اگه کار و زندگی دارین، این یکی رو واقعا دیگه بی خیالشین
از سریالهای کره ای پرخرج بر گرفته از افسانه ها و متون تاریخی مثل جواهری در قصر و امپراطور دریا تا مجموعه های دنباله دار جنایی پلیسی خوش ساخت استرالیایی (مامورین مخفی پلیس)؛از قصه های جزیره و آن شرلی و باقی سریالهای کانادایی با آن طبیعت مسحورکننده و ریتم آرام و دلنشین تا مجموعه های خوش ساخت و پرخرج ترکیه ای (نور ولحظه ی وداع)...صنعت سریال سازی با چنان سرعت و کیفیتی پیش می رود که بعید نیست به همین زودیها از صنعت سینما جلو بزند!کمااینکه میزان محبوبیت مجموعه های دنباله دار کشورهای نامبرده از فیلم های سینماییشان بیشتر است. در این میان اما موج براه افتاده پیرامون مجموعه های پرطرفدار و خارق العاده ی آمریکایی خود حکایت دیگری است .موجی که با مجموعه ی 24 شروع شد و با فرینج و کایل ایکس به راهش ادامه می دهد و در این مسیر روز به روز بر طرفدارانش اضافه می گردد. خوشبختانه ما نیز با در اختیار داشتن دی وی دی های با کیفیت و بدون آگهی های 20دقیقه ای!و زیر نویس های روان این مجموعه ها جزوی از همان موج به راه افتاده هستیم.در این گوشه ی دنیا نشسته ایم و به صفحه ی تلویزیونمان زل زدیم و از تماشای ماجراجویی های جک باور و مایکل اسکوفیلد و جک و جان لاک لذت می بریم و از آنجا که در کشوری زندگی می کنیم که سریالهای فاخرش چیزی در مایه های ترانه ی مادری و مرگ تدریجی یک رویاست،25میلیارد پول بی زبون در اختیار فیلمسازی قرار می گیرد که حضرت یوسف بسازد که معتقد است اگر سینمایمان فیلم هایی در مایه های دو چشم بی سو می ساخت الان هالیوود و بالیوود در جیبمان بود !؛در نتیجه لذتمان از این مجموعه ها چندین و چند برابر است. اما حالا برای من ،منی که کارم شده صبح تا شب درس خوندن و شب تا صبح سریال دیدن ؛چه نکاتی درباره ی این مجموعه ها بجز دلایلی که همه جا پیرامون جذابیت این آثار می شنویم ،اهمیت دارد(شاید شما هم در موارد زیر با من شریک باشید!) 1.ارسطو در فن شعر خود ابزار لازم برای خلق درام را به ترتیب اولویت: plot,character,dialogue,them,subject,..... می داند.یعنی او هم صدها سال پیش از میلاد ؛پلات:نقشه ی الگو از حوادث که در آن ماجرا و کاراکترها به گونه ای خلق شوند که باعث کنجکاوی و این برای من اولین دلیل جذابیت مجموعه های لاست پریزون برک و....است.اینکه اولویت اول این مجموعه ها ی جذاب و پرکشش تعریف کردن داستان است به گونه ای که با پخش همان اولین قسمت ماجرا ،من مخاطب آنچنان درگیر و افسون ماجرای پیچیده و خوش ریتم سریال می شوم که تا پخش قسمت دوم از خواب و خوراک می افتم .اینکه شعور خالقان این مجموعه آنقدر بالاست که فرق بین سریال و فیلم را می دانند.و اینکه مجموعه های تلویزیونی به سبب مدیوم همگانی اش از مخاطبان وسیع تر و عام تری نسبت به سینما برخوردار است. این را مثلاً مقایسه کنید با مجموعه ها ی تلویزیونی خودمان.اینکه مثلاً در حال حاضر بهترین و خوش ساخت ترین و فکر شده ترین سریال تلویزیون مجموعه ی بی گناهان است.چند تا ایراد به این بهترین مجموعه ی حال حاضر دارم که یکیش اینه که این دیالوگها،شخصیت ها،قاب بندیها و حتی نحوه ی تعریف داستان بیشتر مناسب سینما و مخاطبان خاص آنست تا تلویزیون.این که از زندانی فراری تا مدیر هتل،از خدمتکار تا پلیس این سریال همه و همه یک پا فیلسوفند و هر دیالوگشان انقدر صیقل خورده و کار شده است که انگار به جای آنکه در کنار دیگر اعضای خانواده بشینی و بی واسطه از سریال لذت ببری مدام باید از سلیقه و تبحر عوامل پشت صحنه به وجد بیای و تحسینشون کنی! در حالیکه سریالهای مثل پریزون برک،24،لاست،برای هر آدمی که در هر سن و با هر سلیقه ای پای تلویزیون نشسته چیزی برای رو کردن دارد.