گفتوگويي جذاب با كارگردان بزرگ سينما و خالق سهگانه «آبي»، «سفيد» و «قرمز»را در سينماي ما بخوانيد...
احساسات، ابزاري است كه بشر را به درك متقابل ميرساند
سينماي ما-پيام نوروزي: كريشتف كيشلوفسكي را ميتوان شواليه مفاهيم انتزاعي خواند. گفتوگوي مفصل با اين فيلمساز بزرگ كم وجود دارد اما حرفهايش درباره سينمايش روشنگرانه و جذاب است. گفتوگوي زير با كيشلوفسكي را بخوانيد تا با سينمايش بهتر آشنا شويد...
-اگر ساختههاي مستند شما را كنار بگذاريم، تمامي فيلمهاي شما بر پايه احساسات انساني و مفاهيم انتزاعي بنا شده است.
فعاليت در صنعت سينما حركتي فرهنگي است، پس چه بهتر كه اين جريان به ايجاد وحدت بين انسانها كمك نمايد. تعصبات قومي، تنوع سلايق سياسي و تبعيض نژادي در طول تاريخ، همواره موجب تفرقه و جنگ بين نهادهاي انساني بوده و صدمات سنگيني را به پيكر بشريت وارد آورده است. به عقيده من تنها راه برونرفت از اين گرداب مهلك، همسانسازي زيرساختهاي فرهنگي جوامع است. از سوي ديگر، انجام هر گفتمان موفقي در گرو وجود زباني مشترك است. يافتن اين كانال ارتباطي مشترك چندان هم پيچيده نيست. تعريفي كه تمامي انسانها از دندان درد دارند، يكسان است. از اين منطق ميتوان نتيجه گرفت كه تنها ابزاري كه قادر است بشر را به درك متقابل برساند، احساسات است. در مقام مقايسه، برداشتي كه يك روستايي آسيايي و يك شهرنشين آفريقايي از مفاهيمي چون عشق، ترس، نفرت و فداكاري دارند چندان متفاوت نيست.
- سهگانه «آبي- قرمز-سفيد» نه تنها از ديدگاه رنگبندي با پرچم فرانسه همگون است بلكه محوريت آن نيز ذهن مخاطب را به شعار ملي فرانسويها يعني آزادي-برابري-برادري معطوف ميكند. اين موضوع نميتواند اتفاقي باشد!
حقيقت آن است كه تا اين لحظه ميليونها نفر در راه دستيابي به آزادي جان خود را از دست دادهاند. من، اختناق دوران كمونيستي لهستان و جنگ سرد را با گوشت و پوست تجربه كردهام و اين خود بزرگترين انگيزه من در راه اعتلاي آرماني است كه به آن اشاره داشتيد. پرداختن به هر كدام از بخشهاي اين شعار در قالب نما و آوا ميتواند به مخاطب در درك ويژگيهاي يك جامعه آزاده كمك شاياني نمايد. در مجموعه «ده فرمان» كه درونمايه هر اپيزود يكي از فرامين الهي است، سعي شده تا اصول خداپرستي بهشكلي تمثيلي تبيين شوند. در «زندگي دوگانه ورونيك» نيز شما شاهد مدينه فاضلهاي هستيد كه تمامي روابط بر اساس والاترين ارزشهاي انساني شكل گرفته اند؛ اتمسفري آرام و عاري از هر گونه خشونت، دروغ و ظلم.
