. دیروز تولد تارکوفسکی بزرگ بود. من اخر نفهمیدم تو تارکوفسکی رو دوست داری یانه. البته نپرسیدم قبول داری یا نه چون که طبیعتا این امکان وجود نداره که کسی تارکوفسکی رو قبول نداشته باشه. و اینکه فکر می کنی نخل امسال کن رو بگیریم ؟

مزدک
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 3:0
1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

دوستان گرامی هنرمند زمانی می تواند اثر هنری قابل اعتنا خلق کند که علاوه بر تکنیک های لازم در هر رشته دارای تفکری عمیق و دیالکتیکی باشد. یعنی در هنگام مواجهه با یک معضل به ریشه های اقتصادی و اجتمایی ان بپردازد و زیربنایی بیندیشد و البته هر هنرمند عمیق و با اندیشه ای حتمن به این همه نابرابری در جهان معترض هست و شکی نیست که اعتراض واقعی از هنرمندی با تفکری عمیق و ریشه ای برم یاید . در سینمای ایران از این نظر دو چهره شاخص وجود دارند اول بهرام بیضایی و بعد هم داریوش مهرجویی در جهان هم بسیاری از چاپلین بزرگ گرفته تا دسیکا و برادران تاویانی و برتولوچی و چند نفر دیگر از این دسته اند .

فیلمسازان سطحی اما کسانی هستند که چون اندیشه ای عمیق و دیالکتیکی ندارند با موضوعات برخوردی سطحی دارند مثل کیمیایی و قادری و حاتمی کیا و مجیدی و حسن فتحی و کمال تبریزی و ... در جهان هم اگر کمی عمیق تر بنگریم حتا نمی توان کسانی چون اسکورسیزی و اسپیلبرگ و تیم برتون و دیوید فینچر و تارکوفسکی را جز هنرمندان عمیق به حساب اورد.

با تشکر . www.mazdakk.blogfa.com

علي
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 7:44
3
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

امير! يادآوري پلان آخر "اي مثل ايكار" داغ دل ما را تازه كرد، ايو مونتان با صداي خسته ايرج ناظريان فقيد. اين فيلم‌هاي فرانسوي با حضور ايو مونتان، لينو ونتورا، ژان گابن يا آلن دلون و كارگرداني ملويل، ورنوي و امثالهم و صد البته با صداي دوبلورهايي از جمله مرحوم ناظريان، اسماعيلي، مدقالچي و خسروشاهي مثل قالي كرمان هستند، هر چه زمان مي‌گذرد ارزش اينها بيشتر مي‌شود. اخيراً هم تلويزيون فيلمي با بازي لينو ونتورا پخش كرد با نام "دردسرساز" كه خيلي عالي بود. نمي‌دانم آن را ديدي يا نه؟ اين جمله معركه در كتاب سال مجله فيلم كه مخصوص دوبله بود را تو نوشته بودي يا نيما؟ "شما هيچ نشاني از ايرج ناظريان نداريد؟!"

امیر: حرفی که توی ذهن‌ام هست، شما می‌زنید. چه دوبله‌هایی. چه صداهایی بود آن سال‌ها. و آفرین به خاطر یادآوری صدای ایرج ناظریان در آن فیلم: ایکار... کلمه ایکار رو پیدا کردی؟

نقاش خیابان چهل و هشتم
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 11:27
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

این جمله تروفو توی این چند روز چقدر بهم حال داد:

(( آن ها که زندگی را دوست ندارند به سینما علاقه مندند ))

تازه داره حساب کار میاد دستم!

آریان.گ
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 11:54
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

واقعا مرسی از کامنت عمیق مزدک . (فعلا در حال هضمش)اسکورسیزی هم سطحی بود ما نمیدونستیم (راننده تاکسی رو کی ساخته ؟) فک کن چه بلایی سر هنر میومد اگه همه هنرمندان و فیلمسازان عمیق بودن .

آریا نظام الملک
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 12:53
1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

برای من جای سئواله که چرا ستاره های جدید نمی تونن اون جذابیت و ستاره بودن ستاره های قدیم هالییوود رو داشته باشن؟ همین "لی ماروین". نه خوش قیافه ست ،نه اخلاق درست حسابی داشته و تازه بازیگر آنچنانی به لحاظ تئوری های آکتورز استودیو و غیره نبوده. اما هر بار به تماشای فیلمهاش می نشینیم ابهت و شکوه ستاره ای اونها ما رو جادو می کنن. من خودم هربار که "امپراتور قطب شمال" یا "قاتلین" و یا "دوازده مرد خبیث" رو می بینم از دیدنشون _و دیدن ستاره هاشون- سیر نمی شم. چرا؟ حتما یک چیزی تو اون آدمهای قدیمی بوده یک جوهره ای چیزی داشتن که جدیدی ها ندارن. نمی دونم. شاید بقیه دوستان بتونن به من بگن که اشتباه می کنم.

امیر: نکته خیلی خوبی بود. از لی ماروین، درست به هدف‌اش رو دیدی؟ یک نوار مدرن که به قول دیوید تامسن، یه مستند درباره هنرپیشه اصلی‌اش، لی ماروینه.

ح.گ
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 13:52
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

اميرجان در خصوص يادداشتت كه درباره ي فيلم هاي اكران نوروزي بود بايد عرض كنم كه من هم با تو در خصوص وقتي همه خوابيم هم عقيده ام . اما دليل من كمي متفاوت با توست . من معتقدم وقتي همه خوابيم همه چيزش خوب است . انصافا دكوپاژ استثنايي دارد . ريتم فوق العاده و خيلي چيزهاي ديگر . اما فيلم بديست . فيلميست كه به دنياي من بي تفاوت است . بيضايي در دولت قبل سگ كشي را مي سازد و حالا وقتي همه خوابيم را ؟ كاش بيضايي روبرويم بود و به تندي به او ميگفتيم بهرام خان همه چيزو خراب كردي . با سگ كشي ( كه البته چندان هم دوستش ندارم ) به ما تلنگر زدي و گفتي دارد چه بروزمان مي آيد . اما حالا كه نياز به تلنگري اساسي تر بود رويت را برمي گرداني و مي گويي هواي اينجا يكم دم داره ؟ مگر مي شود آدم دم از تعهد بزند و اينقدر بي تعهد باشد ؟ كساني دوست دارند ريشه اين سينما خشك بشه و در اين راه از ساده لوحان اين حوزه دارن سوئ استفاده مي كنند . در عجبم كه بيضايي كه به هر حال چه بخواهيم چه نخواهيم به يكي از بزرگان اين سينما تبديل شده بازيچه شده . آقاي بيضايي كاش فيلم شما تنها بد بود . همانطور كه در كارنامه اسطوره هاي سينما هم فيلم بد وجود دارد . كاش موضوع به همينجا ختم مي شد و دلمان را گرم مي كرديم كه فيلم بعد جبران مي كنيد . اما ديگر فيلم بعديتان را نمي بينم . چرا كه با اين فيلمتان هرچه رشته بود پنبه كرديد . فهميدم كه فيلم هاي قبلي تان توهم بوده . زماني با آنها زندگي مي كردم . دغدقه ام بود . با ما بد كرديد . اما معتقدم اخراجي ها 2 بايد در نوروز اكران مي شد . من و تو دم از حق مردم در سينما مي زنيم كه نبايد هيچ احدي ديوار بينشان بكشد ، اما وقتي اين فيلم اينقدر فروش مي كند ، لااقل كمتر حرف بزنيم بهتر است . كمي هم ما به مردم احترام بگذاريم . به سليقه شان . حتي اگر معتقد باشيم بد سليقه اند . حتي اگر از اين فيلم متنفر باشيم . در وبلاگم اين جمله را نوشتم كه اين روز ها به اين نتيجه رسيدم كه واقعا فيلم خوب نسبيست . يعني اگر اين روزها آشنايي منو در مترو ببيند و بگويد : اخراجي هاي 2 را ديدي ؟ ميگن خيلي فيلم توپيه . در جوابش ميگم : آره . حتما برو ببين . خيلي حال مي كني يادت مي آيد كامنتي را كه در خصوص باخت به عربستان نوشته بودم و از اين بابت ابراز خوشحالي كردم ؟ خوشحالم كه با من هم عقيده اي و تو هم خوشحالي . قبول داري اون فرمولي رو كه ازش ياد كردم ؟

امیر: دقیقا. کاش فیلم بیضایی فقط بد بود.

mebzo
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 17:2
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

آخه ترکیب ابراهیم زاده و یاوری یا ابراهیم زاده و مایلی کهن هم شد سرمربی تیم ملی ... چند ساعت پیش این خبر و اخبار ورزشی ظهر اعلام کرد و گفت تصمیم نهایی بعد از ظهر در فدراسیون گرفته می شود . این یعنی ما نمی خواهیم تیم ملی بره جام جهانی .... آخه کی بیشتر از قطبی تو این موقعیت ایده آل تره . قطبی که هم کره ها رو میشناسه هم با فوتبال ما ( نه علی دایی ) آشنایی داره و خودشم دوست داره و تنها دلیل انتخاب نشدن احتمالی قطبی ( شب تو نود دیگه همه چی معلوم میشه ) یک چیزه و اون اینکه با این کار فدراسیون به اشتباه انتخاب من در آوردی دایی به جای قطبی به نوعی اعتراف می کنه ... این از این