می تونی خودتو غرق در دریای لذت از تعلیق ها و رو دست خوردن ها و ماجراهای پیش رو ببینی و هم می تونی خودت رو جزئی از بازی بدونی و از این قسمت تا قسمت دیگه به مضامین نهفته در کار و رمز گشایی و اینکه بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد فکر کنی. مثلاً سریالی مثل فرینج ،تو هم به عنوان مخاطب عام از ماجراهای والتر و پیتر بیشاپ نابغه لذت می بری و مرعوب ماجراها می شی هم بعد از پایان سریال اگه دلت خواست می ری کلی تحقیق درباره ی علم ژنتیک می کنی یا کتابهای ژول ورن رو می خونی و .... یا همین لاست،فکر کنید نصف فامیل ما از هر طبقه و فرهنگی از وقتی این سریال رو کشف کردن هر بار یک بهانه ای برای نرفتن به مهمانی جور می کنند!و کلی لذت می برن و هم برای بعضی ها شون جالبه که حالا منطق این اعداد چیه یا اینکه مثلاً چه جالبه که داستان دزموند و پنه لوپه یک برداشت آزاد از ودیسه ی هومره. فکر کنید چقدر کیف کردم وقتی چند شب پیش دوستم متوجه یک رابطه ی عددی میان لاست و فرینج شد! می بینید ؛این سریالها برای هر کس از هر طبقه و هر فرهنگ و هر میزان دانش و آگاهی یک جوری جذابیت داره. 2.جی جی آبرامز:مغر متفکر پشت اکثر سریالهای محبوب ما جوانی بنام جی جی آبرامز است که بدون شک یک نابغه است. این تهیه کننده ،فیلم نامه نویس و ایده پرداز عجیب و غریب از آن دست آدمهاییست که به عقیده ی من تخیل فوق العاده و در عین حال ذهن بسیار منظم و دقیق را نه فقط از طریق خواندن و دیدن بسیار و مداومت در تحقیق و تفحصات علمی و ادبی بدست آورده که راستش فکر می کنم مثل مایکل اسکافیلدجزو انسانهای آنرمالیه که بهره ی هوشیشون از آدمهای عادی بالاتره.برای اینکه هر جوری فکر می کنم می بینم یک آدم هر چقدر فیلم دیده باشه و کتاب خونده باشه و نویسنده ی خوبی باشه و مدیر مدبری باشه بازهم نمی تونه انقدر اعجوبه باشه! جی جی آبرامز یکی از ثروتمند ترین انسانهای روزگار ما خالق بی نظیریست. 3.اما یک مسئله ی جالب دیگر برای من هماهنگی فوق العاده میان تیم خالقان این مجموعه هاست.اگر یادتون باشد سالها پیش یکی از طنزپردازان نامی ما در اثبات این نکته که 11سپتامبر نمی تواند کار ایرانی ها باشد گفت :این کار یک کار منظم و سازماندهی شده و دقیق گروهی است،در نتیجه.... سریال لاست 24نویسنده و15کارگردان داشت،پریزون برک و 24 و...به همین گونه و این درحالیست که این تنوع و تعدد کارگردان و نویسنده به هیچ وجه باعث پدید آمدن خللی در یکدستی و لحن و ریتم کار و شخصیتها نشده.این را مقایسه کنید با مثلاً معدود سریالهای نودشبی ما با تیمی متشکل از 4_5نویسنده (مثلاً کارهای مدیری)دقت کرده اید شخصیت ها و فضاها چگونه از هر قسمت به قسمت دیگر تغییر کرده و باعث سردرگمی مخاطب می گردد؟!نکته جالب آنست که هرنویسنده از سروش صحت گرفته تا محراب قاسم خانی امضای خاص خود را پای قسمتی که نوشته اند می اندازند بدون توجه به حال و هوای کلی مجموعه و شخصیتها! تقسیم کار در این مجموعه های پرخرج دقیق و قابل تحسین است.می تونی پشت سریال فرینج یک تیم تحقیقاتی شامی شیمیدان ها،فیزیکدانها و متخصصان علم ژنتیک و علوم ماورایی ببینی که ترکیبشان با فیلم نامه نویسان داستان پرداز درجه یک و نظارت نابغه ای همچون آبرامز چه نتیجه ای همراه دارد،حالا مقایسه کنید در مجموعه های حتی مثلاً قابل تحمل خودمان چند تا ایراد و اشکال می شود گرفت نا شی از ضعف تیم تحقیقاتی پیرامون موضوع مورد بحث! 4.