-به نظر ميرسد ساخت فيلم چند اپيزودي، از تخصصهاي شما محسوب ميشود. آيا فيلمبرداري اين مجموعهها يكباره انجام ميشود؟
اين موضوع به شرايط حاكم بستگي كامل دارد. براي مثال، در ساخت سهگانه «آبي- قرمز-سفيد»، ما كار خود را با «آبي» شروع كرديم. اگر به سكانسهاي انتهايي آن دقت كنيد، حتما بازيگراني را خواهيد ديد كه در اولين سكانسهاي «سفيد» نيز حضور دارند. دليل آن واضح است. كسب مجوز كار در پاريس آنقدر سخت بود كه جهت جلوگيري از دوبارهكاري در انجام تشريفات قانوني، مجبور شديم اين دو پروژه را تا اندازهاي همپوشان كار كنيم. اما از سوي ديگر، پس از اتمام سكانسهاي انتهايي «سفيد» در لهستان به گروه استراحت داده شد تا خود را براي شروع ساخت «قرمز» در ايتاليا و سپس سوييس آماده كنند.
- پس شما با ساخت سهگانه «آبي- قرمز-سفيد»، در واقع دست به خلق يك سمفوني اروپايي زدهايد.
چرا كه نه! در اين مجموعه به زبانهاي انگليسي، فرانسوي، آلماني و لهستاني صحبت ميشود. هدف من ايجاد فضايي بود كه همگان در آن احساس راحتي كنند. حتي در «آبي»، قطعهاي موسيقي به نام «آهنگ وحدت اروپا» وجود دارد كه به توصيف عشق آسماني ميپردازد. بهطور كلي من از همزيستي با قوميت هاي مختلف لذت ميبرم. اگرچه فيلمبرداري در 5 كشور جهان باعث ميشود تا شما ناخودگاه با مردمان آن سرزمين خو بگيريد اما در نهايت انتخاب اول من براي زندگي، دهكدهاي كوچك در شمال لهستان است.
- برخي كارگردانها تا زماني كه از نهايي شدن فيلمنامه مطمئن نباشند، امكان ندارد فيلم را كليد بزنند.
اين نياز كار حرفهاي است. من و کریستف پیسیویچ هر دو معتقديم كه نسخه نهايي امكان برنامهريزي بهتري را فراهم ميكند. هنگاميكه از قبل از تعداد سكانسها و لوكيشنها آگاه باشيد بهراحتي ميتوانيد در زمان و انرژي صرفهجويي نماييد. ساخت يك مجموعه چند اپيزودي با بيش از 100 سكانس در اقليمهاي گوناگون كار آساني نيست كه بخواهيد آن را فيالبداهه انجام دهيد. اما در بخش تدوين، نگرش من متفاوت است و دوست دارم تدوين هر سكانس بلافاصله پس از اتمام فيلمبرداري آن انجام شود، چرا كه در اين مرحله هنوز اين شانس وجود دارد كه از جايگاه مخاطب به تماشاي تكتك صحنهها نشسته و در صورت وجود هرگونه بيسليقگي، بيدرنگ نسبت به تكرار مجدد آن صحنه اقدام كنيد. از سوي ديگر، با توجه به حساسيت ويژه زبیگنف پرایزنر در خصوص موسيقي فيلم، ساخت قطعات آوايي مستلزم در دست داشتن زمان كافي است. شايد به دليل وجود همين وسواس است كه بسياري آلبوم موسيقي متن فيلم «آبي» را هر شب بههنگام صرف شام گوش ميدهند بدون آنكه هرگز اين فيلم را ديده باشند يا اصلا بدانند چنين فيلمي هم وجود دارد.
- مواجهه اتفاقي انسانها با يكديگر مؤلفهاي است كه در تمامي آثار شما وجود دارد. چرا؟
زندگي چيزي جز برخورد تصادفي جانداران در موقعيتهاي گوناگون نيست. شما به هنگام قدم زدن در خيابان از كنار افراد زيادي رد ميشويد، غافل از آنكه ممكن است در آينده تار و پود زندگي شما به يكي از آنها گره بخورد. هنگاميكه در يك كافه نشسته و از نوشيدن قهوه تلخ لذت ميبريد در اطراف شما مشترياني هستند كه هر كدام ميتوانند در سرنوشت شما تاثيرگذار باشند. در جهان هستي، گاهي يك عمل ساده شما ميتواند به زندگي فردي كه حتي او را نميشناسيد، ضربهاي جبران ناپذير وارد نمايد. اگر نخواهيم اين موضوع را با ديد فلسفي تفسير كنيم، وجود اين صحنههاي مشابه براي افرادي كه سينما را بهصورت حرفهاي دنبال مي كنند، نوعي سرگرمي تلقي ميشود.