اخراجی ها هم که داره می فروشه و حداکثر تا دو ماه رکوردار فروش تاریخ ایران میشه چون تابستان درباره الی ... اکران خواهد شد و طبق معمول حق به حق دار می رسه و من از همین الان می ترسم توهم توطئه ای که ده نمکی زده و مدام میگه سی دی قاچاق فیلم بیرون نیاد به وسیله ی طرفداران این جناب عملا سر الی بیاد

چند روز پیش داشتم مجستیک و می دیدم و نوع خیره شدن مردم به پرده ی رویاها و به راستی که سینما رفته بودن و داشتم این فیلم دیدن و با فضای سینماهای اخراجیها مقایسه می کردم که چندتا از دوستانی که به دیدن فیلم رفته بودن تعریف می کردن چه سر و صدایی این ور پرده برپا بوده و همه تو تمام قسمت های فیلم کف و سوت می زدن حتی موقعی که صحنه های شکنجه و به اصطلاح تاثیرگذار فیلم بوده .... سینمای ایرانه دیگه

حامد ب
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 17:42
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

لي ماروين رو تو "كت بالو " هم از دست ندين. يادمون نره كه ليبرتي والانس كي بود. "درست به هدف "رو اسكورسيسي تو مستند "گشت و گذار شخصي .... "هم تعريفشو كرده. بايد پيداش كنم و ببينمش. اصلا يك ليست از فيلماي تعريف شده تو اون مستند رو بايد در ست كرد و ديد. جناب نظام الملك اون جوهره تو جديدي ها نيست درسته.

شقایق کسرایی
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 18:1
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام آقای قادری عزیز! چند وقتی بود نیومده بودم و چقدر نوشتید!به خاطر همه ی یادداشت هاتون تو مجله ی فیلم ممنون!کاش بهاریه هم می نوشتید!خوب می شد!!مخصوصا مصاحبه های سرجیو لئونه و لی وان کلیف عالی بود!...راستی می دونم خیلی دیره ولی تسلیت به خاطر موریس ژار.اونجایی که گفتید چهار پنج سالتون بود و محمد رسول الله رو دیدید خیلی جالب بود!با خودم فکر کردم وقتی کوچولو بودید چه شکلی بودید!!اون عکس کوه یخی که خیلی وقت پیش گذاشتیدم محشره.کاش می تونستم زود به زودتر بیام ولی خیلی کار دارم...

امیر: به هر حال جاتون خالیه.

ATS
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 18:10
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

خب آقای قادری. ظاهراً شما هم با خط و خط کشی یا به نقل از سیاهه تان، دیوار و دیوار کشی رابطۀ بدی ندارید . جالب آنجا که دیگران را متهم به چیزی می کنید که خود به نوعی مروج آن محسوب می شوید. من قصدم دفاع از ده نمکی و میلانی و بیضایی نیست، مشکلی هم با فرهادی ندارم. حرف من نقد این نوع نگاه از بالاست که با ذات آن آزادی و پیشرفت و توسعه ای که از آن دفاع می کنید و پیوسته سنگ اش را به سینه می زنید در تناقض آشکار است. فکر نمی کنید یک چنین ادعایی (که فیلمی مثل اخراجی ها2 – که من هم دوست اش ندارم، اما به هر حال دارد لقب پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به خود اختصاص می دهد - را خارج از سینمای ملی می داند و از آن طرف فیلم هنوز به نمایش درنیامدۀ دربارۀ الی را نمونه کاملی از آن معرفی می کند) کمی خودخواهانه و متبکرانه باشد؟ مسعود ده نمکی از نظر شما دارد بین خوب و بد فاصله گذاری می کند، ویرانگری می کند، در خلاف مسیر توسعه ملت را سوق می دهد، بسیار خب. این نظر شماست و کاملاً قابل احترام. هرچند که ما یادمان نرفته که در یادداشت های ایام جشنواره تان نوشته بودید "اما به هر حال، دم مسعود ده نمکی از یک جهت گرم" و البته ما هنوز آن جهت اش را کشف نکرده ایم. بگذریم. حرف من این است که این اجازه را از کجا آورده اید که نظرتان را به نوعی " ملی " جلوه می دهید؟ تمام جامعۀ ایران همفکر و هم عقیدۀ شما نیستند آقای قادری. یک نمونه اش خود بنده. درحالیکه شما فیلمی مثل درباره الی را به آینه تشبیه می کنید و مدام شاهکارش می نامید و متأسفانه دلیل قانع کننده ای هم برای آن نمی آورید، من آنرا نه تنها شاهکار نمی دانم، که به نظرم می توان آنرا به عنوان نمونۀ کاملی از تحقیر و توهین و سرکوفت نسبت به جامعۀ ایرانی مطرح کرد. و این یعنی دیدگاهی درست ضد دیدگاه شما به مقولۀ سینمای ملی. حرف آخر اینکه اگر به دنبال یک " مصداق واقعی " برای سینمای ملی می گردیم، خوشمان بیاید یا نه، باید آنرا به انتخاب مردم واگذار کنیم نه اینکه رأی خودمان را مدام توی فلان مجله و بهمان روزنامه جار بزنیم. این با آن شکل از آزادی که طرفداری اش می کنیم، همخوانی بیشتری دارد؛ اگر به خود فرصت فکر کردن بدهیم.

تونی راکی مخوف
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 19:53
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام 1- حدود 10 سال پیش با کسی آشنا شدم (به اسم آقای مهرابی) که برای من مثل آقای صفار برای امیر قادری بود ( رجوع شود به بهاریه 2 سال پیش امیر در مجله فیلم). در واقع شروع گرایش ما ( من + داداشام) به فیلمهای درست و حسابی مصادف با این آشنایی بود. یادمه که تازه یه دوچرخه خریده بودم و خیابونها رو زیر پا میگذاشتم. اون موقع فقط یک موسسه رسانه های تصویری بود که ماه به ماه چند تا فیلم درب و داغون میداد که اگه شانس می اوردیم یکی دوتا فیلم درست و حسابی داخلشون میشد جدا کرد. که یادمه اون موقع فیلمی به نام اپرابال دیدم که خیلی خوشم اومد. پدرخوانده و مظنونین همیشگی رو با کیفیت درب و داغون اون موقع دیدم. (یادم میاد که یکی از آرزوهای همیشگی من داشتن نسخه با کیفیت پدرخوانده بود که شکر خدا به لطف دی وی دی بهش رسیدم.) اون برهه از عمرم که برای من تازه نوجوان روزهای خوب و خوشی بود ، همیشه مثل عسل شیرینه و هیچ وقت از یادم نمیره. 2- یک سوال از امیر قادری: اگر به چند سال قبل برگردی در ردیف مربوط به فیلم مونیخ در جدول ارزشگذاری مجله دنیای تصویر چند ستاره میگذاری؟ 3- نکته ای که این چند وقت آزارم داده ، اینه که بعضی از این دوستان منتقد دلیل دوست نداشتن فیلم مورد عجیب بنجامین باتن رو نامردی در 13 رشته در مراسم اسکار دونستن. اسکار هیچ وقت ملاک خوبی یا بدی فیلم نیست. به نظرم یک رویکرد دو سویه رو میشه در مورد اسکار داشت. اسکار از یک طرف خیلی مهمه و از طرف دیگر نه. میشه از یک طرف لیست بلندبالایی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما نوشت که نامزدی که سهله اسکارهای یک سال رو جارو کردن. از اون طرف لیست بلند بالای دیگری هم درست کرد از شاهکارهایی که اصلا برنده شدن که سهله نامزد هم نشدن. به نظرم همین دوستان و منتقدان فعلی دیوید فینچر بودن که بعد از اینکه فیلم هفت گمونم در یکی دو بخش جنبی نامزد اسکار شد ، ناله و فغان سر دادند و اسکارهای اون سال رو حق استاد و فیلمش دونستن. یک نگاه به اسکارهایی که مثلا آل پاچینو باید میگرفته و نگرفته بندازید. ار اون طرف به اسکارهایی که به فیلمی مثل تایتانیک داده شده بندازید. این قسمت دوم حرفمو توجیه میکنه که اسکار مهم نیست. از اون طرف پدر خوانده (بهترین فیلم تاریخ سینما) در 9 رشته نامزد بوده و 3 تا رو به نظرم برده. حالا یه نفر رو میخوام که چون پدرخوانده نامزد اسکار بوده اونو رد کنه!!! 4- رییس: ... لباس ، کفش ، حلقه ، ساعت و بقیه چیزاتو بذار تو اون کیسه. یه دست لباس مخصوص زندان که شماره تو روش نوشته شده برات در نظر گرفته میشه که بتونیم بلافاصله شناساییت کنیم. باید موهای صورتت رو بتراشی ، قوانینو که میدونی؟ روبین: نمیتونم این کارو بکنم. رییس: ببخشید!!!! روبین: نمیتونم این کارو بکنم. شما قانونا مسئولیت نگهداری از جسم منو دارین ... ولی من بیگناهم. من جرمی مرتکب نشدم. بلکه یک جرم علیه من مرتکب شدن. پس من نمیپوشم اون لباسو. هرگز نمی پوشم. هرجایی توی این ندامتگاه بخوای من میرم رییس ولی بهتره با کلماتی واضح به همه اینو بفهمونی اگه کسی به من دست بزنه ... کارش ساختس ... این پایان نیست...

