نگاهی به «گرگ والاستریت» ساخته مارتین اسکورسیزی
سور عریان: تصویر دیوانهوار حماقت بشری
سینمای ما- یاشار نورایی: خوب که نگاه میکنیم روایت اسکورسیسی چندان هم دور از واقعیت نیست. بحران مالی که تبعاتش میلیونها نفر را درگیر خود کرد، درست مانند قضیه واترگیت ماحصل ندانمکاریهای آدمهایی بود که باهوش به نظر میآمدند ...
*** اسکورسیزی این سالها، هر بار که در پیله فیلمی جدید میرود به شکل پروانهای رنگارنگ از آن بیرون میآید. این شاید طنز روزگار باشد که فیلمسازی برآمده از هالیوود نو، فضایی که با افول نظام استودیوی کلاسیک شکل گرفت، حالا در قامت یک صنعتگر حرفهای با نظام هالیوودی به حدی از تعامل رسیده باشد که در عین توانایی در ساختن فیلمهای مختلف، لحن و امضاء خودش را در تمامی این فیلمها حفظ کند.
گرگ والاستریت هم مانند تمامی فیلمهای او، از یک کارگردانی حسابشده، بازیهای عالی، طراحی صحنه و فیلمبرداری و تدوین مثال زدنی سود جسته است و نمیتوان به لحاظ فنی از آن لذت نبرد. داستان بهروز فیلم و اهمیت آن در دورانی که پس لرزههای بحران مالی هنوز نیاز به تحلیل جامع علل و ریشههای بروز این بحران دارد، ریخت و پاش های مالی را به شکلی نمادین با افول اخلاق یکی میکند و ریشه بحران را در حرص فردی برای شکستن هرگونه مرز اخلاقی، جنسی و اجتماعی میجوید.
نیمه اول فیلم با دقت مثال زدنی در گفتگو نویسی و ارائه اطلاعات خاص مربوطه به بورس و اوراق بازی و تلفیق این واژههای تخصصی با زبان عامیانه شخصیتهای دنیای سینمایی اسکورسیسی، ظهور یک جوان دانا و خوش ایده را در جهان مالی آمریکا به نمایش میگذارد و بر آمدن او را با یک اصل دراماتیک که عیان شدن وجوه و ضعفهای مختلف شخصیت قهرمان برای بیننده است، نشان میدهد. اما در نیمه دوم همسو با زوال روحی و جسمی قهرمان، اسکورسیسی به دنیای نمادین هوانورد و تنگه وحشت گریز میزند و در استفاده از همان نوع نمادهای (مذهبی) مصیبت مانند توفان، انفجار، آتش، تصادف به حدی افراط می کند که خود اثر تا مرز پارهپاره شدن میرود.
قهرمان فیلم جدید او مانند هوارد هیوز که او هم نمونهای مدرن از اسطوره ایکاروس است، برای شکستن چارچوب تنگ روابط تثبیتشده اجتماعی و مالی، سقوطی بلندپروازانه دارد. مشکل اما در نشان دادن ناهنجاریهایی است که به شکل شیطنتهایی از قبیل عیش مدام ، افراط در مصرف مواد مخدر و زنبارگی تا نیمه اول فیلم جذاب است، اما پس از آن برای تماشاگر عادی میشود. همسو با روحیه سوءاستفاده گر قهرمان فیلم، خود اسکورسیسی هم در غلیظ کردن اثرش زیادهروی کرده و مانند نقاشی که برای رسیدن به رنگ دلخواه بیاندازه رنگ ها را با هم ترکیب میکند، چشم و ذهن تماشاگر را به خستگی میکشاند.
از منظری دیگر این برخورد نوعی تسویه حساب عامدانه با ابتذال شر است. همانند عادی بودن و بعضاً پیشپاافتاده بودن شر و آدمهای شرور در فیلمهای اسکورسیسی، خشم فیلمساز و نویسنده فیلمنامه از بی درو پیکر بودن نظامیست که آدمهای کودکصفت به کمک حماقت جمعی میتوانند در اندک زمانی به چنان ثروتی دست یابند که پول برایشان حکم کاغذ توالت را پیدا کند. تقلیل شخصیتها به خصایص حیوانیشان در حد یک کاریکاتور شاید در نگاه اول آزاردهنده باشد، اما خوب که نگاه میکنیم روایت اسکورسیسی چندان هم دور از واقعیت نیست. بحران مالی که تبعاتش میلیونها نفر را درگیر خود کرد، درست مانند قضیه واترگیت ماحصل ندانمکاریهای آدمهایی بود که باهوش به نظر میآمدند و همانند آن حکم قدیمی در پس هر هوش سرشار شاید نوعی حماقت ریشه دوانده باشد، گرگ والاستریت تصویر دیوانهوار حماقت بشری است.
