سينمای ما - يادداشت نيما حسني‌نسب درباره وضعيت سينماي ايران در مجامع جهاني و جشنواره‌ها / ترانه تنهايي سينماي جهاني ايران
جمعه 9 اسفند 1387 - 13:40
• حرف‌هاي كاهاني درباره فيلمي كه قبل از "بيست" ساخت؛ / كاش فيلم‌ام بيش‌تر ديده مي‌شد      • اولين خبرها از فيلم تازه داريوش مهرجويي؛ / استاد در برج ميلاد      • گزارش لحظه به لحظه مراسم اسکار - 20 / «سینمای ما» همزمان با ختم مراسم گزارش می‌دهد: برندگان اسکار روی صحنه چه گفتند؟      • گزارش لحظه به لحظه مراسم اسکار - 18 / گروه پرجمعیت «میلیونر زاغه‌نشین» به روی صحنه رفتند/این هم از جایزه بهترین فیلم قابل‌ پیش‌بینی‌ترین اسکار تاریخ      • گزارش لحظه به لحظه مراسم اسکار - 18 / با وجود تمام احتمال‌ها به نفع میکی رورک؛ جایزه بهترین بازیگر مرد به شان پن رسید      






نظر سنجی

به نظر شما بهترین فیلم بیست و هفتمین جشنواره فیلم فجر کدام بود؟




سينماي جهان
پوسترهای «حرامزاده‌های لعنتی» کوئنتین تارانتینو
دختر از هم گسیخته (یادداشت راسِل اِدواردز – ورایتی- بر فیلم «قطعات تِریسی» ترجمه پیمان جوادی)
گزارش‌های اسکاری (16): بیننده‌های اسکار بیشتر شد، زاغه‌نشین‌های هند میلیونر شدند
ایستوود نخل طلایی افتخاری گرفت/ کلینت تمام نمی‌شود
گزارش‌های اسکاری (15): شب مال هندی‌ها است/ زاغه‌نشین‌ها خوشحالی کردند
گزارش‌های اسکاری (14): رکوردهای اسکار
گزارش‌های اسکاری (13): قضیه عجیب میلیونر زاغه‌نشین/ حواشی اسکار
گزارش‌های اسکاری (12): گزارش شیدا شیرازی از فرش قرمز اسکار
گزارش‌های اسکاری (11): برندگان اسکار این‌طور شادی‌شان را ابراز کردند
گزارش‌های اسکاری (10): اسکاری‌ها چه گفتند + عکس‌ها
گزارش‌های اسکاری (9): این چند اسکار تعلق گرفتند به ... + عکس‌ها
عضوی از مراسم عروسی (یادداشت راجر ابرت بر فیلم «راشِل ازدواج می‌کند» ترجمه پیمان جوادی)


سهم گمشده


  (19 رأي)

کارگردان:
حسن نجفی
-------------------------------------
ايستگاه بهشت


  (38 رأي)

کارگردان:
نادر مقدس
-------------------------------------
مخمصه


  (65 رأي)

کارگردان:
محمدعلی سجادی
-------------------------------------
پاپیتال


  (154 رأي)

کارگردان:
اردشیر شلیله
-------------------------------------
آتش سبز


  (171 رأي)

کارگردان:
محمدرضا اصلانی
-------------------------------------
خواستگار محترم


  (102 رأي)

کارگردان:
داود موثقي
-------------------------------------
دلداده


  (200 رأي)

کارگردان:
قدرت الله صلح میرزایی
-------------------------------------
چار چنگولی


  (153 رأي)

کارگردان:
سعید سهیلی
-------------------------------------
محیا


  (174 رأي)

کارگردان:
اکبر خواجویی
-------------------------------------



يادداشت نيما حسني‌نسب درباره وضعيت سينماي ايران در مجامع جهاني و جشنواره‌ها
ترانه تنهايي سينماي جهاني ايران
ترانه تنهايي سينماي جهاني ايران