اما حالا که اسم مهران مدیری آمد بگذارید برای توضیح این مسئله هم به آثار او استناد کنم.یکی از چیزهایی که من در کارهای مدیری دوست دارم اینه که روال کاری این آدم باهوش به این صورته که چند قسمت اول از کارهاشو که نشون دادند منتظر میزان استقبال عموم مردم می مونه،این که از چه قسمت هایی خوششون اومد و کدوم ها جذاب نبودن،چه شخصیتها و تکیه کلام هایی نزد عامه مردم جا باز کردند و کدوم ها نه و بعد مبنای قسمتهای بعدی کارهاشو بر اساس استقبال مردم می ذاره.مثل ماجرای حذف پیرمردهای کافی شاپ نشین از پاورچین و پررنگ کردن ماجراهای اداره. این همون کاریه که مثلاً مسئولان شبکه ی فاکس در مورد پریزون برک انجام داند.و پایه ی فصل های بعدی اینطوری ریخته شد. من عاشق این احترام به شعور و ذائقه ی مخاطب هستم.سالها پیش آرتور میلر گفته بود:نمایشنامه نویسی که تحت تاثیر قرار نگیرد به مفت نمی ارزد.در واقع اگر او در طول موج تماشاگرش حرکت نکند هیچ کس نخواهد فهمید که او از چه چیزی حرف می زند. پ.ن:البته شایان ذکر است که گاهی این نابغه ها هم اشتباه می کنند ،مثلاً فکر کنم همه شماها با من هم عقیده باشین که اگر چه سیزن اول پریزون برک رو با هیچ چیز عوض نمی کنم و سیزن دوم هم با اضافه شدن شخصیت جذابی همچون ماهون همچنان نفس گیره اما این مجموعه بر عکس لاست کشش چهار تا سیزن رو نداشت!کاش در این زمینه هم هوشمندی به خرج می دادند تا با افت مخاطب در سیزن سوم مواجه نشن. 5.می دونم که همه اینجا مثل من عاشق استایل و بازی بی نظیر ونت ورث میلر در پریزون برک شدن و وقتی فهمیدم که این بازیگر توانا با اون نگاه های تیز و آرواره های محکم وچهره ای که معصومیت و استحکام توامانش جذابیتش رو چند برابر می کنه تنها یک روز پیش از فیلم برداری برای بازی در نقش مایکل انتخاب شده می شه به این نتیجه رسید که واقعا وقتی یک جریان تا این حد دقیق و کار شده و پر جزئیاته و بی نقصه ،شانس هم با اعضای گروه یاری می کند! و چیزی که برای من خیلی جالبه اینه که تقسیم بندی میان بازیگران سریال و سینما در آمریکا فوق العاده ست.بازیگران مجموعه های تلویزیونی مثل کیفر ساترلند و ونتورث میلر وجاشوا جکسون و...با بازی در این مجموعه ها به ابر ستاره های تلویزیون تبدیل می شن و اگر موقعیتش پیش اومد به سینما می روند و اگر نه در تلویزون می مانند و محبوبیت و شهرت خود را هم دارند و بازیگرا ن سینما هم همین طور.(و جالب آنکه معدود مواردی هم بوده که بازیگری پس از بازی در سریالی پر بیننده رفته سینما و ازش استقبال نشده)حالا این رو مقایسه کنید با اینجا! 6.نکته ی جالب تر دیگه حضور روح زمانه و حوادث جاری در آمریکا در جای جای این مجموعه هاست.از ماجرای جک باور و سناتور پالمر سیاهپوست دموکرات بگیر تا سعید جراح عرب لاست و افسر سیاهپوست درگیر جنگ عراق..... 7.کلی نوشتم و در آخر با وجودیکه هر چه سریالهای بیشتری می بینم متوجه می شم از اولین مجموعه ای که دیدم سیزن اول و دوم 24 قوی تره با این حال اون سریال را به خاطر اولین مواجه با مجموعه هایی از این دست یک جور دیگه دوست دارم. سیزن اول پریزون برک محشره و سیزن چهارمش خیلی ضعیفه.بعد از مایکل از مامور ماهون خیلی خوشم می آید. از میان شخصیت های لاست ساویر رو خیلی دوست دارم. و فعلا که دارم از فرینج لذت می برم. پ.ن:زمزمه هایی هست که قراره پریزون برک رو تلویزیون خودمون نشون بده. پ.ن:من از این ویژگی مهدی عزیزی خیلی خوشم می یاد که یا از چیزی تمام و کمال لذت می بره و کاملاً هم اینو نشون می ده یا نه.این ویژگی به شدت کمیاب این روزها رو ستایش می کنم.
|