اخبــار فـوری
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

مردم هم تشنة «تماشا» هستند و سینمای ما بیش از هر چیز این روزها لذت نابِ تجربة ویژة تماشا کردن در سالن‌های سینما را از مردم دریغ کرده است. بی‌توجهی به گام‌های اول و تجربه‌های حداقل، چارة کار نیست. ازا ین منظر، استرداد با همة کاستی‌های آشکار و عقب‌ماندگی‌های چشم‌گیرش، یکی از تجربه‌های قابل احترام‌ و جدی‌ این سال‌های سینمای ماست

نگاهی به فیلم «استرداد» ساخته علی غفاری
بی‌توجهی به گام‌های اول و تجربه‌های حداقل، چاره کار نیست
نیما حسنی‌نسب: اعتراف می‌کنم که از مدت‌ها قبل منتظر نمایش «استرداد» در جشنواره بودم و خودم را آمادة خندیدن به یک فیلم ضعیف و بی‌اثر کرده بودم. «فرزند چهارم» و «برلین منفی هفت» و «عقاب صحرا» به قدر کفایت بد و مضحک و بی‌خاصیت بود و خاطره تماشای فیلم وحشتناک قبلی علی غفاری (چراغ قرمز) هم ...
بی‌توجهی به گام‌های اول و تجربه‌های حداقل، چاره کار نیست
نیما حسنی‌نسب

فرهنگ ایرانی آریایی ما علاوه بر همه افتخارات ریز و درشت تاریخی و باستانی، چندین و چند استعداد و توانایی ویژه و منحصر به فرد هم دارد که در سراسر گیتی یگانه است؛ یکی از این‌ها استعداد غریب‌مان در «فحش‌سازی» و خلاقیت در توهین و تحقیر است. بعید می‌دانم در کشور و فرهنگ دیگری به اندازة شکرستان پارسی فحش داشته باشد و تقریباً برای همه اعضای بدن و تمام فامیل نسبی و سببیِ آدم فحش‌های اکسکلوسیو داریم. به تبع این روحیه، اصناف و مشاغل و هنرها هم فرهنگ لغات توهینِ خاص خودشان را دارند و گاهی حتی خودِ مشاغل را به فحش تبدیل کرده‌ایم (دلقک، گاریچی، حمال، شوفر تریلی و الخ). سینمای ما هم از این قاعده مستثنی نیست و از ابتدا تا امروز مشغول تولید و تکثیر توهین در قالب لغات و عبارات مختلف بوده که فی‌نفسه نباید توهین و دشنام تلقی می‌شد (همان‌طور که ارتباط همشیرة هر کسی با فرد مورد نظرش!). کهن‌الگوی فحش‌های سینمای ایران همان ترکیب مشهور «فیلمفارسی»‌ست که دو کلمة عزیز فیلم و فارسی را با یک رسم‌الخط ابداعی به مهم‌ترین توهین تاریخ سینمای ایران تبدیل کرد هم حالا این مقدمة مبسوط چه دخلی به سینما و فیلم استرداد دارد؟ عرض می‌کنم.

تنبلی ذهن و بی‌حوصلگی تاریخی برای تحلیل و تدقیق و جستجو و مقایسه به نظرم یکی از ریشه‌های مهم رشد و تداوم فرهنگ فحش‌سازی است؛ وقتی حوصله و توانایی بحث و گفتگو نداریم، با یک فحش آبدار سر و ته موضوع را هم می‌آوریم و خلاص! این شکلی‌ست که یک تاریخ نیم قرنیِ پیچیده و چند وجهی و بسیار مهم از سینمایمان را با فیلمفارسی نامیدنش پکیج می‌کنیم و تازه به نظر خودمان خیلی هم باعث اعتبار و تفاخر است که ندیده‌ایم و در موردش فکر نکرده‌ایم و از میراث و عقبة سینما راهی به سوی بهبود و ارتقاء نگشوده‌ایم. فحش‌های سینمایی دیگری هم هست که گاه و بی‌گاه می‌شنویم و به کار می‌بریم. حتی ژانرها (ملودرام اشک‌انگیز، اکشن بزن بزن، فیلم کاراته بازی و الخ) و سینمای ملل (فیلم هندی) را هم بلدیم به فحش تبدیل کنیم! تازه‌ترین محصول این کارگاه تولید توهین، «فیلم فاخر» است.

در کشوری که بیش از نود درصد صنایع و تولیدات و محصولاتش نسبت مستقیمی با پول و بودجه‌بندی دولتی دارد، انتساب هر تولید فکری و هنری به دولت خود به خود می تواند سوژة توهین فراهم کند. استرداد به عنوان یکی از چهار فیلمی که سال گذشته داغ ننگ فاخر بودن و دولتی‌بودن را بر پیشانی داشت، جدیدترین قربانی این ویژگی و روحیة ایرانی‌ست. این‌که سینماگران ما عموماً سرمایه و بودجة دولت را هدر دادند و فیلم‌های نامربوط و مهمل زیادی در این جریان ساخته شده، استثناها را هم در دل قاعدة کلی تعریف می‌کند.