ترانه تنهايي سينماي جهاني ايران
وضعيت سينماي ايران در مجامع جهاني و جشنواره‌ها

نيما حسني نسب


بعد از سال ها سوگلي بودن در جشنواره هاي جهاني، بعد از روزهايي که هيچ فستيوال جهاني مهمي بدون اسم ايران و فيلم ايراني افتتاح نمي شد، بعد از دريافت تقريباً همه جوايز مهم و معتبر جهان سينما (به جز اسکار بهترين فيلم خارجي که تا آستانه اش هم رفتيم)، حالا ديگر خبر چنداني از سينماي ايران در فستيوال هاي مهم جهاني نيست. فستيوال کن که سال ها با حضور معتبر سينماي ايران بازي ها کرد، حالا دهن کجي تازه يي را شروع کرده است. فيلم عباس کيارستمي را در هيچ کدام از بخش هاي ريز و درشت اش قبول نمي کند، اما فيلم مستقل ويدئويي «ترانه تنهايي تهران» (اسمش همين است؟،) ساخته سامان سالور را در بخش جنبي اش مي گذارد و نوک گوشه يي از آن همه عظمت را به سينمايي اختصاص مي دهد که در همين سال هاي اخير نخل طلا و جايزه ويژه هيات داوران و جايزه روسليني و سه بار دوربين طلايي کن را به ايران آورده بود.

---
در اين چند سال چه اتفاقي افتاد؟ ريشه همه آن خلاقيت و نبوغ و بداعت هنري و سينمايي که دنيا درباره اش حرف مي زد، در عرض شش هفت سال خشکيد؟، همه آن سينماگران نابغه و مبتکر و خلاق که هنوز هستند و دارند فيلم شان را مي سازند، پس ماجرا چيست؟ شايد نکته دقيقاً همين جاست که فيلمسازان بين المللي ايراني مدتي است دارند «فيلم شان» را مي سازند و نه فيلمي که جشنواره ها دوست داشتند (و شايد هنوز دارند) بسازند.

اول از بزرگ ترها شروع کنيم...
عباس کيارستمي نامي در قله اين ماجرا، اين سال ها را در چنان انتزاع و تجريد خودخواهانه يي سر کرده که بيشتر از اينکه مبتکرانه باشد، متکبرانه است. همان حکايت معروف کله گاو پيکاسو که استاد سال هاي سال بعد از شاهکارهايش با خط خطي هاي کودکانه يا زين دوچرخه يي قراضه مي کشيد. منتها در نبوغ و خلاقيت و هنر پيکاسو ديگر امروز کمتر هنردوست و هنرشناسً با بصيرتي شک و شبهه يي دارد و سال ها از روزهايي که او را يک شارلاتان بزرگ مي ناميدند گذشته است. شايد بشود به اين نتيجه رسيد که فيلمي مثل «ده» آخرين ثمره هاي کوشش يک ذهن رو به انتزاع براي همراهي با ديگران و مشارکت مخاطب در فيلمش بود. «ده روي ده» و «پنج» و «راه ها» و «گريه» و حالا هم «شيرين» افراطي ترين و راديکال ترين کوشش کيارستمي براي ممانعت از جذب هرگونه مخاطب احتمالي براي آثارش است؛ آثاري که جايي ميان سينما و ويدئوآرت و کانسپچوال يا لجبازي پيرمردانه روي يک حرف و عقيده يا علاقه به گردآوري آلبوم عکس بازيگران دهه هاي مختلف در قاب ويدئو يا جسارت هاي بازيگوشي جوان سرانه و اندي وارهول گونه با مديوم در نوسان هستند. طبيعي است که اين روزها فيلمساز بنام و معتبري مثل کيارستمي بيشتر جلوه اعتباري و زينتي مجامع هنري و سينمايي دنياست تا کارگرداني که همه منتظر فيلم بعدي اش (کدام فيلم؟) هستند. کيارستمي- به هر دليلي که به خودش مربوط است- راه ديگري را شروع کرده و مشغول آزمون و خطا با شکل و جنسي از کار با تصوير و ابزار ديجيتال است. او سال هاي قبل هم با نگاتيو و قواعد فيلمسازي آشناي کلاسيک همين کارها را کرد و حاصل ده ها فيلم کوتاه با سرمايه کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان تبديل به محصولاتي شد که نام کيارستمي را به مهم ترين پديده و چهره فرهنگي هنري ايران در سراسر جهان تبديل کرد. حالا او با سرمايه شخصي و ابزاري ارزان و سبک در انديشه خلق چيزهاي ديگري است که خودش اسم هاي مختلفي از جمله «سينماي بدون کارگردان» و «سينماي يک کلمه يي» و... را بر آن مي گذارد و معدود بازماندگان يا تازه واردان علاقه مند به اين کارها هم تئوري هاي نامفهومي را به آن نسبت مي دهند. اما فراموش نکنيم که کشف کيارستمي به عنوان فيلمسازي متفاوت و مبتکر از «خانه دوست کجاست؟» شروع شد و کسي موقع ساخته شدن «نان و کوچه» و «زنگ اول زنگ دوم» و «بهداشت دندان» درباره نبوغ و خلاقيت فيلمسازي او چيزي نمي گفت. امروز هم آن سياه مشق ها (جز معدودي فيلم کوتاه قابل اعتنا) غير از نمايش در برنامه مرور آثار عباس کيارستمي ارزش و اعتبار ديگري ندارند. مثل همين کارهاي ديجيتال آزمايشي اخيرش که شايد در ترکيب هوش فراوان و انرژي غيرعادي اش براي کار به ثمر و نتيجه يي تازه و جذاب و مبتکرانه برسد و بعد از سال ها دوباره کيارستمي تازه يي به ميدان بيايد. تا پيش از آن، تئوري پردازي براي اين سياه مشق ها بيشتر تحت تاثير نفوذ و کاريزماي هوشمندانه فيلمسازي است که چشم هايش را پشت عينک سياه مي پوشاند و لبخندش را در اغلب شرايط روي لبش حفظ مي کند و بلد است کاري کند که شوخي هايش با دوربين هاي عکاسي و تصويربرداري ديجيتال را هم جوري جلوه بدهد که انگار نه انگار خودش از همه بهتر و بيشتر مي داند که تا چه حد شايسته اين قدر و قيمت هاي مادي و معنوي است که به پاي آنها نثار مي شود.