فعاليت در صنعت سينما حركتي فرهنگي است، پس چه بهتر كه اين جريان به ايجاد وحدت بين انسانها كمك نمايد. تعصبات قومي، تنوع سلايق سياسي و تبعيض نژادي در طول تاريخ، همواره موجب تفرقه و جنگ بين نهادهاي انساني بوده و صدمات سنگيني را به پيكر بشريت وارد آورده است. به عقيده من تنها راه برونرفت از اين گرداب مهلك، همسانسازي زيرساختهاي فرهنگي جوامع است. از سوي ديگر، انجام هر گفتمان موفقي در گرو وجود زباني مشترك است. يافتن اين كانال ارتباطي مشترك چندان هم پيچيده نيست. تعريفي كه تمامي انسانها از دندان درد دارند، يكسان است. از اين منطق ميتوان نتيجه گرفت كه تنها ابزاري كه قادر است بشر را به درك متقابل برساند، احساسات است. در مقام مقايسه، برداشتي كه يك روستايي آسيايي و يك شهرنشين آفريقايي از مفاهيمي چون عشق، ترس، نفرت و فداكاري دارند چندان متفاوت نيست.
- سهگانه «آبي- قرمز-سفيد» نه تنها از ديدگاه رنگبندي با پرچم فرانسه همگون است بلكه محوريت آن نيز ذهن مخاطب را به شعار ملي فرانسويها يعني آزادي-برابري-برادري معطوف ميكند. اين موضوع نميتواند اتفاقي باشد!
حقيقت آن است كه تا اين لحظه ميليونها نفر در راه دستيابي به آزادي جان خود را از دست دادهاند. من، اختناق دوران كمونيستي لهستان و جنگ سرد را با گوشت و پوست تجربه كردهام و اين خود بزرگترين انگيزه من در راه اعتلاي آرماني است كه به آن اشاره داشتيد. پرداختن به هر كدام از بخشهاي اين شعار در قالب نما و آوا ميتواند به مخاطب در درك ويژگيهاي يك جامعه آزاده كمك شاياني نمايد. در مجموعه «ده فرمان» كه درونمايه هر اپيزود يكي از فرامين الهي است، سعي شده تا اصول خداپرستي بهشكلي تمثيلي تبيين شوند. در «زندگي دوگانه ورونيك» نيز شما شاهد مدينه فاضلهاي هستيد كه تمامي روابط بر اساس والاترين ارزشهاي انساني شكل گرفته اند؛ اتمسفري آرام و عاري از هر گونه خشونت، دروغ و ظلم.
-به نظر ميرسد ساخت فيلم چند اپيزودي، از تخصصهاي شما محسوب ميشود. آيا فيلمبرداري اين مجموعهها يكباره انجام ميشود؟
اين موضوع به شرايط حاكم بستگي كامل دارد. براي مثال، در ساخت سهگانه «آبي- قرمز-سفيد»، ما كار خود را با «آبي» شروع كرديم. اگر به سكانسهاي انتهايي آن دقت كنيد، حتما بازيگراني را خواهيد ديد كه در اولين سكانسهاي «سفيد» نيز حضور دارند. دليل آن واضح است. كسب مجوز كار در پاريس آنقدر سخت بود كه جهت جلوگيري از دوبارهكاري در انجام تشريفات قانوني، مجبور شديم اين دو پروژه را تا اندازهاي همپوشان كار كنيم. اما از سوي ديگر، پس از اتمام سكانسهاي انتهايي «سفيد» در لهستان به گروه استراحت داده شد تا خود را براي شروع ساخت «قرمز» در ايتاليا و سپس سوييس آماده كنند.