راستش قصد ندارم خودم را تفکیک کنم و اعتراف می‌کنم که از مدت‌ها قبل منتظر نمایش استرداد در جشنواره بودم و خودم را آمادة خندیدن به یک فیلم ضعیف و بی‌اثر کرده بودم. فرزند چهارم و برلین منفی هفت و عقاب صحرا به قدر کفایت بد و مضحک و بی‌خاصیت بود و خاطرة تماشای فیلم وحشتناک قبلی علی غفاری (چراغ قرمز) هم به این امیدواری دامن می‌زد. با این همه، تماشای استرداد به یکی از تجربه‌های خوب جشنوارة فجر قبلی تبدیل شد که بر خلاف اغلب نمونه‌های مشابه لااقل کوشش کرده بود پول و امکانات و رانتی را که در اختیارش گذاشته بودند به باد هوا نسپارد و برای یک تولید استاندارد و با سر و شکل حرفه‌ای و جذاب و تماشایی تبدیل کند، پردة بزرگ را به قدر وسعش از اتفاق و موقعیت داستانی پُر کند و مهم‌تر از این‌ها در حد مقدورات و توانِ محدود سینمای ایران «قهرمان» بسازد که حلقة مفقودة بزرگ تمام این سال‌هاست. تیم پشت صحنه مشخصاً برای ساخت فیلم زحمت کشیدند و مایه گذاشتند (محمود کلاری و بهرام دهقانی و ...) تجربة همة این سال‌ها را وسط گذاشتند تا لااقل از نظر تکنیکی و دستاوردهای فنی آبروداری کنند و محسن علی اکبری هم ظاهراً چک‌های دریافتی از فارابی را بجای آپارتمان‌سازی و زمین خریدن در کلاردشت خرجِ فیلم کرده و از این نظر غیر حرفه‌ای ترین عضو گره سازنده استرداد است!

الان بهترین فرصت است که انواع انگ‌ها و اتهام‌ها نثارم شود؛ از خریده‌شدن و کارت به کارت کردن پول برای تعریف از فیلم بگیر تا سینما نشناسی و فیلم ندیدن و بی اطلاعی و ناآگاهی از نمونه‌های خوب و استاندارئهای واقعیِ این جور فیلم‌ها. مهم نیست چه خواهد شد و چه خواهند گفت. مهم هم نیست که گاهی شرایط و محدودات سینمای ایران را فراموش می‌کنیم و توقع داریم با یک فیلم از جان فرانکن هایمر و کونچالوفسکی تا تونی اسکات مرحوم عبور کنیم تا دوستان به قطاربازی‌های استرداد نمرة قبولی بدهند. اگر کسی همیشه و در همه چیز بنای قیاس و معیار امتیاز دادنش جهانی و بین‌المللی‌ست، حرفی نیست. اما به شخصه فکر می‌کنم اگر ترن امیر قویدل را زمان خودش درست می‌دیدم و قدر تلاشش را می‌دانستیم و راه استعدادش را به دلنمک کج نمی‌کردیم، الان استرداد هم کم اشکال‌تر و خوش‌ساخت‌تر از این بود. چشم پوشی از هر قدمی که سینمای ایران برای قصه‌گفتن و ایجاد کشش و تعلیق و گره افکنی، برای خلق جذابیت بصری و قاب بندی و تقطیع خوش ریتم و بی خطا و برای ساختن شمایل‌های سر پا و خوش قد و بالا از قهرمان کلاسیک برمی‌دارد، نتیجه و ثمره‌ای جز در جا زدن و عقب‌رفتن و تکرار بی‌خاصیتی و ناسینماتر شدن فضا نخواهد داشت. از طرف دیگر، توضیح اشکالات و چاله چوله‌های داستان‌پردازی استرداد، انتخاب بازیگران نه چندان خوشمندانه و متناسب، تشتت فکری موجود در کانسپت و خط سیر فکری و داستانی و شخصیت‌پردازی و از همه مهم‌تر خلاء و کمبود قریحه و خلاقیت بصری به‌روز و معاصر در کادربندی و میزانسن‌ و فراهم کردن ماتریال کافی برای ایجاد تمپوی درونی سکانس روی میز تدوین هم به همان اندازه نباید از نظرها دور بماند. فاصلة عظیم و درة عمیقی میان ما و سینمای استاندارد جهان قرار دارد که نه با موتاسیون و جهش و پرش قابل حل است و نه تک مضراب‌های اسکاری برای بهبودش راهگشا و قابل تجویز است. راهش این است که مثل بقیة دنیا قدم به قدم جلو برویم، تمرین کنیم و تجربه، سالی چندتا استرداد بسازیم.

نویسنده‌های مان باید ده ها و صدها بار مشق تعلیق و گره افکنی کنند، تیم‌های حرفه‌ای و نیروهای فن‌سالار این کار سر صحنه یاد بگیرد چطور باید برای یک سکانس اکشن پلان گرفت، بازیگران ما باید به لباس‌های خوش دوختشان عادت کنند‌ و ایست و نگاه پر جذبه و نافذ قهرمانانه را بارها و بارها اتود بزنند تا بالاخره آن اتفاق جادویی روی پرده سینماها بیفتد. اگر افتاد، شک نکنید که مردم هم تشنة «تماشا» هستند و سینمای ما بیش از هر چیز این روزها لذت نابِ تجربة ویژة تماشا کردن در سالن‌های سینما را از مردم دریغ کرده است. بی‌توجهی به گام‌های اول و تجربه‌های حداقل، چارة کار نیست. ازا ین منظر، استرداد با همة کاستی‌های آشکار و عقب‌ماندگی‌های چشم‌گیرش، یکی از تجربه‌های قابل احترام‌ و جدی‌ این سال‌های سینمای ماست.
منبع: ماهنامه سینمایی 24 همشهری
به روز شده در تاریخ: چهارشنبه 11 دي 1392 ساعت 7:12:12

تمـــــــــاشــــاخــــانـه

جوایز کسب شده توسط سینمای ما
جوایز کسب شده توسط سینمای ما