و اما ديگران...
سينماي بين المللي و بااعتبار جهاني ايران فقط در انحصار کيارستمي نبوده، هرچند جريان غالب و اکثريتي آن بوده و (با کمال تاسف) هنوز گاهي جوانان يا ميانسالاني پيدا مي شوند که سعي مي کنند شيوه غيرقابل تقليد او را کپي برداري کنند. اين تکرار ملال آور و پر از ناشيگري يکي از آن پاشنه آشيل هاي مهمي است که سينماي جهاني ايران را به اين رکود فعلي رساند. جداي از جعفر پناهي که سينما را بلد است و فيلمسازي مي داند و بهمن قبادي که لااقل دارد سعي مي کند «فيلم» بسازد و روند رو به رشدي دارد، ديگران سال هاست که قافيه را باخته اند. تازه اين روزها خبرهاي خوب و جذاب و خوشي مي رسد از اينکه جعفر پناهي دارد به تهيه کنندگي محمدرضا شرف الدين فيلم جنگي مي سازد يا فيلمنامه کار بعدي بهمن قبادي را پيمان قاسم خاني نوشته است. سوال اين است که وقتي اصل جنس ديگر مشتري چنداني ندارد، نسخه هاي قلابي آن را در کدام بازار بايد عرضه کرد؟ البته اگر مثال غيرسينمايي بخواهيد، مي شود فروش توليدات قلابي و بي کيفيت و ارزان چين را در بعضي بازارهاي متوسط يا عقب مانده جهاني مثال آورد.
فهرست و آمار حضورهاي بين المللي سينماي ايران در سال هاي اخير نه تنها کم نشده، بلکه رشد قابل توجهي هم داشته است فقط نکته اين جاست که اغلب اين جشنواره ها از نظر اعتبار و کيفيت و ارزش جهاني در رده «جشنواره روستا» يا «جشنواره وارش» يا جشنواره فيلم هاي کوتاه يکي از شهرهاي کوچک کويري کشور خودمان است که جشنواره يي مثل جشنواره فيلم فجر در مقابل شان در حکم بزرگ ترين فستيوال هاي الف جهاني است. جالب اين جاست که بعضي از فيلمساز / گردشگرهاي اين جور جشنواره ها، از عدم حضور در جشنواره فجر در عوض حاضر شدن در فستيوال يک شهر کوچک ساحلي در گوشه يي پرت از اروپاي شرقي براي خودشان اعتبار هم مي خرند و گاهي بدشان نمي آيد اپوزيسيون فرهنگي هم قلمداد شوند و از عدم امکان نمايش فيلم هايشان در ايران بگويند. حيف که اغلب مسوولان و متوليان سينمايي اين سال هاي ايران اين نکته مهم را نگرفتند که اتفاقاً پاشنه آشيل اين جور فيلمسازي سراسر نابلدي و کسالت بار فقط و فقط امکان عرضه بي دردسر آنها در ايران است. کاش فرصت و حوصله يي بود تا فهرستي از فيلم ها و فيلمسازهايي تهيه مي شد که در چند سال گذشته به برکت نداشتن مجوز بي دليل براي نمايش در کشور، به چه اعتبارهاي ناحقي رسيدند و دور دنيا را گشتند، غافل از اينکه فيلم شان حداکثر مهمان يکي دو هفته يي دو سه سينماي کوچک پايتخت ايران بود و هست و خواهد بود...