امیر: چهار ستاره. درباره اسکار هم باهات موافق‌ام. و دیالوگ‌هات رو که همچنان هستم.  مال ذهن‌های بیداره وحشیه.

Reza
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 21:11
1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

1- بالاخره بدترین گزینه ممکن (طبق معمول ) انتخاب شد و مایلی کهن سرمربی تیم ملی شد . من دایی رو ترجیح می دادم . حالا دیگه واقعا صعود تیم ملی به جام جهانی برام مهم نیست . 2- امیر جان امیدوارم " وقتی همه خوابیم" رو دوباره دیده باشی و بر اساس همون باری که تو جشنواره دیدی قضاوت نکرده باشی . من دوبار دیگه تو ایام عید دیدمش و هربار لذت بیشتری بردم ؛ تو جشنواره هم ازش خوشم اومد ولی فیلم در فیلمش به نظرم در حد بیضایی نبود و کمی هم نامفهوم بود که دفعه بعد که دیدم متوجه شدم یه فیلم کامله با زمان کمتر . فیلم اصلی هم در تکمیل کردن فیلم در فیلمه که انتقادهایی رو هم در میان اینها می بینیم . به نظر من ملایم هم هست و قبلا هم گفتم شاید نیمی از چیزی که تو ذهن بیضایی می گذره نباشه . این نقل قول هایی هم که نوشتی ، بیضایی خیلی بهتر از فرهادی می دونه منتها این سبکیه که بعد از "رگبار" آگاهانه انتخاب کرده و موفق هم بوده . به نظر من چیزی رو هم تحمیل نمی کنه ولی تلنگری می زنه و در کنار سرگرم کردن و جذاب بودن سعی داره تغییری هم در بیننده ایجاد کنه . نمیدونم اون قسمت از برنامه جیرانی تو عید که با فرهادی مصاحبه داشت رو دیدی یانه که گفت همه آثار بیضایی رو خونده و ازش به عنوان بزرگترین هنرمندان معاصر یاد کرد . ولی در سبک کاملا با بیضایی متفاوته و سینمای رئال رو انتخاب کرده . حالا تو فرهادی رو ترجیح می دی و سبک نمایشی بیضایی رو نمی پسندی و یکی مثل من سبک بیضایی رو می پسنده . ( درباره الی رو ندیده ام ولی همه فیلم های قبلی فرهادی در دفعه اول به نظرم فوق العاده اومدند و دفعه های بعدی ناامید کننده چون چیزی برای کشف کردن دوباره نداشتند ) در آخر خیلی ازت عذر میخوام و به من هم ربطی نداره که بگم بقیه باید از چیزی خوششون بیاد یا نه ولی تو خودت بعد از دیدنش تو جشنواره از تدوینش تعریف کردی و بعد تو انتخاب هات تو مجله فیلم و اعتماد خبری ازش نبود ( تو مجله فیلم که تدوین تنها موردیه که یه دونه انتخاب کردی در حالی که اگه حتی به عنوان انتخاب سوم قرارش می دادی می تونستی افرادی رو که معتقد بودند مشکل تو با فیلم نبوده رو قانع کنی نه با نوشتن مقاله دو صفحه ای ) .

امیر: همچنان ممنون‌ام ازت که فکر می‌کنم انتقادات از ته دله. ولی خوب تدوین وقتی همه خوابیم به نظرم جوری نبود که بخواد در فهرست بهترین‌هام قرار بگیره.

علی خطیبی
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 21:29
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام. یه خبر جالب که شاید بدونیش :

کریستیانو رونالدو از 26 تا 28 اردیبهشت به صورت فشرده اصول دو و میدانی و دوی سرعت را در شهر منچستر و ورزشگاه اولدترافورد از اوسن بولت (دارنده مدال طلای دوی سرعت المپیک 2008 آتن) فراخواهد گرفت تا بتواند برای منچستر مثمر ثمرتر باشد و استارت های سریع تری بزند و در عوض به بولت نحوه زدن ضربه ازاد با پای چپ را خواهد آموخت. اون وقت ما هنوز اندر خم کوچه انتخاب سرمربی تیم ملی هستیم. آخرشم تا این لحظه میگن نتیجه احتمالی اینه : مایلی کهن (که در سه هفته اخیر بد جور با سایپا به همه باخته ) سرمربی و منصور ابراهیم زاده مربی. معنی جهان سومی بودن را الآن کاملا درک کردم . ما از فوتبال حرفه ای فقط قرارداد های کلانش را یاد گرفته ایم. نه تعهدات بازیکنان حرفه ای و اخلاق حرفه ای . فعلا

حامد مظفری
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 21:59
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام امیر عزیز...من فقط میخوام از یه منظر دیگه به فیلم بیضایی نیگاه کنم و اونم اینکه این فیلم خیلی خوب فرهنگ ریاکاری ما ایرونیها را که طی بیست سال اخیر به شدت هم ترویج شده نشون داده بود.صبح تا شب از تریبونای رسمی و غیررسمیمون دم از جوانمردی و اخلاق میزنیم ولی همین ما تو محیط کار وقتی میبینیم یکی از همکارامون زیر پاش شل شده نه تنها کنارش وانمیستیم بلکه حتی با سیستمی که به ناحق داره همکارمونو حذف میکنه، میریزیم رو هم بلکه خودمون به عزیز کرده سیستم تبدیل بشیم، جالب اینجا است که به مرور زمان خود ما هم توسط اون سیستم حذف میشیم و البته تنها همین زمان یعنی زمانی که در حال از دست دادن موقعیت خودمون هستیم،یادمون میاد که باید دم از عدالت بزنیم!!! خلاصه کنم؛مهمترین معضل جامعه کنونی ایران همین معضل تظاهر و دوگانگی شخصیتی ادمای جامعه است و به نظر من همین ویژگی بوده که باعث شده تو تمام زمینه ها از صنعت گرفته تا اقتصاد و هنر در جا بزنیم...بیضایی همین که یه آینه(حتی اگه این آینه زنگ زده باشه) گرفته جلوی منِ ایرونی تا خودمو بهتر بشناسم، دستش درد نکنه.

آریان.گ
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 22:25
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

امیدوار بودم قطبی میشد سرمربی . تا ما هم بهونه ای برای ابراز علاقه به قطبی داشته باشیم . تا قبل از این که اصلا به خودمون اجازه نمیدادیم بگیم از سرمربی قرمزها خوشمون میاد . از صداقت و شجاعتش خوشمون میاد از اینکه همون اول کار که اومد ایران تو 90 گفت تیمم قهرمانه . اگه همون بار اول که قرار بود مربی تیم ملی بشه میشد شاید الان وضعیت بهتر بود . اگرم همین نتیجرو میگرفت بازم نسبت به الان همدل تر بودیم . از آدمهایی که انسانهارو به هم نزدیک میکنن خوشم میاد . اما شاید خدا این لطفو به قرمزا کرد که قهرمانیو با قطبی جشن بگیرن . اصلا یکی از اون دلایلی که جشن قهرمانی پرسپلیس اینقدر جذاب از کار درومد و مثله سالهای قبل مضحک نبود شخصیت قطبی بود . به هر حال امیدوارم اگه ایران به جام جهانی رفت قطبی بشه سرمربی . این اتفاق بلاخره یه روز میوفته . اما کی قراره به نتیجه برسن که ما بچنین آدمی نه از لحاظ فنی بلکه از لحاظ شخصیتی نیاز داریم خدا میدونه .

sina
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 22:30
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

خیلی دوست دارم بدونم نظرت درباره فیلم دیگر بیضایی چیه؟

به وبلاگ من بازم سر بزن.

sina72.blogfa.com

عکاس
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 22:48
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

امیر قادری می خواستم بگم برات متاسفم ولی دیدم برای خودم متاسفم که نقدها و نوشته هات رو دنبال می کنم. به چی فکر میکنی! تو رو خدا چشماتو باز کن، تو داری بیضایی رو با کی مقایسه می کنی؟ با ده نمکی. یه سرچ کن، شاید یادت رفته بیضایی کیه! من فیلم وقتی همه خوابیم رو خیلی دوست داشتم، ولی از اون نقد تندت خوشم اومده بود، برام حکم یه جور تابو شکنی رو داشت، ولی الان شوکه شدم با این مقاله عجیب غریبت که دیگه حس کردم نقد کردن بیضایی برات شده یه جور لجبازی. الان میتونم به جرات بگم یا سر فیلم بیضایی خواب بودی و ندیدش یا از جای دیگه دلت پر بوده که انقدر حرصتو درآورده.

