اخبــار فـوری
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات

نگاهي به بیگانه ساخته بهرام توکلی
بیگانه با خویش
سينماي ما - ياشار نورايي: در تعجبم که کارگردان هوشمندی مانند او چرا برخلاف برداشت موفق دیگرش از یک نمایشنامه دیگر تنسی ویلیامز، فراموش کرده که اصل و رکن موفقیت هر نوع برداشتی، حفظ چارچوب فرهنگی و بومی کشوری است که اثر قرار است در این برگردان در آنجا اتفاق بیفتد...
نمی خواهم اول بسم الله تکلیف فیلم آخر بهرام توکلی را با یک بار دیدن آنهم در فضای جشنواره معلوم کنم و موضع خاصی بگیرم. فیلم فارغ از ضعفهايي از جمله ضربآهنگ کند، بازی خوبی از پانتا بهرام و نکاتی در اجرا دارد که دیدنش خالی از لطف نیست. این را هم می دانم که توکلی آشکارا با حذف بخش های مهمی از متن اصلی و تغییر پایان نمایشنامه، آزاد بودن برداشت را گوشزد کرده، اما در تعجبم که کارگردان هوشمندی مانند او چرا برخلاف برداشت موفق دیگرش از یک نمایشنامه دیگر تنسی ویلیامز، فراموش کرده که اصل و رکن موفقیت هر نوع برداشتی، حفظ چارچوب فرهنگی و بومی کشوری است که اثر قرار است در این برگردان در آنجا اتفاق بیفتد.

مثالش حرف های دوست عزیزي  است که کنار من نشسته بود و در سکانس ورود امیر جعفری به منزل برای اولین بار، به طنز به من گفت:  وقتی من می بینم که این کارگر سنگ تراشی حتی در شیوه چای خوردن و آن زن خانه دار پایین شهری در حال میوه شستن ذره ای شباهت به آنچه می شناسیم ندارند و برخلاف تحرکی که خاصیت تمامی اعمال این قشر از آدم ها است که مدام در تکاپوی معاش اند، لخت و تصنعی بازی می کنند، چگونه می توانم قبول کنم این اتفاق ها دارد در ایران می افتد؟ لحاظ کردن این جزئیات از آن جهت مهم است که با ملموس کردن فضای فرهنگی برای تماشاگر، به خصوص در قیاس با فیلم درخشان الیا کازان از همین نمایشنامه، ذهن تماشاگر را به این سمت می برد که قبول کند این برداشت قرار نیست تقلید فیلم های مشهور و قطعاً بهتر باشد، بلکه تجربه ای است در بومی سازی و پیدا کردن معادل ها برای نمایشنامه ای غربی که شاید در هسته انسانی اشتراکی با فرهنگ ایرانی یا هر فرهنگ دیگر داشته باشد اما در جزئیات قطعاً تفاوت فرهنگی دارد.

اینجاست که با تماشای بیگانه به این نتیجه می رسم که موفقیت اینجا بدون من هم شاید به این عامل بستگی داشت که برگردان درخشانی از این نمایشنامه در قالب فیلم ندیده بودیم و برایمان نسبت به اتوبوسی به نام هوس که با هر بار مرور کردنش ناخواسته تصاویر فیلم کازان را به یاد می آوریم، بیگانه تر بود. کار توکلی در بیگانه سخت تر بوده و به نظر میرسد رویکرد او نوعی تلفیق گرایش او به تجربه های فرمی در آسمان زرد کم عمق و درام گرایی اینجا بدون من است که متاسفانه این تقلیل متن به خطی از خطوط روایی و داستانی و بازی فرمی با آن خط انتخابی در نگاه اول به بار ننشسته است! شاید هم ناخواسته گروه بازیگران فیلم جدید را با گروه بازیگران اینجا بدون من مقایسه می کنیم که چه خوب انتخاب شده بودند و در بیگانه  مهناز افشار و امیر جعفری انتخاب هاي نامناسبي هستند!

رویکرد های متضادی که توکلی سعی در تلفیق آنها داشته؛ استفاده از پلان سکانس های طولانی و تمرکز در محیطی کوچک که شخصیتها در آن محصور شده اند و پرهیز از نماهای بیرونی تا آنجا که قصه اجازه می داده، نشان می دهد که دغدغه او حفظ فرم نمایشی است اما اینجا شاید ناخواسته به سمت بسیار نمایشی بودن رفته و این در بازیهای فیلم که با این میزانسن ها یادآور تله تئاترهای قدیمی اند نمود پیدا کرده است. بنابراین شکل تکلیفی دیالوگ ها و تصاویر بی ربطی که برای سینمایی کردن اثر و نمایش فضای ذهنی شخصیتها در فیلم پی در پی می آیند،  فیلم را به شیر بی یال و دمی تبدیل کرده اند که نه نمایش است و نه سینما، بلکه تجربه ای است که بعد از فیلم بسیار خوب  آسمان زرد کم عمق ما را تا حدی سرخورده می کند.
منبع: Cinemaema.com
به روز شده در تاریخ: چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 10:02:59

تمـــــــــاشــــاخــــانـه

جوایز کسب شده توسط سینمای ما
جوایز کسب شده توسط سینمای ما