- پس شما با ساخت سهگانه «آبي- قرمز-سفيد»، در واقع دست به خلق يك سمفوني اروپايي زدهايد.
چرا كه نه! در اين مجموعه به زبانهاي انگليسي، فرانسوي، آلماني و لهستاني صحبت ميشود. هدف من ايجاد فضايي بود كه همگان در آن احساس راحتي كنند. حتي در «آبي»، قطعهاي موسيقي به نام «آهنگ وحدت اروپا» وجود دارد كه به توصيف عشق آسماني ميپردازد. بهطور كلي من از همزيستي با قوميت هاي مختلف لذت ميبرم. اگرچه فيلمبرداري در 5 كشور جهان باعث ميشود تا شما ناخودگاه با مردمان آن سرزمين خو بگيريد اما در نهايت انتخاب اول من براي زندگي، دهكدهاي كوچك در شمال لهستان است.
- برخي كارگردانها تا زماني كه از نهايي شدن فيلمنامه مطمئن نباشند، امكان ندارد فيلم را كليد بزنند.
اين نياز كار حرفهاي است. من و کریستف پیسیویچ هر دو معتقديم كه نسخه نهايي امكان برنامهريزي بهتري را فراهم ميكند. هنگاميكه از قبل از تعداد سكانسها و لوكيشنها آگاه باشيد بهراحتي ميتوانيد در زمان و انرژي صرفهجويي نماييد. ساخت يك مجموعه چند اپيزودي با بيش از 100 سكانس در اقليمهاي گوناگون كار آساني نيست كه بخواهيد آن را فيالبداهه انجام دهيد. اما در بخش تدوين، نگرش من متفاوت است و دوست دارم تدوين هر سكانس بلافاصله پس از اتمام فيلمبرداري آن انجام شود، چرا كه در اين مرحله هنوز اين شانس وجود دارد كه از جايگاه مخاطب به تماشاي تكتك صحنهها نشسته و در صورت وجود هرگونه بيسليقگي، بيدرنگ نسبت به تكرار مجدد آن صحنه اقدام كنيد. از سوي ديگر، با توجه به حساسيت ويژه زبیگنف پرایزنر در خصوص موسيقي فيلم، ساخت قطعات آوايي مستلزم در دست داشتن زمان كافي است. شايد به دليل وجود همين وسواس است كه بسياري آلبوم موسيقي متن فيلم «آبي» را هر شب بههنگام صرف شام گوش ميدهند بدون آنكه هرگز اين فيلم را ديده باشند يا اصلا بدانند چنين فيلمي هم وجود دارد.
- مواجهه اتفاقي انسانها با يكديگر مؤلفهاي است كه در تمامي آثار شما وجود دارد. چرا؟
زندگي چيزي جز برخورد تصادفي جانداران در موقعيتهاي گوناگون نيست. شما به هنگام قدم زدن در خيابان از كنار افراد زيادي رد ميشويد، غافل از آنكه ممكن است در آينده تار و پود زندگي شما به يكي از آنها گره بخورد. هنگاميكه در يك كافه نشسته و از نوشيدن قهوه تلخ لذت ميبريد در اطراف شما مشترياني هستند كه هر كدام ميتوانند در سرنوشت شما تاثيرگذار باشند. در جهان هستي، گاهي يك عمل ساده شما ميتواند به زندگي فردي كه حتي او را نميشناسيد، ضربهاي جبران ناپذير وارد نمايد. اگر نخواهيم اين موضوع را با ديد فلسفي تفسير كنيم، وجود اين صحنههاي مشابه براي افرادي كه سينما را بهصورت حرفهاي دنبال مي كنند، نوعي سرگرمي تلقي ميشود.