مغروريم يا معصوم؟ :: سينمای ما :: پايگاه خبری - تحليلی سينما :: سينمای ايران
     صفحه‌اول     گالري‌عكس     درباره‌ما     ارتباط‌ با ما     سينماي جهان     
سايت خبري تحليلي سينماي ما - www.cinemaema.com
           دوشنبه 25 تير 1386 - 17:29         
 

مغروريم يا معصوم؟


نظرات

سحر همائی
سه‌شنبه 14 شهريور 1385 - 13:46
سفید و سیاه

خوب من هنوز این فیلم رو ندیدم چون شیراز اکران نشده.نمیدونم درست برداشت کردم یا نه ولی یادم افتاد به اون قضیه آدمهای سفید وسیاه!فکر کنم اون هنرمند هایی که گفتین از همونا هستن که شخصیتهای کاملا سفید و معصوم می سازنن وهمه چیز رو می ندازن گردن دنیای زشت بیرون و آدمای کاملا سیاهش!که البته نمونه اش همین نرگس خانم هست که هر شب می بینیمش نرگس سفید و شوکت سیاه!و نتیجه ش هم خلق یک قهرمان دوست داشتنی نیست. من که شخصا شخصیت نرگس رو اصلا دوست ندارم. به هر حال بحث باغ فردوس بود ولی نوشته شما من رو یاد این موضوع سفید و سیاه انداخت.فقط همین. شاید هم اصلا ربطی به باغ فردوس نداشته باشه! (یه جورایی دلم از نرگس محتشم هم پر بد البته!) اینم بگم هستن شخصیتهای سفیدی که چون به دست هنرمندان معصوم(و نه معرور) خلق شدن دوسشون داریم مثل روکو!که خودتون هم به ویسکونتی اشاره کرده بودین .در ضمن مگه اشکالی داره نوشته ها روز نوشت باشن و مثلا نظرمون رو در مورد روز نوشت دیروز بذاریم؟

majid tavakoli
سه‌شنبه 14 شهريور 1385 - 14:35

salam bar ostad.

kheyli khoshhal shodam ke roznevesht dari.estefade mikonim hatman

رزا دانشمند
سه‌شنبه 14 شهريور 1385 - 16:58
شب هاي سپيد

حرفتون درسته ،منتها اين چيزي كه مي گين در با ره شب هاي روشن تو داستان داستايوسكي هم هست.اصلا داستان درباره ي يه آدم يبسه كه متحول مي شه،در آخر فيلم به يك نحوي شخصيت با دوروبرش آشتي مي كنه.

اگر مشكلي باشه مربوط به داستايوسكيه،نه خود فيلم.

گلرنگ
سه‌شنبه 14 شهريور 1385 - 18:40

خب .. من فعلا دارم به اين فكر ميكنم چرا با اينكه هر روز ميام تو سايت چشم كورم اينجا رو نديده بود ... الان كلي خوشحالم .

باغ فردوس رو هنوز نديدم . پس قاضي خوبي نيستم . اما در مورد كليت نوشته باهات موافقم . اينكه هممون در به وجود اومدن هميچين دنيايي سهيم هستيم .

مصطفی جوادي
سه‌شنبه 14 شهريور 1385 - 22:55
مردي که فکر ميکرد زياد ميدانست

اين را قبول دارم که به صورت نمونهاي مثلا در همين شبهاي روشن شخصيتي که داستايوفسکي آفريده اصلا از بالا به جامعه نگاه نميکنداما در فيلم اين تبديل شده به يکي از فاکتورهاي شخصيت اصلي در مقايسه با داستان اين يک ايراد محسوب ميشود ولي در خود فيلم به عنوان عصري مستقل نميشود اين را گفت چون ما در فيلم به اعتقاد من با شخصيت متفاوتي طرف هستيم وفيلم به جهان بيني شخصيت هاي قصه وفادار نمانده .اين جا استاد کاراکتري است با نگاه خاص خودش و نمي تواندالزاما مانيفست فيلمساز باشد.البته ميدانم حرف تو کلي است ونقل اين فيلم واون فيلم نيست ولي من به خاطر علاقه ام به فيلم اين همه مهملات بافتم .ولي چيزي که ميگويي را در کل قبول دارم يعني اين معزلي است که در کليت جامعه روشنفکري ما است وتازه در سينما با نمونه هاي تعديل شده تر مواجهي .کافيست نگاهي بندازي به داستانهاي کوتاه و بلند نويسندگان جوان مان آنجا که به شما نشان مي دهند چقدر بورژوا و سطحي هستيد.بايد همه را ميگفتم از فردا دوره نيفتي که :رفقا کوتاه بنويسيد

farhad riazi
چهارشنبه 15 شهريور 1385 - 8:28
salam

beh name khoda

salam aghaye ghaderi ,man farhadam hamoon keh b\parsal dar mageleye film ba ham didar kardim

kheyli khoshhalam keh shrooe be nevashtane in mataleb kardid

dar panahe hagh

سعيد
چهارشنبه 15 شهريور 1385 - 9:49
درست ميگي

درسته . اين خودباوري كه خود شخصيت ها دارند تو فيلمها كشنده است . و به قول تو مشكل اينه كه ما اونها رو (متاسفانه ) باور نمي كنيم .