علی مظفری
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 22:52
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام. آقای قادری اول یه خسته نباشید حسابی بگم واسه پرونده های معرکه مجله فیلم تو عید به خصوص واسه خوب،بد،زشت که مصادف شد با دیدن دوباره اش. بعد اینکه من تا حالا دوبار بهتون ایمیل زدم و یک دو نمونه از نوشته هام رو گذاشتم خیل دوست دارم راجع بهشون نظر بدین. آخرین بار تو عید واستون فرستادم. ولی فکر کنم وقت نکریدن. سوم از اینکه دنیای تصویر دوباره داره درمیاد تو فضام و خیلی خوشحالم. امیدوارم اونجا هم دوباره ببینیمتون. چهارم خیلی عجیبه ایندفعه هم منو با اسم فیلم ای مثل ایکار پرت کردین تو خاطراتم. واقعا که چه فیلم فوق العاده ای بود. با اینکه تو نوجوونی دیدم ولی یادمه که شدیدا تحت تاثیر فضای خفقان آور فیلم و پایان بندی تکان دهدنده اش قرار گرفتم. راستی اون موقع با این فیلم و یکی دو فیلم سیاسی دیگه مثل حکومت نظامی یا اعتراف به گناه (اگه اشتباه نکنم اسمشو) عاشق ایو مونتان شدم. راستی انتخاب اسلحه مونتان رو یادم نره که هنوز مزه اون پایان تلخش و مرگ کاترین دونوو و دوپاردیو زیر زبونمه. باور می کنین خیلی کم سن و سال بودم اون موقع و الان 26 سالمه ولی می بینم که دنیای خوره های فیلم چقدر بهم نزدیکه.

امیر: می‌بخشی. خوشحال می‌شم یه بار دیگه مطالب‌ات رو برام بفرستی. و این که آره... دنیای خوره‌های فیلم خیلی به هم نزدیکه.

کاوه اسماعیلی
دوشنبه 17 فروردين 1388 - 23:55
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

مدتی نبوده ام و شاید طولانی ترین غیبتم بوده و عجب چیزهایی را از دست داده ام.توی همین گذر سرسری توی کافه دو تا چیز را تا یادم نرفته بگویم.یکی پاسخ امیر قادری توی یکی از کامنتها بود که گفته بود خوشحالم طرفداران دهنمکی و بیضایی با من مخالفند.فیلم بیضایی را دیروز دیدم و البته فیلم خوبی نیست و بدتر از آن فیلم خطرناکی هم هست.اما امیر ما معمولا مهربانتر از این حرفها بود و به نظرم الان بیشتر از این پاسخها که واکنشهای تنش آمیز تری را به دنبال دارد و الان به خصوص برای امیر وقت مناسبی برای این جبهه گیری ها نیست(آن هم نه با خالق اثر که با تماشاگران و طرفداران آن) به یک نگاه دیگر نیازمندیم.............. و اما آقای مزدک در یک کامنت و در یک خط حکم به سطحیت دو سه نفر داده.میدانم که معمولا پاسخ این جور حرفها را نمیدهند اما یک چیز دیگر حرصم را در آورده...البته میدانم که درک نبوغ و عمق تیم برتون کار هر کسی نیست و نیاز به یک مراحلی دارد و البته میدانم که فینچر را هم (هر چند با ساختن بنجامین باتن دینش را به تاریخ سینما ادا کرده ) اما میشود با استدلالهای قابل انتظار رای به سطحی بودنش داد.اما اسکورسیزی را دیگر واقعا چنین قضاوتی درباره اش کج سلیقگی میخواهد.دیدن و خیره شدن به خورشید سخت است اما دشوار تر از آن ندیدن عمق آیه ها و نشانه هایش بر روی زمین است.فقط کافیست فیلم آخرش را که ظاهرا فقط پخش یک کنسرت رولینگ استونز است را دوباره ببینید............................... بنجامین باتن وقتی از سفر برمیگردد به مادرش میگوید که در سفر هم رنج را کشیده و هم لذت را چشیده.فیلم درباره همین فرصتها و لحظه ها و حس کردن توامان رنج و لذت است.این درک متعالی از زندگی در این روزهای گذشته خیلی خیلی کمکم کرده.....دلم هم برایتان تنگ شده بود و دوستان قدیمیم را درک نمیکنم که چگونه راحت اینجا را ترک کرده اند.

امیر: دل من هم تنگ شده بود. فقط نگفته بودم خوشحالم. گفته بودم نمی‌دانید چه حالی دارد... این یعنی حال خوب؟

شیده
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 0:14
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

تمام شد همه چیز تمام شد حالا من (کسی که عادل حتما بهش میگه خوشبین ترین طرفدار) هم به گزینه ی 2 برنامه نود رای میدم و شاید حالا فقط باید امیدمون به دست خدا باشه

مسعود شصت چی
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 4:10
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

ببخشید منتقدی شغله ؟ یعنی شما صبح تا شب فیلم می بینید بعد پول می گییرید ؟

مزدک
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 4:12
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

نامه به امیر قادری

اول از اینکه در این نوشته مجبورم سطح کلام را پایین بیاورم و در مورد مسایلی صحبت کنم که شاید برای عده ای از دوستان کاملن روشن و تکراری باشد پوزش می طلبم ولی چون در این مطلب روی سخنم با دوست گرامی اقای امیر قادری است مجبورم این کار را بکنم. ( بخشی از مطلب را در فرم داستانی می اورم شاید بهتر بتوانم منظورم را بیان کنم هر چند این داستان ها کاملن از روی حقیقت برداشت شده است و لازم به توضیح نیست که من اصولن داستان نویس نیستم )

- مدتی پیش در تلوزیون خبری پخش شد در مورد جشن بزرگی که در یکی از کشورهای اسیایی توسط عده ای سرمایه دار محترم و باشخصیت برای میمون ها برگزار شده بود و در این جشن میمون ها انواع کیک و میوجات لوکس را بر سر و صورت هم می زدند و شادی می کردند که صحنه ی بسیار جالب و خنده داری بود و من از دیدن این صحنه ها بسیار لذت بردم چون هم به میمون ها خیلی خوش می گذشت و هم ادم هایی که انجا بودند و چه چیزی از این بهتر که ادم شادی دیگران را ببیند نمی دانم اقای قادری هم این صحنه را دیده و لذت برده است یا نه چون ایشان برای مقوله ی لذت بردن و خوش گذراندن ارزش زیادی قایل هستند که اتفاقن فکر خوبی است.

- چند روز بعد شبکه ی چهار مستندی درباره ی فقر و گرسنگی در افریقا نشان می داد و ملیون ها انسانی که حتا نمی توانند اولین نیازهای حیوانی خود را براورده سازند و در فقر بدنیا می ایند و در فقر می میرند و مثل شخصیت فیلم ملیونر زاغه نشین خوش شانس هم نیستند که دریک مسابقه تلوزیونی پول زیادی به جیب بزنند.

- چند روز مانده به عید یکی از دوستانم که در یکی از ادارات دولتی و با حقوق مناسب و به عنوان معاون یکی از بخش های مهم مشغول به ... است را دیدم که با ماشین 206 خود جلوی پای من ترمز کرد و در راه همش از برنامه هایش برای رفتن به گردش به این جا و ان جا در تعطیلات چندین نوروز سخن می گفت البته کمی هم در مورد برنامه اش برای خریدن خانه ی جدیدی که می خواست با دریافت وام از اداره شان انجام دهد سخن گفت . نمی دانم چرا وقتی از ماشین پیاده شدم یاد دوران مدرسه افتادم یاد ان شوخی ها و دوران خوش ، انزمانی که شاید زندگی را جور دیگر می فهمیدیم یاد همین دوستم که معمولن نمره ها یش پایین تر از بقیه بچه ها بود هر چند دوست مشترکی به نام کامران داشتیم که از شاگردان زرنگ کلاس بود و همیشه به او در درس کمک می کرد ولی نتیجه زیادی حاصل نمی شد. اصولن او به جز درس در زمینه های دیگر هم چندان استعدادی نداشت.

فردای انروز دوستم کامران را دیدم . کامران در یکی از کارخانه های خصوصی و با حقوق بسیار کم کار می کرد از او خواستم که شب عید همدیگر را ببینیم و جایی برویم ولی او گفت که شب عید در کارخانه شیفت است و نمی تواند بیاید و گفت اگر بتوانم شیفتم را جابه جا کنم شاید بعد از ظهر روز سیزده را بتوانیم با هم بیرون برویم و در راه همش از این صحبت می کرد که چگونه باید شیفتش را تغییر دهد و نگران بود که مبادا مشکلی پیش بیاید.