---
حکايت افول اعتبار سينماي ايران در جهان، قصه مفصلي است و دلايل قابل گفتن ( و خيلي از چيزهاي غيرقابل گفتن) در آن دخيل بوده است. نمي دانم بايد از اوضاع و احوال فعلي خوشحال باشيم يا دلخور؟ عرق ملي مان در مقابل اين همه بي توجهي جهاني گل کند يا بگذاريم خرابي به آخر برسد تا شايد رو به آبادي نهد؟ باز هم مي خواهم مثال غيرسينمايي بزنم؛ اگر علاقه مند فوتبال باشيد، حتماً لااقل يکي دو باري پيش آمده که دلتان بخواهد تيم ملي ايران با همه عشقي که به آن داشتيد، بازي را ببازد يا فلان جام را نبرد تا مبادا يک تفکر کهنه و عقب مانده يا يک گرايش ترسو و منفعلانه به برکت اين پيروزي حاکم شود. اگر اهل بازي آبي و قرمز هم باشيد، لابد مي دانيد که بعضي فصل ها بايد به عشق تيم محبوب تان هم که شده، رنگ حريف را تشويق کنيد و از باخت تيم تان خوشحال باشيد. من يکي از ته دل از اينکه در چند سال اخير فقط يک بازيگر شهرستاني بي ادعا مثل رضا ناجي در يک فستيوال مهم جهاني جايزه معتبر و مهمي گرفته خوشحالم، اما براي آن روزي لحظه شماري مي کنم که جنس ديگري از سينما که در ايران تک و توک نمونه هاي خوبش را مي شود ديد، بزرگ ترين فاتحان فستيوال هاي بزرگ دنيا باشند.


منبع خبر : اعتماد
جمعه,3 خرداد 1387 - 4:13:42

اين مطلب را براي يک دوست بفرستيد صفحه مناسب براي چاپگر
آرشيو
اخبار مرتبط:

نظرات

ماني
جمعه 3 خرداد 1387 - 7:59
0
موافقم مخالفم
 

سينماي ايران اخه مگه سينماست غير از دو نما من نميبينم !

نماي کودک چند تا فيلم خوب در سال براي کودکان داريم که نقش اولش يه بچه باشه نماي بخش نوجوانو جوان مخصوصا (بازم مخصوصا منظورم محدودهي سني 19_14 )کجاست اصلا چند تا بازيگر مطرح داريم که نوجوون يا جوون باشه که فيلم درباره اين محدوده ي سني داشته باشيم نماي ميانسالان کجاست !؟

نماي اکشنو ماجرا جويي نماي علمي تخيلي نماي وحشت به معناي حقيقي کلمه نماي سياست نماي ..

پس اين سينما دو نما داره که يکيش دختر و پسر عاشق با يه عشق بي سر و ته حاصل فيلمنامه ي ضعيف يه نماي ديگه هم داريم که با تاسف داره کم کم خداحافظي ميکنه اونم دفاع مقدسه !

حتي ما نميتونيم از جذابيت هاي تصويري استفاده کنيم منظورم اون بخش سخت افزاري نيست بخش نماي غرايز که البته همون حقمونه استفاده نکنيم چون همينطوريشم داريم به سمت استفاده اشتباه از اين جذابيت ميريم حالا اگه ولمون کنن فکر نميکنم چيزي از هميني هم که هست بمونه ...