لیلا
چهارشنبه 15 شهريور 1385 - 11:1

من در اصفهان زندگی میکنم و باغ فردوس هنوز اینجا اکران نشده شب های روشن علیرغم همه تمجید و تعریف ها بدلم ننشست .

مهتاب
چهارشنبه 15 شهريور 1385 - 13:21

سلام

نمي دونم ولي من برعکس شما شب هاي روشن رو دوست داشتم.(بي خيال!)

ولي باغ فردوس : با حرفاتون يه جورايي موافقم.(با اين تفاوت که مي دونم همچين آدمايي وجود دارند و باورشون مي کنم ولي درکشون نمي کنم.نمي خوام قضاوت کلي کنم ولي لااقل تو دانشگاه شريف مي تونين از اين تيپ دانشجوهاي روشنفکر! به پوچي رسيده! ببينين).با دختره خيلي مشکل داشتم و خب نمي دونستم چرا دکتره عاشقش مي شه.نه اينکه غيرمنطقي باشه.منتها يه جا دکتر از دريا مي پرسه عاشق نقشش شده؟يا خود دريا مي گه که تنها ادم واقعي که مي شناسه اونه.

ولي دکتر چي؟يه يادگاري از عشق قديمش مي خواد؟(قصد انتقام که فکر نکنم داشته باشه.هر چند شايد...تشکرش تو آخر مهموني از غذا و اردور و... يادتونه؟)مي خواد تنهايي هميشگيش رو پر کنه؟اصلا چطوري عاشق مجد شده بوده؟نکنه مجد هم تو جوونيش مثل دريا بوده(شايد با عکس العملهاي بيروني کمتر )؟همين قدر سطحي و غرغرو (کلمه پيدا نکردم:( ).از کجا معلوم که دريا هم چند سال ديگه نقاب نذاره رو صورتش؟ بعد يه مدت نخواد تو باغ فردوس قالش بذاره؟شايد از ترس اينکه اين دکتر (با اون چشمهاي درياي گفتني) با شناخت بيشتر ديگه دوسش نداشته باشه ؟بخواد يه "عشق" نگه داره که بعدا بتونه ....؟

نمي دونم چرا ولي يه چيزي بهم مي گه دکتر برعکس دريا حواسش به خيلي چيزا هست.نگاه بهمن(دکتر) تو آينه موقع کوتاه کردن موهاش يادتونه؟(اين آقاي کيانيان هم که خوب مي دونه چيکار کنه ديگه!)(يه چيز ديگه اينکه از دست اين کلمه ها و صفتهاي کليشه اي خسته شدم.از مفهوم کليشه اي "کليشه" هم!!چي کار بايد بکنم که واسه گفتن منظورم اينقدر به چشمام نياز نداشته باشم؟)

sofia
دوشنبه 20 شهريور 1385 - 23:26

حالا که بعد از مدتها برگشتین میخوام تا جایی که میتونم برای هر یادداش یه کامنت بذارم(البته تا وقتی حرفی دارم!)

اما این یادداشت بهانه رو بهم داد.باز به شبهای روشن و شخصیت این استاد بیچاره گیر دادین؟این یکی از معدود فیلمایی که سرش انقدر باهاتون اختلاف سلیقه دارم.چون من عاشق فیلم شبهای روشنم.باورت بشه یا نه از شخصیت استادم خوشم میاد.میگی

مغروره ومتفرعن؟بنظرم مغرور هست ولی متفرعن نه.یه ذره باهم فرق داره.گاهی غرور بنظرم عامل جذابیه.لااقل غرور منو بیشتر از تواضع و فروتنی جلب میکنه.

hs
سه‌شنبه 21 شهريور 1385 - 22:8

bagheferdos va shabhaye roshan ra ala raghme eghraghgooihayeshan doost daram chon man ham az inhame siyahie atrafam shakiam vali na mesle ostade shabhayeroshan roo be tanhai miavaram va na mesle dokhtare baghe ferdos divane bazi darmiavaram chon man az khodam ham shakiam

حميد قدرتي
چهارشنبه 22 شهريور 1385 - 2:20
جوابيه

الان ساعت 2 صبح پنجشنبه است .

اصلا دوست نداشتم براي اينصفحه حالا بعد از چند روز بنويسم اما حرفهايي كه نوشته ايد مرا مجاب كرد كه اين متن را برايتان بنويسم

در مورد شبهاي روشن و داستايوفسكي

نه بخاطر تعريف و تمجيدهايي كه از آنها ميشه يا بزرگي شون اما هم من و هم خانواده ام ( به عنوان دو نماينده از دو قشر از مخاطبان ) فيلمنامبرده را پسنديديم تازه كلي دنبال كتابش گشتم تا اون رو از مصطفي جوادي گرفتم و با اونكلي حال كردم اما نميدانم چرا شما از اونانزجار داري

بقيه حرفها رو هم كه مصطفي جوادي و دوستان ديگر زدند

تازه من خيلي دوست داشتم شبيه قهرمان هاي داستايوفسكي باشم و تا حدودي هستم و فكر نمي كردم كه شما ما را احمق ...

بگذريم

خداحافظ

اضافه کردن نظر جدید
:

:

:







             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

">مجموعه سايت هاي ما : تهران ما ، مشهد ما ،  سينماي ما ، تئاترما ، خانواده ما ، اينترنت ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Copyright 2005-2007, cinemaema.com