- نمی دانم لازم است این بحث ها را ادامه دهم یا نه حتمن بسیاری از شما نمونه ی این داستان ها را بسیار دیده اید و بهتر تاز من می دانید. البته من به خاطر اینکه از لذت اقای قادری کاسته نشود و خاطرشان ازرده نگردد و در ضمن مرا متهم به شعار دادن و عقده ای بودن نکنند مجبور شدم بخش های زیادی از واقعیت را سانسور کنم و بسیاری از واقعیت های تلخ را نیاورم. و در مورد اینکه چطور و تحت چه شرایطی کامران اکنون اینجاست و ان دوست دیگرم انجا هم شاید نیاز چندانی به توضیح نیست و بسیاری از شما موارد بیشماری از این نوع را تجربه کرده اید و یا دیده و شنیده اید. ( البته در هر موضوعی ممکن است استثنا وجود داشته باشد ولی باید دانست که هرچند که استثنا در جای خود مهم و قابل بررسی است ولی در هنگام قضاوت استثنا را جای قاعده گذاشتن چیزی جز حماقت یا رذالت نیست به قول هگل که می گوید : حقیقت همان کلیت است و برشت که می گوید : انکه به استثنا می اندیشد احمق است. )

- دوستان یک واقعیت در جهان وجود دارد که اگر کسی انرا درست درک نکند و اگاهانه یا نااگاهانه از نظر دور کند تمامی نگاهش به زندگی و حرفهایی که می زند و کتاب هایی که می نویسد و فیلمهایی که میسازید و موسیقی که می افریند و... سطحی و در بهترین حالت بی فایده و در بسیاری موارد مضر می گردد . بسیاری از شما این واقعیت تلخ را بهتر از من درک کرده اید ولی من دوباره انرا اینجا برای خودم و اقای قادری تکرار می کنم :

قادری گرامی افرادی در جهان ما وجود دارند که وقت ندارند در طول سالها به همه ی ویلاهای خود در سراسر جهان سر بزنند و مردم بسیار زیادی هم هستند که بزرگترین ارزوی شان داشتن یک سرپناه معمولی و یک شغل ابرومند است . عده ای هزاران و ملیون ها دلار را برای سرگرم شدن خود و در جشن میمون ها و اسب ها و خوک ها خرج می کنند و همزمان در همان لحظاتی که اینان مشغول خوشگذرانی هستند عده ی زیادی از گرسنگی می میرند تکرار می کنم می میرند اقای قادری می دانید مرگ یک انسان چه فاجعه ی جبران ناپذیری است.

حال منصفانه جواب دهید ملیون ها کارگر ، کشاورز ، دانشجو ، کارمند رتبه پایین و افراد بیکار نگه داشته شده و کم درامد و بی درامد کجای سینمای جهان قرار گرفته اند. من بحثم فقط در مورد سینمای ایران نیست و در مورد سینمای جهان صحبت می کنم .

چند درصد مردم جهان ملیونر و یا رییس شرکتهای بزرگ و یا فوتبالیست حرفه ای و رییس بیمارستان و یا خواننده ی حرفه ای و افراد طبقه ی سرمایه دار هستند و چند درصد طبقه ی پایین و در سینمای جهان چند درصد از فیلمها و کارگردان هایی که شما انها را بزرگ می دانید به طور ریشه ای به مشکلات افراد این طبقه که اکثریت مردم جهان را تشکیل می دهند می پردازند و بعد نتیجه می گیرند که این بی عدالتی ها از بین رفتنی است و باید از بین برود وانسان روزی اینکار را انجام می دهد و تا این بی عدالتی های اشکار وجود دارد سخن گفتن از بسیاری مسایل جز دروغ و حقه بازی نیست و در بهترین حالت ساده لوحی است و ساده لوحی بیشتر ان است که فکر کنیم این کار با سلام و صلوات و خواهش و تمنا بدست می اید. چند درصد ؟ نود درصد ؟ هشتاد درصد ؟ پنجاه درصد ؟ سی درصد ؟ بیست درصد ؟ ده درصد ؟ پنج درصد ؟ و یا باز هم کمتر !!!

در فیلمهایی که امثال برای اسکار نامزد شده بودند چند نمونه از این فیلم ها وجود داشت در اسکار پارسال چی ؟ در کل تاریخ هالیوود چند تا از این فیلمها را دیده اید در سینمای اروپا چند درصد در سینمای اسیا چند تا ؟ در دیگر جاهای جهان چقدر؟

من نمی گویم که هیچ فیلمی نبوده است به خصوص در اروپا و در سینمایب نو ریالیسم ایتالیا فیلمهای بسیار خوبی برای مثال اوردن وجود دارد . در گوشه و کنار سینمای امریکا و اسیا و جاهای دیگر هم این نوع فیلمها البته به تعداد بسیار کم وجود دارد . و معمولن به ناحق مهجور می مانند.

من نمی گویم اصلن نباید در مورد زنگی اشراف و ثروتمندان فیلم ساخت ولی نباید جوری باشد که انگار اینها کلیت مردم را تشکیل می دهند و اینها تنها افراد با ارزش این جامعه اند.

اگر کارگردانانی که در مورد این افراد فیلم می سازد نگاه واقع بینانه ای همچون بالزاک داشتند که مشکلی نبود و می توانست راه گشا باشد . ولی چند درصد فیلمهای جهان با دیدی عمیق به روابط موجود در جهان ، جهانی که پول و سرمایه بر ان حکومت می کند و نه انسان ، جهانی که انسان و انسانیت را همچون کالایی در بازار به فروش گذاشته است.

قصد سیاه نمایی ندارم اما ساده لوح هم نیستم و معتقد نیستم که خود را گول بزنم که " هر کجا باشم اسمان مال من است " بلکه همچون بسیاری از مردم جهان معتقدم که زمین متعلق به انسان و همه ی موجودات است و امید کامل دارم که دیر یا زود انسان و انسانیت بر جهان حاکم خواهند شد و شاید برای شما این شعار باشد ولی برای بسیاری مردم این بزرگترین حقیقت است . چرا که انسان همانگونه که تاریخ نشان می دهد همانگونه که برده داری اولیه و برده داران را در اعماق تاریخ دفن کرد به این بی عدالتی ها هم پایان میدهد . من فکر می کنم که هنر را وظیفه ای است و کسی که هیچ وظیفه و تعهدی را به این موضوع نداشته باشد هرگز شایسته ی عنوان هنرمند نمی گردد هر چند صد ها جایزه ی بزرگ و کوچک هم به او بدهند. ( حال می خواهد در زمینه ی سینما فعالیت کند یا تاتر یا ادبیات یا موسیقی یا نقاشی و ... و از این نظر هیچ تفاوتی وجود ندارد )

دوست گرامی هر جامعه ای بنا به نوع روابط تولیدی و جریانهای اقتصادی حاکم فرهنگ خود را به وجود می اورد پس زمانی که یک فیلمساز می خواهد در مورد یک معضل فرهنگی و یا اجتمایی و سیاسی سخن بگوید باید به ریشه های این معضل بپردازد چرا که این نابرابری های اقتصادی است که نابرابری ها و معضل های اجتمایی و فرهنگی و سیاسی را به وجود می اورد و پرداختن به روبنا بدون در نظر گرفتن زیربنای ان نمی تواند چندان ثمر بخش باشد در این صورت فیلم این کارگردان روبنایی و سطحی و در بیشتر اوقات بی ثمر و حتا گمراه کننده می گردد که بود و نبودش یکی می شود و گاهی نبودش بهتر از بودش .

خوشبختانه در ایران تعدادی از این هنرمندان را داریم که مایه افتخار ما هستند نیما یوشیج و ... در شعر احمد محمود و دولت ابادی و ساعدی و... در زمینه ی رمان را می توان از این دسته نامید. در تاتر هم اکبر رادی در کنار بهرام بیضایی شاخص ترین چهره در این زمینه اند و در سینمای ایران هم دو چهره کاملن متمایز شده اند :

1- بهرام بیضایی 2- داریوش مهرجویی

ادامه دارد

www.mazdakk.blogfa.com

eh3an
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 4:12
1
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

وقتي براي اولين بار عادلي رو ديديم، سردرگم و پر تشويش!

عجب نودي بوددددددد!

سعید حسنی
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 4:25
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

چقدر از مایلی کهن بدم اومد یعنی یه آدم می تونه اینقدر انرزی منفی داشته باشه بعد دهنمکی مدت ها بود بود از شنیدن حرف های یک نفر اینقدر حالم بد نشده بود


سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 5:11
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام. امیر جون این مجید اسلامی و دار و دستش دارن بدجور تو قسمت کامنتهای وبلاگ اسلامی بهت فحاشی می کنن. یعنی اسلامی اگه روش میشد، خودش یه پست تو وبش میذاشت و بهت فحش میدا! برو بخون.