گرگ والاستریت هم مانند تمامی فیلمهای او، از یک کارگردانی حسابشده، بازیهای عالی، طراحی صحنه و فیلمبرداری و تدوین مثال زدنی سود جسته است و نمیتوان به لحاظ فنی از آن لذت نبرد. داستان بهروز فیلم و اهمیت آن در دورانی که پس لرزههای بحران مالی هنوز نیاز به تحلیل جامع علل و ریشههای بروز این بحران دارد، ریخت و پاش های مالی را به شکلی نمادین با افول اخلاق یکی میکند و ریشه بحران را در حرص فردی برای شکستن هرگونه مرز اخلاقی، جنسی و اجتماعی میجوید.
نیمه اول فیلم با دقت مثال زدنی در گفتگو نویسی و ارائه اطلاعات خاص مربوطه به بورس و اوراق بازی و تلفیق این واژههای تخصصی با زبان عامیانه شخصیتهای دنیای سینمایی اسکورسیسی، ظهور یک جوان دانا و خوش ایده را در جهان مالی آمریکا به نمایش میگذارد و بر آمدن او را با یک اصل دراماتیک که عیان شدن وجوه و ضعفهای مختلف شخصیت قهرمان برای بیننده است، نشان میدهد. اما در نیمه دوم همسو با زوال روحی و جسمی قهرمان، اسکورسیسی به دنیای نمادین هوانورد و تنگه وحشت گریز میزند و در استفاده از همان نوع نمادهای (مذهبی) مصیبت مانند توفان، انفجار، آتش، تصادف به حدی افراط می کند که خود اثر تا مرز پارهپاره شدن میرود.
قهرمان فیلم جدید او مانند هوارد هیوز که او هم نمونهای مدرن از اسطوره ایکاروس است، برای شکستن چارچوب تنگ روابط تثبیتشده اجتماعی و مالی، سقوطی بلندپروازانه دارد. مشکل اما در نشان دادن ناهنجاریهایی است که به شکل شیطنتهایی از قبیل عیش مدام ، افراط در مصرف مواد مخدر و زنبارگی تا نیمه اول فیلم جذاب است، اما پس از آن برای تماشاگر عادی میشود. همسو با روحیه سوءاستفاده گر قهرمان فیلم، خود اسکورسیسی هم در غلیظ کردن اثرش زیادهروی کرده و مانند نقاشی که برای رسیدن به رنگ دلخواه بیاندازه رنگ ها را با هم ترکیب میکند، چشم و ذهن تماشاگر را به خستگی میکشاند.
از منظری دیگر این برخورد نوعی تسویه حساب عامدانه با ابتذال شر است. همانند عادی بودن و بعضاً پیشپاافتاده بودن شر و آدمهای شرور در فیلمهای اسکورسیسی، خشم فیلمساز و نویسنده فیلمنامه از بی درو پیکر بودن نظامیست که آدمهای کودکصفت به کمک حماقت جمعی میتوانند در اندک زمانی به چنان ثروتی دست یابند که پول برایشان حکم کاغذ توالت را پیدا کند. تقلیل شخصیتها به خصایص حیوانیشان در حد یک کاریکاتور شاید در نگاه اول آزاردهنده باشد، اما خوب که نگاه میکنیم روایت اسکورسیسی چندان هم دور از واقعیت نیست. بحران مالی که تبعاتش میلیونها نفر را درگیر خود کرد، درست مانند قضیه واترگیت ماحصل ندانمکاریهای آدمهایی بود که باهوش به نظر میآمدند و همانند آن حکم قدیمی در پس هر هوش سرشار شاید نوعی حماقت ریشه دوانده باشد، گرگ والاستریت تصویر دیوانهوار حماقت بشری است.