تبلیغات
تبلیغات
اخبــار فـوری
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

در ستون راهنماي فيلم خطر لو رفتن داستان وجود دارد.

فيلم‌هايي كه امسال بيش از حد تحويل گرفته شدند
رگه‌هاي خلاقيت در وودي آلن و ساديسم در استيو مك‌كويين
سينماي ما-صوفيا نصرالهي: (در ستون راهنماي فيلم خطر لو رفتن داستان وجود دارد) راستش خيلي مردد بودم كه فيلم وودي آلن را جزو فيلم‌هاي نگاه مثبت بگذارم يا نه ولي دست آخر بنظرم رسيد شايد بشود فيلم را جدا از سازنده‌اش قضاوت كرد كه در آن صورت «جازمين غمگين» جزو فيلم‌هاي خوب امسال است...
نگاه مثبت: جازمين غمگين
راستش خيلي مردد بودم كه فيلم وودي آلن را جزو فيلم‌هاي نگاه مثبت بگذارم يا نه ولي دست آخر بنظرم رسيد شايد بشود فيلم را جدا از سازنده‌اش قضاوت كرد كه در آن صورت «جازمين غمگين» جزو فيلم‌هاي خوب امسال است. اول از همه درباره بزرگترين نقطه قوت فيلم حرف بزنيم. درست كه فيلمنامه‌اش نامزد دريافت جوايز متعددي شده اما مركز ثقل «جازمين غمگين» بازي فوق‌العاده كيت بلانشت است كه باعث مي‌شود اسكار امسال بهترين بازيگر نقش اول زن را حق مسلم او بدانيم. اينكه بازيگري بتواند انقدر خوب مرز بين جدي بودن و لحظه‌هاي كميك را دربياورد، مرز بين قدرت و شكنندگي را حيرت‌انگيز است. سال‌هاست كه امضاي وودي آلن را گم كرده‌ايم درست از زماني كه فيلمسازي در اروپا را شروع كرد و «مچ‌پوينت» را در انگلستان ساخت، بيشتر تمركزش روي رابطه آدم‌ها رفت ولي ديگر آن شوخ طبعي گزنده همراهش نبود. در اپيزودي كه خودش در «به رم با عشق» بازي مي‌كرد، بار ديگر شاهد آن لحظات ناب وودي آلني بوديم اما در «نيمه‌شب در پاريس» با وجود ايده جذاب فيلم، آن لحظه‌ها خيلي كمتر شدند. حالا در «جازمين غمگين» باز هم در يك سري سكانس‌هاي كوتاه شاهد ايده‌هاي وودي آلني هستيم از جمله همان شروع فيلم وقتي جازمين پشت سر هم براي زن كناردستي‌اش در هواپيما حرف مي‌زند. لحظه‌اي كه فكر مي‌كنيم زن مشتاق شناختن بيشتر جازمين است كه احتمالا شخصيت مشهور ثروتمندي است ولي بعد متوجه مي‌شويم كه مسافر از دست جازمين و پرحرفي‌اش به تنگ آمده بوده و جازمين هم دچار فروپاشي عصبي شده است. كل ايده از عرش به فرش افتادن جذاب است. شخصيت جازمين هم يكي از بهترين كاراكترهاي خلق شده در چند سال اخير است. زني كه چشمش را به روي خيلي از چيزها مي‌بندد و وقتي بدبختي سراغش مي‌آيد، همچنان سعي مي‌كند خودش را به بي‌خبري بزند. در عين حال دلش مي‌خواهد خودش را دوباره بالا بكشد ولي قدرتش را ندارد. به چيزهايي مي‌نازد كه ديگر در اختيارش نيستند. دلش مي‌خواهد همچنان متفاوت باشد و نمي‌تواند قبول كند كه حالا يكي مثل ديگران است اما هر لحظه اتفاقي مي‌افتد كه موقعيت جديدش را به او يادآوري مي‌كند. به جز جازمين و كيت بلانشت حضور بقيه در فيلم علي‌السويه است. اصلا مشكل «جازمين غمگين» همين است كه به جز قهرمان فيلم روي هيچ‌كدام از شخصيت‌ها و داستانك‌هاي ديگران تمركز نشده است. مثلا خواهر جازمين جاي كار بيشتري داشت. الك بالدوين مي‌توانست حضور موثرتري در فيلم داشته باشد. اين را هم كه مي‌گويند فيلم در حوزه «اتوبوسي به نام هوس» است بنظرم دليل منطقي ندارد. كاراكتر جازمين با بلانش تفاوت زيادي دارد. مشكل اصلي جازمين از دست دادن جايگاه اشرافي‌اش است. «جازمين غمگين» كاملا توانايي اين را دارد كه مخاطبش را افسرده كند. پذيرفتن اينكه هيچ چيز قرار نيست عوض شود و تلاش براي بهتر شدن بي‌فايده است، مي‌تواند شعار اصلي فيلم باشد. اما به جز اين‌ها فقط بخاطر يك سكانس مي‌شود عاشقانه فيلم را دوست داشت: وقتي كيت بلانشت هيجان‌زده موبايلش را برمي‌دارد تا با دووايت حرف بزند در حالي كه تمام سعي‌اش را مي‌كند خودش را خونسرد نشان بدهد و آن هويت اشرافي‌اش را حفظ كند ولي بعد از قطع تلفن تنها نقطه‌اي است كه انگار كاملا مي‌داند الان كجاي دنيا قرار دارد و بغض‌اش مي‌شكند. اعضاي آكادمي اگر همين يك سكانس را با دقت ببينند اسكار بلانشت قطعي مي‌شود.