علی مظفری
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 8:59
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

همین طور که خانم شیده گفت من هم دیشب به گزینه 2 تو برنامه 90 رای دادم. ولی نکته خوشحال کننده برای من روندیه که فروسی پور با برنامه اش در پیش گرفته. اینکه با وجود مشکلاتی که تو سال گذشته پیش اومد برنامه نود با همون روند و رویکرد انتقادی بدون هیچ تعارفی داره پیش میره. به نظرم در این زمینه برنامه اولش تو سال 88 بی نظیر بود. اینکه آدم ها رو با استناد به حرفای خودشون نقد کنن و وادارشون کنن مسئولیت بپذیرن واقعا قابل تقدیره. چون همیشه معتقدم نقد و نقدپذیری چیزیه که ملت و کشور ما همیشه بهش نیاز داره. مخصوصا الان بیش از همیشه. آقای قادری از اینکه به پستم جواب دادین ممنون. مطالب رو دوباره فرستادم.

سجاد
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 13:42
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

چقدر از کامنت آریان گ لذت بردم,اول خواستم یه رای مثبت گلادیاتوری بهش بدم اما دیدم حقش بیشتر از این حرفاس.حرف دل من استقلالی رو زد.

علی خطیبی
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 14:55
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

چند مطلب خواندنی : اولی مطلبی به نقل از حاج باقر با این تیتیر که تنها جرم افشین وطن پرستی است :

http://www.khabaronline.ir/news-6018.aspx

دومی : چرا خواست مردم خواست سازمان ورزش نیست ؟

http://www.khabaronline.ir/news-6057.aspx

سومی : انتخاب پرابهام مایلی کهن :

http://www.khabaronline.ir/news-6076.aspx

* راستی چرا همه کسانی که مربی سایپا هستند ، سرمربی تیم ملی می شوند ؟!!!

چهارمی : وقتی همه خواب بودیم ، سینما را کشتند :

http://www.asandownload.com/links/archives/6626.php

آخری : نیکی کریمی از سفرش به دانشگاه برکلی می گوید :

http://www.asandownload.com/links/archives/6624.php

علی خطیبی
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 14:58
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

گفت و گوی اختصاصی حسن فتحی کارگردان «اشک‌ها و لبخند‌ها» با روزنامه خبر.

«مجموعه تلویزیونی «اشک‌ها و لبخندها» برای پخش در ایام نوروز از شبکه یک سیما آماده بود اما به ما گفتند به دلیل تراکم برنامه‌ها که 3 سریال از 3 شبکه در حال پخش است و تمامی شبکه‌ها فیلم سینمایی پخش می‌کنند، بهتر است این سریال در فرصت مناسب‌تری پخش شود.» «حسن فتحی» در گفت و گوی اختصاصی با روزنامه خبر ضمن اشاره به این مسأله گفت: «به ما گفتند سال تحویل هم کار کنیم تا سریال برای پخش در ایام نوروز آماده شود و ما هم کار را تعطیل نکردیم تا سریال به پخش برسد اما دیگر خبری نشد و پس از 3-4 روز خبر رسید که به دلیل تراکم برنامه‌های نوروزی، بهتر است در زمان دیگری نمایش داده شود و ما هم قبول کردیم».

در حالی که پیش از این اسماعیل عفیفه ـ تهیه‌کننده این سریال ـ که پس از ساخت سریال ماه رمضان میوه ممنوعه برای شبکه دو، بار دیگر همکاری با فتحی را تجربه می‌کند، از علت پخش نشدن «اشک‌ها و لبخندها» ابراز بی‌اطلاعی کرده بود اما خبری توسط مدیر روابط عمومی سریال «اشک‌ها و لبخندها» منتشر شد که در این خبر اعلام شده بود که مسئولان صداو سیما در روزهای نوروزی برای بازبینی سریال حضور نداشتند و این دلیل به تعویق افتادن پخش سریال بوده است.

حسن فتحی که سریال‌های موفق و پرطرفداری چون «شب دهم» و «مدار صفردرجه» را در کارنامه کاری خود دارد علت موافقت خود را برای پخش سریال در زمانی غیر از نوروز چنین عنوان کرد: «به هر حال برای من مهم بود که سریال حتماً پخش و دیده شود و البته مسئولان صدا و سیما هم استدلال‌هایی آوردند و ما هم پذیرفتیم.»

حسن فتحی ضمن ابراز نگرانی از نحوه پخش این سریال می‌گوید: «ما همیشه نگرانی‌هایی برای کارهایی که می‌سازیم داریم. من همیشه این نگرانی‌ها را راجع به فیلم‌هایی هم که می‌سازم دارم. همیشه نگرانم که بخش‌هایی از کارم دچار حذف و تعدیل شود. به هر حال هرگونه حذف شدن به کلیت کار لطمه می‌زند.»

حسن فتحی که در اکثر کارهایش به مضمون تاریخ و عشق پرداخته است می‌گوید: «یک ضرب المثلی است که می‌گوید بهتر است آدم وسط راه اسبش را عوض نکند و یک ضرب‌المثل دیگری است که می‌گوید اگر آدم بخواهد به مسیری که می‌رود پشت کند، روحش با او همراهی نمی‌کند. به همین دلیل من هم خیلی نمی‌توانم راهم را عوض کنم. بنابراین مضمون این سریال نیز چندان از کارهایی که پیش از این ساختم، نیست.»

سریال «اشک‌ها و لبخندها» که از آن به عنوان کمدی نو و جذاب یاد می‌شود با توجه به نثر فاخر و توانمند فیلمنامه‌نویسان و بازی بازیگران حرفه‌ای‌اش در اولین نمایش با استقبال مخاطبان گسترده‌ای روبه‌رو شده است. حسن فتحی در این باره می‌گوید: «به هر حال به عنوان نویسنده و کارگردان این سریال از چنین اتفاقی بسیار خرسندم و امیدوارم که قسمت‌های بعدی سریال به مراتب مخاطب بیشتری را جذب کند. قطعاً هر هنرمندی یکی از آرزوهایش ارتقای فرهنگ جامعه‌اش است. شاید بگویم بزرگترین رسالت هر هنرمند قدم برداشتن برای ارتقای فرهنگ جامعه است. من هم مانند هنرمندان دیگر از این آرزو جدا نیستم. بهترین و قشنگ‌ترین لحظه زندگی‌ام لحظه‌ای است که قدمی برای ارتقای فرهنگ جامعه برداشته باشم. من در تلویزیون دنبال این هستم که در حد بضاعت ذائقه نمایشی مخاطبانم را بالا ببرم. بخصوص که در این سال‌ها مجموعه سریال‌های کمدی که از تلویزیون پخش شده از لحاظ کیفیت چندان رضایت‌بخش نبوده است.

در بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر آخرین اثر سینمایی حسن فتحی با عنوان «پستچی سه بار در نمی‌زند» به نمایش درآمد و نظرات موافق و مخالف زیادی را برانگیخت. او در خصوص اکران عمومی این فیلم می‌گوید: «این فیلم نامزد 8 جایزه شد اما من نگرانم که آیا می‌توانم پروانه اکران بگیرم یا نه؟ و این نگرانی‌ها همیشگی است.»

فتحی درباره تغییراتی که برای اکران عمومی این در فیلم داده شده، می‌گوید: «از پانزده دقیقه پایانی فیلم که پاشنه آشیل کار من بود، 6 دقیقه کم کردم و برای اکران عمومی 99 دقیقه شده است که فکر می‌کنم در حال حاضر خیلی بهتر شده است و با این کار خواستم بگویم ما فیلمسازان حرف حساب منتقدان را گوش می‌کنیم.» ردر مجموعه تلویزیونی «اشک‌ها و لبخندها» بازیگرانی چون مهدی هاشمی، گوهر خیراندیش، شهره لرستانی، برزو ارجمند، لیلا اوتادی و... ایفای نقش می‌کنند. در خلاصه داستان این مجموعه تلویزیونی آمده است: «شمسی شال‌فروش» به علت تصادف در زندان است. در زندان به گوشش می‌رسد که تنها پسرش «خسرو» درگیر کارهای خلاف شده است.

شمسی از زندان پانزده روز مرخصی می‌گیرد تا با پیدا کردن یک دختر مناسب برای ازدواج با پسرش او را به سر و سامان برساند. بعد از آزادی او سراغ برادرش «حشمت» که از سینماداران قدیمی است، رفته و از دخترش «نگار» خواستگاری می‌کند. حشمت که شهامت مخالفت با خواهر را ندارد به دروغ می‌گوید که نگار نامزد دارد و این آغاز ماجراست...