اين دو نما جايي براي خود نمايي در جشنواره ها و توان رقابت با فيلم هاي تراز اول نداره پس بيخود منو ما شديم غمخوار سينماي در حال افول !!!

farshid
جمعه 3 خرداد 1387 - 19:9
0
موافقم مخالفم
 

البته این که یک نفر خودش را به فیلمش سنجاق کند و به قول امیر قادری فیلمتوریستی خودش را بردارد و مثل مارکو پو لو راهی ان سوی مرزها شود چه ما خوشمان بیاید یا بدمان بیاید مشکلی نیست که سینمای عصا به دست ما گرفتاریش از ان باشد فرض کنیم به قول شما فیلم فلان فیلمساز جشنواره ای توی چند تا سینمای کوچک تهران و چند تا سینمای شهرستان هم نمایش دهند این چیزی از تصمیم فیلمساز برای تلاش در شرکت در جشنواره های خارجی کم نمی کند فقط شاید به قول تو قیافه حق به جانب و فیگور اپوزیسیونی را با نمایش داخلی بتوان کم کرد .

به نظرم مسائل و مشکلات سینمای ما امروز این چند فیلمساز و نگاه جشنواره ای نیست مشکل هنوز بر سر برداشت فیلمسازان از تعریف سینماست مشکل نگاه غلط کلان فرهنگی است که به طور مثال سنتوری توقیف می شود و نگاه کلان هنوز با نگرش دهه 60 می خواهد سینما را اداره کند سالن ها ی سینما در بسیاری از شهرها تعطیل شده یا بیشتر شبیه موزه است!! فیلمنامه ها با فرمول های سرمایه پسند نوشته می شوند و شاید سالی به تعداد انگشتان یک دست هم فیلم قابل اعتنا ساخته نمی شود

توی این وضعیت فلان فیلمساز که البته حق دارد فیلمش را توی کشور خودش اکران کند راهی سفر های جشنواره ای می شود با فلان پخش کننده خارجی قرارداد می بنددو به عبارت بهتر دارد راه خودش را می رود چون شرایط فرهنگی داخل کشور هم دارد بدون دیدن خیلی چیزها راه خودش را می رود این جا هست که همه به خود حق می دهند و شاید شاهد فیلمسازانی باشیم که توی یک شرایط گلخانه ای دارند پرورش پیدا می کنند شرایطی که اگر روزی فاکتور هایش تغییر کند گلهایش هنوز ثمری نداده اند خشک می شوند!!

farshid


شنبه 4 خرداد 1387 - 2:33
0
موافقم مخالفم
 

بدا به حال این سینما که روزی عباس کیارستمی نماینده اش بود و حالاکارگردان نابلدی به نام سامان سالور !!!!!!!!!! واقعا باعث تاسفه و مضحکه

محمد
شنبه 4 خرداد 1387 - 11:5
0
موافقم مخالفم
 

آقاي حسني نسب عزيز، متكبرانه يعني چي؟ كيارستمي تا كي بايد جور اين سينماي بي مايه رو بكشه؟ كيارستمي حق نداره بعد از اين همه شاهكار حالا هرچي "دلش" مي خواد بسازه؟ بايد از من و شما اجازه بگيره؟ در ضمن اگر به قول استاد گلمكاني حسادت رو كنار بگذاريم كارهاي اخير كيارستمي بي نهايت نو و خلاقانه و بديع هستند. كاش جراتش را داشتيد و دلايل اصلي را بنويسيد.

مريم رحماني
شنبه 4 خرداد 1387 - 12:0
0
موافقم مخالفم
 

تفاوت ها زياده ،زندگي ما با رفتن به سركار،خريدن بيسكوئيت ،ديدن مجله ها روي پيشخون دكه ها،سينماي بدون سانسور كنار خيابان ها،ذوق شنيدن يك خبر نه چندان جالب و كمي ترافيك و دود مي گذره....

و ريشه ها هم چنان با سوال هاي اساسي بي پاسخ مونده...

؟؟! سينما به جاي خودش خيلي از ما دوره.....................

چه عالي مي شد اگه زير پل سيد خندان يه تابلو بود و روش

نوشته بود " مبدا: من -- مقصد: سينما -- كرايه:يك لحظه همذات پنداري"

اضافه کردن نظر جدید
:             
:        
:  



module-htmlpages-display-pid-97.html



             

استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

 سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2008, cinemaema.com
Page created in 2.438601017 seconds.