نگاه منفي: 12 سال بردگي

فقط مي‌توانم بگويم كه هاليوود مي‌خواهد انتقام بي‌اعتنايي‌اش به برده‌داري را در تمام اين سال‌ها از مخاطبان «12 سال بردگي» بگيرد. حقيقتا متوجه اين همه توجه منتقدان به اين فيلم نيستم. فيلمي كه شخصيت‌پردازي ندارد و همه‌اش شرح مصائب مرد آزادي است كه او را مي‌دزدند و به عنوان برده مي‌فروشند. چرا بايد به حال سالومون دل سوزاند؟شخصيتي كه اين همه منفعل عمل مي‌كند. در زمانه‌اي كه همه تلاش برواقع‌گرايي و نشان دادن شخصيت‌هاي خاكستري و با پيچيدگي‌هاي انساني دارند، «12 سال بردگي» فيلم كاراكترهاي تختي است كه يا سياه هستند يا سفيد. آن همه خشونت مايكل فاسبندر مضحك بنظر مي‌رسد و در مقابل آن شخصيت شعاري برد پيت كه به عنوان تهيه‌كننده فيلم انگار فقط در يك سكانس حضور پيدا مي‌كند تا شعار فيلم  درباره تساوي نژادي و مظلوميت سياهپوستان را به گوش مخاطب فرو كند. «12 سال بردگي» فيلمي بي‌قهرمان است كه گاهي ريتمش به طرز كشنده‌اي كند مي‌شود. لحظاتي كه دوربين روي سالومون مكث مي‌كند و انگار همه چيز به حال سكون درمي‌آيد. اگر سالومون چند وجه شخصيتي داشت اين تمهيد براي نشان دادن انزوا و تنهايي‌اش جذاب بود ولي حالا كه سالومون انقدر منفعل است اين سكوت و سكون اطرافش بي‌معني جلوه مي‌كند. چيوتل اجيفور البته همه تلاش‌اش را كرده تا مظلوميت سالومون را بيشتر جلوه‌گر كند. مشكل از بازي او نيست مشكل از فيلمنامه و كارگرداني است كه حواسش نبوده براي مخاطب سينما چيزهايي بيش از تساوي نژادي و مرور تاريخ و مظلوميت سياهپوستان بايد رو كند.
منبع: هفت صبح
به روز شده در تاریخ: جمعه 04 بهم 1392 ساعت 19:45:18

تمـــــــــاشــــاخــــانـه

جوایز کسب شده توسط سینمای ما
جوایز کسب شده توسط سینمای ما