* منبع : خبرآنلاین

مزدک
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 18:35
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

کاوه اسماعیلی گرامی درود بر شما و همه ی دوستان هنردوست و حقیقت جو

تشکر از اینکه نظر مرا خواندی و مانند بسیاری از مخالفان رو به توهین نیاوردی و این مرا امیدوار می کند که شاید تو هم روزی مثل من بیندیشی . البته اینکه می گویم مثل من بیندیشی را دلیل بر نخوت من نگیر چون من هم به هر حال شاید روزی چون تو عاشق فیلمهای تیم برتون ( به خصوص ادوارد دست قیچی )و فینچر ( به خصوص هفت و بازی ) و اسکورسیزی بودم ولی بعدها با اندکی تعمق بیشتر و. در اثر اشنایی با اندیشه های مختلف دیدم نسبت به گذشته تغییرات بنیادینی کرد و اکنون بسیاری نظرات من شاید برای خیلی ها عجیب باشد . به هر حال برای درک بهتر دیدگاه من ( که البته من این دیدگاه و اندیشه را به وجود نیاورده ام بلکه تنها قسمت اندکی از این اندیشه ی عمیق را از دیگران اموخته ام ) می توانی نامه ی من به قادری را در همین جا بخوانی . اگر باز هم نظرت همچنان پابرجاست نکته ی دیگری را خدمت شما دوست بزرگوار عرض می کنم شاید تلنگری باشد بر ذهن و اندیشه ی همه ی ما:

دوست گرامی مقدار مواد غذایی که امروز در جهان ما تولید می شود خیلی بیشتر از مقدار مورد نیاز همه ی بشر امروز است ولی عجیب ان است که با وجود این موضوع ملیون ها نفر همچنان در جهان در گرسنگی به سر می برند و به علت عدم دسترسی به مواد غذایی لازم می میرند ( لطفن روی کلمه ی می میرند کمی بیشتر مکث کن )

ایا تو هم مثل اقای قادری منتقد بزرگوار سینمای ما فکر می کنی که این حرف من شعار است یا واقعیت است ؟ اگر شعار است که هیچ ولی اگر واقیعت دارد به نظر شما اگر کسی با توجه به این موضوع اساسی بشری فیلمهای عمیق و هنرمندانه ای بسازد و یا داستانهای ژرفی بنویسد و یا ... اشعار داده است ؟

دوست حقیقت جو، من این یک مثال اشکار از میان هزاران مورد از ظلم های نظام حاکم بر جهان را که اساسش به جای انسانیت بر پول و سود بیشتر زورمندان استوار است را برای روشن شدن موضوع اینجا اوردم . نمی دانم این موضوع اصلن برای تو ارزشی دارد یا نه . امیدوارم که مرگ ملیون ها انسان و سلب زندگی شاد همراه با رفاه برای ملیون ها نفر دیگر برایت مهم باشد که اگر چنین نباشد دیگر حرفی برای تو ندارم و تمام نظراتت را با کمال میل می پذیرم.

حال نگاه کنیم که حرف من چه بود که چنین باعث براشفتن بسیاری از دوستان شد. ( دوباره ی باید بگویم که این حرف را من از خودم به وجود نیاورده ام بلکه تنها انرا اموخته ام )

تمامی مسایل و موضوعات و معضلات اجتمایی و فرهنگی و سیاسی و هنری هر جامعه ای ریشه در معضلات و نابرابری های اقتصادی جامعه دارد . ( حال هر کسی می تواند این دیدگاه را به نقد علمی بکشاند )

اکنون یک هنرمند اندیشمند مثلن در زمینه ی سینما را در نظر بگیریم که قصد دارد از طریق هنر سینما به طرح معضلی اجتمایی بپردازد. من وقتی توجه به ریشه ها را در فیلم ایشان نمی بینم به نظرم می رسد که این سینماگر اندیشه ی عمیقی ندارد و اگر اعتراضی هم به شرایط موجود دارد اعتراضش به دلیل عدم توجه به ریشه ها سطحی و غیرکاربردی خواهد بود .

دوست سینمادوست من

اگر نام اسکورسیزی و فینچر را اوردم به خاطر جلب توجه و یا کینه ی شخصی نبود. البته من می دانم که سطح کار این فیلمسازان از بسیاری دیگر از کارگردانها بالاتر است و کسی مثل اسکورسیزی در برخی فیلمها مثلن راننده ی تاکسی به خصوص انجا که با کاراکتری که جودی فاستر نقشش را ایفا می کند برخورد می کند به موضوعی ریشه ای تا حدی نزدیک می شود ولی بعد دوباره فاصله می گیرد چرا که شجاعت لازم را ندارد و حاضر نمی شود فیلم خطرناکی ( همچون فیلمهای خطرناک بیضایی و... ) بسازد و در خیلی دیگر از فیلمهای بعدیش چندان اثری از توجه به ریشه ها وجود ندارد . ( حال شما می توانید این بخش را قبول نداشته باشید و چند نمونه برای رد این حرف من ( عدم توجه برتون و فینچر و اسکورسیزی و بخش اعظم سینمای امروز جهان به ریشه ها ) بیاورید .

دوست گرامی گفته اید که فیلم بیضایی خوب نیست و خطرناک است . من بر خلاف نظر تو معتقدم فیلم خوب اتفاقن فیلمی است که خطرناک باشد ( البته برای دستهای پول و زور که جای انسانیت را تنگ کرده اند و هر ساله عامل مرگ ملیون ها انسان هستند ، همانا که به خاطر لذت و خوشی خودپسندانه ی خود حق لذت بردن از زندگی شاد و همراه با رفاه و ازادی را از ملیون ها و بلکه ملیاردها انسان روی کره ی زمین سلب کرد ه اند. همانها که ملیون ها و ملیاردها دلار و پوند و فرانک و ریال و ... را در جشن میمون ها و اسب ها و خوک ها به هدر می دهند و تنها چیزی که به ذهن شان نمی رسد این است که با همین پول و مواد غذایی می شود جلوی مرگ انسانهای بسیاری را گرفت ) اثر کارگردانی که در هنگام خلق اثرش همچون همان سرمایه داران بی درد به درد ملیارد ها انسان بی توجه باشد برای من ارزش چندانی ندارد . کارگردانی که همچون موجودی بی ازار تسلیم جریان سرمایه و زور است چه دردی می تواند از انسان های امروز دوا کند ؟

درست است که امروز جریان پول و حمایت مستقیم و یا غیرمستقیم از جریان زور و سرمایه بر سینمای جهان حاکم است ولی این دلیل نمی شود که ما زحمتهای ارزشمند افرادی که در مقابل این جریان ایستاده اند را از یاد ببریم و از ان تجلیل نکنیم . از چاپلین بزرگ گرفته تا سینمای نوریالیسم ایتالیا و گدار و تروفو در فرانسه ، از ایلماز گونی در ترکیه گرفته تا بهرام بیضایی و داریوش مهرجویی در ایران و در بسیاری دیگر از کشورها سینماگران بسیاری که برخی به دلیل همین اندیشه ی ریشه ایشان مهجور مانده اند همیشه هنرمندان اندیشمندی بوده اند که به مردم و ارزوها و رویا ها و خواسته های حقیقی انان پرداخته اند ( کلیت مردم و نه بخش کوچک وابسته به جریان سرمایه ) در زمینه های دیگر هنری هم در ایرن وجهان نمونه های قابل ذکر کم نیستند.

بهرام بیضایی همیشه برای مردمش فیلم ساخته است و حاضر نیست به خاطر پول و منافع شخصی اش حقیقت را پایمال کند چنانچه خیلی ها در سینمای ایران و جهان کردند و مزدش را هم گرفتند .

من به شدت معتقد هستم که کار هر هنرمندی باید مورد نقد و واکاوی قرار گیرد و بیضایی و مهرجویی و هیچکس دیگرهم از این قاعده مستثنا نیستند اما با کدام اندیشه و کدام منتقد می خواهد بیضایی را نقد کند با اندیشه ای مدرن و روبه جلو و انتقادی و یا اندیشه ای کهنه و واپسگرا و بی ازار

منتقدی که به بیضایی خرده می گیرد که چرا در فیلمش به روابط ظالمانه ی حاکم بر جهان در دست سرمایه ( در این اثر سینمای ایران به عنوان بستر ابراز اندیشه قرار گرفته است { 1 } ) تاخته است و از او خواسته است که به جای عصبانیت و انتقاد از این جریانات از خود انتقاد کند !!!!!!! بعد اسم این حرف خود را نقد دانسته و خواستار پاسخی منطقی به نقد خود گشته است. باید خدمت این منتقد مخالف نقد اجتمایی ریشه ای !!! عرض کرد که اقای قادری شما اصولن نقدی نکرده اید که انتظار پاسخ دارید. با این حرف شما خود عملن خودتان را از جرگه ی منتقدان بیرون انداخته اید . اخر این چه منقدی است که مخالفت خود با جریان نقد کاربردی را اشکارا به همگان اعلام می دارد. !!!

بهرام بیضایی به عنوان یک اندیشمند و نویسنده و کارگردان سینما فیلمی ساخته است و حال وظیفه منتقدان راستین ان است که فیلمش را دیده و به نقد و بررسی نقاط ضعف و قدرتش ( اگر قدرتی دشته باشد ) بپردازند نه انکه از کارگردان سینما بخواهند که دست از نقد اجتمایی خود بکشد .

برای خودم و همه ی دوستان ارزوی نگاهی عمیق تر و حقیقت جو را دارم.

اگر دوستان محترم نقدی بر این نوشته ی من دارند حاضرم با کمال میل انرا بخوانم و اگر دلایلی منطقی در رد نظر من نوشته شود امیدوارم هنوز انقدر ذهن حقیقت جویی داشته باشم که بتوانم انرا درک کرده و بپذیرم.

با تشکر مزدک www.mazdakk.blogfa.com

1 - .( در وقتی همه خوابیم سینما بستر این انتقاد ریشه ای قرار گرفته است بعضی ساده لوحانه و برخی مغرضانه گفته اند که دغدغه ی بیضایی تنها مشکل شخصی با یک تهیه کننده بوده است ولی اگر عمیق تر بنگریم خواهیم دید که دغدغه ی بیضایی نه فقط تسویه حساب با یک یا چند تهیه کننده ی نیست بلکه انتقاد او فقط به مقوله ی فیلمسازی هم محدود نمی شود بلکه او سینما را تنها به عنوان بستر استفاده کرده است تا همان حرف و اندیشه ی مخالف جریان سرمایه و زور همیشگی خود را با تکامل یافتگی بیشتر و در قالبی دیگر زده باشد چنانچه در فیلمهاتی دیگرش بسترهای دیگری را برگزیده است )

شاهپور
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 20:31
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

"وقتی همه خوابیم" مشکلی نداره، مشکل از خود امیر قادری هست و بس.

محمد رضا محبی
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 21:31
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

آخ اگه اس اس امشب بزنه چی میشه ژنرالته

علیرضا اویسی
سه‌شنبه 18 فروردين 1388 - 22:48
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

سلام امیر جان چرا توی نقد هات از فعل جمع استفاده می کنی؟ مثلا همین(از باخت تیم علی دایی خوشحال شدیم)

محسن- دراگون
چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 0:3
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

امیر جان حالا برو با ذهن باز حاج میلی حال کن

دلم چقدر واسه عادل سوخت- برا اولین بار کم اورده بود

(حاج مایلی: جناب اقای محمد مایلی کهن)

شهرزاد
چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 1:7
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس
سلام آقاي قادري ! من اولين بارمه که دارم توي اين روزنوشت ( بهش ميگين کافه ؟ ) کامنت ميذارم و کلا نسبت به عمر اين سايت تا حدودي تازه واردم . واسه همين پيشاپيش عذر ميخوام که با اسلوب نوشتن تو اين بخش آشنايي چنداني ندارم . فقط گه گداري سر ميزنم و کامنت بقيه رو ميخونم . اما آنچه به نظر مياد اينه که باب موضوعي رو شما باز مي کني و همه دربارش بحث مي کنن .اما فعلا من اين کارو نمي خوام بکنم . حرفي که مي خوام بزنم نسبت به موضوع مورد بحثتون پرت وپلاس . هر چند که من اولين نفري نيستم که دارم توي اين سايت خارج از موضوع ميگم . کافيه مثلا يه سري به خبر مربوط به مونتاژ فيلم گلزار بزنين تا ببينين يکي اسکورسيزي رو فيلم ساز سطحي دونسته و بقيه هم اين حرف رو بي جواب نذاشتن و حالا اين کامنت ها چه ربطي به اصل خبر داره بماند همچنان که اوضاع کامنت گذاشتن در روزنوشت ها هم همينطوره . شايد لازم نباشه بگم اما ايشون کامنتشو اينجا هم تکرار کرده . يکي از جذابيت هاي سايت سينماي ما اصولا همينه . اينکه با خوندن کامنت ها يه سري اطلاعات از افکار و عقايد مردمي پيدا مي کنيم که شايد اصلا فکر نکنيم چنين اختلاف نظرات عميقي باهاشون داريم يا برعکس تصور اين همه نقطه مشترک رو باهاشون نداشته باشيم . موضوعي که مي خواستم بگم اينه که پربيننده ترين مطالبتون به روز نميشه و اينطوري خبرا از صفحه اصلي که خارج ميشن چون معمولا کسي آرشيو رو مرور نميکنه مگه واسه پيدا کردن يه خبر خاص کامنتي هم گذاشته نميشه و ديگه بحث درباره شون ادامه پيدا نمي کنه . بنابراين تعداد کامنت خبرها و نقدها کمه و مثل گذشته فرصتي براي چند صفحه اي شدن نداره و اين واسه من که گاهي وقتا خوندن کامنت ها برام جالب تر از خود خبر بوده خيلي بد شده ( همچنان که گاهي حاشيه ها مهمتر از متنه ) . به نظر من و احتمالا بعضي هاي ديگه بحث درمورد اسکورسيزي خيلي جالبتر از صحبت در مورد فيلم گلزار هست . در ضمن به تعداد روزايي که قبل از هر کاري به اين سايت سر زدم ( که الان تقريبا يه ساله ) از شما متشکرم . اگه يکي از همون يادداشت قرمز خوشرنگات واسه منم بذاري تا بدونم کامنتم رو خوندي که ديگه عرش رو سير مي کنم .

امیر: کاملا حق با شماست. همیشه گفته‌ام کامنت‌های این سایت از باقی سایت‌های خبری متمایزش می‌کند. داریم کار می‌کنیم که این پربیننده‌ترین‌ها را برگردانیم. مشکل فنی است و حق کاملا با توست شهرزاد جان.
عشق سگی
چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 5:13
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

ستوان آلدورین ،استاد و همه

http://www.movieland.ir/wp-content/uploads/2009/04/inglourious-basterds-0905-pp05.jpg

آلفردو گارسیا
چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 7:54
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

دادش تونی سلام

اجازه هست، من بگم ... من بگم ... شاید اصلاً امیر فیلم رو ندیده، شایدم دیده ولی از فیلم خوشش نیومده . جان من، من بگم، ها ؟

محمد حسین آجورلو
چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 11:7
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

به رضا: سلام داداش گلم.یادته اینجا از رضا قاسمی حرف زدی. انقدر گفتی تا من اون موقع رفتم دنبالش و کتاب هاشو گرفتم تا بخونم.اما الان که یک سال و نیم گذشته بالاخره نشستم و «وردی که بره ها می خوانند» و «چاه بابل» رو خوندم.گفتم نامردیه اگر نیام و تشکر نکنم ازت به خاطر معرفی اینها.گرچه چاه بابل خفه ام کرد.واقعا نفس کشیدن رو واسم سخت کرده بود. تازه ول هم نمیکرد. تو چهار روز سه بار خوندمش.واقعا ازت ممنونم

محمد حسین آجورلو
چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 11:15
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

وقتی تیم علی دایی باخت خوشحال شدم و وقتی اخراج شد خوشحال تر.اما وقتی مایلی کهن سرمربی شد به شدت خوشحال شدم از اینکه بالاخره بعد از سال ها یک نفر سرمربی تیم ملی ایران شد که ترسو نیست.

-------------------------------

همه اش استرس داشتم که نکنه برای اولین بار یک فیلم بد از بیضایی ببینم.حتی می خواستم نرم سینما و نبینمش.اما رفتم و خوشحالم که یک فیلم خوب دیگه از بهرام بیضایی دیدم.

امیر شاهی
چهارشنبه 19 فروردين 1388 - 14:53
0
موافقم مخالفم
 
بعد از تعطیلات در خانه‌ای کنار اقیانوس

از نقدهای غیرمنصفانه ای که درباره ی فیلم بیضایی (در اینترنت) خواندم، شاکی ام. هنگامی که دیوید لینچ همین انتقاد بیضایی را - در مورد تحمیل هنرپیشه ای از طرف تهیه کنندگان و سرمایه گذاران به کارگردان - پیش می کشد، منتقدان گرامی از او تعریف و تمجید می کنند. چرا؟ چون لینچ پیشرو و مستقل ساز است و، از نظر ایشان، تعریف کردن از او کلاس دارد. اما بیضایی را می کوبند. چرا؟ چون بیضایی از بزرگان تئاتر و سینمای این کشور است و کوبیدن وی، باز هم از نظر همین منتقدان گرامی، نشانه ی شجاعت و آوانگارد بودن و شوریدن نسل نو بر نسل کهنه است. من از فیلم "وقتی همه خوابیم - که تا این لحظه دو بار برای دیدن اش به سینما رفته ام - لذت بردم. این همه فیلم فارسی های پرستاره ساخته می شود و خانم ها و آقایان سرمایه گذار و ستاره پول به جیب می زنند. نوش جانشان! اما نمی توانیم تحمل کنیم که بیضایی گله هایش را از کسانی که گمان می کنند همه کس و همه چیز را می توانند بخرند، به تصویر بکشد؟ شاید ناراحتی و عصبانیت عده ای از این است که بیضایی فروشی نیست.

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  





             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 0.266793012619 seconds.